eitaa logo
مسار
332 دنبال‌کننده
5هزار عکس
546 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
ziarat_ashura_habibi-[www.Patoghu.com].mp3
6.25M
🌺 برای شروع روزت برنامه ریختی؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️مکتب هیهاتَ مِنَّ الذِّلَّة 🏴محرم ماه عشق و عاشقی است، ☘️ماه از خود گذشتن و به معبود رسیدن، ماه حسین و مکتب هیهاتَ مِنَّ الذِّلَّة ❄️ماهی که به یاد لب‌های تشنه و خشکیده‌اش باید روضه عطش خواند و خون گریست. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨چرا شهریه می‌گیری؟ 🌹علی آمده بود مرخصی. رفت وضو بگیرد. رفتم سر جیب شلوارش ببینم این که اصلا شهریه نمی‌گیرد، چرا حرف از بی‌پولی نمی‌زند. 🍀از داخل حیاط با صدای بلند گفت: مادر! برکت پول را خدا می دهد. نمی‌دانم از کجا فهمید. 📚بیا مشهد، گروه فرهنگی شهید هادی، ص۸۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 وفا ✅ رزق و روزی همه مخلوقات دست خداست؛ امّا این میان واسطه‌هایی برای رسیدن به رزق مثل پدر و مادرها وجود دارند. کودکان نیز آنها را پناه و رازق خود می‌دانند. 🔘 اگر پدر و مادر وعده ای به کودک بدهد و به آن وفا نکند در ذهن کودک جایگاه پناه و رازق بودن پدر و مادر می‌شکند پس به وعده‌های که به فرزندان خود می‌دهید، وفا کنید. 🌸قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه: اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ فَاِنَّهُمْ لايَرَوْنَ اِلّا اَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: كودكان خود را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد، وقتي به آن‌ها وعده‌ای می‌دهيد حتماً وفا كنيد زيرا كودكان، شما را رازق خود می‌پندارند. 📚وسائل الشيعه، ج۵، ص۱۲۶ @tanha_rahe_narafte
✍️گل پسر 🌸مثل همیشه غر می‌زد. معصومه کلافه شد. سرش داد زد:«دیوانم کردی. بسه دیگه غرو غرو. دهنت رو ببند.» 🌼یک هفته گذشته بود و هنوز محمد به محمد قبل تبدیل نشده بود. نگرانش شد. با مشاور خانواده اش که تماس گرفت تازه فهمید چقدر اشتباه کرده. 🌺به مغاره رفت واز میان لوازم تحریرهای مختلف، مدادهای رنگی ایرانی را جدا کرد. زیباترینهایش را میان کادوی زرورق پسرانه، پیچید. ☘️محمد در را که بازکرد، با همان چهره ی عبوس سلام کرد. سرش را پایین انداخت و راه اتاقش را در پيش گرفت. 🌸معصومه چادرش را در دستش گرفت.سرجایش ایستاد ومحمد را صدا کرد: «گل پسر قشنگم.آقا محمد! » 🌺محمد به سمت صدا برگشت: «بله مامان. » 🌼_پسر قشنگم یک بغل یه مامان میدی؟ ☘️محمد داشت بزرگ می‌شد، سختش بود وغرور بچگانه اش اجازه نمی‌داد.لبهایش جایی بین غر ولبخند، ماند: «بله مامان.» 🌸معصومه دستش را در گردن محمد انداخت. او را در آغوش کشید و گونه‌اش را بوسید. محمد گاردش را شکست.اشکهایش جاری شد. 🌼_مامانو می‌بخشی؟ 🌺بعد کادو را بالا آورد و به محمد داد. ☘️محمد اشکهایش را با پشت دستش پاک کرد، لبخند زد و برق کادو در برق چشمش تابید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌹 به: خدای مهربان🌹 ✨ سلام بر خدای دانای اسرار 🍃این روزها همه دل هایی دارند که سراسر اسراری است که نمی‌شود به هر کسی گفت.یکی از فرزند ش یکی از همسرش یکی از همسایه یا فامیل یا دوستش ناراحت است . 🍃دنبال راه چاره می گردد و راه به جایی نمی برد. اینجاست که متوسل به دیگران می شود و سفره ی دلش را پیش آنها باز می کند. 🍃غافل از این است که پیش هر کسی نمی شود اسرار خود را فاش کرد همانطور که شاعر بزرگ ما سعدی می گوید: 🍀خامشي به كه ضمير دل خويش با كسي گفتن و گفتن، كه مگوي اي سليم! آب ز سرچشمه ببند كه چو پر شد، نتوان بستن جوي 🍃وقتی اسرارت فاش شد دیگر نمی توان کاری کرد. چه خوب گفته مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در حکمت دوم نهج‌البلاغه که: 🍃كسي كه ناراحتي خويش را فاش كند به ذلت، تن در داده است🍃 🍃 کاش این فرمایش مولایمان را در زندگی پیاده کنیم. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
