هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸 نگران #تواناییهای خودتان باشید نه #ناتوانیهایتان! 🔸
در تربیت اولاد، آنچه را که در حد قدرتتان است، انجام بدهید و برای آن قسمتی که خارج از قدرتتان است، اصلاً #نگران_نباشید و کار را به خداوند بسپارید.
گاهی مثلاً شما با برادرتان سر #تخت را میگیرید و در تابستان آن را در حیاط میگذارید. اگر او آدم سالم و قوی و فعالی باشد، شما نگران آن سرِ تخت که او گرفته، نیستید؛ چون میدانید که او چاپک است و قشنگ میتواند ببرد؛ بلکه نگران این طرفی هستید که خودتان گرفتهاید که مبادا پایتان بلغزد و به زمین بخورید. آن سرِ تربیت را خدا گرفته و هر قسمتی که شما نمیتوانید و از عهدهتان خارج است، سهم خداست.
شورِ آن قسمتی را نزنید که خدا گرفته؛ بلکه شورِ آن قسمتی را بزنید که خودتان گرفتهاید. نگران #ناتوانیهای خودتان نباشید؛ بلکه نگران #تواناییهای خودتان باشید. آن چیزی که میتوانید و برایتان ممکن است را اگر نکنید، برایتان خطرناک است؛ اما آن چیزی که نمیتوانید، جزء وظایف شما نیست. اینکه خدای تعالی جزء وظایف شما نگذاشته یعنی چی؟ یعنی آن را جزء وظایف خودش گرفته و خودش عمل میکند: ((لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها))
#تربیت_فرزند
#مدرسه
#جامعه
#فضای_مجازی
@haerishirazi
ساعت دوازده شب را رد کرده
دراز کشیدم توی تاریکی اتاق ...
تصویر مردمِ روی کوه مانند جلوی هتل #رونالدو در ذهنم نقش میبندد
و مردی کمی دورتر
شاید خیلی دورتر
شاید با لباس عربی و چفیه ی سبزی که عقال آن را روی سرش نگه داشته
شاید هم با یک لباس معمولی مثل مرد های خودمان
اما دور است
شاید خیلی دور
اما همه را میبیند
دیدش وسیع است
حتی به وسعت همه ی دل ها
گفتم که همه را میبیند
اما افسوس کسی او را و دل مهربانش را نمی بیند...
آه میکشد
اما دور است
کسی نمی شنود
خیلی دور است که حتی اشک هایش هم دیده نمی شود
شاید اگر همه می خواستند
و این چنین برای دیدنش تلاش می کردند
وشاید...
وشاید....
#برایغریبترینغریبِدنیا
https://eitaa.com/mamanemamooli
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸#رونالدو و الگوگیری جوانان🔸
#ملانصرالدین بیکار نشسته بود. یک سوزن جوالدوز دستش بود. این سوزن جوالدوز را زد به پای خودش. گفت خدایاااا ! این چه دردی بود به من دادی؟!
ما هم همینطوریم. تو هنرمند درست نمیکنی، آنها درست میکنند و [دل] بچۀ تو را میبرند! بعد میگویی خدایا این چه دردی بود به من دادی؟! خب، خدا داد؟! خودت کردی!
الان تمام عالَم با شبکۀ اینترنت، تولیدات هنریشان را نشان میدهند و روی #اخلاق و رفتار و منش و گفتار و همه چیز مردم اثر میگذارد. شما نگاه کنید، پیراهنهای که مردم تنشان میکنند، عکس هنرپیشهها روی آن است، عکس فوتبالیستها روی آن است. خب، شما هم باید هنرمند داشته باشید، شما هم باید فوتبالیست داشته باشید. یک گلزنِ [درجه یک] درست کن که عکسش روی پیراهن آمریکاییها بیفتد.
