eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6046390165432182360.mp3
1.97M
۱۳۹۹ ......................................... زندگی حیدر از امشب میریزه بهم میخ در و میبینه زینب میریزه بهم تا به یاد کوچه می افته از خواب میپره امام حسن میشه غرق تب میریزه بهم یک نامرد مستِ بددهن میزد مادرو جلوی من دیدم رد پا ، رد لگد روی چادر و رو پیرهن ....................................... وای ای وای ای وای ای وای ای وای ........................................ بار شیشه رو زمین افتاد ، یک گوهر شکست بازو و ابرو و پهلوی یک مادر شکست ضرب لگدهای اون نامرد خیلی محکمه انقده محکم ضربه میزد میخ در شکست با ضرب غلاف میزدنش محسنش رو هم که کشتنش هیزم پشت در آوردن و بین آتیشا سوزوندنش ....................................... وای ای وای ای وای ای وای ای وای .......................................
قرن‌ها از شهادت بانوی دو عالم گذشته و تاریخ دقیق شهادت ایشان همچنان بر همگان پوشیده است. برای تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) روایت‌های مختلفی از ۴۰ روز تا هشت ماه پس از رحلت پیامبر (ص)ذکر شده است.  اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان. بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند. اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیه دوم می‌ خوانند. بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. از قدیم الایام روز‌های بین ۱۰ تا ۲۰ جمادی الاول (بنا به روایت ۷۵ روز) را دهه فاطمیه اول و تاریخ ۱ تا ۱۰ جمادی الثانی (روایت ۹۵ روز) دهه فاطمیه دوم گفته می‌شود.
از حیـدر خود گرفته ای رو ، زهـرا چیزی تو نگفته ای ز بـازو ، زهـرا ای کاش مـرا کنـار تو خـاک کنند ای حوریه ی شکسته پهلـو ، زهـرا 🔹
Moghadam-Shab1Fatemieh11397[05].mp3
6.68M
▪️ای بهترین برای منه بدترین حسین▪️ 🎤 سبـک : شعرخوانی 🗓مراسم : شب اول فاطمیه اول 1397
ای بهترین برای منه بدترین حسین اسم تو مثل طعم عسل دلنشین حسین نزدیکتر شده ام به خدا تا گذاشتم بر روی مُهر تربت پاکت جبین حسین از کودکی به هیئت تو قد کشیدم در زیر سایه ی یل اُم البنین حسین از وعده ی بهشت پس از مرگ خسته ام ما را ببر به جنت روی زمین حسین بیهوده نیست زیر علم سینه میزنم شد پرچم سیاه تو حبل المتین حسین در روضه ات به معرفت حد رسیده است هر کس که شک نداشت تو هستی یقین حسین از هیچ کس به غیر تو حاجت نخواستیم ما را ببر به کرب و بلا اربعین حسین ما را ببر به کرب و بلا همین حسین
فاطمه یعنی امیرالمومنین فاطمه    یعنی     امیرالمومنین بر  محمد  دختر  و حب المتین فاطمه  یعنی     قرار   مرتضی مادر سادات و  دُخت مصطفی فاطمه    یعنی‌   زکیه    راضیه زهره   باشد او بتول و مرضیه فاطمه   یعنی   مطهر   طاهره علت  هستی به   غایت   باهره فاطمه  یعنی که  غمخوار  پدر بعد   مادر   او    پرستار    پدر فاطمه  یعنی ز  سر  تا   پا نبی نور حق از تار و پودش منجلی فاطمه   یعنی   نجابت  بندگی او  چراغ  رهروان  در   زندگی فاطمه    یعنی     عزیز   کبریا پاره     قلب     علی    مرتضی فاطمه یعنی   که   ماه  عالمین مادر  طاها  حسن  باشد حسین فاطمه یعنی که باشد بس مِهین افتخار خلقت  است و بی قرین فاطمه  یعنی   مدینه   شهر  غم در بقیع مدفون ولیکن  بی حرم فاطمه یعنی   فدک   ارثِ    پدر ضرب سیلی زد به جان او شرر فاطمه یعنی   سپر   بر   مرتضی پشت درب شدمحسنش ناگه فدا فاطمه یعنی   لگد  بر   شانه اش آتش آن   ناکسان    بر  خانه اش فاطمه یعنی    فشار   در   بر  او استخوان  سینه  بشکسته   عدو فاطمه یعنی بیا فضه بیا کن مرا از دست نامردان رها فاطمه یعنی که شیعه شد یتیم تا قیامت ما دچار ماتمیم فاطمه یعنی که او مشکل گشاست درد بی درمان ما  را او دواست فاطمه یعنی کرم دارد بسی از چه غمگینی چرا دلواپسی فاطمه یعنی که گیرد دست ما رزق  ما  را  واسطه نزد خدا فاطمه یعنی  عزیز کردگار گفته باغم مدح او را (بیقرار) بیقرار اصفهانی🌾🌸🌾
دوبیتی های شهادت حضرت زهرا اگرچه از غم من داغداری به طفلانم بده امیدواری علی خیلی مواظب حسین باش مکن پیش یتیمان بیقراری مریز اَسما دگر آب روان را چگونه شویم این یار جوان را نه تنهازخم پهلویش عمیق است بمیرم که شکستند استخوان را گفت پیغمبرعلی جان صبر کن گرچه دشوار است اما صبرکن جبرئیل گوید که پیش چشم تو می زنند سیلی به زهرا صبر کن الا مظلومه ی پهلوشکسته زدست امت بد کاره خسته توکه چون کوه پشتم ایستادی چرا خواندی نمازت را نشسته? قربان دلت چه غصه هامی خوردی خورشیدبروی شانه ات می بردی گرفاطمه ات دعانمی کردآن شب هنگامه ی غسل پیکرش می مُردی تو رفتی کودکانت غم گرفتند سراغت را همه از هم گرفتند شده ذکر همه مادر کجایی? برایت مجلس مــاتـم گـرفتند پس از زهرا علی همراز غم شد علی مظلوم و قنفذ محترم شد علی آنقــدر جـانسوزانه نــالـید که پشت ذوالفقار ازغصه خم شد سلامم بـر تـو جـانـباز ولایت که باجان کرده ای ازدین حمایت نـگفــتی آرزو داری جـــوانـی فقط گفتی علی جانم فدایت چــرا زهــرا جبیـنی زرد داری? چرا درسیـنه آهـی سـرد داری? مپیچ اینسان بخود روبرنگردان خودم فهمیده ام که درد داری کــنار قــبر زهـــرای عـزیـزم توانم نیست تا ازجای خیزم من واین دست لرزانی که دارم چگونه خاک برجسمش بریزم? ای عزیزدُردانه وآیینه ی ایزدحسین وی که ازچشم گُهربارتو دُرریزدحسین روزوشبهافاطمه از دردمی پیچدبخود کن دعایی مادرازبستر بپاخیزد حسین توکه رفتی غرور من لگد شد شمار غصه هایم بی عدد شد عزیزم بس که دلتنگ تو هستم برایم سقف خانه چون لحدشد بـدور ازچـشم فرزندان شبانه شــوم همـناله بــا مـاه یــگانه مرا آن غصه خواهدکشت زهرا که خوردی پیش چشمم تازیانه مدینه گرچه ظلمت بی حساب است دل ما از غم زهرا کباب است تو کز حیدر بجز خوبی ندیدی چه کرده که سلامش بی جواب است تو رفتی خانه ماندو نورعینت و چشم بی قرار زینبینت میان گریه ی جانسور طفلان مرا بیچاره کرداشک حسینت مرو بی تو ندارم همزبانی تو باید غصه هایم را بدانی چرا تعجیل داری بهر رفتن هنوز ای فاطمه خیلی جوانی کتاب عشق حیدربی ورق شد دلاور مرد خیبر بی رمق شد چودست مصطفی رادید درقبر علی پیشانیش خیس عرق شد دمی که فاطمه سیلی زکین خورد صدای ناله اش تاب ازفلک برد حسن لکنت زبان بگرفت ومی گفت یـکی یــاری نـماید مــادرم مُــرد میان کوچه تا زهرا کتک خورد گـل بـاغ علی یکـباره پـژمـرد زمین لرزید آندم که حسن گفت بـیا بـابـا کـجایی مـادرم مـُرد همان روزی که نیلی شدگل یاس خزان گردیده باغ عشق واحساس یکی ای کاش آنجاباحسن بود فقط جای تو خالی بود عباس مـدیـنه ازچـه یـارش را گـرفتی? تـو ازحــیدر قـرارش را گـرفتی اَمــانتـی ی احـمد بــود زهــرا تــو تنــها یــادگـارش را گـرفتی میان کوچه تا زهرا کمین خورد سیه مشتی رسید وبر جبین خورد چنان قنفذ به زهرا زدکه بی بی دهانش باز ماند و بر زمین خورد شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» 🌷🎋🌷🎋🌷🎋🌷🎋
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در صحرای محشر: ◾️همه روز قیامت در صحرای محشر جمع می شوند. تمام کره زمین جای ایستادن میشود حتی چسبیده به هم می ایستند. آنجا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام جای خاصی دارند. در آن روز اهل محشر نوری که تمام کره زمین را منور می کند و شفق می زند، می بینند. میگویند چه خبر است؟ صدایی می آید که چشمهایتان را بپوشانید! «حتّى تجوز فاطمه بنت محمد صلى الله عليه و آله» که می خواهد حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله عبور کنند. مردم چشمهایشان بی اختیار روی هم می رود. راوی از حضرت امام صادق علیه السلام سؤال می کند که: سادات چطور؟ خیال می کند محرم و نامحرم مطرح است. حضرت می فرمایند: این مربوط به محرم و نامحرمی نیست، این احکام مال این دنیا است، آن دنیا احکام دیگری دارد. می فرمایند هیچ چشمی نمی تواند عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ببیند. این قدر با عظمت است، هفتاد هزار ملک جلو می روند، (منظور از هفتاد هزار کثرت است) هفتاد هزار پشت سر، هفتاد هزار از سمت راست و هفتاد هزار از سمت چپ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم با عظمت، حرکت می کند تا به در بهشت می رسد عرض میکند: «خدایا در دنیا که بودیم کسی ما را نشناخت حالا هم که دستور فرمودی چشمها را بپوشانند، اینجا هم کسی ما را ندید، در بهشت هم که هر کسی سر زندگی خودش می رود پس من کجا شناخته شوم؟» «المجهولة قدرا و المخفيه قبرأ.» ماهیچ کجا نمیتوانیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسیم. همه چیز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. خدای تعالی به فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرماید: چه می خواهی؟ برگرد حقیقت همه مال تو بوده، ولو مردم متوجه نبوده اند. چه میخواهی؟ برگرد و میان صحرای محشر برو (بهشت در آسمانهای خیلی بالاست) باز به کره زمین بر می گردد. در روایت تشبیهی است، می فرمایند: مثل مرغی که دانه خوب را از بد جدا می کند دوستانش، شیعیانش، محبین خود و فرزندانش را از میان اهل محشر جدا میکند. حتى به جایی می رسد که یک نفر می آید و میگوید یا فاطمه، من به تو حقی دارم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمایند:چه حقى؟ معلوم است هیچ حقى جز این نداشته است، می گوید من در یک شهری بودم، روز گرمی بود، دیوار خانه ام بلند و در کوچه سایه انداخته بود، یکی از فرزندان تو پای سایه دیوار خانه من در کوچه نشست و چند دقیقه ای استراحت کرد. حضرت او را هم شفاعت می کنند. معمولا از فاطمه اطهر سلام الله علیها اسمی برده نمیشه دشمن زیاد داره باید ما عظمت بیشتری برای فاطمه الزهرا وخدا هم این کارو کرده وائمه اطهار سلام الله علیها این عمل رو انجام دادن .... ◾️روحی یا جسمی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پناه ببرید و بگویید: «یا مولاتی یا فاطمة اغیثینی» تمام عالم تکوین در اختيار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. ◾️ما هیچ کجا نمی توانیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بشناسیم. همه چیز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. همه ائمه اطهار علیهم السلام افتخار می کردند که مادری چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند. علتش هم این است که او حوض کوثر