eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
شور حضرت رقیه سلام الله علیها جواد محمدی✍️ عرض سلام ، محضر رقیه بانوی عزیز شهر شام عرض سلام ، اون که تو سه سالگی با خطبه هاش کرده قیام ، رقیه عرض سلام ، خدمت شاهی که هستم از ازل براش غلام عرض سلام ، به جلال و جبروت حضرت والا مقام ، رقیه تموم زندگیه من شده این سه ساله رقیه دوریه من ز روضه هات محاله محرم شبای سوم پر شور و حاله رقیه ماه بی همتا رقیه زهرا رقیه سکان دار کل دنیا یکتا رقیه هستیه حضرت زینب حلما رقیه دیده بان روی دوش سقا رقیه شه بانو یارقیه ................................. بند دوم محترمه ، مثل عباس علی تو کربلا باجنمه محترمه ، صاحب غلام و خادم و کنیز و حشمه رقیه محترمه ، جایگاه او رو شونه ی امیر علقمه محترمه ، دست حاجات داره مثل باباش با کرمه رقیه نه تنها تو شهر شام و کوفه قهرمانه چرا که وسعت نام او تا بیکرانه برات اربعینم دست رقیه جانه رقیه فرمانده لشگر بابا یاور بابا دردونه ی علی اکبر دلبر بابا مثل سیبی که از وسط، به دو نیمه شده هستی تو ام ابیها مادر بابا شه بانو یارقیه سبک و شعر جواد محمدی✍
شور حضرت رقیه سلام الله علیها جواد محمدی✍️ عالم همه قطره اندو دریاست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبر لیلاست رقیه اگه بیام تا حرمت قول میدم برات عروسک بیارم از حال خوب بگم برات مرهمی به زخم پاهات بزارم حال منو خوب میکنه لعن امیه بگم تا جون دارم محشر رقیه‌ست کوثر رقیه‌‌ست ترکیب زهرا و حیدر رقیه‌‌ست کشتی حسین و لنگر رقیه‌ست فرمانده ی کل لشگر رقیه‌ست رقیه جان رقیه جان ........................................... بند دوم بابایی ترین دختر دنیاست رقیه از چهره ی تو فاطمه پیداست رقیه یک لحظه اگر ناز کند بهر عمو جان امضای حرم به دست سقاست رقیه حال منو به غیر تو کیه که اندازه ی تو بدونه تو لحظه ی پل سراط اسم ما قول بده یادت بمونه هر جای دنیا که باشم این دلم فقط برا تو میخونه دنیام رقیه اقبام رقیه دیروزو امروزو فردام رقیه اعلاست رقیه یکتاست رقیه عینا شبیه به زهراست رقیه رقیه جان رقیه جان جواد محمدی✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من در احد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بود مهمان من دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش همچنان دست توسل داشت بر دامان من
در كوچه و بازار غربت حق ما نيست هر جای عالم غير عزت حق ما نيست حق پيمبر را ادا كردند الحق ای نامسلمان ها شماتت حق ما نيست شان نزول آيه ی تطهير مائيم كی خارجی هستيم،تهمت حق ما نيست هم سايه اش حتی نديده سايه اش را عمه به گريه گفت غارت حق ما نيست ما اهلبيت خاتم پيغمبرانيم پس در چهل منزل جسارت حق ما نيست ما از شهادت تک به تک باكی نداريم اما خدا داند اسارت حق ما نيست ما را ميان شهر چرخاندند عمدأ اين حد مصيبت در مصيبت حق ما نيست در مجلس نامحرمان بردند ما را نامرد مردم اين خجالت حق ما نيست
گُذرِ روضه از اين مرحله زجر آور بود شرح اوضاعِ بدِ قافله زجر آور بود ريسمان بود و گلوهای زِ گُل نازک تر بيش از آن هُرم تنِ سلسله زجر آور بود بيش از آتش و خاكستر و سنگ لب بام پای كوبی و دَف و هلهله زجر آور بود چند كودک ز روی ناقه زمين افتادند دردِ افتادن از آن فاصله زجر آور بود مثل خُشكيدگیِ صورتِ نيلوفرها اشکِ پاهایِ پُر از آبله زجر آور بود خارجی خواندنِ اولادِ علی و زهرا بيش از هر چه در آن غـائِله زجر آور بود به خُدا بيشتر از بدْ دهنی كردنِ شِمر ديدنِ قَهقَهه ی حرمله زجر آور بود گفتم الشّام وَ الشّام وَ الشّام ،از بس طرزِ توضيح در اين مسئله زجر آور بود
روی نی گیسوی پریشانش آسمان را به گریه می انداخت گریه های سه ساله دختر او کاروان را به گریه می انداخت سنگ از روی بام می آمد سوی اهل امام می آمد آیه انتقام می آمد* این و آن را به گریه می انداخت او علی بود و مثل جدش داشت خار در چشم و استخوان به گلو رد زنجیرها به گردن او استخوان را به گریه می انداخت شانه های امام می لرزید تا موذن اقامه سر می داد آن‌چنان اشک ‌بر زمین‌می ریخت که جهان را به گریه می انداخت می پرانید مستی از سر شب خطبه های منور زینب لبش اسرار بر ملا می کرد خیزران را به گریه می انداخت آه از آن پینه های پیشانی وای از این شیوه ی مسلمانی ناله می کرد مرد نصرانی شامیان را به گریه می انداخت کربلا سر به سر فقط غم بود هرچه گفتند از غمش کم بود روضه ی شام بیشتر اما نوحه خوان را به گریه می انداخت *: وسیعلمون الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید
شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ساز با نالۀ ذرّیۀ زهرا نزنید سر مردان خدا را به سر نیزه زدید مرد باشید دگر سنگ به زنها نزنید به زنان بر سر بازار اگر سنگ زدید دختران را به کنار سر بابا نزنید علی و فاطمه در جمع شما اِستادند پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید به اسیری که بود در غل و زنجیر زدید به یتیمی که دویده است به صحرا نزنید رقص شادی جلو محمل زینب نکنید پای سر بریده به زمین پا نزنید بگذارید برای شهدا گریه کنیم خنده بر داغ دل سوختۀ ما نزنید کشتن فاطمه بین در ودیوار بس است تازیانه به تن زینب کبری نزنید به تماشای سر پاک حسین آمده اید اینقدر دست به هنگام تماشا نزنید سخن «میثم» دل سوخته را گوش کنید دوستان غیر در خانۀ مولا نزنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۵ (حضرت رقیه س) یا رقیه تویی گل گلستان دین شیعیان علی را تویی حبل المتین همه بر تو پناه مستمند نگاه یا رقیه۲ یا رقیه تویی آینه ی فاطمه تویی از لطف حق گره گشای همه گل باغ ولا حاجتم کن روا یا رقیه۲ ما همه ذره و تویی چنان آفتاب به حق عمه جانت تو به دل ها بتاب تویی خیر کثیر دست ما را بگیر یا رقیه۲ مونس و همدم حضرت زینب تویی مرهم و محرم حضرت زینب تویی تویی بنت الحسین بر همه نور عین یا رقیه۲ کربلا و کوفه رنج و محن دیده ای پدرت سر بریده بی کفن دیده ای بر حسین دختری تالی کوثری یا رقیه۲ چه ستم ها که در شام بلا دیده ای سر پاک پدر به نیزه ها دیده ای با دل پر شرر شده ای خونجگر یا رقیه۲ در خرابه ی شام سر پدر دیده ای گل بوسه ز لب های پدر چیده ای بر غم تو فزود لب بابا کبود یا رقیه۲ این سخن گفته ای رقیه با چشم تر پدر مهربان مرا به همره ببر تو فتادی ز پا جان تو شد فدا یا رقیه۲
اسمعی وفهمی هذا آخر الساعه من ساعات الدنیا سلام ما رو رقیه ببر به محضر بابا رشیده شهیده صنوبر خمیده فاطمه سه ساله محنت کشیده عمه فدای موی سوختت عمه فدای روی سوختت عمه فدای بازوی سوختت خداحافظ رقیه **** اسمعی وفهمی میری پیش بابا با این روی نیلی یه کاری کن تا نبینه زخمیِ جای سیلی نگو از چشم کم سو نگو از درد پهلو نه از خلخال بگو عمه نه از النگو ما رو نبردن بازار باشه ما رو ندیدن انظار باشه ما رو نزدن هزار بار باشه خداحافظ رقیه **** اسمعی وفهمی نترس از تاریکی ای دردونه خسته میاد به استقبالت مادر پهلو شکسته نترس یاس کبودم نترس بود و نبودم نترس کاشکی عمه من جای تو بودم دیگه نمیری اسارت باشه به تو نمیشه جسارت باشه زجر نمیبره گوشوارت باشه خداحافظ رقیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو دانی از غم عشقت چه دیدم و چه کشیدم هزار شکر که باز آمدی و روی تو دیدم از آن زمان که قدت دور شد ز منظر چشم نه پیش سرو نشستم نه پیش لاله خمیدم سر شکسته که دارم من از نتیجه‌ی عشقم به عالمی نفروشم چرا که از تو خریدم چرا مقیم نباشم به این خرابه‌ی قدسی که هرچه می‌طلبیدم، ز فیض عشق رسیدم ای بابا هزار بار تو را می زدم صدا به سرِ نی‌ ولی دریغ که یک بار پاسخی نشنیدم ببر ز شام سلامم به کربلا برِ دوست صبا اگر گذری اُفتدَت به کشور دوست اگر به آن سر دور از بدن سری زده‌ای بیار نفخه‌ای از گیسوی مُعَنبر دوست رواست جان بدهم در جواب تو آری اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست دوباره تا که بیابم به چشم بینایی برای دیده بیاور غباری از درِ دوست منِ یتیم و تمّنای دیدن بابا مگر به خواب ببینم جمال منظر دوست ای بابا به دشت هجر نهال خمیده‌ای دارم ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست اگر که خاکی و خاکستری است امّا ما به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست **** بعد از تو شبم نداشت مهتاب از ترس مرا نمی‌برد خواب گفتند به من نخورده‌ای آب من با که از این بلا بگویم مهریه‌ی مادر تو آب است بوسیدن روی تو ثواب است حالا که محاسنت خضاب است رخسار تو را به اشک شویم یه حرف دخترونه الان دیگه یه ماهه که موهام نخورده شونه یه حرف دخترونه النگو هامو دزدیدن پیش خودت بمونه یه حرف دخترونه زن یزید واسم آورد لباس بچه‌گونه تا قلب من از فراق می‌سوخت چشم تر از اشتیاق می سوخت دل بی تو شبی که داغ می‌سوخت تا صبح ستاره می‌شمردم با صورت نیلگون و زردم بگذار مدینه برنگردم آن‌قدر برات گریه کردم راهی به نوازش تو بُردم دست نوازشم سوخت موهات الهی که فدات بشم سوخت دست نوازشم سوخت میون دود خیمه‌ها چشَم سوخت ای رفتن تو چو رفتن از جان دیر آمده‌ای مرو شتابان گفتند تن تو بود عریان بر روی حصیرِ مردم دِه گفتند که خون تو حلال است بابا الف قدم چون دال است بعد از تو مرا چنین سوال است من را چه کسی یتیم کرده کوفه یتیم نواز نیست آغوش تو دیگه چرا سمت رقیه باز نیست کوفه یتیم نواز نیست دیگه به شونه زدنِ موهای من نیاز نیست کوفه یتیم نواز نیست آخه دیگه مثل قدیم رقیه‌ی تو ناز نیست * چوب از یزید خورده‌ای و قهر با منی از چه لبت به صحبت من وا نمی‌شود خنجر نمی‌بره هیچ کسی قربونی رو تشنه سر نمی‌بره آی نامسلمونا کسی انگشتو برا انگشتر نمی‌بره زود راحتش کنید رو تنش پا نزارید کمتر اذیتش کنید حسین آی ... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
