#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش
کربلا را ندید، اما ماند
روی قلبش همیشه تأثیرش
داغ عباس ها نه، داغ حسین
کرد با موج غم زمین گیرش
با سکینه همیشه می فرمود:
بگذرد از عمو و تقصیرش
آب می شد رباب را می دید
آتش شرم کرده تبخیرش
از لبِ تشنه ی علی می گفت
اشک هر روز و آه دلگیرش:
حرمله در نبودِ عباسم
با سه شعبه گرفته از شیرش
روزگارش تمام روضه شده
کار او صبح و شام روضه شده
اشک و خون نقش چشم هایش بود
کربلای بقیع جایش بود
گرچه ام البنینِ تنها شد
داغدار غم پسرها شد
گرچه قطع الیمین شد عباسش
روی نیزه نگین شد عباسش
چار فرزند او شدند شهید
نخل او را تبر اگر چه برید
کم نشد از محبتش به حسین
بیشتر شد ارادتش به حسین
همه فکرش حسین بود حسین
فکر و ذکرش حسین بود حسین
شاعر: #حسن_کردی
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربار که میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضه های خارِ صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچه های خود نبودی
با گریه های زینب اما گریه کردی
تشت طلا و خیزران که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زنها گریه کردی
شاعر: #مهدی_نظری
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
بگیر زیر پَر خود، عزیز دار چو جانت
چهار دستهگلی را که پیش توست امانت
که بودهای که علی گفت جای فاطمه باشی؟!
که بودهای تو؟! که پیدا نبوده است کرانت
چه صادقانه شریک غم علی شده بودی
چه عاشقانه شدی مادر امام زمانت
رسیدهای به مقامی که راه عرش خدا را
به خشت خشتی از این خانه دادهاند نشانت
چه خانهای که به هر لحظه در معیت زینب
به روی شانهی جانت خوش است بار گرانت
حسین را به ابوالفضلِ خود سپردی و رفتند
فدای حس غریب تو و دلِ نگرانت
چهار فصل بهارت چقدر سبز گذشت و...
چقدر سرخ رسیده چهار فصل خزانت
✍ حسن زرنقی
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
زبان حال بی بی با امام حسین(ع)
تار می دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن اسـت
عطر سیب ات که در هوا پیچید
با خودم گفتم این حسین من است
وقت مرگ آمدی به دیدن من
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم
جرعه آبی بنوش، خسته راه
نفسی تازه کن، برم بنشین
ساعتی صبر کرده بودی اگر
محضرت می رسید ام بنین
@hosenih
تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم تو کنزِ زهرایی
کربلا قسمتم نشد آخر
حسـرت دل شمیم تربت توست
گریه ام از هراس مردن نیست
اشک هایم برای غربت توست
گریه از دست من کلافه شده
از جگر آه می کشم شب و روز
آهِ سردم گواه درد دلی ست
شعله ور تر از آفتاب تموز
روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم
چار قل خواندم و قسم خوردم
پای تو چار دفعه جان بدهم
با هدف می گذشت روز و شبم
تلخی روزگار شیرین بود
بچه هایم فدایی ات بشوند
همه آرزوی من این بود
معرفت را به حوصله با ذوق
کاشتم در نهاد تک تک شان
گشت سیراب از اشک های سحر
ریشه اعتقاد تک تک شان
نیمه شب ها به جای لالایی
دائم اسم تو را به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادن شان
جای خرما غم علی خوردم
گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست
با تو هستیم هرچه باداباد
با من از کربلا بگو پسرم
خیمه بی پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو
گودی قتلگاه یعنی چه؟
گاه کابوس آب می بینم
غرق آشفتگی ست احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم
خواهرت از وفای او می گفت
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه عمود اما
هرچه آمد سرش فدای سرت
ساربان در شلوغیِ گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش
شمر جای سرِ مطهرِ تو
سر من را بریده بود ای کاش
گر عبا و عمامه را بردند
غارت پیرهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم
نعل تازه زدن برای چه بود؟
نفسم به شماره افتاده
از عنایت نظر به حالم کن
ملک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن
بدنم بر زمین نمی ماند
کفنم خاک و خون نخواهد شد
جانم از تن بُرون شود اما
داغت از دل برون نخواهد شد
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
تو رازِ عزت و عصمت عباسی
تو رمزِ غیرت و هیبت عباسی
ای اُمِّ اُمت و نهضت عاشورا
پیوندِ عترت و حضرت عباسی
با شیرت، شیر حق ،شد لقب عباس
فتح کردی عالمو با ادبِ عباس
ای که از برکتِ دامن پاکت نیست
چیزی جز سیدی روی لب عباس
ای مادر، مادرِ ،اولاد زهرایی
پا تا سر، مظهرِ ام ابیهایی
تا آخر اِنقدر داغ جَوُون دیدی
تا محشر، مادرِ همه شهیدایی
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
زینب که راویِ شکسته بالی بود
گفت یا ام البنین جای تو خالی بود
کاش بودی اون دمی که خبرش اومد
میدیدی از غمش حسین چه حالی بود
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
تا عکس روی ماه، به روی آب افتاد
زیر پاش علقمه، به پیچ و تاب افتاد
جاری شد، اشک مشک برا علی اصغر
تو قلبِ خیمه ها، از پا رباب افتاد
دلشوره، تو دلِ اهل حرم افتاد
تو راه خیمه ها دست قلم افتاد
با گریه، غنچه ها هروله میکردن
افتادن رویِ خاک تا که عَلَم افتاد
واویلا واویلا
وَیلی عَلَی شِبلی
تا دریا تشنه لب از صدر زین افتاد
تا ماهِ آسمون روی زمین افتاد
رو کردن شعله ها به چادرِ زینب
از مرکب تا یلِ اُم بنین افتاد
بعد دشمن سمت خیمه ها به راه افتاد
تا شاهِ بی سپاه تو قتلگاه افتاد
وقتی که سرهای بریده رو بردن
پیکرها زیرِ مرکب سپاه افتاد
تا خیمه میرسه صدای آه تو
پوشونده ابر خون صورتِ ماه تو
من دارم میرسم طاقت بیار اما
پیش از من شمر رسید به قتلگاه تو
افتاده یوسفم با بدن خونی
هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی
جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو
با ناله میکشم روی تن خونی
واویلا واویلا
حسین واویلا
افتاده یوسفم با بدن خونی
هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی
جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو
با ناله میکشم روی تن خونی
میشکافن با عصا محراب اَبروتو
میبوسن نیزه ها ضریحِ پهلوتو
هرکی از راه میاد غنیمتی میخواد
هر دستی میکِشه طُره ی گیسوتو
آیاتِ ذاتِ کبریا تو دستاته
گیسوی حجتِ خدا تو دستاته
وقتی من اومدم کارو تموم کرده
این رأسِ از بدن، جدا تو دستاته
واویلا واویلا
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#سیدحسن_رستگار
با قدمهای خسته می آمد چند سیب گلاب دستش بود
یک بغل آرزوی نشکفته ، شیشه ای از گلاب دستش بود
روز گرمیست ظهر تابستان خاکها در عطش شنا کردند
او به یاد لبان فرزندش ظرف خالی آب دستش بود
از زمانی که چشم فرزندش . . .از زمانی که دستهایش هم . . .
خواب در چشم او نمی آمد آنچه میرفت خواب دستش بود
بیست سالست بیکس و تنها ، بیست سالست هفته ها اینجا
ضرب و تقسیم و جمع و منها کردآخر او هم حساب دستش بود
سالها گوشه گوشه ی دل را نذر شش گوشه ی خداکرده
چند تا دانه شمع را داده در عوض آفتاب دستش بود
عابری که فقط تماشاچی طعنه زد پیرزن کجا تنها؟
میروم خانه با پسرهایم ، چار تا کهنه قاب دستش بود
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#رضا_خورشیدی_فرد
میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید
چهار پارهی تن، نه چهارپارهی دل
چهار ماه شب بیکسی ولی کامل
چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل
چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غمانگیز و مادری نگران
چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریهدار شوی
مدینه، حسرت دیرینهی دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش
چقدر خاطره ماندهست در مفاتیحش
و دانهدانهی اشکی که بوده تسبیحش
نشسته بود شب جمعهای کنار بقیع
کمیل زمزمه میکرد در جوار بقیع
غروب، لحظهی تنهاییاش دوباره رسید
غروبها دل او خونتر است از خورشید
به غصههای جگرسوز میزند پهلو
دوباره شعله کشیده است آب وقت وضو
شروع میکند او لیلة المصائب را
همینکه دست به پهلو نماز مغرب را…
چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بیکسی پس از مغرب
در آسمان نگاهش که بیستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده
شکست آینههایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار
از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند
و همسری که به دل غصهای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت
اگرچه بین غم و غصههای خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضهاش برپاست
طراوتی که نرفتهست سالها از دست
بهشت خانهی او سفرهی اباالفضل است
صدای گریه بلند است بین مرثیهها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیهها
نشسته گوشهی ایوان کنار گلدانها
برای بدرقه با اشک خود به مهمانها -
- در التماس دعایش چه حرفها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفشها جفت است...
یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
۱۷
(حضرت ام البنین س)
تو همسر مولایی(تو مادر عباسی)۲
چون فاطمه ی زهرا(خوشبو چو گل یاسی)۲
همسر حیدر و ام البنینی
با فرزندان خود حامی دینی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
در خانه ی خیر الناس(گفتی که کنیز هستی)۲
در نزد گل احمد(فردا تو عزیز هستی)۲
با امیرالمؤمنین همنشینی
چون زهرا بر شیعه حبل المتینی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
ای نور دل حیدر(ای همسر خیر الناس)۲
در راه خدا دادی(گل هایی چنان عباس)۲
با گل هایت دین را یاری نمودی
اشک از دیدگانت جاری نمودی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
ای نور دل حیدر(قبرت به بقیع باشد)۲
چون فاطمه ی اطهر(قدر تو رفیع باشد)۲
از قبر خاکی ات غربتت معلوم
هستی چون فاطمه بانو تو مظلوم
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
با یاد گل زهرا(از غصه تو پژمردی)۲
از داغ عزیزانت(چه خون دلی خوردی)۲
با داغ گلانت ام الشهیدی
فردا نزد زهرا تو روسپیدی
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
با سوز دلت بانو(ای مادر با تقوا)۲
رفتی به سوی جنت(راحت شدی از غم ها)۲
مدینه در غمت ماتمسرا شد
از سوز داغ تو کرب و بلا شد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(افتاده علی بر خاک)۲
از روی فرس افتاد(شد نقش زمین صد چاک)۲
تا که شد با تن اکبر رو به رو
آمد بابایش با کنده ی زانو
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای عباست(سر لشکر آزاده)۲
با دست جدا گشته(در علقمه جان داده)۲
قامت حسین از داغ او خم شد
در کنار بدن صبر او کم شد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای عباست(داده همه هستش را)۲
در راه خدا داده(چشم و سر و دستش را)۲
تا که عباست در علقمه افتاد
چشم پر خونش بر فاطمه افتاد
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
در کرب و بلا بانو(گل های تو را چیدند)۲
بر اشک حسین بانو(از کین همه خندیدند)۲
از داغ عباست خون شد جگرش
در کنار بدن خم شد کمرش
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(سوز غم آل الله)۲
در کرب و بلای خون(جان دادن ثار الله)۲
بشنیدی حرمت او را دریدند
سر پاکش را از قفا بریدند
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیده ای از زینب(شمر لعین از کینه)۲
با چکمه ی خود نامرد(بنشسته روی سینه)۲
نانجیب از ستم خنجر کشیده
رأس فرزند زهرا را بریده
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
بشنیدی عدو از کین(آتش زده بر خیمه)۲
در پیش روی زینب(سر را زده بر نیزه)۲
شنیدی یتیمان را ظالمانه
بعد از حسین زدند با تازیانه
یا حیدر یا حیدر آجرک الله۲
#رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
#حضرت_ام_البنین_س
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته
چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته
التفاتی کرده مولامان و با این التفات
بر سر آن مهربان بسیار منّت داشته
بی جهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی
فاطمه با فاطمه، قطعاً شباهت داشته
نام این بانو کنار نام زهرا می برند
بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته
صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود
سال ها روی لبش کوثر تلاوت داشته
مهربانی بین که او با بچه های فاطمه
بیشتر از بچه های خود محبّت داشته
تا که بغض بچه ها با نام مادر نشکند
از همین هم نام بردن هم خجالت داشته
رنگ نخلستان گرفته چشم های عاشقش
بس که با غم های مولایش رفاقت داشته
مادر عبّاس شد تا علقمه باور کند
خون او در اصل عاشورا شراکت داشته
از مزار خاکی اش هم می توان فهمید که
هر کسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته
یا اباالفضلی بگو کز خانه ی امّ البنین
دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته
ای امیرالمومنین را یار یا ام البنین
ای سراپا پاکی و ایثار یا ام البنین
مکتب تو مهربانی اسوه تو فاطمه
داری از او همچنان آثار یا ام البنین
دامنت عباس پرور همسرت مولا علی
مرتضی خو فاطمه رفتار یا ام البنین
بهر فرزندان زهرا بعد زهرا مادری از تو آید
ای علی را یار یا ام البنین
از تو برد عباس میراث وفا و عشق را
تا که شد سقا و پرچمدار یا ام البنین
چهار فرزند تو در صحرای سرخ کربلا
چهار شیر بیشه پیکار یا ام البنین
چهار فرزند شهیدت گشت تقدیم حسین
در زمین کربلا چهار یا ام البنین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
~ نام اثر : اسم پسرهامو نبر ...
#زمینه_زیبا_جدید💯
◾️◾️ #حضرت_ام_البنین_س ◾️◾️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنداول 📝
مادر ادب / حضرت ام البنینه
گریه ی ما از / غربت ام البنینه
حال و هوای این عزا - دلو پر از غم میکنه
سفره ی فاطمیه رو - ام البنین جّم میکنه
انگاری که بازم / فصل خزونه
یه مادری داره ،امشب، روضه میخونه
"دیگر مرا ام البنین نخوانید
ام البنین دیگر پسر ندارد"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا یا ام البنین💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بنددوم 📝
کنار بقیع/ ۴ تا قبر/ رو خاک میسازه
گریه و عزاش/ تا همیشه جانگدازه
یبار برا همیشه اونو/ راحت از این خیال میکنید
سوالش از زینب همینه / عباسشو حلال میکنید؟
میبینه ربابو /گریه ش میگیره
روضه علقمه میخونه/ اما میمیره
"الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی کمانت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا یا ام البنین💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ #بندسوم 📝
تو علقمه/ حضرت / احساسو کشتند
بشیر اومده/ میگه که/ عباسو کشتند
با گریه میگه آی بشیر / اسم پسرهامو نبر
بگو حسینم چی شده/ بگو که از حسین چه خبر
حسینو توی گودال/ به خون کشیدند
خوب شد نبودی ندیدی/ سر و بریدند
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢واویلتا از کرببلا💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍شعر از : #علی_حاجیان_فر
4_5981297505109806032.mp3
4.1M
﷽
#حضرت_ام_البنین_س 🎼
زمینه زیبا #جدید💯
شعر از ؛ ✍ #علی_حاجیان_فر
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋 زینب بیا روضه بخون / #سبک_واحد / مداحی های کربلایی سیدرضا نریمانی / ویژه #وفات_حضرت_ام_البنین (س)
زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو۳
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو۲
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، 'رفتی اسارت۲'
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
خوب شد نبودی کربلا
بگم برات چیا دیدم۳
از مردم کوفه و شام
گوشهکنایه شنیدم
گوشهکنایه شنیدم۲
بذار بگم از ، سر حسینم
کجاهارفته ، کجاها بوده
بزم شراب و ، تنور خولی
همهش سوار نیزهها بوده
بذار بگم از ، دست ابالفضل
که هردوتا از ، تن جدا شد
عمود آهن ، زدن به فرقش
از پیشونی تا ، به ابرو وا شد
وقتی عباست، رو زمین افتاد
نیزه آوردن ، نیزه آوردن
گوشواره بردن، گهواره بردن
علم رو بردن۳
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
امالبنین تو میدونی
من اسوهی حجاب بودم۳
اما بگم کجا بودم
تومجلس شراب بودم
تومجلس شراب بودم۲
ماهارو بردن ، به شهر شام و
دم درِ دروازهی ساعات
گفتن که اینها ، خارجی هستن
اصلا نکردن ، با ما مراعات
توکوچه بازار ، مارو کشوندن
از پشتبوما میزدن سنگ
به صورت بچههای معصوم
مردم شهر هی ، میزدن چنگ
چوب خیزرون به لب و دندون
میزد میخندید۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
fadaeian-haftegi961210 (2).mp3
11.49M
📋 با حال مضطر آمدم آقا گدایی
#سبک_مناجات
بانوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی
سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی
ای کاش هر شب بر در این خانه بودم
چون میبرد افتاده را بالا گدایی
هرشب دعایم کردی و هی غصه خوردی
گفتی بیا روضه، نرو هرجا گدایی
گر اشک و سوز ناله میخواهی همیشه
باید بیایی نیمهی شبها گدایی
با دست خالی رو زدم تا که ببینی
امشب امید من شده تنها گدایی
بیآبرو بودم تو دادی آبرویم
خیلی به دردم خورده در دنیا گدایی
آقا بده اذن زیارت تا بیایم
یک گوشه صحن حضرت سقا گدایی
*شاعر: #روح_الله_پیدایی
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🎤حاج سیدرضا نریمانی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین