eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن اکسیر قریحه‌ی کمیتی تو حسن از درگه تو کسی نگردد مأیوس والله کریم اهل‌بیتی تو حسن .... تا جامه ی عاشقی به تن دارم من با دلبر مه لقا سخن دارم من هرکس به کسی بنازد اندر عالم نازم به دو کون چون حسن دارم من ..... گفتیم که بر در موالی برویم در ملک ادب حضور والی برویم ای پایه گذار کاخ احسان و کرم مارا مگذار دست خالی برویم ...... در ماذنه نغمه ی اذان پیدا شد آثار بهار بی خزان پیدا شد آن ماه تمام آسمان علوی در نیمه ی ماه رمضان پیدا شد ..... در گلشن حسن جادوان گل حسن است گلواژه ی قاموس تکامل حسن است هرچند علی پدر بود امت را اما لقب مبارکش بوالحسن است ...... مولای من از نفس من اولایی تو معصومی و سروری و آقایی تو من دست عزیز مصر را می بوسم او پای تو را، عزیز زهرایی تو ...... ای حجت جاودان تو جان همه ای ای فرش نشین تو عرش را قائمه ای غیر از تو کسی ندارد این نام و نشان فرزند رشید و ارشد فاطمه ای
نیمه ماه مبارک فیض کامل می شود غالبا اینجا سلیمان نیز سائل میشود با دو تا جمله گدا را شاه کردی ای کریم شک ندارم‌ سوره اش یکروز نازل میشود مدتی را مست باید بگذرد از کوچه ها هر کسی یکباره با چشمت مقابل می شود بد دهان را از خجالت آب کردی بعد از این می‌رود دنبال مدحت مثل دعبل میشود در نمازت باد وقتی می‌خورد قدری به موت در مدینه چند هفته قبله مایل میشود با فقیران می نشینی شاه خاکی خوش مآب پس به تو جای حسن باید بگویم بوتراب معجزه یعنی نفسهایت که سلمان ساز بود در کویر خشک هم لطف تو باران ساز بود بین کهفت جای سگ خالیست راهم میدهی؟ مکتب تو خوب می‌دانم که انسان ساز بود خطبه می خواندی هدایت گردد انسانی ولی وصله ی روی عبایت هم مسلمان ساز بود ذوالفقارت یکدمش صبر است یکدم هم سکوت صلح تو تا سالهای سال جریان ساز بود گرد و خاکی می‌شود وقتی که پلکی میزنی چشمهایت از قدیم انگار طوفان ساز بود مرتضایی، جلوه هایت جلوه های بوتراب رنگ سربند تو هم زرد است پس با این حساب باز هم دستار مست است و حمایل بی‌قرار نیست فرقی بین ابروهای تو با ذوالفقار جبرئیل اینبار می ماند خودش در این سخن لا فتی الا علی یا لا فتی الا حسن ؟ بازهم غرید تیغت، شیر مردی مرحبا چار تا پای شتر را قطع کردی مرحبا زیر پاهای تو خاک افتاده در جوش و خروش می‌رسد هوهوی تیغت در دل میدان بگوش چشمهایت می‌کشاند آسمان را هم به زیر نفخ صور دیگری شد با رجزهایت امیر هر زمانی که رجز می‌خوانی آقا بی گمان سوره ی زلزال نازل می شود از آسمان در سپاه مرتضی با چشم فرمان میدهی تو شبیه حیدر کرار جولان میدهی هرنفس شمشیر تو درگیر شد با چند سر رنگ سربند تو دارد سرخ می‌گردد دگر جانفدای هوهوی سر مست شمشیرت امیر وزن شعرم را بهم زد بانگ تکبیرت امیر شعر از اینجا به بعد طوفان است واژه در واژه اش رجز خوان است روز روز سپردن جان است  جنگ با یل کجایش آسان است ؟ این حسن نه علی دوران است دومین مرتضای میدان است خم ابروش اصل برهان است کشته در هر طرف فراوان است تیغ و خود و زره پریشان است جمل از کرده اش پشیمان است و زمین هم هنوز حیران است خون چکد یا صدای باران است؟! وقت از شیر دم زدن آمد  و اذا زلزلت حسن آمد جمل است این خودت که میدانی مرد کم داشتند زن آمد! بین میدان سرو صدا شده است این تویی یا علی دوتا شده است ؟ مجتبی رفته مرتضی شده است با علی جات جابجا شده است ذوالفقارت زجاش پا شده است چه سری از بدن جدا شده است  زلفت از چند جا رها شده است  تیغ گرم برو بیا شده است تن دشمن هجا هجا شده است  حق شمشیر تو ادا شده است لشکری صاحب عزا شده است کمر دشت نیز تا شده است مرتضای مکرر است این مرد محشر بعد محشر است این مرد با جمل رفتنش همه دیدند بچه ی شیر خیبر است این مرد آسمانها شدند تیره و تار شده خورشید بیخیال مدار یک صدا گفت دشمن تو «فرار» شیر شوریده آمده به شکار باز هم یک سوال در تکرار این تویی یا که حیدر کرار؟ کار این کارزار هم شد زار ذوالفقار تو سرخ شد سردار سیل خون است در یمین و یسار ساختی کوه از تن کفار قلم از دست رفت آخر کار  یک رگم نیست بازهم هشیار شاعرت مست کرده است انگار واژه سمتم گسیل شد مست است شعر بحر طویل شد مست است بی‌خیال قلم و دفتر و شعر و من و وزن و غزل عشق است تو را  شاه کرم شیر نر جنگ جمل از لب تو جام عسل ریخت غزل ریخت به میدان که رسیدی تو سر لشکر کفار اجل ریخت چه خونی کف میدان جمل ریخت دم تیغ تو م‍ِی ریخته جان مست، جهان مست، رجز مست، زبان مست، نفس، دل، ضربان مست و مست است زره خود سپر تیغ حمایل سر دستار بزن نعره بدانند که هستی پسر حیدر کرار شتر را به زمین میزند این طرز نگاهت صد وده بار زمین است و زمان است و هیاهو زده سربند به ابروی خمت رو و جمل پیش تو زانو زده شمشیر تو سرمست هنوز از دم هوهو که هو الفضل و هو سید سادات جهان مات به یک ذات رسیدند سه تا ذات تویی یا که علی یا که پیمبر نشده یکنفر این را کند اثبات نگاه تو همان معنی جود است که در کشف و شهود است و این بحر طویل آخر کاری شده بی‌تاب به دریا زده دریا کرم و جود تو بوده ست
باغ دل بتول و علی را ثمر حسن دُر زینب است و لعل حسین و گهر حسن ‌ شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن ‌ در مدح مرتضی چه بگویم کزان تبار دختر شده‌ست زینب کبرا، پسر حسن! ‌ گردون طواف خانه‌ی زهرا کند که گشت ماه شبش حسین و به شامش سحر حسن ‌ بر منتجب چه نام نهم غیر مجتبی آن شاه حسن را چه بخوانم مگر حسن ‌ ورد زبان عالمیان نام احمد است ورد زبان حضرت خیرالبشر حسن ‌ جانم به اهل بیت نبی! هر چهارده اهل کرامت‌اند ولی بیشتر حسن ‌ صحرا به یک اشاره شود حجره‌ی طلا! باری کند ز لطف به خاک ار نظر حسن ‌ هر روز کوچه کوچه پی سائلان روان هر شب به کوچه های فلک رهگذر حسن ‌ اندوهگین ماتم فرق علی حسین اندوهگین روضه‌ی دیوار و در حسن ‌ آید صدای فاطمه بر گوش قدسیان ای بی کفن حسین...الا خون جگر حسن! ‌ لعنت به هرکه خوار و ذلیلت شمرده است کوری چشمشان به توام مفتخر حسن ‌ یا ایها‌العزیز! تو عزت عطا کنی! هرکس که شد گدای تو شد معتبر حسن ‌ جان مرا خدای کند خشت صحن تو لطفی! که این دعا بشود "کارگر" حسن ‌ از من سلام سوی خداوندگار حُسن من کیستم؟؟ سلام خداوند بر حسن ‌
فقیر آمد سراغش سیر برگشت سفیه ساده، با تدبیر برگشت کرامت خواست سر بالا بگیرد حسن را دید و شد تحقیر ،برگشت هزاران حیله آل امیه برای جنگ ،بی تاثیر برگشت خدا تنها خبر دارد که دستش کجاها رفت تا شمشیر، برگشت چه آمد بر سرش در کوچه آن روز که کودک رفت اما پیر برگشت مسیر خانه تا مسجد ،کم، اما حسن با مادر خود دیر برگشت نوشتند او میان کوچه دق کرد فقط با معجزه ،تقدیر برگشت برای زینب عاشورا شد آغاز چو تابوت حسن با تیر برگشت