است. ◾️تمام علوم اولین و آخرین، تمام حکمت اولین و آخرین به وسیله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به ائمه اطهار علیهم السلام عنایت شده است. ائمه و هر چه دارند از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند، نه تنها در این عالم بلکه در همان عالم و اول خلقت. حوض کوثر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است هست خود کوثر فاطمه زهراسلام الله علیها ست ودوازده نهر کوثر دوازده امام علیهم السلام هستند وبزرگترین نهر امام زمان روحی له الفداه هستند حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمت الله علیه 🎋🌴🎋🌴🎋🌴🎋
💚🌹💚 پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه‌ و ‌آله) فرمودند: دخترم (سلام ‌الله‌ علیها) محشور می‌شود و آغشه به خون (علیه ‌السلام) را به قائمه عرش می‌آویزد و عرض می‌کند بارالها فرما بین من و بین قاتل فرزندم حسین (علیه‌السلام.) منابع: مناقب آل ابی طالب ج۳ ص۱۰۸ 🌴💐🌴💐
1_730738286.mp3
10.9M
🔳 🌴آه مادر ... 🌴دوشنبه بود و غروب بود 🎤 👌بسیار دلنشین متن👇
دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه یه خونه بود و یه در بود و یه خونواده بی پناه ترسیده بودن بچه های مولا تا دید بغل کرد دخترا رو اسما نامرد یه جوری لگد زد محکم خانوم صدا زد که فضه بچم ای داد ای داد گذشته کار از کار ای داد ای داد چقدر داغه مسمار آه مادر آه مادر **** دوشنبه بود و طناب بود و یه مرد بود و یک سپاه یه کوچه بود و شلوغ بود و یه خونواده بی پناه هم حقشو تو روز روشن خوردن هم تو مدینه آبروشو بردن دنیا سیاه شد تا مغیره اومد هم با غلاف و تازیونه میزد ای داد ای داد ورم کرده بازوش ای داد ای داد شده زخمی ابروش آه مادر آه مادر **** دوشنبه بود و غروب بود و یه زن بود و یک سپاه یه خیمه بود و رقیه بود و سُکَینه اما بی پناه نیزه زیاده اما گودال تنگه دست یه عده نامروت سنگه هم شمر و خولی هم سنان و اَخنَس ریختن سره این بی پناهه بی کس ای داد ای داد بُنَیَ بُنَیَ ای داد ای داد اُخَیَ اِلَیَ آه مادر آه مادر
غــم هـای دل فاطمه اســـرار حـسـن بود شرح غمِ اســرار مفــصـل، شـدنی نیست یک‌کوچه‌و‌یک‌سیلی‌و‌یک‌مادر و یک طفل تفسیر بر این روضۀ مُجمل شدنی نیست محـشــر هـم از این داغ برای تو بگِرییم این غصـه برای دل ما حل شدنی نيست از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت 🥀 🥀
CQACAgQAAx0CVBp6RAACCjlf9MqeVMlnNon8d285_SX6js6IfQACHwoAAtDWqVPcUsMfLN2haB4E.mp3
6.99M
سوزناک 🍃یا به سمت خیمه ها فرار کنن 🍃بالای بلندی ها هوار کنن 🎤 👌بسیار دلنشین
میون باغچه دلا بارون نم نم میزنه - @Maddahionlin.mp3
4.63M
🔳 🌴میون باغچه ی دلا بارون نم نم میزنه 🌴همسایمون در خونشون باز داره پرچم میزنه 🎤 👌بسیار دلنشین
در سینه کسی غصه ی محبوس نبیند در خواب کسی این همه کابوس نبیند بعد از من غم دیده خدا ، دیده ی طفلی در کوچه کتک خوردن نـامــوس نبیند 🥀
🔊 روضه باز کوچه بنی هاشم 🔘شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ***************** فصل باریدن باران شده و حیران شده ام آخر سال رسیده است پریشان شده ام اولین نام که آمد به لبم نام تو بود از تولد به خدا مست حسن جان شده ام مادرم دست مرا داد به دستان کریم بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام *آی امام حسن! آخرِ سالِ،هر جا بری دارن حساب و کتاب می کنند، حساب مارو زدی یا نه؟ یه محرم داشتیم،یه فاطمیه،یه ماه رمضون،من حساب از راه دور رو قبول ندارم،من رو یه حرمی ببر،رو در رو،اون وقت هر چی تو بگی من بدهکارم،اما برا مادرت کم گریه نکردم،پا به پات برا مادرت گریه کردم،ما برا مادر خودمون خیلی گریه کنیم یه هفته، اما سه ماهه شب و روزمون شده زهرا،راستی آقا یه سئوال ازتون دارم:شنیدم مادرتون رو بد زد،این راسته؟ شنیدم بیست سالگی موهات سفید شد،این راسته؟ شنیدم هر کار کردی دستت نرسید،این راسته؟...* خواب دیدم حرم و گنبد و ایوان داری در میان حرمت خادم و دربان شده ام خواب دیدم که به همراه همه سینه زنان به غذا حضرتی ناب تو مهمان شده ام ✍️شاعر : حبیب باقرزاده *دست امام حسن رو گرفت گفت:بریم من حقم رو بگیرم،اومد جلو اولی، راه نداد حرف بزنه،به این دلیل، به این دلیل فدک مال ماست، دیگه کم آورد گفت:قلم بیارید،کاغذ بیارید،نوشت فدک رو تحویل زهرا بدید،مهر خلافت زد... هنوز خانوم بیرون نرفته بود، گفت:برید به دومی بگید:دادن حقش با من،گرفتنش با تو، خانوم با یه ذوقی، دیگه چیزی تا خونه نمونده بود،رسیدن کوچه، مثل اراذل و اوباش راه رو بست،پاش رو روی دیوار گذاشت... گرفتی داری میری؟ فکر کردی؟ یه زن متدین چشم تو چشم با نامحرم نمیشه... امام حسن میگه: روش رو گرفت، سمت دیوار رو نگاه کرد،برو کنار،من دختر پیغمبرم... اون حرامزاده قباله رو کشید،پاره کرد،پرت کرد،آب دهان ریخت روش..گفت:حالا برو.... مادر سادات فریاد زد: خدا شکمت رو پاره کنه....نمیدیدش،روش به دیوار بود...امام حسن میگه:یهو دستش رو برد بالا..* چنان سیلی،سریع و بی هوا آمد.... *اینجا یه دونه زد خانوم افتاد،اما یه جا رو سراغ دارم،بچه رو آورد بالا،ای کاش یه دونه میزد می افتاد،هر چی خواست این بچه رو زد،خانوم اگه افتاد زبونش نگرفت،چشماش نمیدید،اما این دختر زبونش گرفت، چشمش هم نمیدید،رو کرد سمت علقمه،عمو.....یتیم گیر آوردن....حسیــــــن.....*
دختری از سینه‌اش آهی مُکرر را کشید زیرِ پایِ مادرش چشمی مکدر را کشید آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید تا که در را وا کنَد بر روی مَردش فاطمه فضه گویا سمتِ در بر حجره بستر را کشید با سرانگشتش حسن پیشِ دری که سوخته روی آن دیوارِ دودی یک کبوتر را کشید بعد از آن گهواره‌ای خالی کنارش نقش زد جایِ محسن بِینِ گهواره کمی پَر را کشید یادش اُفتاد آتش و جمع ارازل جمع بود یادش اُفتاد ابتدا نامرد خنجر را کشید*   وایِ من آتش که کارش کرد او در را شکست وایِ من دنبالِ خود تا خانه لشگر را کشید بعد از آن بر روی آن در رفت و آمد داشتند بعد از ان این کوچه  و آن کوچه حیدر را کشید بچه‌ها کَندند در را تا که مادر پا شود یک نفر او را کشید و یک نفر در را کشید پشت بابا بود اما  ضربه‌ی سخت قلاف روی سنگ کوچه مادر نه پیمبر  را کشید حال امشب بُغچه‌ای را باز کرد و گریه کرد روضه خواند و پیشِ زینب حرفِ آخر را کشید کربلا می گوئیم :"مادر تماشا می‌کنی از همانجایی که بوسیدیش خنجر را کشید یک حرامی آمد و پیراهنش را کَند و بُرد یک حرامی رویِ خاک و خار دختر را کشید" هر دو می‌گفتند از آن سر که نیزه می‌بَرد تا حسینش باز زیر پای او سر را کشید *بعضی از مقاتل به این موضوع اشاره کرده اند حسن لطفی
http://eitaa.com/joinchat/272171029C7c2be56d94 ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام) همراه باآموزش مداحی👌 اولین وفعال ترین گروه درایتا😍
https://eitaa.com/joinchat/736886838Cc2c516f8e5 لینک گروه تمرین وصداسازی👆 توسط استادسعیدصادقی