ممنون که ای ماه اومدی با بابا دلم راه اومدی ممنون که با پا نه با سر دیدی کشیدم آه اومدی دلبریام یادت هست بابا طرز نگام یادت هست بابا دیگه من از دست رفتم بابا قشنگیام یادت هست بابا سربار عمه هام نگو نه به سختی راه میام نگو نه می خوام می خوام می خوام بگو خب امشب باهات بیام نگو نه بابا بابا بابایی ...... بابا منم با خودت ببر ..... می خوام می خوام می خوام بگو خب امشب باهات بیام نگو نه حرفامو نشنیده بگیر بابایی دیگه عمه برید دائم حواسش بود به ما حتی وسط بزم یزید النگوهام یادت هست بردن گوشواره هام یادت هست بردن عقیق تو یادم هست چی شد انگشترهام یادت هست بردن شبیه دخترت مگه نه خیلی به مادرت مگه نه مثل مادربزرگا شدم به خاطر سرت مگه نه این راه طولانی برام شده دلیل زخم پاهام از بعد زجر و نیمه شب دیگه نمی تونم راه بیام تا دید نشستم تنها بد زد به دختر بی بابا بد زد مثل مدینه مادر کوچه سوال نکرده اما بد زد دور از چشم بابا و عمو یه جوری سیلی زد که نگو بگو گناه من چی بوده بگو بگو بگو تو بگو بابا بابا بابایی ..... سلام خانم خانما دیر اومدم می دونم گریه نکن عزیزم دیگه پیشت می مونم بابایی فدات بشه چقدر کبود شدی دست عدو بزرگ تر از صورت منه دردایی که دارم واسه دوران پیریه من سه سالمه دندون هام شیریه حسین ....... حسین وای  ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
نیزه دار سرت با من راه نمیاد میشه بگی زجر چرا کوتاه نمیاد بهش میگم منو زدی دیگه بسه تازه کتک خوردمو جاش مشخصه هیچکی چرا به داد من نمیرسه من دلم بابا میخواد آبو از دست سقا میخواد این جدایی رو دنیا میخواد طاقت ندارم خدا مهربونی کنه زود منو آسمونی کنه نیزه پا در میونی کنه بیای کنارم آغوش تو کجای این سره بابا یه کم بخند لحظه ی آخره بابا ◾️◾️◾️ منو کشیدن روی خاک درد بکشم دیگه نذار منت نامرد بکشم موهامو از دست یه ولگرد بکشم میخوام رو خاکا رُخ مهتاب بکشم شیش ماه رو تو بغلت خواب بکشم عمو رو با مشک پر از آب بکشم باز صداتو گوش کنم حق بده میل آغوش کنم غصه هامو فراموش کنم بابا بابایی میشه چشماتو باز کنی دست تو کو منو ناز کنی بال نداری که پرواز کنی بابا بابایی آغوش تو کجای این سره بابا یه کم بخند لحظه ی آخره بابا ◾️◾️◾️ خوش اومدی بابای خاکیِ خودم یادته اون چادری که تولدم خریدی و گفتی چقدر قشنگ شدم اگه ازم بپرسی از کبودیا یه راست میرم محله ی یهودیا تو دستاشون سنگ چشاشون حسودیا هی گم بشی دیر کنی بین نامحرما گیر کنی با غمت عمه رو پیر کنی این سخته بابا اشک ربابو نگم دیگه بزم شرابو نگم دور دستم طنابو نگم این سخته بابا آغوش تو کجای این سره بابا یه کم بخند لحظه ی آخره بابا ◾️◾️◾️◾️◾️ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا