eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
255 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
560 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام ناله كن اى دل به عزاى على گریه كن اى دیده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خویش گشته سیه‌پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد یاد كند، زمزمه‌هاى على تیغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم یتیمان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چكد از فرق هماى على خواهی اگر ملک دو عالم «حسان» از دل و جان باش گداى على.
عید فطر است و اول شوال نورعشق است وشوروجذبه وحال بهر توفیق درک ماه خداست قلب‌ها از نشاط، مالامال جشن قرآن و جشن غفران است عید اسلام و روز فخر و جلال رمضان، ای مه نماز و دعا ای ره اکتساب فضل و کمال رمضان، ای گناه شوی بشر زآن‌ همه چشمه‌های اشک زلال رمضان، ای فضای رحمت حق که زند مرغ دل، به اوج تو بال رمضان، ای که روز نیمه‌ی توست مطلع آفتاب عشق و جمال عید مسعود زاد روز حسن مجتبای محمدی تمثال رمضان، ای که در شب قدرت لطف رحمان، برون ز حد مقال ماه غفران و ماه توحیدی ماه قرآن و ماه احمد و آل.
آمدم ای شاه پناهم بده ... مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان) آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده ای گل بی‌خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده ای که حریمت مَثل کهرباست شوق و سبک خیزی کاهم بده تا که ز عشق تو گدازم چو شمع گرمی جان‌سوز به آهم بده لشکر شیطان به کمین منند بی‌کسم ای شاه پناهم بده از صف مژگان نگهی کن به من با نظری یار و سپاهم بده در شب اول که به قبرم نهند نور بدان شام سیاهم بده ای که عطابخش همه عالمی جمله حاجات مرا هم بده آن چه صلاح است برای «حسان» از تو اگر هم که نخواهم بده.
باربگشائيد، اينجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوي بهشت به به از اين تربت مينو سرشت کربلا، اي آفرينش را هدف قبله گاه عاشقان از هر طرف طور عشق است و مطاف انبيا نور حق اينجاست، اي موسي بيا جسم را احيا اگر عيسي کند جان و تن را کربلا احيا کند گر سلامت رفت، از آتش خليل نور ثار الله شد او را دليل کربلا، قربانگه ذبح عظيم عرش رحمان را صراط مستقيم گر خدا خواهي، برو اين راه را کن زيارت کوي ثار الله را شد ز عاشوراي او يک اربعين قتلگاهش را به چشم دل ببين ماه، اينجا، واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است گرد غم، افشانده بر سر کهکشان اشک خون ريزد هنوز از آسمان اختران، سوزند چون شمع مزار مرغ شب مي‌نالد اينجا زار زار گاه در صحرا خروش و، گه سکوت خفته در اينجا شهيدي لا يموت حضت سجاد بر خاکش نوشت تشنه لب شد کشته سالار بهشت اربعين است، اربعين کربلاست هر طرف غوغائي از غمها بپاست گوئي از آن خيمه هاي نيمسوز خود صداي العطش آيد هنوز هر کجا نقشي، ز داغ ماتم است هرچه ريزد اشک، در اينجا، کم است باشد از حسرت در اينجا يادها هان به گوش دل شنو، فريادها در دل هر ذره، صدها مطلب است ناله سجاد و اشک زينب است بايد اينجا داشت گوش معنوي تا مگر اين گفتگوها بشنوي عمه جان، اينجا حسين از پا فتاد چهره بر اين تربت خونين نهاد عمه جان، اين قتلگاه اکبر است جاي پاي حيدر و پيغمبر است عمه جان، قاسم، در اينجا شد شهيد تير بر قلب حسين اينجا رسيد عمه جان، عباس اينجا داد دست وز غمش پشت حسين اينجا شکست اصغر لب تشنه، اينجا، عمه جان شد ز تير حرمله خونين دهان از براي غارت يک گوشوار شد در اينجا، کودکي نيلي عذار تا قيامت، کربلا ماتمسراست حضرت مهدي (حسان) صاحب عزاست. (حسان) علیه السلام
بار بگشایید، این‌جا كربلاست آب وخاكش با دل و جان، آشناست بر مشام جان رسد، بوی بهشت به‌به! از این تربت مینو‌سرشت كربلا، قربان‌گه ذبح عظیم عرش رحمان را صراط مستقیم گر خدا خواهی‌، برو این راه را كن زیارت، كوی ثارالله را شد ز عاشورای او، یك اربعین قتلگاهش را به چشم دل ببین گَرد غم افشانده بر سر، كهكشان اشك خون ریزد هنوز از آسمان اختران سوزند چون شمع مزار مرغ شب می‌نالد این‌جا زارزار گویی از آن خیمه‌های نیم‌سوز خود صدای «العطش» آید هنوز باشد از حسرت در این‌جا یاد‌ها هان! به گوش دل شنو، فریاد‌ها در دل هر ذرّه، صدها مطلب است ناله‌ی سجّاد و اشك زینب است باید این‌جا داشت گوش معنوی تا مگر این گفت‌وگو‌ها بشْنوی: عمّه‌جان! این‌جا حسین از پا فتاد چهره بر این تربت خونین نهاد عمّه‌جان! این قتلگاه اكبر است جای پای حیدر و پیغمبر است عمّه‌جان! قاسم در این‌جا شد شهید تیر بر قلب حسین این‌جا رسید عمّه‌جان! عبّاس این‌جا داد دست وز غمش، پشت پدر این‌جا شكست اصغر لب‌تشنه این‌جا، عمّه‌جان! شد ز تیر حرمله، خونین‌دهان از برای غارت یك گوش‌وار شد در این‌جا، كودكی نیلی‌عذار تاقیامت،كربلا ماتم‌سراست حضرت مهدی«حسان»صاحب‌عزاست.