لازم است تو یک #الگویی برای جوانها داشته باشی که به جای اینکه عکس #رونالدو را در سینهشان بزنند، عکس بچههای خودمان را بزنند. به جای اینکه از یک بینمازی تعریف کنند، از یک نمازخوانی تعریف کنند و بگویند آقا! این گل زن، نماز اول وقتش ترک نمیشود. میدانید چه تعداد #نمازخوان میشوند بواسطۀ اینکه یک نمازخوان، گلزن خوبی بشود؟
@haerishirazi
امروز هفتصد و سیمین روزی بود که من با دیدن تو گفتم «معجزه ها حتما لازم نیست که طی یک اتفاق خارق العاده مثل شکافتن آسمان و باز شدن زمین به وجود بیایند ، معجزه می تواند در یکی از صبح های آخرین روزهای شهریور تو را غافلگیر کند و رخ بنماید درست مثل تو ، دردونه ی من»
#دخترشهریوریمن
#تولدتمبارک
https://eitaa.com/mamanemamooli
نیت کرده بودم شبی که قرار است فردایش کیف و کوله بردارد و برای کلاس دوم به مدرسه برود ، بروم کنارش دراز بکشم و این کتاب را بخوانم و بعد از دوستت دارم و هرجا باشی قلبم برایت می تپد از ذوق چشمانش لبریز شوم، اما مریضی و ضعف طولانی بعدش اجازه نداد تا امروزی که به بهانه ی تکلیفی که معلم برایشان گفته بود ، آورد و با صدای نازدار کودکانه اش کلمه به کلمه، جمله به جمله خودش برایم خواند...
چقدر دلنشین بود این کتاب با مکث های کوتاه تو، چقدر عشق می بارید از لحن نازک تو مادرجان!
پ.ن:اگر یه کتاب در مورد عشق بی قید و شرط به بچه ها خواستید «طناب نامرئی» میتونه کتاب خوبی باشه و عدم تطابق فرهنگی_دینی اش بخاطر ترجمه بودنش و تعهد مترجم به متن اصلی قابل اغماضه...
به علاوه ی اینکه تصویرگری خوبی داره
#طنابنامرئی
#معرفینوشت
#کتابکودک
https://eitaa.com/mamanemamooli
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
نیت کرده بودم شبی که قرار است فردایش کیف و کوله بردارد و برای کلاس دوم به مدرسه برود ، بروم کنارش در
#یهقاچکتاب
جرمی گفت:«من که طنابی نمی بینم!»
«لازم نیست طناب نامرئی را ببینی . نامرئی یعنی چیزی که دیده نمی شود. آدم هایی که همدیگر را دوست دارند ، همیشه با یک طناب مخصوص که از عشق درست شده به هم وصل اند.»
لیزا پرسید:«خب اگر نمی شود آن را دید ، از کجا باید بفهمیم که هست؟»
«حتی اگر آن ها جلوی چشم هایتان نیستید ، می توانید با قلبتان احساسش کنید و بدانید همیشه به کسی که دوستش دارید وصل هستید.»
#طنابنامرئی
#انتشارتمهرسا
https://eitaa.com/mamanemamooli
هدایت شده از محمدامین نخعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔🔔🔔 در این تراکم خبرها و تحلیل ها و حوادث ارض مقدس و آنتن تمدن،
حواستان از کودکان پرت نشود.
مخصوصا مامان ها و معلم های عزیز.
خط انتقال معارف یعنی بتوانی یک روایت جذاب و کودکانه برای بچه ها تعریف کنی، روایتی که برایش رویا بسازد. رویای جهان بدون اسرائیل، رویای طهارت ارض مقدس و پیش به سوی مقدمه سازی برای حضرت مهدی.
این فطرت های پاک انبارهای باروتی است که فقط یک جرقه می خواهد... از من میشنوید علیکم به دهه ی نودیها
از فرم های قصه گویی، نقاشی، نمایش های خانگی، سرود و... استفاده کنید.
دنبال کپی کردن از این و آن هم نباشید. به خلاقیت خودتان اعتماد کنید.