📿نماز و روزه تنها برای عاقبت به خیریمون کافیه؟ 📖اگر عبادات ظاهری برای عاقبت به خیر شدن کافی می‌بود، تمامی مردم زمان پیامبر صلی‌الله علیه‌وآله‌و‌سلم و ائمه علیهم‌السلام باید بهشتی می‌شدند. 😎پس برای به دست آوردن عاقبت خیر علاوه بر انجام ظواهر دین، باید بصیرت‌مان را بالا ببریم. 🌸امروز نوزدهمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
1292709_715.mp3
3.65M
🌺 شروع روز جدیدت در پناه سیدالشهداء 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️پناه می‌خواهم ☘️حسین جان! زندگی‌ام وقف روضه‌هایت ⛺️خانه‌ام را خیمه‌گاه عاشقانت کرده‌ام. بچه‌هایم، جان نثار مکتبت تربیت شده‌اند. اشک‌هایم، فریادی بر مظلومیتت است. نفس‌هایم ، بی‌قرار راه و رسمت هستند. پدر و مادرم ، فدای نهمین فرزندت شودند. ☘️حسین جان ! ای کشتی نجات پناه می‌خواهم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🏴۲۸محرم ⚫️ وفات حذیفه بن یمان حذیفه از بزرگان اصحاب پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و از خواص اصحاب امیر المؤمنین علیه السّلام بود. پدر حذیفه در جنگ احد اشتباهاً به وسیله یکی از مسلمانان کشته شد. حذیفه یکی از هفت نفری بود که بر صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها نماز خواندند. او صحابه منافق را می شناخت. منافقینی که پس از غدیر خم توطئه قتل پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را چیدند و می خواستند در بازگشت از غدیر خم در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط کند و به قتل برسد. اما جبرئیل این نقشه را بسمع مبارک نبوی رسانید. ⚫️تبعید امام جواد علیه السّلام به بغداد در سال۲۲۰ ه امام جواد علیه السّلام به دستور معتصم از مدینه به بغداد تبعید شدند. 📚ارشاد، ج۲، ص۲۹۵ ⚫️ورود اسرای اهل بیت علیه السّلام به بعلبک: بنابرنقلی ورود اسرای اهل بین علیهم السّلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است، که حضرت امّ کلثوم سلام اللَّه علیها با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند. 📚قلائد النحور، ج محرم و صفر، ص۳۳۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم فرمودند: 🌹هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد، از آتش جهنم دور می‌ماند. 📚بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💦 آبیاری ☀️خورشید از پشت کوههای سر به فلک کشیده روستا بالا آمد و چادر طلاییش را بر سر روستا پهن کرد. صادق به دسته چوبی و کهنه بیلش تکیه داده بود و با آستین پیراهنِ آبی لاجوردی اش عرق های نشسته بر آغوش پیشانی را پاک می‌کرد. 💦جریان آب با صدای شُرشُر و با فشار از بالادست به کنار درختان سیب و گیلاس می‌رفت. در آئینه آب، سنگریزه ها ، سنگ‌های درشت، خار و خاشاک و برگ‌ها خودنمایی می‌کردند. از بالای سرش یک دسته کبک از باغ همسایه به سوی چشمه آب می رفتند. 🌸صدایِ غارغار موتور پسرش رضا، با تالاپ تالاپ آب قاتی شده بود. سرش را به سمت در باغ کشاند. رضا، سوئیچ موتور را چرخاند و آن را خاموش کرد. ☘️بقچه نان و غذا را از تَرک موتور با دست های سفید و لاغرش برداشت. با سرعت خود را به پدر رساند، از همان راه دور با صدای بلند گفت:« مگه قرار نبود آبیاری امروز با من باشه؟» 🌿بیل را از دستان لاغر و کشیده پدر گرفت و بُقچه را به دستانش داد. « خُب حالا وقت استراحت و صبحانه هس، بقیه ش با من» . پدر با دستان پینه بسته و زِبْرَش موهای پُرپُشت و سیاه رضا را نوازش کرد. توانی در پاهایش نمانده بود تا به کنار آلاچیق که با حصیر خرما پوشیده بود، برود. 🌳روی سنگ بزرگی سمت راست باغ، کنار دیوار نشست. موسیقی آب و وزش بادی که در لابه لای درختان می پیچید، گوش هایش را نوازش می‌داد. سرش را بالا بُرد تا قد بلند پسرش که به اندازه نصف درختان باغ می رسید نگاه کند. چشمان عسلی اش خیس شد و لب های خشکیده اش را تکان داد و با خود چیزی گفت. 🆔 @tanha_rahe_narafte