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام امشب همه بگویید گل در چمن خوش آمد امشب همه بگویید جانان من خوش آمد امشب همه بگویید امام حسن خوش آمد ای دین و ایمانم . ای جان جانانم . مولا حسن جانم . مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ امشب کشیده زهرا شانه به تار مویش امشب گرفته زهرا بوسه ز ماه رویش پر شد مشام زهرا از عطر و از بویش ذکر ملک این است. ذکر فلک این است. مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ تویی تویی حسن جان دلدار روزه داران صدها گره گشودی از کار روزه داران یک بوسه از تو باشد افطار روزه داران بر تو گرفتارم . ای ذکر افطارم مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ دلدار تو هستم تو یار دلربایی . من عاشق توام تو امام مجتبایی چون دسته گل به دست علی مرتضایی بوی خدا آمد. مشگل گشا آمد مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ دل مرا ربودی ای یار بی قرینه من میزنم همیشه سنگ تو را به سینه کی می‌شود که باشم من زائر مدینه هستم اسیر تو. هستم فقیر تو مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ ماه تمامم در ماه خدا خوش آمد مشگل ندارم امشب مشگل گشا خوش آمد آقای ما خوش آمدمولای ما خوش آمد یار قدیم آمد . یار کریم آمد مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ هر کس که دیده ام بر عشقت بلی بگوید امشب علی اذان با صوت جلی بگوید امشب علی به گوش تو یا علی بگوید حاتم شده مستت . زد بوسه بر دستت مولا حسن جانم مولا حسن جانم ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ حاج سید محسن حسینی پانزدهم رمضان ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام من و رویت . من و مویت من و عطرت . من و بویت من آواره . تو مه پاره نگاهم کن . زگهواره حسن جانم حسن جانم (۲) ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ تویی هستم . ببین مستم به سوی تو بود دستم تو که هستی تماشایی دل آرایی دل آرایی منم ذره تو خورشیدی منم قطره تو دریایی حسن جانم حسن جانم (۲) ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ به گیسویت اسیرم من کریمی تو فقیرم من دلم خواهد که از عشقت بمیرم من بمیرم من حسن جانم حسن جانم (۲) ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ تویی یارم تو دلدارم تویی روزه تو افطارم شب عید بیا امشب گره وا کن تو از کارم حسن جانم حسن جانم (۲) ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ بود بابا تو را حیدر بود زهرا تو را مادر تویی دلبر . تویی سرور تویی محشر تویی محشر حسن جانم حسن جانم (۲) ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ حاج سید محسن حسینی پانزدهم رمضان ۱۴۴۵ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
سرود میلام امام حسن (ع) غرق شعف شده همه دنیا توو سینه های عاشقا غوغا کریم اهلبیت اومد از راه مژده بدید علی شده بابا ماه هرانجمن.جلوه ی ذوالمنن.گل زهراحسن                یامولا یامولا زهرا و علی و.رسول موتمن گشته افطارشان.بوسه ها برحسن                مولانا حسن جان سرتا به پای این پسرمحشر خلق وخصالش مثه پیغمبر نیمه ی ماه رمضون اومد نور دله فاطمه وحیدر لطف حق نازله.شاه هرساءله.قمره کامله                مجتبی مجتبی درماه عبادت.سبط احمد اومد کریم اهلبیت.نورسرمد اومد               مولانا حسن جان دار و نداره حضرت مولا خدای جود و کرمه آقا بیت ولا قبله نما گشته ز ره رسیده یوسف زهرا وارث مرتضی.برهمه مقتدا.حسن مجتبی                  یامولا یامولا دریایی حسن جان.آقایی حسن جان همه زندگیه.زهرایی حسن جان                مولانا حسن جان
سرود میلاد امام حسن (ع) نیمه ی ماه رمضون گل میباره ازآسمون اومده شاه مهربون   حسن مجتبی سرتا به پاش پیمبره وارث تیغ حیدره نور دوچشم مادره   جلوه ی کبریا قرآن حسنه.جانان حسنه.مولا          قد و بالاشه زهرایی احلی من عسل.شاه بی بدل.آقا           زوره بازوشه مولایی سلمان محو نگاش.قنبر گشته فداش کوره کوره امشب.چشمای دشمناش                مولانا حسن جان اومده ماه انجمن قد و بالاش سرو چمن پیچیده عطریاسمن   کریم ابن کریم آسمونه غرق شعف گشته پدر شاه نجف اومده گوهر زصدف   رحیم ابن رحیم خیرالعمله.شیره جمله.آقا             شاه اسیر و فقیر ماه بی نظیر.دستم تو بگیر.برما               تویی تو نعم الامیر ایل وتبارمن.به فدای آقا جان ناقابلم.خاک پای آقا              مولانا حسن جان هرنفسش همچو نسیم ارباب ماءه زقدیم جدآقا عبدالعظیم   ای گل فاطمه کوری چشمای حسود نابودی آل سعود میریم مدینه زود زود   بدون واهمه لبهاش رطبه.حیدر نسبه.به به             اومده یه مه لقا دلها منجلی.آقامون علی.عیدی            میده به همه کربلا ذکر لبهای ما.حسنه مجتبی ایشالا مدینه.با مهدی زهرا              مولانا حسن جان ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد امام حسن (ع) مژده که قمر اومد.وارث حیدر اومد وان یکاد روی لبهاست.برا علی یه گل پسر اومد(2) ذکرلبها شمیمه.یاعلی یاعظیمه نیمه ی ماه رسیده.ولادته آقای کریمه(2) رحمته حقه که نازل شده قمره فاطمه کامل شده کریم ابن کریم اهلبیت هرکی دیوونشه عاقل شده          مددی ای گل زهرا حسن آسمون پره نوره.غرق شادی وشوره اومده سبط اکبر.چشای حسودا کوره کوره (2) صورتش چو پیمبر.هیبتش مثه حیدر فاتح جمل اومد.عاشق جمالش شده مادر(2) سرتا پای این پسر محشره نورچشم زهرا و حیدره یوسف حضرت خیرالنساء ازهمه دلبرا دل میبره            مددی ای گل زهرا حسن فصل سبز بهاره.دلهامون بی قراره توی جود وسخاوت.آقای ما همتایی نداره(2) کریم ابن کریمه.جد عبدالعظیمه عشق مولا حسن جان.توی دلای ما از قدیمه(2) خالیه کشکوله دستای ما مددی یاحسن مجتبی عیدیمون بده توو ماه خدا یه شب جمعه بریم کربلا         مددی ای گل زهرا حسن ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود مسجدی میلاد امام حسن (ع) بده مژده بده مژده شده غرق شعف دنیا شده خیرالنساء مادر امیرالمومنین بابا       به لبها زمزمه.کریم فاطمه                مبارک مرحبا بخونید از دل شیدا رحیم ابن رحیم آمد به ساءلها به ساءلها کریم ابن کریم آمد        مه هر انجمن.گل زهرا حسن                 مبارک مرحبا شجاعت از علی داردجمالش مثله پیغمبر به میدان جمل آقا کند باتیغ خود محشر    به دستش ذوالفقار.کند دشمن فرار                 مبارک مرحبا هزاران حاتم طایی گدایان سرکویت هزاران یوسف کنعان فدای تار گیسویت          بده عیدی ما.مدینه کربلا                   مبارک مرحبا ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد امام حسن (ع) شمیم اقاقی و یاس توی عالم پیچیده مدینه گل افشان شده یابن حیدر رسیده کریم طاها.امیر دلها شاه دو دنیا.