اگر کار میدانی خوبی هم انجام دادید، عکسهایش را برایم بفرستید. خوشحالم می کنید
https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
بین تصاویر پشت سرهم تلویزیون از فلسطین و غزه با چشم های تیز بینش یک چیز را نشانه میگیرد دخترک هفت سال و نیمه ام و میگوید:«شلوار خونگی پاش بود مرده!!!!»
همین را می گیرم و می گویم:« خب تو خونه هاشون نشسته بودن که اسرائیل اومد و بیرونشون کرد»
با خودم فکر میکنم برای آدمی که بخواهد ببیند و بداند همین قدر ساده است:«شلوار خانگی پای مردی ست که در غزه و فلسطین راه می رود....»
#قصهیقدس
#نازدونه
#یکمامانمعمولی
https://eitaa.com/mamanemamooli
دست هایش کوچک است اما دل و روحش به وسعتِ ارزش های اسلامی جا دارد...
پ.ن:با پرچمی که آبجی بزرگه کشیده که تو دستش بگیره...😍🇸🇩
#برایفلسطینِمظلوم
#یهمامانِمعمولی
https://eitaa.com/mamanemamooli
👧 مامان خونه های ضد بمب وجود دارن؟!
دخترک هفت سال و نیمه ی مهربان من
#برایفلسطین
#نسلیبافکرروشن
https://eitaa.com/mamanemamooli
کاکائو خیلی دوست دارد،دخترک کلاس دومی من
حتی کیک دوقلوهایی که وسطش کاکائو دارد را طوری می خورد که مزه ی دهانش با طعم کاکائو بماند...
ظرف غذا را گذاشت روی کابینت و رفت
خورده کیک ها را که دیدم ، فهمیدم کاکائو های وسط کیک است که جدا کرده برای آخر کار
تعجب کردم که مانده
گفتم نازدونه چرا کیک ها را نخوردی؟
با لحن بی تفاوتی توضیح داد کاکائو ی وسط کیک ام بود گذاشته بودم آخر بخورم یادم رفت...
گفت و رفت...
من ماندم و فکر اینکه چقدر از کاکائو های وسط کیک زندگی ام را گذاشته ام برای آخر کار اما یادم رفته و مانده ...
یادم رفته و من در بی تفاوت ترین حالت ممکن از کنارش گذشته ام...
پ.ن:قدر کاکائو های زندگی مان را بدانیم ، به وقت و به اندازه ی واقعی...
#اندرافکارِمن
#منونازدونه
https://eitaa.com/mamanemamooli
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرد طول و عرض اتاق را آرام آرام میپیماید و با صدای یکنواختی سعی در آرام نمودن نوزادی دارد که کل وجودش اندازه ی دست اوست
مرد تلاش دارد از نوزاد صدایی در نیاید تا همسرش که تازه طعم مادری به جانش نشسته و خستگی همراه جدایی ناپذیر این روز هایش شده کمی استراحت کند
مرد رویا می بافد
صورت مثل ماه همسرش را نگاه می کند و تلائلو نگاهش را در میان چشمان ِ به بار نشسته ی نوزادش جستجو میکند
مرد رویا میسازد
برای روز های راه رفتن و دویدن نوزادش و خنده های همسرش که تپش های قلبش را به راه می اندازد
مرد می خندد و عمرش را میبیند که دوست دارد بریزد به پای همسر و نوزادش
یکبار دیگر از اول بخوانید و بجای همه ی فعل های دارد و است ، ندارد و نیست ، بگذارید جز آرام خوابیدن تسنیم ...
همه ی نیست ها و ندارد ها به جرم فلسطینی بودن و حب وطن هست که ریخته به جانش!باورتان می شود؟
یک جایی از عاشقانه های آرام نادر ابراهیمی نوشته بود که:
عشق به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشق به وطن ، ضرورت است ، نه حادثه.
عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه.
ومن همه اش را در این مرد مسلمان فلسطینی دیدم....
پ.ن:پس فردا روزی اگر کسی دم از ولنتاین و عشق زد این فیلم را برایش بگذارید...
#دردِمشترک
#برایفلسطین
#دلنوشت
https://eitaa.com/mamanemamooli