⚜️🔸⚜️روضه و توسلِ جانسوز _ویژۀ شبهایِ احیا و شهادتِ امیرالمومنین علی علیه السلام _ حاج محمد طاهری⚜️🔸⚜️
@majmaozakerine
ﺍﯾﻦ ﺷﺒﺎ ﮐﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺩِ ، ﺷﺐ ﻏﺼۀ ﯾﻪ ﻣﺮﺩِ
ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﯾﺘﯿﻢِ ﮐﻮﻓﻪ ، ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻩ
ﻫﻨﻮﺯ ﭼﺸﻢ ﺑﺮﺍﻩِ ﺑﺎﺑﺎﺳﺖ ، ﻣﺮﮔشُ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺷﺒﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ، ﮐﻪ ﺭﻭﯼِ ﺩﻭﺷﺶ ﺳﻮﺍﺭﻩ
*ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﻣﻨﻮ ﺭﻭ ﺩﻭﺵ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .... *
ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
ﺷﺐ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽِ ﺻﺤﺮﺍ ، ﮐﻨﺎﺭِ ﻣﺰﺍﺭ ﻣﻮﻻ
ﯾﺘﯿﻤﺎﺵ ﻋﺰﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ، ﯾﺎﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎ
ﯾﮑﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﺮﻣﺎ ، ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﮔﻼﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﺯﯾﻨﺒﻢ ﺭﻭ ﺧﺎﮎِ ﻗﺒﺮﺵ ، ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﺧﻪ ﯾﺎﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ، ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺕ ﺭﺳﯿﺪﯼ
ﺑﮕﻮ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ، ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯼ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓِ ﺑﺮﺍﯼ ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻪ
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺎﺩﺭ ، ﻗﺎﻣﺘﺶ ﺍﺯ ﻏﻢ ﮐﻤﻮﻧﻪ
ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ .... ﺑﺎﺑﺎ ﺣﯿﺪﺭ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
*ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺍﺑﯽ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ، ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼِ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯿﺎﺩ . ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﻪ ﺧﺒﺮﻩ؟؟ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﯾﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﺳﺖ ، ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎﻻﯼِ ﺳﺮﺵ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ ؟ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ : ﭼﻨﺪ ﺷﺒﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﯿﻖِ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺑﻬﻢ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩ ﺳﺮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺭﺩِ ﺩﻝ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . (ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺯﺑﻮﻥ ﺣﺎﻟﻪ ) ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﯽ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ...
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﯾﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺁﺗﯿﺶ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺩﺳﺘﺎﯼِ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭ ﻏﺮﯾﺒﻮﻧﻪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ، ﺟﻠﻮﯼِ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻬﺶ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﺗﺸﯿﯿﻊِ ﺟﻨﺎﺯۀ ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎ ﻣﯿﺎﯾﻢ ، ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ... ﺍﮔﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﮐﺴﯽ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﺕ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﺨﻮﻧﻢ ... ﺁﺧﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ... ﻧﺬﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻔﻬﻤﻪ ... ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﺯﺩﻧﺪ ....
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
( ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﮔﻔﺘﯽ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﺮﺍ ﺭﻓﺘﯽ ) ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﻋﻠﯽ ﺟﺎﻥ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯽ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﯼ ، ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻨﻬﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﻦ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺭﻭ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻧﺸﯿﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺗﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺑﺎ ، ﮐﺠﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ، ﺑﮕﻦ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺒﺮﯾﺪ ...
ﻫﺮ ﮐﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺣﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﺑﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺭﻭ ﺿﺮﯾﺢ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪۀ ﺑﺎﺑﺎ ....
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#ماه_مبارک_رمضان
بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است
یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟
یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است
گریه فراق گریه فراق این چه رسمی است؟
دیگر بس است این همه گریان شدن بس است
موی سپید و بخت سیاه مرا ببین
دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است
تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟
تا کی اسیر لذّت عصیان شدن … بس است
خسته شدم از این همه بازی روزگار
مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است
سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن
بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است
یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت
گفتی برو که دست به دامان شدن بس است
باشد قبول می روم امّا دعای تو …
… در حقّ من برای مسلمان شدن بس است
دست مرا بگیر که عبدی فراری ام
دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است
اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا
دل مردگی و این همه ویران شدن بس است
آقا بیا به حقّ شکاف سر علی
از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است
محمد فردوسی
#مناجات_باامام_زمان_عج
متن روضه شام غریبان امیرمومنان علی علیه السلام
آمدم مـــــن بــــــر در احـسان تو
من گدایم مـن گدا، دستم بگیر
یــــــــــا علی مرتضی دستم بگیر
تــــــا نیفتــادم ز پا دستم بگیر
گر بدم من دوست می دارم تو را
ای شـه مــلک ولا دستم بگیر
در دم مُــــــــردن به فریادم برس
پا بنه بـر سر مرا، دستم بگیر
من ز مرگ و برزخم در وحشتم
یاری یم کن از وفا دستم بگیر
دردمـــندم، مـــستمندم، مضطرم
ای شـه مشکل گشاه دستم بگیر
وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از تشیع جنازه پدر بزرگوارشان امام علی (ع) باز می گشتند به خرابه ای رسیدند، در این خرابه بیماری افتاده بود و ناله می کرد. آن دو بزرگوار به خرابه رفتند و سر بیمار را که پیرمردی علیل بود به دامان گرفته و احوالش را پرسیدند.