سید و مولا قمراومد یه گل پسر اومد زدل بحر در و گوهر اومد             مولا کریم اهلبیت به روی لبه عاشقا یاعلی یاعظیمه بده مژده امشب شبه یه آقای کریمه اومده گوهر.از دل دریا فاطمه مادر.حیدره بابا بی نظیره.و نعم الامیره وامیده.فقیر و اسیره             مولا کریم اهلبیت سروده لبم یاحسن جلوه ی کبریایی گل باغ آل عبا هیبتت مرتضایی لطف و صفایی.جود و سخایی نور هدی و.شاه گدایی مه تابان.توجانی وجانان روح و ریحان.صفای گلستان              مولا کریم اهلبیت ایوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد امام حسن (ع) آسمونا غرق سروره دلا پره شادی و شوره زقدم فرزند زهرا خونه ی علی پر زنوره یاعلی یاعظیم.یاحسن یاکریم به روی پیمبر توو بغل حیدر میخنده میخنده توومحشرهرکی به حسن دل میبنده(2)            مولا کریم اهلبیت شهرمدینه چه شلوغه جمال حسن پرفروغه هرکی بگه یوسف قشنگه حسوده و حرفش دروغه جلوه ی ذوالمنن.سبط اکبرحسن خدا اسم زیباش روی دلای ما نوشته بدونید که مولا سیده شبابه بهشته (2)                مولا کریم اهلبیت ماه جمالش بی نظیره امیره ونعم الامیره هرکی نمیتونه ببینه ایشالا به زودی بمیره آیه ی کوثره.وارث حیدره بگیرعیدی امشب زمادرش ام ابیها توو ماه مبارک مدینه یه روزی ایشالا (2)              مولا کریم اهلبیت ابوذر رییس میرزایی(بهار)
🌹سرود ولادت امام حسن مجتبی(ع)🌹 بیت ولا قبله نماشد مولامون پدر شد ازآسمون خبر رسیده فاطمه مادرشد عشق پیغمبرحسنه.دلبرمادرحسنه سرتاپای این پسر خدامیدونه محشریه فاتحه جنگ جمله.بی مثال و بی بدله صولت و قدرت و هیبتش ماشالا حیدریه نوه ی اول طاها اومده پسراول زهرا اومده بازبساط عاشقی فراهمه آقامون حسن به دنیا اومده         مدد یامولا حسن جان آقا ذکرحسن شیرینه مثله خرمای افطارم ازته این دلم میخونم آقا دوست دارم ماه آقای کریمه.یاعلی و یاعظیمه غم و غصه تمومه شادی اومد فصل بهاره صاحب خیره کثیره.بنده ایم نعم الامیره توو کرامت این آقا نظیر و همتایی نداره قبله ی اهل ولایته حسن بهترین راه سعادته حسن حاتم طایی اسیر کرمش کعبه ی جود و کرامته حسن        مدد یامولا حسن جان آقا دلم اسیره زلف یاره مجنونم مجنونم عشق حسن صفایی داره ازعشقش میخونم یاحسن برلب همه.یاحسن یابن فاطمه وعده ی ماعاشقا شهرمدینه خیلی زوده یاحسن ذکرعاشقا.یاحسن حرف نوکرا شک نداریم اون روزم نابودی آل سعوده عاشقش هستیم و بودیم هممون دشمن آل سعودیم هممون میکنیم سینه سپر داد میزنیم خصم اولاد یهودیم هممون          مدد یامولا حسن جان آقا ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود ولادت امام حسن (ع) مژده اومد سبط پیمبر اومده بزرگ آل حیدر ملایکه میگن باشادی امشب شده فاطمه مادر ذکرلب حضرت زهرا یاحسن آینه ی حضرت طاها یاحسن دلبر و دلداده ی مولا یاحسن امیرکل عالمین پسره فاتح بدر و حنین        یاحسن یاحسن ای گل زهرا امشب شبه جنون من شد میلاد آقام امام حسن شد کریم اهلبیت رسیده حرف دل من این سخن شد قشنگ ترازیوسف کنعان اومده قمری و بلبل به گلستان اومده خونه ی مولا مه تابان اومده فاتح جنگه جمله دست کریمش ضرب المثله    یاحسن یاحسن ای گل زهرا حرف دلای ماهمینه یه آرزویی داریم توو سینه بامجمع نغمه سرایان ازکربلا بریم مدینه نیمه ی ماه رمضونه عاشقاست وقت صفا وقت جنونه عاشقاست حسن امام مهربونه عاشقاست شیعه میبینه خیلی زود روزی نابودی آل سعود      یاحسن یاحسن ای گل زهرا ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود ولادت امام حسن(ع) اومده جلوه ی ذات کبریا اومده یوسف آل مصطفی اومده وارث تیغ مرتضی مژده اهل عالم عیده حسنه کریم ابن کریم شیرین دهنه صلابت حیدر توی چشاشه مصطفی به لبهاش بوسه میزنه سر زده از سما نور رحمان الرحیم آی گداها رسیده کریم ابن کریم    گل پسرزهرا یا امام حسن مجتبی بی مثال و بی بدله مجتبی فاتح جنگ جمله مجتبی شیرینه همچون عسله آیینه ی طاها مولا حسنه گل پسرزهرا مولا حسنه تجلی یکتا مولا حسنه نور دل مولا مولا حسنه اومده زینت ماه پرفیض خدا اومده چارمین لاله ی آل عبا    گل پسر زهرا یا امام حسن تبسم روی لبای حیدره این پسر دسته گل پیمبره ازامشب فاطمه دیگه مادره ایل وتبارمن به فدات آقا ازخدامه باشم خاک پات آقا بکن ازکرامت توی این شبا یه گوشه نگاهی به گدات آقا شبه میلادت آقا بده به نوکرا برات یه مدینه برات کربلا      گل پسرزهرا یا امام حسن ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود میلاد حضرت کریم اهلبیت(ع) توو اهلبیت حسن مثه نگینه سفره داریش معروفه توو مدینه بادست پر از پیش آقا میره بر سر سفرش هرکسی میشینه این شبها لب ما خندونه با آقا کارمون آسونه ذکر لبمون مولا حسنه باز وقت چیه؟عاشق شدنه مولامون علی عیدی میده و کرببلامونو امشب امضا میزنه یامولا حسن یا مولا هر گرهی به دست تو وامیشه کویر دلهای ما دریا میشه نوکریّ تو برام افتخاره زندگی با عشق تو زیبا میشه مشهوره کرم تو آقا ایشالا حرم تو آقا یه روز میسازیم صحنتو آقا از سقاخونت میگیریم شفا صحنتو باید از طلا گرفت آقا همینه دلخوشیه ما نوکرا یا مولا حسن یامولا ابوذر رییس میرزایی
کنار بسترِ مادربزرگ حرفِ تو بود به روی شانه ی خود می‌کشاند نامت را به روی طاقچه پیشِ کتابِ قرآنش به قابِ پُر تَرَکی می‌نشاند نامت را همیشه قصه که می‌گفت خوابمان بِبرَد کتاب عمر تو را با دلش ورق می‌زد مرا که لحنِ غریبش سریع می‌خواباند خودش به گریه می‌افتاد تا شفق میزد همیشه نام تو او را به وَجد می‌آورد ولی نوازشِ مادربزرگ می‌لرزید بگو که این همه سنگی که از همه خوردی به یک تبسمِ پیغمبرانه می‌اَرزید نگاهِ ابریِ مادربزرگ می‌فهماند که آرزو به دلت بود و رَخت بربستی همیشه در دل تنگت مرور می‌کردی شبِ عروسیِ زهرا کنار او هستی میان جنگ اگر ذوالفقار عرق می‌ریخت تو بوی پُخت و پَزَت بین خانه‌ها جاریست وَ از غذای خودت مادرانه بخشیدی که خرجِ یک کفن ساده در بساطت نیست هنوز هم که هنوز است دست و دلبازی همیشه جیب مرا مهر مادری پُر کرد چه تیره بخت زنی که نشسته در این فکر چگونه نانِ تو را می‌تواند آجُر کرد بمان به خاطر چشمانِ خیس فرزندت بمان که بودن تو کوه غصه را می‌بُرد کنارِ قابِ تو آنقدر رو زدم اما کنارِ قابِ تو مادربزرگ من می‌مُرد
وقتی غزل به شوق تو تحریر میشود از نان سفرهٔ تو نمک‌گیر میشود در مدح تو که جامع القاب بوده‌ای احمد دچار کثرت تعبیر میشود با ثروتت به راه خدا کرده‌ای جهاد گاهی طلا برادر شمشیر میشود بانوی مؤمنینی و بی شک که عایشه نام تو را ربوده و تحقیر میشود آن کس که غیر تو به کسی داده این لقب حتماً گناه کرده و تکفیر میشود شأن تو جای خود،ز کرامات خادمت خاک میان رهگذر اکسیر میشود آغوش پاک و اطهر تو ای مطهره جای نزول آیهٔ تطهیر میشود قلب شکستهٔ نبی از طعنه‌های خلق با مِهر خنده‌های تو تعمیر میشود خورشید آسمان نبوت پس از شما در پشت ابر غصه و غم پیر میشود وقتی عبا به پیکرتان میشود کفن مرثیهٔ حسین تو تفسیر میشود آن کشتهٔ به روی زمینی که جامه‌اش شمشیر و نیزه و سپر و تیر میشود یک تن کنار پیکر او داد میزند سر را جدا کن از تن او،دیر میشود لشکر برای غارت عمامه و عبا از شیب قتلگاه سرازیر میشود
