✍دلدادگی در اوج گرفتاری!
🌹در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام هر چه یاران و عزیزان بیشتری را از دست میداد و به زمان شهادت خود نزدیکتر میشد چهرهی گلگونتری مییافت و امیدوارانهتر میجنگید و در اوج گرفتاری، لذت دلدادگیاش بیشتر نمایان میشد.
🔅 راوی میگوید: اکثر اصحاب حضرت نیز چنین بودند و علت این امر آن است که همهی آنها میدانستند با انتخاب بهترین و زیباترین نوع مرگ، عالیترین مأموریت تاریخی را به زیباترین نحو ممکن به انجام میرسانند و همین مسئله باعث میشد که بر شجاعت، رشادت، امیدواری و غیرتشان افزودهشود.
💢یاران امام حسینعلیهالسلام نیز، پیرو درسهای مکتب ایشان، میدانستند که عشق و همراهی ولی امرشان، آخرین نقطهی عزتمندی آنهاست.
📚*اقتباس از کتاب «راز شادی امام حسین علیهالسلام در قتلگاه» نوشتهی اصغرطاهرزاده
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_قاصدک
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨برخورد با بی حجابی
🍃نه ساله بود و جلوی مسجد جامع اصفهان مشغول وضو گرفتن. روحانی سیدی هم کنارش منتظر ایستاده بود تا با هم به مسجد بروند.
☘دو زن بدون حجاب از درشکه پیاده شدند و به سمت عبدالله آمدند. گفتند: «بلدی از ما عکس بگیری.»
🌾گفت: «عکس که بلدم. اما تا روسری سر نکنید نمی گیرم.» آن دو زن نگاه متنفرانه ای انداخته و از آن دو دور شدند.
📚 تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ص ۱۹
#سیره_شهدا
#شهید_میثمی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🧐خانما دوست دارند شوهرشون چه خصوصیاتی رو نداشته باشه؟؟
⭕️قسمت دوم
🔅مردهایی که به شدت روی مغز بانوان پیادهروی میکنند عبارتنداز:
🔘مردهای قابل پیشبینی: خانمها از مردانی که قابل پیش بینی باشند خوششان نمیآید و علاقه به شگفتانه از سمت شما دارند.😁(میشود یکشب بهجای شام خوردن در خانه یکهو تصمیم به فلافل خوردن سرکوچه همراه با آنها بگیرید. علیرغم گران شدن فلافل، همچنان گزینه بهتری از رستوران میباشد.🤓)
🔘اولویت دادن به دوستان: بانوان از مردانی که عادت به وقتگذرانی بیشاز حد با دوستانشان دارند، خوششان نمیآید و اگر شما از وقتگذرانی با دوستانتان لذت بیشتری میبرید و نمیتوانید با همسرتان ساعتی دونفره خوش بگذرانید، حتما به روانشناس و خبرهی کار مراجعه کنید یا باهم به گفتگو بنشینید تا علت را پیدا کنید.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍درک کردن
🍃خانه پدرش همه دور هم جمع بودند. خواهرش گوشوارههای که همسرش هدیه داده بود را نشان داد: «ببین سارا، این گوشوارهها قیمتش میدونه چه قدره؟ اینا رو آقا ناصر گرفته برا کادو تولدم. آقا رضا برای تولد تو میخواد چیکار کنه.»
☘سارا آهی کشید و گفت: «نمیدونم فک کنم میخواد غافلگیرم کنه. » بعد لبخندی زد خواست بحث را عوض کند: «راستی سوگند، یه مانتو فروشی خیلی خوب سراغ دارم قیمتها هم مناسب. میخوای ... »
🌾هنوز جمله سارا تمام نشده بود که سوگند سریع گفت: «بیخیال سارا اون مانتوها مناسب من نیست به دردم نمیخوره باید مانتو مارکدار بپوشم. تو چه طور اینا رو میپوشی.»
🍀سارا آهی کشید و ترجیح داد سکوت کند.
موقع خداحافظی فرا رسید. میان راه آقا رضا نگاهی به همسرش انداخت که در فکر بود: «خانوم من چرا تو فکره؟»
🍃سارا لبخندی زد و گفت: «هیچی.»
✨_نشد دیگه باید بگی بهم.
💫_خوب امشب باز سوگند پز خونه و طلاها و لباسهای مارکدارش داد.
🍂بعد آهی کشید. رضا اخم ریزی کرد: «اگه دوست داری میبرمت یه جا تو هم لباس مارکدار بخر بپوش نمیخوام حس کنی تو پایینتر از اونایی.»
🍃سارا دست رضا را که روی دنده بود، گرفت. میدانست رضا توان گرفتن این چیزها را ندارد
قیمت هر کدام اندازه حقوق رضاست بنابراین گفت: «نه من کمبود ندارم یه همسر خوب مثل تو دارم یه بچه های با ادب دارم دیگه کمبود ندارم. همین که روزی حلال برامون میاری کافی این حرفها میگذره فقط غصهام شده کاش خواهرم دنبال این تجملات نباش و نره دیگه دنبالشون.»