پیرمرد گفت: در این دنیا هیچ کس به فریاد ما نمی رسد، مگر یک نفر که به اینجا می آمد و در دهان من غذا می گذاشت، اما اکنون سه روز است که او به اینجا نیامده و من گرسنه و تشنه هستم.
فرزندان امام علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناختی؟
پیرمرد جواب داد: من کور هستم اما روزی از او پرسیدم: آقا اسم شما چیست؟
فرمود: من بنده خدا هستم.
فرزندان امام علی (ع) پرسیدند: آیا نشانه ای از او به خاطر داری؟
پیرمرد جواب داد: هر گاه آن بزرگوار در خرابه ذکر خداوند را می گفت تمام سنگ و کلوخ و دیوار اینجا او را همراهی می کردند و خداوند را تسبیح می گفتند. در این موقع صدای گریه امام حسن (ع) بلند شد و فرمودند: او پدر ما امام علی (ع) بود که ما اکنون از تشیع جنازه او می آییم. بیمار با شنیدن این خبر گریان شد و التماس کنان عرض کرد: ای آقازاده ها بر من منت بگذارید و مرا بر سر قبر او ببرید. فرزندان امام (ع) او را بر سر قبر امام (ع) بردند. پیرمرد آنقدر بر سر قبر امام (ع) گریه کرد تا جان از بدنش خارج شد.
یه پیرمرد نابینا جابر بن عبدالله انصاری هم آمد کنار قبر ابی عبدالله، عطیه می گوید تا گفتم مقابل قبر حسینیم سه مرتبه صدا زد "حبیبی یا حسین" از هوش رفت.
به هوش آمد گفت حسین جان چی شده که جواب دوست خودت را نمیدی؟
جابر یک وقت به خودش خطاب کرد، جابر عجب توقعی داری!؟ چگونه جواب بده کسی که بین سر و بدنش جدائی افتاده است.
حسین ....
جابر مشغول عزاداری بود، یک وقت دید صدای قافله ای می آید.
ز جا، برخیز جا بر عاشق فرزانه می آید
قدم از خانه بیرون نه که صاحب خانه می آید
یا الله زینب آمد کنار قبر حسین ... بردار بلند شو که زینب را دیگر نمی شناسی ... حسین
#روضه_امام_علی
#شام_غریبان_امام_علی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
تو را تا دیده ام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجده ی باران و بر سجّاده ی صحرا
به هنگام قنوت برگ ها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر می کردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمه ی زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که می چرخید گرد خانه ات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبله ی اهل ولا دیدم
تو را فرمان بر «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشق ترین دلداده ی «قالو بلا» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی آدم»
که سیمای تو را آیینه ی ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان به تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین بخشی
تو را روح قناعت، اسوه ی فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان آرا
تو را پروانه ی پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لاسیف» و به شأنت «لافتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بی نهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه می دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بت شکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الَّذی أسرا بِعَبدِه» را که می خواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیه ی «الیوَم اکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چه ها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق « مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیه ی تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را دریای «یاسن» ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در «قاف و القرآن»
تو را در سوره ی وَالشَّمس و طور و وَلضُّحی دیدم
تو را با چهره ی پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغه های شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو می دیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبّت کردی و احسان
تو را در سوره ی انسان و متن هل اتی دیدم
چه می دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمه شب، در گریه های بی صدا دیدم
شبی که شمع بیت المال را خاموش می کردی
تو را با بی ریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه می گفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آن ها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادت نامه ی «فُزتُ وَ رَبَّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایه روشن های شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستو های سرگردان
تو را دلسوخته در شعله زار خیمه ها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهل بیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی بر نمی گردد
که در آیینه ی آیین تو مهر و وفا دیدم
محمد جواد غفور
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋 یک نظر کن به دل دربهدر نوکرها
#سبک_مناجات / بخش اول صوت
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک نظر کن به دل دربهدر نوکرها
دست خود را بکش آقا به سرِ نوکرها
سربهزیریم و گرفتار، ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
پر زدیم و نرسیدیم به تو، افتادیم
مرهمی باش به هر زخمِ پَرِ نوکرها
با وجودی که دلت خون شده از ما اما
در همه حال تو بودی سپر نوکرها
کاش در روضه ببینیم که هستی آقا
تو خریدار دو چشمان ترِ نوکرها
پیش تو هرکه زمین خورده ز جا برخیزد
لطف کن باز بیا دور و بر نوکرها
مادری خورد زمین، صورت او زخمی شد
سوخت از روضهی مادر جگر نوکرها
*شاعر : #روح_الله_پیدایی
👇
📋 چشمهای مادرم تا روز آخر تار ماند
#متن_روضه / #سبک_روضه
بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید مثه الانی باشه بچههای علی از دفن پدر برگشتن.
تو این دل تاریكیهای شب امام حسن داره قدم میزنه. تو این كوچهپسكوچههای شهر كوفه
دید از یه خرابهای صدای ناله بلنده. رفت داخل خرابه: كیه داره ناله میزنه؟دید یه پیرمرده كوریه، نشسته گوشهی خرابه داره گریه میكنه.
-چی شده آی پیرمرد؟
عرضه داشت: یه آقایی بود هرشب میومد به من سرمیزد، اما الان چند شبه نیومده بهم سر بزنه. چقدر شما بوی اون آقا رو میدی. از در كه اومدی تو فهمیدم یه نسبتی بااین آقا داری.
امام حسن نشست كنارش. گفت: آی پیرمرد وقتی میومد كنارت مینشست چی برات میگفت؟
-با من درددل میكرد، حرف میزد، قصه برام میگفت.
-میشه یهكم برام تعریف كنی؟!
-بهم میگفت: آی پیرمرد، توی شهری به نام مدینه یه خونهای بود، تو این خونه یه خانوادهای بودن جمعشون جمع بود.
اما درِ این خونه رو آتیش زدن، آبروی مرد این خونواده رو بردن، جلو چشمای این مرد همسرشو كتك زدن، دستاشو بستن....
امام حسن گفت آی پیرمرد میخوای ادامه این قصه رو من برات بگم؟؛
تو این شهر یه بچهای هم بود دست تو دست مادرش تو این كوچه پس كوچهها عبور میکردن؛ چند نفر نامرد جلوی این مادرو گرفتن. جلو چشمای این بچه مادرشو كتك زدن....
*بعد از آن روزی که آتش دامن در را گرفت
فضه نان میپخت، دست مادرم از کار ماند
از همان روزی که از مسجد به خانه آمدیم
چشمهای مادرم تا روز آخر تار ماند
تا دم آخر کبودیها نشد کم جای خود
زخم ابرو از قلاف و سینه از مسمار ماند*
بهحضرت زهرا الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
Shab21Ramazan1398[07].mp3
10.21M
🎙داستان بابای یتیمان (روایت)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🔸⚜️مراسم قرآن به سر گذاشتن در شب قدر_حجت الاسلام هاشمی نژاد⚜️🔸
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
قرآن هارو روی دست بگیرید،خدا با قرآن اومدم امشب، می دونم خیلی توبه شکستم،میدونم سابقه ام خرابه، سال گذشته ام مثل امشب بهت قول دادم،عهد و پیمان بستم اما وفا نکردم، اما خودت گفتی بیا،اگه صد بارم توبه شکستی بیا،لطف تو منو بی حیا کرده.
"اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الاَکْبَرُ، وَ أَسْماؤُکَ الْحُسْنى، وَ مَا یُخافُ وَ یُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ"
دستور اینه اینجا که می رسید،حوائجتون رو بیان کنید،در صدر حوائج فرج مولامون صاحب الزمان ارواحنا له الفداه،در حق همدیگه امشب دعا کنیم،دعای در حق همدیگه امشب مستجاب میشه،مریضارو فراموش نکنید،اینقدر مریض سفارش شده،اینقدر سرطانی ملتمس دعایند،اینقدر پدر و مادرا نگران جووناشونند؛ همه رو امشب دعا کنید،شیعیان مظلوم لبنان و عراق و فلسطین(یمن،سوریه)رو دعا کنید، قرآن ها رو روی سر بگذارید.