مخمس ولادت حضرت امام حسن(ع) حال دل دیوانه ام مست و خراب است درمان درد عاشقی جامی شراب است امشب دعای دست هایم مستجاب است چون بانی مولود امشب بوتراب است فرزند حیدر نه خود حیدر رسیده ابروی او چون ذوالفقار شیر داور دو لعل لب نه نه بگو یاقوت احمر دست ملک اسپند و دست حور مجمر گویند اهل آسمان الله اکبر بهر خدا هم مُظهر و مظهَر رسیده بادا مبارک حضرت زهرا پسر زاد در نیمه ی ماه خدا قرص قمر زاد شیرین لبی شیرین تراز قند وشکر زاد بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد چون زینت آغوش پیغمبر رسیده خلق وخصال مصطفی خلق و خصالش صاحبدلان مبهوت و حیران کمالش مرآت حسن کبریایی در جمالش زهرا بخواند چارقل بر خط و خالش شمس و ضحی در دامن کوثر رسیده او سید جمع جوانان بهشت است زیباترین گل در گلستان بهشت است استاد صبر هر دبستان بهشت است یوسف ترین زیبای کنعان بهشت است در جنت شیر خدا محشر رسیده اکبر ترین فرزند حیدر یا حسن جان آرامش آغوش مادر یا حسن جان عشق ابوذر عشق قنبر یاحسن جان ای آفتاب ذره پرور یاحسن جان بادست خالی بر درت نوکر رسیده ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
ترکیب بند میلاد و مدح امام حسن (ع) از رخت شمس وقمر می ریزد ازدوچشم تو هنر می ریزد وز لبت در و گوهر می ریزد از سرانگشت تو زر می ریزد آمدی شیرخدا بابا شد مادرت فاطمه ی زهرا شد عرش حق از قدمت درطرب است شربت جشن تو ماءالعنب است مزه ی لعل لب تو رطب است بوسه چیدن زلبت مستحب است مصطفی بوسه زده بر دولبت کرده افطار زنخل رطبت نام تو همچو عسل شیرین است صد چو حاتم به درت مسکین است نور تو خالق صد پروین است شب تیره زمویت مشکین است صبر و حلم و نفست مادری است هیبت و قدرت تو حیدری است یوسف ازماه رخت حیران است محو زیبایی تو سلمان است شمس از خجلت خود پنهان است ماه ازجلوه ی تو تابان است قدرت شیرخدا بازویت ذوالفقاراست خم ابرویت ماه تابنده ی هرانجمنی وجه رب آینه ی ذوالمننی حیدر و فاطمه را یاسمنی تو کریم ابن کریمی حسنی کعبه ای زمزمی و سعی وصفا مشعری قبله ای و حج و منا لطف و جود و کرمت هرسال است ساعت وصف تو خوش احوال است درمدیح تو زبانم لال است میوه ی شعرغلامت کال است تحفه ای هست زموری به نگار بپذیر ازقلم سبز (بهار) ابوذر رییس میرزایی (بهار)
علیه‌‌السلام 🔹خورشیدِ جان🔹 ای علوی‌ذات و خدایی‌صفات صدرنشین همۀ کائنات سید سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت زادهٔ طوبی و بهشت برین نور خدا در ظلمات زمین علت غاییِ همه ممکنات عمر ابد داده به آب حیات پاک‌ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب‌تر جدّ تو پیغمبر نوع بشر جنّ و ملک بر قدمش سوده سر آینهٔ پاک که نور خدا تابد از این آینه بر ماسوا باب تو سر سلسلۀ اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضاست مادر تو دخت پیمبر بُوَد آیه‌ای از سورۀ کوثر بُوَد پرده‌نشین حرم کبریا فاطمه آن زُهرهٔ زهرای ما عاشق کل، حضرت سلطان عشق خون خدا شاه شهیدان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر است ظلّ خدایی تواَش بر سر است آینهٔ ذات محمدنما حُسن خدایی، حسن مجتبی نام حسن، روی حسن، خو حسن نور خدا چارمی پنج تن آیهٔ تطهیر به شأن شماست حکم شما اَمرِ «اُولِی‌الامر» ماست سینهٔ سینای شما طور وحی نور شما شاخه‌ای از نور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا، ماه خدا، ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان در دو افق تافت دو خورشید جان وحی خدا از افق ایزدی نور حسن از افق احمدی مُشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند این رمضان از تو شرف یافته نور تو بر جبههٔ او تافته نیمۀ ماه رمضان عزیز گیسوی مشکین تو شد مشک‌بیز نور خدا تافت در آن روی ماه خاصه از آن چشم به دشت سیاه سرخیِ گل، عکسِ گل روی توست ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست روز که خورشید درخشان صبح سر زند از چاک گریبان صبح ای رخ تو در رمضان بدر ما هر سر موی تو شب قدر ما بعد علی شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی مصلحت ملت اسلام و دین کرد تو را گوشهٔ‌عزلت‌نشین ملت اسلام که پاینده باد مشعل توحید که تابنده باد هر دو رهین خدمات تواند شکرگذارندۀ ذات تواند تا ابد ای خسرو والا مقام بر تو و بر دین محمد سلام کِلک «ریاضی» که گهرریز شد زآن نظر مرحمت‌آمیز شد
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک از گرد و غبار، شد دل آینه پاک مشغول به دید و بازدیدند همه ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک
🔹بهار چیست؟🔹 چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی‌تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و دربه‌در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسیدها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی‌تو معنی‌اش عید است؟ لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
علیهاالسلام 🔹روزگاران غریبی🔹 در روزگاران غریبی، آشنا بودى تنها تو با قرآن ناطق هم‌صدا بودی هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت چشم انتظار یوسف غار حرا بودی آیات كوثر روی دامان تو نازل شد چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی وقتی امین مكه را مردم رها كردند تنها امان جان ختم‌الانبیا بودی با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت بر جای زخم سنگباران‌ها دوا بودی... شعب ابی‌طالب كجا و طف كجا بانو ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
علیهاالسلام 🔹باغ ریحان🔹 ای به چشمت آسمانِ مهر، تا جان داشتی ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی وحی بی مهر تو هرگز بر زمین نازل نشد بارها پیک سلام از حیِّ سبحان داشتی پای آن کوه رسالت ایستادی روز و شب خم نیاوردی به ابرو بس‌که ایمان داشتی از محبت، از وفا، از صبر، از احسان و نور در دلت صد باغ گل، صد باغ ریحان داشتی در نمازی که تو بودی و علی بود و نبی آسمان را زیر بال خویش پنهان داشتی روح تو پر می‌گرفت آرام تا عرش برین گرچه خاطر از غم زهرا پریشان داشتی
علیهاالسلام 🔹برترین🔹 نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
علیهاالسلام 🔹رسم است خیلی زود...🔹 تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را