هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته
چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته
التفاتی کرده مولامان و با این التفات
بر سر آن مهربان بسیار منّت داشته
بی جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی
فاطمه با فاطمه، قطعاً شباهت داشته
نام این بانو کنار نام زهرا می برند
بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته
صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود
سال ها روی لبش کوثر تلاوت داشته
مهربانی بین که او با بچه های فاطمه
بیشتر از بچه های خود محبّت داشته
تا که بغض بچه ها با نام مادر نشکند
از همین هم نام بردن هم خجالت داشته
رنگ نخلستان گرفته چشم های عاشقش
بس که با غم های مولایش رفاقت داشته
مادر عبّاس شد تا علقمه باور کند
خون او در اصل عاشورا شراکت داشته
از مزار خاکی اش هم می توان فهمید که
هر کسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته
یا اباالفضلی بگو کز خانه ی امّ البنین
دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته
ای امیرالمومنین را یار یا ام البنین
ای سراپا پاکی و ایثار یا ام البنین
مکتب تو مهربانی اسوه تو فاطمه
داری از او همچنان آثار یا ام البنین
دامنت عباس پرور همسرت مولا علی
مرتضی خو فاطمه رفتار یا ام البنین
بهر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری از تو آید
ای علی را یار یا ام البنین
از تو برد عباس میراث وفا و عشق را
تا که شد سقا و پرچمدار یا ام البنین
چهار فرزند تو در صحرای سرخ کربلا
چهار شیر بیشه پیکار یا ام البنین
چهار فرزند شهیدت گشت تقدیم حسین
در زمین کربلا چهار یا ام البنین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
~ نام اثر : اسم پسرهامو نبر ...
#زمینه_زیبا_جدید💯
◾️◾️ #حضرت_ام_البنین_س ◾️◾️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنداول 📝
مادر ادب / حضرت ام البنینه
گریه ی ما از / غربت ام البنینه
حال و هوای این عزا - دلو پر از غم میکنه
سفره ی فاطمیه رو - ام البنین جّم میکنه
انگاری که بازم / فصل خزونه
یه مادری داره ،امشب، روضه میخونه
"دیگر مرا ام البنین نخوانید
ام البنین دیگر پسر ندارد"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا یا ام البنین💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنددوم 📝
کنار بقیع/ ۴ تا قبر/ رو خاک میسازه
گریه و عزاش/ تا همیشه جانگدازه
یبار برا همیشه اونو/ راحت از این خیال میکنید
سوالش از زینب همینه / عباسشو حلال میکنید؟
میبینه ربابو /گریه ش میگیره
روضه علقمه میخونه/ اما میمیره
"الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی کمانت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا یا ام البنین💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بندسوم 📝
تو علقمه/ حضرت / احساسو کشتند
بشیر اومده/ میگه که/ عباسو کشتند
با گریه میگه آی بشیر / اسم پسرهامو نبر
بگو حسینم چی شده/ بگو که از حسین چه خبر
حسینو توی گودال/ به خون کشیدند
خوب شد نبودی ندیدی/ سر و بریدند
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا از کرببلا💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍شعر از : #علی_حاجیان_فر
4_5981297505109806032.mp3
4.1M
﷽
#حضرت_ام_البنین_س 🎼
زمینه زیبا #جدید💯
شعر از ؛ ✍ #علی_حاجیان_فر
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋 زینب بیا روضه بخون / #سبک_واحد / مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی / ویژه #وفات_حضرت_ام_البنین (س)
زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو۳
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو۲
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، 'رفتی اسارت۲'
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
خوب شد نبودی کربلا
بگم برات چیا دیدم۳
از مردم کوفه و شام
گوشهکنایه شنیدم
گوشهکنایه شنیدم۲
بذار بگم از ، سر حسینم
کجاهارفته ، کجاها بوده
بزم شراب و ، تنور خولی
همهش سوار نیزهها بوده
بذار بگم از ، دست ابالفضل
که هردوتا از ، تن جدا شد
عمود آهن ، زدن به فرقش
از پیشونی تا ، به ابرو وا شد
وقتی عباست، رو زمین افتاد
نیزه آوردن ، نیزه آوردن
گوشواره بردن، گهواره بردن
علم رو بردن۳
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
امالبنین تو میدونی
من اسوهی حجاب بودم۳
اما بگم کجا بودم
تومجلس شراب بودم
تومجلس شراب بودم۲
ماهارو بردن ، به شهر شام و
دم درِ دروازهی ساعات
گفتن که اینها ، خارجی هستن
اصلا نکردن ، با ما مراعات
توکوچه بازار ، مارو کشوندن
از پشتبوما میزدن سنگ
به صورت بچههای معصوم
مردم شهر هی ، میزدن چنگ
چوب خیزرون به لب و دندون
میزد میخندید۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
fadaeian-haftegi961210 (2).mp3
11.49M
📋 با حال مضطر آمدم آقا گدایی
#سبک_مناجات
بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی
سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی
ای کاش هر شب بر در این خانه بودم
چون میبرد افتاده را بالا گدایی
هرشب دعایم کردی و هی غصه خوردی
