eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋 زینب بیا روضه بخون / / مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی / ویژه (س) زینب بیا روضه بخون از کربلا برام بگو۳ از موقعی که آب نبود ازشاه تشنه‌کام بگو از کربلا برام بگو۲ بگو ببینم ، از نور عینم چجوری دشمن ، سر رو برید وقتی میرفتی ، اینجور نبودی چرا عزیزم ، قدت خمید بگو ببینم ، کجاست حسینم علی اکبر ، علی اصغر کجاها رفتی ، چیا رو دیدی چرا نمیگی ، چی شده معجر زینبم بگو از کرببلا از اون جسارت ، خیمه و غارت دارم میمیرم وقتی میبینم لباس پاره‌ت ، 'رفتی اسارت۲' " واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا " خوب شد نبودی کربلا بگم برات چیا دیدم۳ از مردم کوفه و شام گوشه‌کنایه شنیدم گوشه‌کنایه شنیدم۲ بذار بگم از ، سر حسینم کجاهارفته ، کجاها بوده بزم شراب و ، تنور خولی همه‌ش سوار نیزه‌ها بوده بذار بگم از ، دست ابالفضل که هردوتا از ، تن جدا شد عمود آهن ، زدن به فرقش از پیشونی تا ، به ابرو وا شد وقتی عباست، رو زمین افتاد نیزه آوردن ، نیزه آوردن گوشواره بردن، گهواره بردن علم رو بردن۳ " واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا " ام‌البنین تو میدونی من اسوه‌ی حجاب بودم۳ اما بگم کجا بودم تومجلس شراب بودم تومجلس شراب بودم۲ ماهارو بردن ، به شهر شام و دم درِ دروازه‌ی ساعات گفتن که اینها ، خارجی هستن اصلا نکردن ، با ما مراعات توکوچه بازار ، مارو کشوندن از پشت‌بوما میزدن سنگ به صورت بچه‌های معصوم‌ مردم شهر هی ، میزدن چنگ چوب خیزرون به لب و دندون میزد میخندید۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا fadaeian-haftegi961210 (2).mp3
زمان: حجم: 11.49M
📋 با حال مضطر آمدم آقا گدایی بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــ‌ با حال مضطر آمدم آقا گدایی شاید کنارت جا بگیرم با گدایی سرگرم معصیت شدم در طول هفته با بال زخمی آمدم حالا گدایی ای کاش هر شب بر در این خانه بودم چون میبرد افتاده را بالا گدایی هرشب دعایم کردی و هی غصه خوردی گفتی بیا روضه، نرو هرجا گدایی گر اشک و سوز ناله میخواهی همیشه باید بیایی نیمه‌ی شبها گدایی با دست خالی رو زدم تا که ببینی امشب امید من شده تنها گدایی بی‌آبرو بودم تو دادی آبرویم خیلی به دردم خورده در دنیا گدایی آقا بده اذن زیارت تا بیایم یک گوشه صحن حضرت سقا گدایی *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤حاج سیدرضا نریمانی @majmaozakerine
📋 عمری برای داغ زهرا گریه کردی ٫ بخش اول صوت (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ عمری برای داغ زهرا گریه کردی هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدمرتبه مانند دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه‌های خار صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی تشت طلا و خیزران را که ندیدی ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️
📋 روضه تشییع حضرت (س) (س) ٫ بخش دوم صوت با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدی میری تشییع جنازه‌ی یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره. چون روابط عمومی هر خونواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرو می‌گرفت. بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن. ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن.... بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن... سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته.... یازهرا...‌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 روضه تحیّر ٫ بخش سوم صوت (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا... یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی... میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده... صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟! گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری... یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه. گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده... یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس... (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!) خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن. (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟ گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر... اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟ گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا... "ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا" حسین.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بال های زخمیِ عباس در پروازِ توست بوسه گاهش مهرِ دستانِ تو یا ام البنین آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین! ‌ ۲روز تاشهادت حضرت ام البنین ع