"اللَّهُمَّ به حق هَذَا الْقُرْآنِ وَ به حق مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ به حق کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ"
"بکَ یَا اللّهُ...... جل جلاله و عظم شأنه" خدایا همه ی گنهکاران رو بیامرز
"بمُحَمَّد....... صل الله علیه و آله و سلَّم" خدایا به حق رسول الله همه مارو امشب بیامرز، یه روز مولا علی به پیغمبر فرمود:یا رسول الله منو دعا کنید،پیغمبر نماز خوندن ،بعد نماز دستاشون رو بلند کردن،فرموند:" اَللهُم بِحَقِ عَلىٍ عِندَكَ اِغفِر لِعَلِىٍ !" خدایا به حق علی،علی رو ببخش، مولا عرض کردند:یارسول الله! این چه دعایی بود؟ فرمودند: آیا پیش خدا کسی بزرگوارتر از تو هست که او رو واسطه قرار بدم؟ پیغمبر هم خدا رو به علی قسم می داد"بعَلِیٍّ........ صلوات الله و سلامه علیه"خدایا به حق امیرالمؤمنین مارو بیامرز،مارو شیعه ی علی زنده بدار، مارو شیعه ی علی بمیران،در نسل ما تا قیامت کم ارادت به امیرالمؤمنین قرار نده،کشور امیرالمؤمنین را در پناهت از خطرها حفظ فرما، کسانی که نسبت به امیرالمؤمنین با قلمشون،با بیانشون جفا می کنند،اگه قابل هدایت نیستن ذلیل گردان.
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
رسیدیم در خونه ی مادر سادات،می خواهیم در یه خونه ای رو در بزنیم که در اون خونه رو آتش زدن،مادر سادات بین در و دیوار قرار گرفته، من یه جمله براتون روضه بخوانمو بی بی رو صدا بزنیم،خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله تبریزی رو،کتابی زیر نظر ایشون نوشته شد بنام:"الهجوم علی بیت فاطمه" سند مطلبی که عرض می کنم در اون کتابه،میگه:وقتی در رو آتش زدن،مسمار دَرِ خانه داغ شده بود، مادر سادات پشت در بود، تا در اصابت کرد،سادات! " وَ نبع الدم من صدرها و ثدییها" یه مرتبه خون از سینه ی زهرا جوشید، "بفاطِمَةَ......... سلام الله علیها". به عصمت زهرای مرضیه مارو بیامرز،ناموس شیعه رو در پناه بی بی از خطرات حفظ فرما،امشب به بی بی قول بدید از امشب حجاب تون رو رعایت کنید، این زهرای عزیز رو تو کوچه ی بنی هاشم سیلی زدن دیگه ما آزرده اش نکنیم، "بالْحَسَنِ......حسن بن علی صلوات الله علیه و سلامه علیه " به حق امام مجتبی مارو بیامرز، به حق امام مجتبی علیه السلام نعمت صلح و امنیت رو از کشور ما زوال میاور،به حق امام مجتبی علیه السلام همه ی جوان های مارو به راه راست هدایت فرما.
رسیدیم به نام اباعبدالله الحسین،چه کنم،مگه میشه از اسم حسین بگذریم، ان شاءالله امشب همه ی مارو کربلایی کنند، برامون بنویسن،تقدیر کنن امشب، "بالْحُسَیْنِ..... صلوات الله و سلامه علیه "
"بعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ........ صلوات الله و سلامه علیه " به حق آقا زین العابدین عبادات ناقابل مارو از ما قبول فرما
"بمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ.......صلوات الله و سلامه علیه "
"بجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد....... صلوات الله و سلامه علیه."
"بمُوسَى بْنِ جَعْفَر.......صلوات الله و سلامه علیه"
"بعَلِیِّ بْنِ مُوسى.... صلوات الله و سلامه علیه"یا سریع الرضا بعلی بن موسی الرضا مارو بیامرز
"بمحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ..... صلوات الله و سلامه علیه" به حق جواد الائمه علیه السلام قرض مقروضین ادا فرما،باران رحمتت را برما نازل فرما.
"بعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّد صلوات الله و سلامه علیه" به حق حضرت هادی علیه السلام همه ی گمراهان رو هدایت فرما
"بالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ...... صلوات الله علیه و سلامه علیه" به حق حضرت عسکری علیه السلام مارو بیامرز.
رسیدیم به نام ولی الله الاعظم، "بالْحُجَّةِ...... صلوات الله و سلامه علیه"
دستور اینه اینجا که رسیدید حوائجتون رو عرض کنید.