کیست زینب؟ واله وشیدای حق هم چومادر، عصمت کبرای حق کیست زینب؟ بنت زهرای بتول دخت حیدر، پاره قلب رسول دربیان وعلم وحکمت بی نظیر مثل اودیگر نبیند چرخ پیر زینب است این، دختر شیرخداست قهرمان داستان کربلاست زینب است این، یاردیرین حسین زینب است این، جان شیرین حسین زینب است این چون علی شیرین کلام زینب است این ماه سرگردان شام شد اسیرو پیک آزادی هم اوست شد غمین و غمزُدای عالم اوست گرچه درظاهرپریشان گشته است چرخ درفرمان این سرگشته است ازغمش درآسمانها گفتگوست خاکیان را نام زینب آبروست داد خواه خون مظلومان شده ازبیانش ظلم بی بنیان شده تا«حسانا»عالم هستی بپاست نطق زینب منعکس درگوشهاست. (حسان)
ای دلبر یکتا بیا ای محرم دلها بیا تنها تویی مشکل گشا ای رهبر والا بیا چشم و چراغ عالمی ای از تو نور و خرمی در پرده سر اعظمی ای آیت عظمی بیا ای دردمندان را طبیب ای آیت فتح قریب دیگر به پایان شد شکیب ای منجی دنیا بیا ای یادگار مصطفی ای مظهر لطف و صفا ای رحمت حق در خفا ای همدم دلها بیا ای بی پناهان را پناه افتادگان را تکیه گاه ای سایه ی لطف الاه ای یار ناپیدا بیا ای شاهد اعمال ما ای واقف از احوال ما ای حاصل آمال ما ای قبله گاه ما بیا دنیا ز طوفان ستم پر شد زامواج الم دل غرقه در دریای غم ای نوح ازین دریا بیا آیات قرآن را زبان تنها تویی در این زمان ای شرع احمد را بیان ای مظهر طاها بیا ای عدل تو حیدر نما صبر تو صبر مجتبی ای دادخواه کربلا ای زاده ی زهرا بیا معشوق هر پیغمبری بر فرق نرگس افسری یا حجت بن العسکری ای یار روح افزا بیا دانم که در تاب و تبی خود منتظر روز و شبی گریان به یاد زینبی ای رمز عاشورا بیا
عید فطرست و اول شوال نورعشق ست و شور و جذبه وحال بهر توفیق درک ماه خداست قلب‌ها از نشاط، مالامال جشن قرآن و جشن غفران ست عید اسلام و روز فخر و جلال رمضان، ای مه نماز و دعا ای ره اکتساب فضل و کمال رمضان، ای گناه شوی بشر زآن‌ همه چشمه‌های اشک زلال رمضان، ای فضای رحمت حق که زند مرغ دل، به اوج تو بال رمضان، ای که روز نیمه‌ء توست مطلع آفتاب عشق و جمال عید مسعود زاد روز حسن مجتبای محمدی تمثال رمضان، ای که در شب قدرت لطف رحمان، برون ز حد مقال ماه غفران و ماه توحیدی ماه قرآن و ماه احمد و آل.