⚡️رضا لبخندی زد به درک همسرش. بعد گفت:
«خدا رو شکر به خاطر حضورت عزیزم.»
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍عزیزشدن
💡فکر میکرد چه کاری انجام دهد تا نزد خدا عزیز و گرامی شود. به یاد این فراز زیارت عاشورا اُفتاد:
فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذي اَكْرَمَني بِمَعْرِفَتِكُمْ، وَمَعْرِفَةِ اَوْلِيآئِكُمْ...؛
پس درخواست مي كنم از خدایی كه مرا به واسطه معرفت شما و دوستان شما گرامی داشت....
🌱با این فراز از زیارت دانست، نه تنها شناخت امام؛ بلکه شناخت دوستان و یاران امام نیز موجب کرامت در نزد خدا میشود؛
پس باید هرچه بهتر امام و دوستانش را بشناسد تا پیش خدا عزیزتر شود.
🔅امام را با توجه به رفتار زینب سلاماللهعلیها نسبت به امام بشناسد، با دقت در رفتار حضرت عباسعلیهالسلام و تکتک شهدای صحرای کربلا در برابر حضرت بشناسد. با خواندن زیارت جامعه کبیره و دقت در معانی آن. با مطالعه سیره امام و دوستان امام که همان شهداء، علماء و بزرگان دین هستند. از همین حالا باید برنامه بریزد و برای گرامی شدن در نزد خدا قدم بردارد.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨برخورد با بی حجابی و بد حجابی
🍃معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
☘برجا ! بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» چشم هایش را بست.
🌾سرش را بالا آورد. تف کرد توی صورتش. از کلاس زد بیرون. تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.
📚یادگاران، جلد هشت؛ کتاب ردانی پور، نویسنده: نفیسه ثبات، صفحه ۱۰
#سیره_شهدا
#شهید_ردانیپور
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💥شادی کودکانه
❌هیچ گاه کودکان را در موقعیتهای اضطرابآور قرار ندهیم. مانند تهدید به تنها گذاشتن او در خانه یا این که به او بگوییم: «دیگر دوستش نداریم.»
💯هرگاه کودک میخواهد در مورد چیزی صحبت کند، اجازه بدهیم تا احساساتش را بگوید.
🔺اگر کودک آن لحظه حرف بزند؛ از نظر فکری و هیجانی تا حدوی تخلیه میشود. پس سعی کنیم فضای خانه، آرام و روابط خانوادگی صمیمانه باشد.
🔺با هنر قصه گویی و بازی، غیر مستقیم آموزش بدهیم.
مانند: سلام کردن کودک به دیگران و اجازه گرفتن برای انجام کاری.
🔹پیامبر صلیالله علیهوآله: «هر کس کودکی داشته باشد باید با وی کودکانه رفتار نماید.»*
📚*وسائل الشیعه، ج ۱۵
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
⛺️خیمهگاه
🍃پسر بچه عراقی جیغ و داد میکرد، مادرش به ستوه آمده بود؛ ولی حُرمت میزبان را نگه میداشت. او را روی دامن عربیاش نشانده بود و نوازش میکرد.
☘چهرهی سفید زن، گُلگون شد. زیرچشمی اطرافش را پایید. چشمهای زیادی به او خیره شده بود. چشمان نگران خود را به سمت طفل شیرخوارش انداخت که به تازگی او را خوابانده بود.
🌾آنطرفتر دو پسر دیگرش سر یک گوشی با هم درگیر بودند. خیمهگاه امام حسین علیهالسلام را از نظر گذراند. اکثر زوار خانم، هم عرب و هم غیرعرب آن قسمت درازکشیده بودند.
🎋زینب دوست داشت به داد آن زن عرب برسد. به یاد سوغاتیهایی که از ایران آورده بود اُفتاد. کیفش را باز کرد. با دست خود، پلاستیکی که پُر از خرت و پرت و زیورآلات ریز بود را زیر و رو کرد. انگشتر عقیق پسرانهای را برداشت.
✨لبخند روی لبهایش نشست. کنار زن عرب رفت. انگشتر را به انگشت پسر بچه کرد. چشمان او برقی زد. آرام گرفت. زن با نگاهش هزاران حرف برای گفتن داشت؛ ولی فقط توانست بگوید: «شُکراً.»
💫زینب به زبان عربی دست و پا شکسته به او اشاره کرد: «انت اُختی. حُبُالحسین یجمعُنا.» زن عرب با اشاره سر حرفش را تأیید کرد. پسر بچه، مادر را رها کرد. زن عرب سرش را کنار نوزادش گذاشت به ثانیه نکشید پلکهایش سنگین شد.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍همدلی
✨ کربلا سرزمین نور است و نورانیت؛ عشق است و معنویت؛ خواهش است و تمنا.
🌱 از دوست برای دوست
به پاخیز و وجودت را از آلودگیها پاک ساز. چون در حضور یار هستی برای خواستن، اما خواهشی آمیخته با نفرت.
