eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
255 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
558 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس یزید پیمود چون ز کوفه، جرس، راه شام را از صبح کوفه دید توان، شامِ شام را کم‌تر ز اهل کوفه نشد، جور اهل شام شرح کدام گویم و وصف کدام را؟ دادند شام بر سر بازار‌شان عبور آل و عیال و عترت «خیرُ ‌الانام» را از خاندان عصمت و از دودمان فیض بنْگر چگونه داشت فلک، احترام را تا بنْگرند عترت «خیر ‌البشر»، اسیر بزمی نهاد و داد صلا، خاص و عام را در طشت زر نهاد، سر شاه و کس ندید طالع ز طشت زر شده، بدر تمام را می‌خورْد گاه باده و می‌زد گهی ز کین چوب جفا به لب، شه و‌الا‌مقام را بر پا ستاده داشت به محفل، یزید شوم زنجیر و غل نهاده به گردن، امام را پس ظالمی به رسم کنیزی، طلب نمود نوباوه‌ی رسول، «علیه‌السّلام» را بهر عیال و عترت «خیر البشر» به شام دادند جا، خرابه‌ی بی‌‌سقف و بام را زین دشت پُر بلیّه و زین راه پُر خطر «یحیی»! بکش زمامِ سمندِ کلام را کاین نظم جا‌ن‌گداز، دل مصطفی گداخت قلب پیمبر و جگر مرتضی گداخت.
مجلس یزید تاچند زنی ظالم!چوب این لب عطشان را؟ بردار از این لب‌ها، این چوب خزیران را آخر نه تو را این سر، مهمان بُوَد؟ ای کافر! تا چند روا داری،‌ آزردن مهمان را؟ درنزد تو تقصیرش،جز خواندن قرآن چیست؟ با چوب نیازارد، کس قاری قرآن را بهر چه زنی هی چوب، بر بوسه‌گه احمد؟ اوبوسه مدام از مهر،زد این لب و دندان را تا چند کنی ظالم، خون در دل اطفالش؟ منْمای پریشان‌تر، این جمع پریشان را گلزار پیمبر را، از کینه خزان کردی الحال مکن خاموش،این بلبل خوش‌خوان را.
حضرت رقیه(سلام الله علیها) رقیه ای تو جوهر جلالت و جلالها رقیه ای تو اکمل کمال هر کمالها تو شاهباز قاف دل که پر زدی به اوج جان مگر رسد به اوج تو ز پر زدن خیالها مگرکه پیک حق کند به سحر خودمدد مرا نگارم از تو شمّه ای خلاصه ی خصالها ز همت بلند تو به آزمون تشنه گی خدایرا که تشنه شد به لعل تو زلالها جلالت علی و هم وقار فاطمی مگر بود ز شان و هیبت تو در جهان مثالها به حیرتم سه ساله ات چگونه من بخوانمت که پیر دهر را بود غم تو از محالها تو آنکه درد را ز پا فکندی از صبوریت که سر فرو بیاورد به پیش تو جبالها چه غم ترا که عاقبت به شامگاه وصل یار شکسته گر بلور جان به سنگ غم ملالها تو عاشقی که سر ز پا ندانی از وصال یار نگنجد عشق را سخن به دفتر و مقالها به روزگار غربت و فراق و حسرت پدر خوش است جان بگیردت نویدی از وصالها چو بلبلی به وصل گل به گلشن وجود تو وزیده از وصال گل نسیمی از شمالها به سالها بنالی از غم برادران خود که گم شد ازسپهر جان دوهمچو جان هلالها ازتبار نورچه خرد وچه کبارشان به عمر خویش دیده ام چه جودها نوالها.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جوار حرم حضرت رقیه (س) این گوهری که در دل خاک آرمیده است بنت الحسین، دختر محنت‌کشیده است هرچندکه در مسیر اسارت سه‌سال داشت در راه شام سختی سی ساله دیده است بر پای او هنوز بُوَد جای آبله زآن شب که روی خار مغیلان دویده است با ناله شرح واقعه گفتا به باغبان چون بلبلی که خار به پایش خلیده است آید هنوز نالۀ زارش به گوش جان گوید: «پدر! بگو که گلویت بریده است؟» جان داد در خرابه کنار سر پدر جان‌باز آخرین حسین این شهیده است قصر یزید گشت اگر چه خراب لیک اکنون چه دل‌ربا حرم این حمیده است! زین داغ،قلب«کرببلایی»چه سخت سوخت! اشکش روان ز ماتم این داغ‌دیده است.
#اربعین_حسینی اربعین میرسد و دیده ی گریان دارم خوف جاماندن ازاین سیل خروشان دارم دوستانم همه آماده رفتن شده اند راهیم کن به کرامات تو ایمان دارم. #سیدحسین_میرعمادی
مرثیه حضرت رقیه(س)در خرابه شام محمود وزنه (ضامن اصفهانی) طوطی طبعم زنوخوش نغمه ی مستانه کرد وز نوای جانگدازش عالمی دیوانه کرد یادم آمد از زمانی کان یزید بی حیا جای آل الله را در گوشه ی ویرانه کرد دخت شاه دین رقیه با هزاران رنج و غم گفت یا زینب مرا غم در ضمیرم خانه کرد عمه امشب کنج این ویران ز غم جان میدهم چونکه مارا از این فلک آواره ازکاشانه کرد آل عصمت رابشد صبر و قرار از کف برون چونکه یاد از باب خود آنگوهر یکدانه کرد آنقدر آندلغمین افغان کشیدی ای جگر کز فغان خویشتن ویرانه را غمخانه کرد گرم افغان بود با زینب گه نا گه از جفا رأس بابش را نمایان فرقه ی بیگانه کرد آنزمان رأس پدر در بر گرفت و از غمش اشک غم از دیده گان چون سبحه صد دانه کرد گفت بابا پیکر صد پاره ات بر گو کجاست کین یزید امشب سرت شمع و مرا پروانه کرد گوکدامین سنگدل پرخاک و خونکرد از جفا این دو زلف عنبر افشانی که زهرا شانه کرد ای پدر جان گریه کردم از فراقت آنچنان کز فراق شخص احمد استن حنانه کرد با پدر گرم نوا بودی که ناگه آن حزین مرغ روحش یاد گلزار جنان مردانه کرد اندر آن ویرانه اول جان سپرد آنشب ز غم پس رها از کف سر پر خون آن جانانه کرد ضامن از این داغ جانسوز غم افزا در جهان عاقل ودیوانه را دل خون تر ازپیمانه کرد.
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است عالم سیاه پوش به سوگ سه سرور است ذرّات غم نشسته به رخسار آفتاب از داغ آنکه بر دو جهان سایه گستر است زمزم هنوز زمزمه دارد به زیر لب وزسیل اشک وخون جگر چشم او تر ست سنگ حجر ز داغ دل قبله قیرگون کعبه سیاه پوش عزا، پای تو سر است ماه عزای زاده ی طاها و هل اتی دوم امام و روشنی چشم حیدر است شدسرخ چهره ی شفق ازقطره قطره خون؟ یا پاره پاره ی جگر سبط اکبر است؟ ماه شهادت شه دنیا و دین رضا سلطان ارتضا که نگهبان کشور است زهر جفا چه با دل شمس الشموس کرد در طوس هم مصیبت عظمای دیگر است ماه سقیفه آمد و افروخت آتشی که دود آن به چشم بشر تا به محشر است داغ سقیفه معجز شقّ القمر نمود این معجزه ز شقّ قمر نیز برتر است خودماه چیست؟یک کره ی کوچکی زخاک در پیش کاینات ز یک ذرِّه کمتر است آن جا دو نیمه شد مه و پیوند یافت باز اعجاز هم ز شخص شخیص پیمبر است اینجا کتاب و عترت، از هم جدا شدند این ثقل اکبر آمد و آن ثقل اصغر است شد دست مرتضی ز کتاب خدا جدا این یک کتاب داور و آن دست داور است جز راه او به سوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را، علی، در است از پشت در، طنین صدا می رسد به گوش خاکم به سر که ناله زهرای اطهر است آن هم دری که روح امین اذن می گرفت و الله جای گفتن الله اکبر است گویند تهمتی است که ما شیعه می زنیم پس آتش خیام حسین از چه اخگر است؟ راه علی بپوی «ریاضی» که آن ولی خلق خدای را به خداوند رهبر است.
حضرت رقیه(سلام الله علیها) نوگل گلزار سبط پیمبر کنج ویران سرا گردیده پرپر دخت سه ساله با آه و ناله مهمان گردیده بر زهرای اطهر من که فاطمه را نور دوعینم از هجران پدر درشور و شینم دیدار بابا دارد تماشا مهمان گردیده بر زهرای اطهر بابا افتد اگر چشمم به رویت من بوسه می زنم زیر گلویت قربان رویت روی نکویت خوش آمدی بابا دیدار دختر. (س)
تاریخ را مطالعه کرده اید؟ به "زبیر بن عوام" میگفتند «سِیفُ الاسلام»! فقط زبیر در روز ضربه خوردن حضرت زهرا "سلام الله علیها"، دست بر قبضه شمشیرش برد. آیا میدانید چه گره هایی را در راه اسلام باز کرد؟ اما… به "عبدالرحمن بن ملجم مرادی" می گفتند شیعه امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب و عشق تو، در خون و رگ من وجود دارد؟؟؟!!! اما… "شمر بن ذی الجوشن" جانباز جنگ صفین بود و در این جنگ تا شهادت هم پیش رفت!!! اما… هیچ می دانستید وقتی در کربلا وارد گودال قتلگاه شد؛ زانوهایش را بسته بود؟ بدلیل اینکه آنقدر نماز شب خوانده بود، زانوانش پینه شتری بسته بودند. آیا میدانستید "عمربن سعد" روز عاشورا نماز صبح را که تمام کرد، گفت: "قربة الی الله" و اولین تیر را به سوی خیام "سیدالشهدا" علیه السلام نشانه رفت؟ می دانستید همه آنهایی که به کربلا آمدند، مسلمان بودند، نماز می خواندند و روزه می گرفتند و سایر واجبات دینی را نیز انجام می دادند؟؟؟!!! همگی با نیت "قربة الی الله" آمدند برای کشتن " سیدالشهدا"... *"زهیر بن قين"عثمانی مسلک بود؛ اما… آمد برای یاری ابا عبداله الحسین! و حسینی شد. وهب مسیحی بود ولی در واپسین لحظات حسینی شد حر بن یزید ریاحی فرمانده لشگر یزید بود که راه بر حسین بست ولی به کجا رسید ملاک حال فعلی افراد است ولو قبلا امامزاده باشد *"شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد هم شیخ و سابقون جانباز امت بود اما… شد قاتل ابا عبدالله... 🍂«خَسِرَ الدُّنیا والآخرة»🍂 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها در خرابه شام مرحوم کهنمویی تبریزی زائرین قبرمن این شام عبرت خانه است مدفنم آباد و قصر دشمنم ویرانه است دختری بودم سه ساله دستگیر و بی پدر مرغ بی بال وپری رااین قفس کاشانه است بود سلطان ستمگر صاحب قدرت یزید فخرمیکرد اوکه مستم درکفم پیمانه است داشت اوکاخ مجلل دستگاه باشکوه خودچه مردی کزغرورسلطنت دیوانه است داشتم من بستری ازخاک وبالینی ز خشت همچومرغی کاو بسا محروم زآب ودانه است تکیه میکرد او به تخت ناز با کبر وغرور این تکبر ظالمان را عادت روزانه است من به دیوار خرابه می نهادم روی خویش زین سبب من ردسفیدم شهرتم شاهانه است برتن رنجور من شد کهنه پیراهن کفن پرشکسته بلبلی را این خرابه لانه است محو شد آثار او تابنده شد آثار من ذلّت او عزّت من هر دو جاویدانه است «»چشم عبرت باز کن بیدار شو هر که از اسرار حق آگه نشد بیگانه است. مرحوم (س)