گفتی بیا روضه، نرو هرجا گدایی
گر اشک و سوز ناله میخواهی همیشه
باید بیایی نیمهی شبها گدایی
با دست خالی رو زدم تا که ببینی
امشب امید من شده تنها گدایی
بیآبرو بودم تو دادی آبرویم
خیلی به دردم خورده در دنیا گدایی
آقا بده اذن زیارت تا بیایم
یک گوشه صحن حضرت سقا گدایی
*شاعر: #روح_الله_پیدایی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤حاج سیدرضا نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
📋 عمری برای داغ زهرا گریه کردی
#سبک_روضه ٫ بخش اول صوت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هر نیمهشب همپای مولا گریه کردی
در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدمرتبه مانند دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربار که میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضههای خار صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی میافتد از پا گریه کردی
تشت طلا و خیزران را که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بیبی نبودی موی دختر بچهها سوخت
قدّ تمام سینهزنها گریه کردی
*شاعر : #مهدی_نظری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⬇️
📋 روضه تشییع حضرت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#متن_روضه ٫ بخش دوم صوت
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی میری تشییع جنازهی یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره. چون روابط عمومی هر خونواده پسرای اون خونوادهن.
فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچههای حضرت بود زیر تابوت مادرو میگرفت.
بیبی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن. ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن....
بیبی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن...
سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته....
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 روضه تحیّر
#متن_روضه ٫ بخش سوم صوت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا...
یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی...
میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود:
اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه "وَقَفَ مُتَحَیِّرا" اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده...
صحنه دوم رو میخوام بگم:
اون لحظهای که بیبی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: "اُخَیَّ ، اِلَیَّ" تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست:
_عمه جان با کی حرف میزنی؟!
گفت: مگه نمیشناسی این بدن باباته؟!
گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چهجوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری...
یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛
اون لحظهای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.
گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده...
یه صحنه هم ام البنینه؛
بشیر که اومد خبر شهادت رو به امالبنین بده، عرضه داشت که چهار بچهت رو کشتن، گفت فدای حسین.
یکی یکی نحوه شهادتها رو گفت. تا رسید به عباس...
(مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچهم راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم؟!)
خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ امالبنین عمود به فرقش زدن.
(هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چهجوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چهجوری عمود به فرقش زدن؟
گفت: امالبنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر...
اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟
گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا...
"امالبنین در کربلا نبودی، واویلا
بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا"
حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
بال های زخمیِ عباس در پروازِ توست
بوسه گاهش مهرِ دستانِ تو یا ام البنین
آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست
هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین!
#هستی_محرابی
۲روز تاشهادت حضرت ام البنین ع
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_6014558792706951884.mp3
2.57M
🏴#شهید_قاسم_سلیمانی
🏴#زمزمه
🏴#سبک_زمینه_شور
🎤مداح :کربلایی مصطفی بابایی
✍شاعر:کربلایی مجید مراد زاده
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴#زمینه #زمزمه #شور
🏴#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
🏴#سلیمانی_تو_شهید
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلیمانی
تو شهید راه قرآنی
شیری از تبار سلمانی
افتخار کل ایرانی
....
میدرخشد اسم تو درجهان
اسوه و افتخار این وطن
میبرم نامت را به هرکجا
گر از مردانگی شود سخن
ای سردار ای سردارباوفا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلیمانی
هرگز تو نمیروی از یاد
تا نفس بود زنم فریاد
راهت را ادامه خواهی داد
.....
به زودی با رمز یافاطمه
با اذن خامنه ایِ امام
مانند مدافعان حرم
گیریم از قاتل تو انتقام
ای سردار ای سردارباوفا
#شاعرسبکساز_کربلایی_مجیدمرادزاده
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_البنین
روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته
باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته
وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند
وای بر دل زندگیام جمله یکجا سوخته
کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش
آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته
هرچه گشتم بینشان شاید که بشناسم کسی
هرکه دیدم پیر بود و شمعآسا سوخته
بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بیرمق
شانهها از تازیانه خُرد حتی سوخته
چشمها از فرط سیلی سرخ و نابینا شده
چهرهها لبریز تاول زیرِ گرما سوخته
گیسوان زردند ، گویا بین آتش ماندهاند
تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته
تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست
بینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته
گفتمش کو گیسوانِ زینبیات گفت آه
شعلهای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته
گفتمش سالارِ زینب را نمیبینم چرا؟
گفت دیدم چهرهاش بر ریگِ صحرا سوخته
شعله بود کرببلا و دود بود و خیمهها
بین آتش دختری دیدم که تنها سوخته
حسن لطفی
#حضرت_ام_البنین
با فرض اینکه غصه ی دختر نباشد
با فرض اینکه خاطرات در نباشد
اصلا همینکه حضرت مادر نباشد
کافیست تا جان در تن حیدر نباشد
همصحبتش چاه است یعنی محرمی نیست
او حجت ا... است، این غم کم غمی نیست
دردی که دارد در گلویش ناتمام است
غرق سکوتست و به فکر انتقام است
میداند و چشم انتظار یک امام است
این قصه تا مهدی(عج) نیاید نا تمام است
سخت است حیدر باشی و ساکت بمانی
توفان خیبر باشی و ساکت بمانی
با اینکه بعد از مصطفی بابای دنیاست
با اینکه شاهدهاش می دانند مولاست
از صبح پای نخل و شب با چاه تنهاست
بیتاب عاشوراست یعنی فکر فرداست
وقتی حسین اندیشه ی یعسوب دین شد
قرعه به نام حضرت ام البنین شد
حق پهلوانی در خور پیکار میخواست
جنگ آوری که حیدر کرار میخواست
دلدار دلبرها سپاهش یار میخواست
یعنی امیر عشق پرچمدار میخواست
زهرا دعا کرد و علی حاجت روا شد
در قصه پای حضرت عباس وا شد
اول به قلب کودکش تفسیر آموخت
در سجده هایش ناله ی شبگیر آموخت
کم کم به چشم نافذش تاثیر آموخت
آخر به دستش کار با شمشیر آموخت
این دستها با دست عالم فرق دارد
عشق حسین آدم به آدم فرق دارد
از کودکی مولا صدا میکرد او را
هر لحظه و هرجا صدا میکرد او را
خم میشد و آقا صدا میکرد او را
در خلوتش لیلا صدا میکرد او را
مجنون که باشی غیر از این کاری نداری
جز شوق لیلا منطقی داری؟...نداری!
محراب دلخون بود، شاه لا فتی رفت
شهر کرامت زیرو رو شد، مجتبی رفت
شمشیر شک در سینه ها تا انتها رفت
پس دست حق سمت امام کربلا رفت
خورشید رفت و غم به قلب ماه افتاد
عباس همراه امامش راه افتاد
آواره و مجنون صحرای حسین است
تشنه ست با این حال سقای حسین است
عمریست میداند که دل جای حسین است
راه ظهور از رد پاهای حسین است
قربان چشمانی که در توفان بصیرند
این چشمها، این دستها خیر کثیرند
قامت بلند کاروان صاحب لوا شد
در راه پیش کودکان صد بار تا شد
همبازی و همراه دختربچه ها شد
در اوج بازی بر زمین افتاد و پا شد
لبخند کودکها به افتادن می ارزد
این منطق عشق است: جان دادن می ارزد
نقطه سر خط، شب شده...شش ماهه خواب است
تاریک شد خیمه...زمان انتخاب است
چشمان مومن سمت چشم ماهتاب است
او دست بر سینه ست، او پا در رکاب است
عباس ماند و اقتدا کردند یاران
از پیش، جانها را فدا کردند یاران
فردا شد و شد آنچه شد ...خورشید تنهاست
تنها که نه...با ماه خود غرق تماشاست
غرق تماشای علی ها بین صحراست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
پس آبرویش را به روی دوش انداخت
او که یمین میباخت اما دین نمیباخت
حسن اسحاقی
#حضرت_ام_البنین
مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»
ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»
هرکسی که توبهاش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کردهایم...
...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!
در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!
فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!
خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!
گرچه قدّت تا شده از غصهی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین!
مهدی علی قاسمی