"اَللّهُمَّ العَن اَوَّلَ ظالِمِِ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدِِ وَ آلِ مُحَمَّدِِ"
❌ستم و زور گویی از هر کسی و در هر لباسی ناشایست و منفور است. اعلام انزجار از قوم ظالم، دل را آرام میسازد و روح را سبک.
🤲دستان را به درگاه معشوق بلند کن و بخواه آن چیزی را که خواستنش ارادت را به بهترینِ آفریدگان خلقت، به مرحلهی بروز و ظهور میرساند و یقین بدان تمناییست دلنشین و پذیرفتنی.
✊معبودا بپذیر و لعنت کن تمام بدکاران و ستمجویان تاریخ بشریّت را.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_پرواز
#عکسنوشته_حسنا
🆔@tanha_rahe_narafte
✨مراقبت در برخورد با نامحرم
🍃در فضای انقلابی دانشگاه رسم شده بود که دختران محجبه با پسران یک جا جمع میشدند و با هم تبادل نظر میکردند. بعدها معلوم شد اکثرشان سازمان مجاهدینی بودند.
☘وحید این وضعیت را نمیپسندید. خدمت آیتالله خامنهای رسید. پیشنهادش این بود که دخترها برای فعالیت بیمارستان را انتخاب کنند و پسرها کوه را. اگر دخترها هم قصد کوه دارند جدا و مراقبت دورادور مردان بروند.
آیت الله خامنه ای این نظر را پسندید.
📚دیالمه، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، صفحه ۳۴-۳۳
#سیره_شهدا
#شهید_دیالمه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✊حماسهها
✨بسیجیان مخلص، سلاح به دست و قرآن به جیب، آمادهی پیکار با لشکریان جهل و گمراهی هستند.
📖قرآن...
قرآنی که نقشهی راه این خدمتگزاران انقلاب است.
⛰با قدمهای آهنین، چون کوه مقاومند و این مقاومت حاصل سربند یازهراست که بر پیشانی دارند.
🌹با کوله باری از تجربه، تجربهی هشت سال دفاع مقدس در برابر دشمنان تا دندان مسلح، از مرزهای آبی، خاکی و معنوی دفاع خواهند کرد.
💢دفاع در مقابل شمر ادامه دارد. شمر کودککش صهیونیست.
اگر دیروز حضرت اباالفضل (علیهالسلام)و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) از این میدان و عرصه دفاع نمودند و گوش به فرمان ولی و مولای خود بودند، امروز نیز بسیجیان گوش به فرمان رهبر خود هستند.
اگر دیروز، افرادی چون شهید همت و شهید باکری در این عرصه قدم گذاشتند، امروز نیز نسل جدیدی از بسیجیان وارد این عرصه شدهاند.
آنان همانند شهیدان عزیز دفاع مقدس هستند؛ هیچ تغییری ایجاد نشده.
🌱بسیجیان انقلابی خدمتگزار، آماده و لبیک گویان به ندای رهبر، قدم در این راه نهادهاند. آنان بر بالهای ملائک به پرواز درآمدهاند و به سرزمین آلالههای بی قرار سفر نمودهاند .
همانگونه که در دفاع مقدس حماسهها خلق شد، آنها نیز در عرصههای دینی، علمی و نظامی حماسه آفریدهاند.
#هفته_دفاع_مقدس
#مناسبتی
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍می میرد.
🍃به مرگ فکر کردم. به محدود شدن. به وقتی که مادرم را در خاک محصور کردم، به پشه هایی که در خاک محصور بودند؛ اما وقتی بیرون می آمدند، به خاطر زیر و رو شدن خاک، دلم میخواست سراغ چشمهای مکعب شان بروم و ببینم در قبر چه دیده اند؟ مثلا همان نوری که من دیدم رو دیده اند؟ نکیر و منکر را دیدهاند یا چشمهای آنها هم با وجود مکعب بودنشان، کور است؟
☘مادر در خاک محصورشده بود یا قبرش باغ دلگشا شده بود؟ مثل همان خوابی که دیده بود.با ذوق بیدار شده بود و میگفت: «خواب دیدهام خانه مان را عوض کردیم به یک خانهی بزرگ و پر از گل رفتهام. هر در را باز میکنم، یک اتاق دلکش و بزرگ میبینم.»
💫کاش همان موقع صدقه داده بودیم. چرا نفهمیدم؟! دلم برای نوازشهای مادرم، برای حرف زدنهایش، درد دلهایش، نشستنش روی مبل حتی گلایه کردنش، تنگ شده. دلم میخواهد بدوم و به هرکس مادر دارد بگویم: «نمیدانی چه نعمتی داری! نمیدانی چه قدر بی مادر یتیم میشوی؟»
🌾میخواهم به ناخوشیهایش، بخندم و مضحکهاش کنم و بگویم کسی که مادر دارد، غصه ندارد برعکس کسی که مادر ندارد که انگار هیچ خوشی ای برایش خوشی نمیشود.
🍀کاش کسی یا من را یا مادرم را از حصر در بیاورد.
#به_قلم_ترنم
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
🆔 @tanha_rahe_narafte