#حجت_الاسلام_هاشمی_نژاد
#مراسم_گذاشتن_قرآن_بر_سر
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Shab22Ramazan1397[04].mp3
17.58M
مقتل امیرالمومنین ع
لحظات آخرغسل
حاج میثم مطیعی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
⇦•ا امشب به علی منو ببخش...
#قسمت_اول توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام ویژۀ شب های قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*شبِ بیست و سومِ ماهِ مبارک رمضان رسید، شبِ حضرتِ زهراسلام الله علیها، باطنِ لیلۀ قدر، یازهرا!...*
امشب به علی منو ببخش یارب!
ما عاشقای قدیم آقاییم
ما هرچی باشه علی رو دوست داریم
ما هرچی باشه یتیمِ آقاییم
ما سینه زنِ غمِ حسینش هستیم
با اینکه گناهای زیادی داریم
هر وقت که میگن حسین، ما میسوزیم
هر وقت که میگن حسین، ما میباریم
یا رب!تو ببخش ما رو، به علی امشب
به حسین امشب
یا رب،اربعین امسال، راهی کن ما رو
به غمِ زینب
یا رب، بعلی العفو...
ای کوفهی نامردِ علی نشناس!
با بچههای علی مدارا کن
شاید یه روزی بشن تک و تنها
رحمی به پریشونی دلها کن
اون روز اگه معجری نبود رو سرها
غیرت کن و چشماتو ببند ای کوفه
دیدی اگه گریه هاشونو تویِ کوچه
مردی کن و بی صدا بخند ای کوفه
ای وای، از سَرِ رویِ، نیزهها ای وای
کربلا ای وای
ای وای،از تماشای، کوفیا ای وای
کربلا ای وای
حیدر، یا علی مولا...
دنبال کسی تو کوفه میگردم
میگن روی شونه ش نون و خرما بود
میگن که شبا میون اشک و آه
بر روی لبش: "کجایی زهرا؟" بود
میگن که طناب به دور دستش بستن
میگن که میون شعله ها خونه ش سوخت
تا چادر خاکیو میدید میگفت: آه
هر لحظه نگاهشو به دیوار میدوخت
ای وای، میرسه انگار، از در و دیوار
صدای زهرا
ای وای،هنوزم هرشب، نگرانِ میشه
برای زهرا
زهرا، هستیِ مولا...
شد پهلویِ زهرا قاتلِ حیدر
آه از دلِ بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش
*امیرالمؤمنین اون لحظه ای که بی بی رو دفن کردن، دست هارو علی به هم زد،" فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه" علی اونجا شروع کرد های های گریه کردن، با پیغمبر حرف زد: "قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي" صبرِ علی کم شده،" وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدي، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، بَعدَکَ يَا رَسُولَ اللَّه" این حرفارو که زد، بعد گفت: " يَا رَسُولَ اللَّه! سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا" چقدر زود بینِ من و زهرا جدایی افتاد،" لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَة" نگفت: امانت رو برگردوندم، عرضه داشت: امانت برگردونده شد.." وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاء" یعنی زهرا رو به زور از من جدا کردن...نمیدونم علی چه جور بچه هاش رو از کنار قبر بلند کرد؟حسنم دیگه گریه نکن، حسینم به خاطرِ بابا دیگه اشک نریز...این بچه هارو بلند کرد، غریبانه، تو دلِ شب، راهِ خونه رو در پیش گرفت، وقتی به کوچه ی بنی هاشم رسید، چه حالی پیدا کرد علی؟...*
شد پهلویِ زهرا قاتلِ حیدر
آه از دلِ بی قرار و پر صبرش
از اون شبی که فاطمه رفت، جون داد
وقتی که لحد گذاشت روی قبرش
یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روُون میریخت رو جسم زهرا
*آخه روایته علی غسل میداد، اسماء آب می ریخت...*
یادش نمیره توی حیاط خونه
هی آب روُون میریخت رو جسم زهرا
بغض علی رو میشکنه زخم بازو
بغض علی رو میشکنه اسمِ زهرا
ای وای، میرسه انگار، از در و دیوار
صدایِ زهرا
ای وای، هنوزم هرشب، نگران میشه
برایِ زهرا
#شاعر رضا یزدانی
ــــــــــــــــــ
#حاج_میثم_مطیعی
#ماه_مبارک_رمضان
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شب_قدر
.
14000215-motiee-zemzemeh.mp3
3.77M
⇦•ا امشب به علی منو ببخش...
#قسمت_اول توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام ویژۀ شب های قدر اجرا شده #شب_بیست_و_سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی