eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
377 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه نفس کشیدن یادم رفت حرمم یادم میره خودمُ تو صحنت میبینم وقتی گریم میگیره دنیا بی روضه خیلی دلگیره اربابم حسین هزاریم بخوان عشق تورو ازمن بگیرن،من نمیزارم ازاون وقتی که یادم میاد از روضه تو خاطره دارم میدونی که چقدر بیقرارم تو شب های تار مهتابم تویی هرجوری حساب میکنم اربابم تویی اربابم حسین......▪️ زندگی ما زیر این بیرق تازه معنا میگیره شب زیارتی کل عالم به حرم میشه خیره با این که تو روضه ست دست تقدیره اربابم حسین باورم نمیشه این همه ازصحن وسرات فاصله دارم من دلم روشنه لحظه مرگم آقاجون هستی کنارم میدونی که چقدربیقرارم بی سامونم و سامونم تویی اون که تا همیشه بهش مدیونم تویی اربابم حسین...▪️ 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰〰
〰〰〰〰〰〰〰 چشم خود بستم نبینم تا چه بلایی سرتو می‌آید بالای تل ایستاده ولی چشماش و بسته دستاش و رو سرش گذاشته هی داره میگه وامحمدا ،وا علیا ،وا اماه😭 فقط هر دفه از دور چشماش و وا میکنه ببینه کارحسین تمومه یانه ولی هی میبینه نه، هنوزکه هنوزه، دورش کردن دارن شمشیر میزنن😭 راوی میگه سه ساعت ابی عبدالله تو گودال دست وپا میزد سه ساعت اینا هی میزدنش اون یکی خسته میشد میرفت یکی تازه نفس میومد، شب جمعه ست مادرش داره گریه میکنه 😭 انقدر نیزه به بدنش زدن همین جور که نفس میکشه راوی میگه ازاین لابلای این شبکه های زِره خون جاری میشد،آخه نیزه میزدن دیگه درنمیاوردن،نیزه میشکوندن *یه جاهایی داره دلم میره گفتم نفس میکشید خون میومد* مادرشم تو بستر افتاده بود ،هرنفسی میکشید این پیراهن پرخون میشد،فضه میومد اسما میومد پیراهن عوض میکرد عجب دوباره که پیراهن خونی شده خانوم جان* خوب گریه کنید،آخرین روزی که تمومه کارمون کفنمون میکنن ،همچی میزارن تو قبر' سنگ آخره لحدو میزارن یهو اونجا به خودت میای عه تموم شد؟ یعنی دیگه نمیتونم برای حسین گریه کنم؟ 〰〰〰〰 حسین جان عزیز دلم چشم خون بستم تا نبینم چه بلایی سرتو می‌آید با دو گوش خودم شنیدم که ناله مادر تو میاید *یه گوشه گودال مادر و دیدم😭 که رفته بود ازحال دیر رسیدم من سر تو دعوا بود ناله کشیدم من داداش؛ سرتو رو بردن دیر رسیدم من 〰〰〰 از میان شلوغی گودال چیزی از جسم تو نمی‌ماند بعد ازاین غارتی که شد دیگر ازتو جز اسم تو نمی‌ماند این یکی می‌کِشد تورا برخاک قصد دارد تورا بیازارد آن یکی آمده دراین گودال ازسر عمامه تورابردارد حسین حسین... می‌زند داد بس کنید اینقدر بدنش را به خاک خون نکشید باسر نیزه و نوک خنجر این همه بر دهان اون نزنید 📝خادمه اهل بیت 〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته اید سر قبر پسر با قلب خسته بر تربت خونبار او محزون نشیته گوید که ای لب تشنه در خون نشیته......مظلوم حسین جان امشب به دشت کربلا زهرا رسیده با سینه ای سوزان با قد خمیده اشک مصیبت میکند جاری زدیده گوید که ای لب تشنه در خون تپیده مظلوم حسین جان سیدعارف موسوی زاده
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل شبِ جمعه و حرم امام حسین علیه السلام سلام بر شبِ جمعه سلام بر رويا سلام بر حرمِ تو سلام بر زهرا خوش آمدی به حرم یاسِ قدکمانِ علی تو روضه‌خوانِ حسینی و شرحِ عاشورا فدایِ رویِ کبود و شکستِه پهلویت ببر برای دعا دستِ زخمی‌ات بالا بخوان برایِ حسینِ غریب و مظلومت برایِ تشنه‌یِ گودال روضه‌ای اینجا تو دیده‌ای که زمین خورده شاهِ بی‌لشکر تو دیده‌ای که نشسته به نیزه سر امّا.... سری به نیزه بلند است پیشِ آن خواهر که قدَّش از غمِ شاه است مثل مادر تا .... دوباره قصّه‌یِ جنگ است و سنگ و چنگ و حرم وَ گوشواره‌یِ خونینِ دختری تنها تنِ حسین وُ سُمِ اسبهایِ صد لشکر رسیده جان به لبِ فاطمه بیا آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایام شهادت حضرت سلطان علی ابن امام محمد باقر تسلیت عرض می نمایم به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشکر ویژه از مردم فین کاشان را داریم انشالله مزد عزاداری اقا سلطانعلی دیدن فرج امام زمان باشد #مشهد_اردهال #سلطان_امام_محمد_باقر تولید شده توسط موسسه رسانه ای عظیم ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی بمیرم ، چی اومد سرت؟ فقط یکی میگفت ، حسن مادرت میونِ شلوغی زمین خوردی و دیدم شرمُ تو چشمای حیدرت تو جگرم ریخته غمِ سیلی و داغِ کوچه ها موهایِ من سفید شده تو بچگی نپرس چرا الهی بمیرم میخوای پا بشی نمیتونی چون پات نداره رمق میخوای دست بزاری روی شونه هام ولی دیگه دستات نداره رمق وا اُمّا وا اُمّا وا اُمّا بند دوم چی میشه یکم استراحت کنی میترسم که زخمِ تو سر وا کنه کی میدونه دردً منو مادرم نتونست مسیرش رو پیدا کنه از وقتی که پایِ مغَیره وا شده به خونمون مادرِ من هرجا میره پشت سرشه رَدِّ خون دیگه جای سالم نمونده براش شد عجّل وفاتی تمومِ دعاش برا حیدر از بس که ضجه زده یه چند روزه مادر گرفته صداش وا اُمّا وا اُمّا وا اُمّا بند سوم بیا زینبِ من وصیت کنم گذاشتم کنار واسه حیدر کفن یه پیراهنِ کهنه واسه حسین یدونه کفن هم برای حسن پیرُهنِ محسنمو بده به اصغرِ رباب زینبِ من از این به بعد با فکرِ کربلا بخواب عزیزم یروز پیش چشمایِ تو حسینُ غریبونه سر میبُرن میبینن لباش پاره پاره شده جلوش هی میخندن هی اب میخورَن حسین وای حسین وای حسین وای