مرحوم حبیب اله چایچیان (حسان) ای دلبر یکتا بیا ای محرم دلها بیا تنها تویی مشکل گشا ای رهبر والا بیا چشم و چراغ عالمی ای از تو نور و خرمی در پرده سر اعظمی ای آیت عظمی بیا ای دردمندان را طبیب ای آیت فتح قریب دیگر به پایان شد شکیب ای منجی دنیا بیا ای یادگار مصطفی ای مظهر لطف و صفا ای رحمت حق در خفا ای همدم دلها بیا ای بی پناهان را پناه افتادگان را تکیه گاه ای سایه ی لطف الاه ای یار ناپیدا بیا ای شاهد اعمال ما ای واقف از احوال ما ای حاصل آمال ما ای قبله گاه ما بیا دنیا ز طوفان ستم پر شد زامواج الم دل غرقه در دریای غم ای نوح ازین دریا بیا آیات قرآن را زبان تنها تویی در این زمان ای شرع احمد را بیان ای مظهر طاها بیا ای عدل تو حیدر نما صبر تو صبر مجتبی ای دادخواه کربلا ای زاده ی زهرا بیا معشوق هر پیغمبری بر فرق نرگس افسری یا حجت بن العسکری ای یار روح افزا بیا دانم که در تاب و تبی خود منتظر روز و شبی گریان به یاد زینبی ای رمز عاشورا بیا.
کیست زینب ... مرحوم حبیب اله چایچیان (حسان) کیست زینب؟ واله وشیدای حق هم چومادر، عصمت کبرای حق کیست زینب؟ بنت زهرای بتول دخت حیدر، پاره قلب رسول دربیان وعلم وحکمت بی نظیر مثل اودیگر نبیند چرخ پیر زینب است این، دختر شیرخداست قهرمان داستان کربلاست زینب است این، یاردیرین حسین زینب است این، جان شیرین حسین زینب است این چون علی شیرین کلام زینب است این ماه سرگردان شام شد اسیرو پیک آزادی هم اوست شد غمین و غمزُدای عالم اوست گرچه درظاهرپریشان گشته است چرخ درفرمان این سرگشته است ازغمش درآسمانها گفتگوست خاکیان را نام زینب آبروست داد خواه خون مظلومان شده ازبیانش ظلم بی بنیان شده تا«حسانا»عالم هستی بپاست نطق زینب منعکس درگوشهاست. (حسان)
سروده مرحوم حبیب الله چایچیان() در مدح پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بوسه زند تاج گل بپاى (ص) خسرو است خود گداى محمد( ص) تا كه برد بوى خوش به گلستان مي‌كشد از هر طرف رداى محمد( ص) جسم شريفش بود لطيف‌تر از نور محو شود سايه از محمد( ص) آب بقا هستيش ز يمن است خضر، بقا دارد از بقاى محمد( ص) خواهى اگر بشنوى كلام خدا را گوش به قرآن كن و نداى محمد( ص) از شب معراج، ماه و جمله كواكب چشم براهند بر لقاى محمد( ص) ملک جهان را پلاک خود زده چون دو جهان شد بنا براى محمد( ص) آنچه خداوند در حديث گفت پرده‌نشين بود در سراى محمد( ص) پشت و پناه و شفيع عالميان اوست چون به خدا هست اتكاى محمد( ص) روشن و پيداست پيش مردم دانا غير على(ع) نيست مثل و تاى محمد( ص) نيست هرآنكه بغض (ع) داشت هست ولاى على (ع) محمد( ص) شرح كمالات و وصف ذات را كس نتواند بجز خداى محمد( ص) گفت: حسين از من است و من ز ذبح است چون فداى محمد( ص) چونكه نور چشم رسول است اوست كربلاى محمد( ص) دست و پرچمى كه برافراشت دست على بود بر محمد( ص) اكبر ليلا شبيه حضرت آمده در بجاى محمد( ص) زان تير مرگبار سه شعبه حلق على را دريد و ناى محمد( ص) حضرت و آن خيام پرآتش جان نبى بود و محمد( ص) ناله واغربتاى ناله زهراست همصداى محمد( ص) با همه پستى (حسان)، بلندمقامم تاج سرم شد چو خاک پاى محمد.
⁨«بر لب آبم و از داغ لبت می‌میرم هر دم از غصه‌ی جان سوز تو آتش گیرم مادرم داد به من درس وفاداری را عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم گاه سردار علمدارم و گاهی سقا گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم بوته‌ی عشق تو کرده است مرا،چون زر ناب دیگر این آتش غم‌ها ندهد تغییرم گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است از خزان تو دگر‌ای گل زهرا پیرم غیرتم گاه نهیبم زند از جا بر خیز لیک فرمان مطاع تو شود پا گیرم تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم سایه‌ی پرچم تو کرد سرافراز مرا عشق تو کرد عطا دولت عالم گیرم کربلا کعبه‌ی عشق است و من اندر احرام شد در این قبله‌ی عشاق دو تا تقصیرم دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد چشم من داد از آن آب روان تصویرم باید این دیده و این دست دهم قربانی تا که تکمیل شود حج من و تقصیرم زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم‌ ای قد و قامت تو معنی «قدقامت» من‌ ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود بی رکوع است نماز من و این تکبیرم جسدم را به سوی خیمه‌ی اصغر نبرید که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم» «» (ع)