📖 #متن_روضه
🔊 روضه حضرت اباالفضل و
حضرت ام البنین علیهما السلام
🔘 ایام محرم الحرام ۱۴۳۷ 🔻
*
تیر را، با سر زانو، کَشید از چشمش
حیف از آن چشم، که مژگان ترش، ریخت بهم
(کمکم بده، ببینم تو با این یه بیت زنده میمونی یا نه)
خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد
آی، امام سجاد، وقتی خبر آوردن، آقا خولی رو کشتن، سنان رو کشتن، آقا بغض کرد فرمود، رحمت به روح پدر مادرت مختار، حرمله چی شد؟ یکی دیگه اومد گفت آقا سنانم کشت، شمر هم به سزاش رسید، آقا فرمود حرمله چی شد؟ آقا، قتله باباتونو دارم عرض میکنم هی حرمله، گفت نمیدونی با ما چی کار کرد ، یدونه تیر میزد ده تا می افتادن، یبار صبح، سینه ی بابامو زد، زن ها افتادن، علی رو زد، بچه ها افتادن، یدونه تیر زد، عمو مو که زد، رقیه افتاد، سکینه افتاد، رباب افتاد، من افتادم، بابام افتاد، زینب افتاد، آی،
خواهرش، خورد زمین، مادر اصغر غش کرد
او که افتاد زمین، دُورُو برش ریخت بهم
امام زمان، این روضه رو شما میشناسید، من جون برا این روضه میدم، سالی یبار میخونم، هر جا زینبو زدن حرف نزد، گفت همه رو بر میگردم کربلا، اربعین اومد کربلا، تا اومد نشون بده کمرشو، نامحرما رو دید، گفت میرم مدینه، همه رو به جدم میگم، اما، رسید مدینه، همه منتظر بودن بره حرم، آه، دیدن زینب مسیرشو عوض کرد، یه پیرزن آغوش وا کرد، ام البنین، خانومی که، راه نمیتونست، یهو دوید، افتاد تو بغلش، ننه، ننه، کتکم زدن، ننه، صورتمو ببین، زدنم، مادر، کمرم سیاس، خانم بغلش کرد، زد به کمرش، گریه کن، الان خفه میشی، بغضش ترکید، صدا زد مادر، مادر، نامحرما، اَمون دخترتو، یهو جداش کرد، گفت یبار دیگه بگو کیا، گفت نامحرما، مگه عباس مرده بود؟ صدا زد، اتفاقا داشت نگاه میکرد، یکی ام البنینو بگیره، میزد تو سرش، وا غیرتا، بچم نگاه، رباب دوید، رباب اومد، خوب شد نبودی، دوتا سر رو نی وای نمی ایستن، (آه، باید بکشی خودتو،) دوتا سر ، دوتا سر، رو نی وای نمی ایستاد، گفت رباب، سر کی؟ گفت بچم و بچت، گفت رباب ، بچه من علمدار، بچه تو شیرخوار، این حرف، گفت ام البنین، مگه خبر نداری، از پشت سر، یه جوری عمود زدن، سر وا شد، رو نی وای نمی ایستاد، (منو ببین، منو ببین، منو ببین، پرچم بده، پرچم، آه میخوام امشب تیر خلاص، این نیزس، سر روش وای نمی ایستاد، سرو برگردوند، حالا میخوام شعر بخونم)
همین، همین که پرچمت افتاد، خیمه غوغا شد
همین، همین، که پرچم افتاد، خیمه غوغا شد (الان میمیری)
نبودیو، نبودیو سر یک، (بگو ببینم)، نبودیو، نبودیو،سر یک، گوشواره ،( یقه به یقه شدن، این اونو هل میداد، این اونو هل میداد)
نبودیو، سر یک، گوشواره، دعوا شد
حسیـــــــــــــــــن، حسیـــــــــن،حسیـــــــن
#روضه_حضرت_اباالفضل
#روضه_حضرت_رباب
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_ام_البنین
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه حضرت اباالفضل و
حضرت ام البنین علیهما السلام
🔘 ایام محرم الحرام ۱۴۳۷ 🔻
*
تیر را، با سر زانو، کَشید از چشمش
حیف از آن چشم، که مژگان ترش، ریخت بهم
(کمکم بده، ببینم تو با این یه بیت زنده میمونی یا نه)
خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد
آی، امام سجاد، وقتی خبر آوردن، آقا خولی رو کشتن، سنان رو کشتن، آقا بغض کرد فرمود، رحمت به روح پدر مادرت مختار، حرمله چی شد؟ یکی دیگه اومد گفت آقا سنانم کشت، شمر هم به سزاش رسید، آقا فرمود حرمله چی شد؟ آقا، قتله باباتونو دارم عرض میکنم هی حرمله، گفت نمیدونی با ما چی کار کرد ، یدونه تیر میزد ده تا می افتادن، یبار صبح، سینه ی بابامو زد، زن ها افتادن، علی رو زد، بچه ها افتادن، یدونه تیر زد، عمو مو که زد، رقیه افتاد، سکینه افتاد، رباب افتاد، من افتادم، بابام افتاد، زینب افتاد، آی،
خواهرش، خورد زمین، مادر اصغر غش کرد
او که افتاد زمین، دُورُو برش ریخت بهم
امام زمان، این روضه رو شما میشناسید، من جون برا این روضه میدم، سالی یبار میخونم، هر جا زینبو زدن حرف نزد، گفت همه رو بر میگردم کربلا، اربعین اومد کربلا، تا اومد نشون بده کمرشو، نامحرما رو دید، گفت میرم مدینه، همه رو به جدم میگم، اما، رسید مدینه، همه منتظر بودن بره حرم، آه، دیدن زینب مسیرشو عوض کرد، یه پیرزن آغوش وا کرد، ام البنین، خانومی که، راه نمیتونست، یهو دوید، افتاد تو بغلش، ننه، ننه، کتکم زدن، ننه، صورتمو ببین، زدنم، مادر، کمرم سیاس، خانم بغلش کرد، زد به کمرش، گریه کن، الان خفه میشی، بغضش ترکید، صدا زد مادر، مادر، نامحرما، اَمون دخترتو، یهو جداش کرد، گفت یبار دیگه بگو کیا، گفت نامحرما، مگه عباس مرده بود؟ صدا زد، اتفاقا داشت نگاه میکرد، یکی ام البنینو بگیره، میزد تو سرش، وا غیرتا، بچم نگاه، رباب دوید، رباب اومد، خوب شد نبودی، دوتا سر رو نی وای نمی ایستن، (آه، باید بکشی خودتو،) دوتا سر ، دوتا سر، رو نی وای نمی ایستاد، گفت رباب، سر کی؟ گفت بچم و بچت، گفت رباب ، بچه من علمدار، بچه تو شیرخوار، این حرف، گفت ام البنین، مگه خبر نداری، از پشت سر، یه جوری عمود زدن، سر وا شد، رو نی وای نمی ایستاد، (منو ببین، منو ببین، منو ببین، پرچم بده، پرچم، آه میخوام امشب تیر خلاص، این نیزس، سر روش وای نمی ایستاد، سرو برگردوند، حالا میخوام شعر بخونم)
همین، همین که پرچمت افتاد، خیمه غوغا شد
همین، همین، که پرچم افتاد، خیمه غوغا شد (الان میمیری)
نبودیو، نبودیو سر یک، (بگو ببینم)، نبودیو، نبودیو،سر یک، گوشواره ،( یقه به یقه شدن، این اونو هل میداد، این اونو هل میداد)
نبودیو، سر یک، گوشواره، دعوا شد
حسیـــــــــــــــــن، حسیـــــــــن،حسیـــــــن
#روضه_حضرت_اباالفضل
#روضه_حضرت_رباب
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_ام_البنین
🎤 حاج حيدر خمسه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه کوتاه از
ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها
⚫️ شهادت حضرت #ام_البنین سلام الله علیها 🔻
*
بی بی گرچه گفتی، کنیز زهرایی
مادری کرده ایی برای حسین
گفتی، گفتی ام البنین صدات کند
بخدا هی روضه میاد تو سرم؛ یه روز دوتایی با امیرالمومنین نشسته بودن، خانم ام البنین، گفت علی ازت یه چیزی بخوام،بگو خانمم، گفت میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنی، گفت برا چی؟ اسم به این زیبایی، من فاطمه میگم غما عالم از دلم میره بغض کرد ام البنین، گفت من جانم برا فاطمست، اما تا به من میگی فاطمه بچه های زهرا منو یجور نگاه میکنن، علی، دیگه به من فاطمه نگو بچه ها دلشون مادرشونو میخاد؛ ای جانم به تو خانم با این همه ادب
گفتی، گفتی ام البنین، صدات کنم
گفتی، ام البنین فدای حسین
پسرت را معرفی کردی
اوست، نیروی دستهای حسین
بی بی هر چه را که، به دست آوردی
همه را ریختی به پای حسین
بی بی جان نخل امید تو به خاک افتاد
خبرش را بشیر خواهد داد...
#روضه_حضرت_ام_البنین
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1. دشتی 1387.mp3
زمان:
حجم:
3.55M
#روضه_حضرت_ام_البنین
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ...
#حضرت_ام_البنین
#دشتی
#روضه_بازگشت_به_مدینه جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد
🍂
اخی .... الا مادر به قربون جمالت
اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت
آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت ....
ای حسین .....
گل ام البنین شیرم حلالت .... 2
🍂
شد آسمانم بی ستاره
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
*زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ...
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2
رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2
بعد از تو ای ماه مدینه
من ماندم و شرم از سکینه ..... 2
در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه)
در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2
دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2
حسین .....
🍂
کربلا بگو حسین .....
مدینه بگو حسین .....
شفای مریض ها بگو حسین .....
فرج امام زمان(عج) بگو حسین .....
به ابوالفضل (ع) یا الله ....
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#روضه_شب_جمعه
#بازگشت_به_مدینه
#الا_مادربه_قربون_جمالت
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📋 عمری برای داغ زهرا گریه کردی
#سبک_روضه ٫ بخش اول صوت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمهشب همپای مولا گریه کردی
در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدمرتبه مانند دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربار که میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضههای خار صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی میافتد از پا گریه کردی
تشت طلا و خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بیبی نبودی موی دختر بچهها سوخت
قدّ تمام سینهزنها گریه کردی
*شاعر : #مهدی_نظری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⬇️
📋 روضه تشییع حضرت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#متن_روضه ٫ بخش دوم صوت
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی میری تشییع جنازهی یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره. چون روابط عمومی هر خونواده پسرای اون خونوادهن.
فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچههای حضرت بود زیر تابوت مادرو میگرفت.
بیبی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن. ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن....
بیبی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن...
سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته....
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 روضه تحیّر
#متن_روضه ٫ بخش سوم صوت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا...
یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی...
میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود:
اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده...
صحنه دوم رو میخوام بگم:
اون لحظهای که بیبی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست:
_عمه جان با کی حرف میزنی؟!
گفت: مگه نمیشناسی این بدن باباته؟!
گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چهجوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری...
یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛
اون لحظهای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.
گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده...
یه صحنه هم ام البنینه؛
بشیر که اومد خبر شهادت رو به امالبنین بده، عرضه داشت که چهار بچهت رو کشتن، گفت فدای حسین.
یکی یکی نحوه شهادتها رو گفت. تا رسید به عباس...
(مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچهم راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!)
خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ امالبنین عمود به فرقش زدن.
(هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چهجوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چهجوری عمود به فرقش زدن؟
گفت: امالبنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر...
اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟
گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا...
"امالبنین در کربلا نبودی، واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا"
حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
هدایت شده از روضه دفتری
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه کوتاه از
ادب حضرت ام البنین سلام الله علیها
⚫️ شهادت حضرت #ام_البنین سلام الله علیها 🔻
*
بی بی گرچه گفتی، کنیز زهرایی
مادری کرده ایی برای حسین
گفتی، گفتی ام البنین صدات کند
بخدا هی روضه میاد تو سرم؛ یه روز دوتایی با امیرالمومنین نشسته بودن، خانم ام البنین، گفت علی ازت یه چیزی بخوام،بگو خانمم، گفت میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنی، گفت برا چی؟ اسم به این زیبایی، من فاطمه میگم غما عالم از دلم میره بغض کرد ام البنین، گفت من جانم برا فاطمست، اما تا به من میگی فاطمه بچه های زهرا منو یجور نگاه میکنن، علی، دیگه به من فاطمه نگو بچه ها دلشون مادرشونو میخاد؛ ای جانم به تو خانم با این همه ادب
گفتی، گفتی ام البنین، صدات کنم
گفتی، ام البنین فدای حسین
پسرت را معرفی کردی
اوست، نیروی دستهای حسین
بی بی هر چه را که، به دست آوردی
همه را ریختی به پای حسین
بی بی جان نخل امید تو به خاک افتاد
خبرش را بشیر خواهد داد...
#روضه_حضرت_ام_البنین
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