✨تنبیه بچه خوبه؟
من 30 سال با پدرم [آیت الله سیدمحمدحسن الهی] زندگی کردم. در مدت این 30 سال حتی یک مورد برخورد نداشتیم. فقط یادم هست که در کودکی یک بار پابرهنه رفتم بیرون از خانه. ایشان دنبال من دوید و مرا دواند، والسلام. هیچ وقت تنبیه کردنش را ندیدم؛ هیچ وقت بدی ازش ندیدم. اخلاقش این گونه بود که بچه ها را با منطق قانع کند. می نشست و صحبت می کرد.
📚الهیه، ص69، به نقل از سیدمحمد، فرزند آیت الله الهی.
#سیره_علما
#ایتالله_الهی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ کودک پرخاشگر
📝بسیاری از کودکانی که ما شاهد پرخاشگری آنها هستیم اضطراب و دلشوره زیادی را تجربه می کنند.
📝عدم رسیدگی لازم توسط والدین، تنبیه های بدنی و مشاجرات خانوادگی از جمله علل اضطراب در کودکان و بالتبع خشونت و عصبانی بودن آنها می شود.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#عکسنوشته_آنسه
🆔@tanha_rahe_narafte
✍️شکر
🌾غذا را آماده کردم ، منتظر برگشتن مهدی بودم . ساعت ۱۳ بود که به خانه آمد. رفتم جلو در و سلام دادم. کفشهایش را از پایش در آورد لبخندی زد: «سلام مامان چه بوی میاد حسابی گرسنمه.»
☘️_بیا مامان جان، ماکارانی درست کردم.
🌸مهدی با گفتن الان میام به سمت اتاقش رفت. میز را آماده کردم. چند لحظه بعد وارد آشپزخانه شد درحالی که دستهای خیسش نشان از شستن آنها میداد، دیس را جلویش گرفتم.
💠بعد از پایان غذا الهی شکری گفتیم، باهم مشغول شستن ظرفها شدیم
رو به مهدی کردم گفتم: « مامان جان ، برو استراحت کن قربونت برم خودم انجام میدم.»
مهدی باشه ای گفت و رفت.
🍃چایی ریختم و به سمت پذیرایی رفتم. مهدی روی مبل نشسته بود و تلویزیون نگاه میکرد.
🌺مبل کناریش نشسنم . استکان چاییام را برداشتم و پرسیدم: « مدرسه چه طور بود ؟»
☘️_خوب بود امروز امتحانم خوب دادم.
🌸چایی برداشت و گفت: « دستدرد نکنه مامان. »
🍃_نوش جونت پسرم .خوبه میدونستم امتحان تو خوب میدی.
🍂_ ولی مامان ریاضی رو خراب کردم یعنی کلا گند زدم.
🎋خندیدم به لفظی که استفاده کرد: «مهدی جان مامان اشکالی نداره ، حالا چرا از کلمه گند استفاده کردی؛ حتما خیلی داغون کردی آره ؟»
🌸_آره مامان ، معلممون گفت ازت توقع نداشتم.
✨چاییاش را مزهمزه کرد، گفت: « راستی مامان چرا ما بعد از غذا میگیم الهی شکر.»
💫_تو چرا بعد از غذا از من تشکر میکنی؟
🍃_خوب معلومه چون شما زحمت کشیدی غذا درست کردی.
💠_خوب عزیز من خدا بهمون نعمت داده تا بتونیم درست ازشون استفاده کنیم. بدن سالم و دستهام سالم خدا بهم داده تا براتون غذا درست کنم پس باید سپاس گذارش باشیم.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
بسم الله الرحمن الرحیم
از: مهدیه
به: خداوند بخشنده ی مهربان
سلام که نام زیبای توست
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و آن گناهانی که مانع ریزش رحمت الهیات شدهاند را بیامرز. به سبب ماء معین، حجتت، حضرت مهدی علیهالسلام که به وجود ایشان باران رحمتت را بر ما نازل میکنی قلم عفو بر گناهانمان بکش و به فرمودهی امام سجاد علیهالسلام در دعایی که در طلب باران فرمودند و آقا امیرالمومنین علیهالسلام در نهج البلاغه فرمودند، از برکات واسعهی خود و از عطایای سرشارت بر بندگان بیچارهات و حیواناتی که در صحراها زیست میکنند بخشش فرما، بر ما ببار بارانی که زمین را سیراب کند، پی در پی ببارد و فراوان ببارد. تو باران را وقتی میفرستی که مردمان ناامیدند. بارانی بفرست که به فریاد کشاورزان رسد. قحطی زداینده باشد. بارانی که چاهها را پرسازی رودها را به خروش آوری و در شهرها ارزانی پدید آوری به سبب رویش درختان و نباتات و تغذیهی چهارپایان.
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و ما را از برکات آسمانها و زمین روزی ده که تو بر هر چیز توانایی.
🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد🌸
🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼
#نامه_خاص
#مناجات_با_خدا
ارتباط با ادمین: @taghatoae
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨مقاومت برای چه؟
✨ برای آنچه که باور دارید، ایستادگی کنید؛
✨حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد.
#صبح_طلوع
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️چقدر به حرف پدر و مادر باید گوش داد؟
❇️اولین روز مدرسه بود. بابام به من گفت:از امروز، وقتی مدرسه تعطیل شد و بچهها رفتند، تو باید نیمکتها رو مرتب کنی. بعد هم کلاس رو جارو بزنی. بعد هم چَم و خَم کار را یادم داد و گفت:هیچ عذری قبول نمیکنمها. به نسبت سن و سالم کار سنگینی بود. حتی گاهی از پَسِ کار برنمیآمدم، اما حرف پدر بود، باید گوش کرد.
💠 توی آن دبستان، دوست و رفیق زیاد داشتم. یک روز وقتی مدرسه تعطیل شد، یکیشان خانه نرفت. پرسیدم: چرا خانه نمیروی؟ گفت: میخوام بمونم کمکت کنم. گفتم: دیر بری خانه، بابات دعوات میکنهها! گفت: ناراحت نباش، اجازهشو گرفتم. آن روز تا آخرش ماند. کار نظافت که تمام شد، رفت. اما این کار، کار هر روز من بود.
📚 سیره پیامبرانه شهدا؛ رضا آبیار، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ص۶۲_۶۱
#سیره_شهدا
#شهید_محمود_کاوه
#عکسنوشته_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 به زودرنجی والدین حساس هستیم؟
✅ والدین وقتی به سن کهنسالی میرسند، روحیهشان خیلی ضعیف و حساس میشود.
🔘گاهی بلند صحبت کردن فرزندان با آنان هر چند بدون منظور، آنان را ناراحت میکند.
🔘فرزندان باید در طرز رفتار و برخورد با آنان خیلی حواسشان جمع باشد.
🔘همواره با صدای آرام و پر از لطافت با آنان سخن بگویند؛ چرا که قلب کوچک و پر از عشق و محبت آنان نسبت به فرزندانشان طاقت هیچ گونه برخورد تندی را ندارد.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_بهاردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💦چشم گریان
🌸 بعد از مدّتها در یک شرکت خصوصی تولیدی، به طور دائم مشغول به کار شدم و با سمیه زندگی مشترک را شروع کردیم . همه چیز خوب بود تا اینکه پدرم از دنیا رفت. مادرم در یک خانه بزرگ قدیمی، تنها ماند.
☘️تک پسر خانواده بودم و نگران مادر . یک روز خواهرهایم خانهام آمدند و بی مقدمه گفتند: « حمید مادر را به نوبت بیاریم خونهمون و خونه کلنگی رو بریزیم پایین و هر کدوم سهمهمون رو برداریم.»
چشمانم گشاد شد و در حالی که بغض گلویم را میفشرد روی به حسنا و حلما کردم« آخه چطور دلتون میاد این حرف رو بزنید؟ مادر خونه خودش راحتتره»
🌺بعد از کلی حرفزدن بالاخره قانع شدند مادر همان جا بماند؛ هر کدام به نوبت به او سر بزنیم و کمککارش باشیم. تا یک مدت به موقع به مادر سر میزدیم و برایش خرید میکردیم و کارهایش را انجام میدادیم.
ولی بعد از مدتی به سختی و دیر به دیر به او سرمیزدیم.
🍁 یک روز بارانی نوبت من بود که به مادر سر بزنم. جادهها قفل شده بود و ترافیک باعث شد دو ساعت دیرتر به خانه مادر برسم. کلید را چرخاندم و در را باز کردم. مادر افتاده بود و ناله میکرد. لباسهای خیس و طناب رخت زیر پایش افتاده بود. خودم را بالای سر او رساندم و به اورژانس زنگ زدم.
☘️ دکتر بعد از معاینه گفت: « مادرتون دیگه نمیتونه حرکت کنه و عمل برای این سن خطرناکه. »
🌼 تختخواب مونس شب و روز مادر شد. یک روز حسنا به مادر سر میزد و روز دیگر حلما. غذای چرب و یک جا نشینی وزن مادر را بالا برد. حسنا و حلما دیگر نمیتوانستند او را جابجا کنند. تصمیم گرفتند هر روز با هم به مادر سر بزنند.
بعد از مدتی از تعویض ایزیلایف و حمام و... خسته و بیحوصله شدند و به بهانههای مختلف شانه خالی کردند. راهی نمانده بود و علی رغم میل باطنیام یک روز مادرم را با چشمان گریان به خانه سالمندان بردم.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
بسم الله الرحمن الرحیم
از: آلاله
به: یگانه منجی نجات بشر
مولای من!
چشم انتظاری بدون انجام کاری که شرایط حضور شما را فراهم مینماید، فقط سخن است.
مگر میشود برای انجام هر کاری هیچ اقدامی صورت نگیرد و تنها منتظر بود که اتفاق مورد انتظار رخ دهد؟
مگر میشود مدام از مولا عجلاللهتعالیفرجه و انتظار سخن گفت؛ اما در این زمینه اقدامی نکرد؟
ما که مدتها سخن گفتیم و گفتیم آیا به مرحلهی عمل رو آوردیم که نتیجه ببینیم؟
باید سخنانمان را به مرحلهی عمل برسانیم و آنگاه انتظار فرج را بکشیم.
انجام عمل و آنگاه انتظار فرج.
مولای من!
برگرد و شب انتظار را سحر کن.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحنا له الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌺🌺🌺🌺
🌸زینت پدر
🦋ای زینت پدر، روزی که متولد شدی، لبخند بر لب مادر آوردی. حسین، دستهای کوچک تو را گرفت و تو با نگاه دوست داشتنیات او را نگاه کردی.
🌺تو متولد شدی تا کلمه صبر را معنا کنی.
🌹تو متولد شدی تا پرستاران از نام تو وام بگیرند.
🌼ای عزیز حضرت رسول، خوش آمدی که با آمدنت جهان مسرور شد. تو آمدی تا صبوری را نشان دهی و پرستار دل دردمندان باشی.
✨ولادتت مبارک ای عقیله بنیهاشم✨
این روز بر همگان مبارک
🌺🌺🌺🌺
#صبح_طلوع
#مناسبتی
#به_قلم_سرداردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨جمعه، روز خانواده است.
[شهید بهشتی] جمعههایش را اختصاص داده بود به خانواده. کار و مشغلههای کاری را کنار میگذاشت و به امور خانه میپرداخت. با بچهها بازی میکرد، صحبت میکرد و به حرف دلشان گوش میداد. به درسهای بچهها رسیدگی میکرد. در کارهای منزل به من هم کمک میکرد و ظرف ها را می شست. خرید خانه را انجام میداد و به گلهای باغچه رسیدگی میکرد.
🌹علاوه بر آن، به تفریح بچهها و نشاط خانواده هم اهمیت میداد. آن روزها محیط شهر تهران برای گردش خانوادههای مذهبی مناسب نبود. به همین دلیل، ما را سوار ماشین میکرد و به بیرون شهر، جاهای خلوت و خوش آب و هوا میبرد. معمولا صبحهای جمعه اطراف ولنجک میرفتیم. اصرار داشت من هم همراهش بروم. یکی دو ساعت در هوای تمیز و دور از هیاهوی شهر و درگیریهای کار و زندگی در کنار هم قدم می زدیم و از کنار هم بودن لذت میبردیم. بعد پیاده روی، برایمان شیرینی و بستنی میخرید.
📚ناگفتههایی از زندگی خانوادگی علما، ص۸۷، به نقل از همسر ایشان.
#سیره_شهدا
#شهید_بهشتی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸🍂 آیا میدانید ایام الله چه روزهایی هستند؟
📖در آیه پنجم سوره مبارکه ابراهیم آمده است؛ (...وَ ذَکِّرهُم بِٲَیّامِ اللّهِ) از امام محمدباقر علیه السلام روایت است که "ایام الله" سه روز است:
✨روز قیام قائم علیهالسلام
✨روز رجعت
✨روز قیامت
📚ینابیع الموده، ج۳، ص۲۴۲
و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی نیز آمده که "ایام الله" سه روز است؛
✨روز قیام قائم علیه السلام
✨روز مرگ
✨روز رستاخیز
📚المحجه ، ص۱۰۸
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشته_میرآفتاب
┏━~━━↬◆↫━━~━┓
@tanha_rahe_narafte
┗━~━━↬◆↫━━~━┛
✍ایستگاه پرستاری
🍃صدای تلفن بخش ایستگاه پرستاری بلند شد. خانم پرستار خودش را رساند. صدای زن سالخورده برق از چشمانش پراند: «به گوشی دخترم زنگ میزنم، جواب نمیده. دخترش مریم نمیخوابه؛ دلش تنگ شده، میخواد باهاش حرف بزنه.»
🌸خانم پرستار با شنیدن صدای نازک مریم گر گرفت: «به مامان بگو کی میاد؟ دلم براش تنگ شده. مگه قول نداد زودی خوب بشه! آخه چن روز دیگه تولدمه.»
🍂بغض گلوی پرستار را فشرد. اشک روی گونههایش سرازیر شد. مریم کوچولو پشت خط صدا میزد: «مامان! چرا حرف نمیزنی؟!»
🍁نرگس محکم ایستاد. با پشت دست عرق پیشانیاش را گرفت. حرفهای مریم کوچولو، دختر همکارش زیر آوار غم او را خرد کرد. خواست خودش را سریع جمع و جور کند. زمان مناسبی برای گریه و زاری نبود. به خودش گفت:«غم من پیش غم حضرت زینب هیچه. ولی باید ثابت کنم که میتونم رفتارمو زینبی کنم.»
🌹با آرامش به مریم کوچولو گفت: «دخترم مامانت خوابیده، بذار استراحت کنه. بعدا بهش میگم تو زنگ زدی.»
🌾مریم کوچولو بغضش را فرو خورد:«باشه خاله، بابام رفته پیش خدا. من فقط مامانو دارم. بگو خیلی دوسش دارم. »
☘وقتی مریم گوشی را قطع کرد. نرگس بالای سر مادر مریم کوچولو رفت. با چشمان اشکبار، برای آخرین بار به چهره آرام گرفته دوست و همکار پرستارش خیره شد. قلبش میخواست بیرون بپرد. روی صندلی کنار تخت همکارش نشست. حرفهای مریم کوچولو را با اشک و آه نجوا کرد. لبانش بر هم خورد: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»*
📖*آل عمران، آیه۱۶۹
#داستانک
#مناسبتی
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل
به : قطب عالم امکان
🍁 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍁
السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ
❤️ سلام آقا جان
مولا جان با اجازهتان دلایلی از سخنان دانشمندان غربی و قرآن بر طولانی بودن عمر شریفتان نوشته شد و امّا روایات:
🌸 امام حسن علیهالسلام در پاسخ به گروهی که به صلح آن حضرت اعتراض داشتند، به داستان حضرت خضر و موسی اشاره میکند، سپس در ذیل حدیث درباره ولایت و غیبت و طول عمر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه سخن میگوید: «آن حضرت، نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام و فرزند بهترین کنیزان است. خداوند عمر او را در غیبت طولانی قرار داده است.»
📚کمال الدین، ج۱، ص۳۱۵، باب ۲۹، ح۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۷۹، باب۲۴، ص۱۲
ادامه دارد...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#قسمت_ششم
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 لذتبخشترین صداها
🍂 لذتبخشترین صدایی که تا به حال شنیدهام، صدای خِشخِش برگها زیر پاهایم است.
🌞 صبح که خورشید رنگهای طلاییاش را بر برگهای زرد میتاباند، انگار زمین پُر از طلا شده است؛ طلاهایی از جنس برگ پاییزی درختان.
🌺 صبحتان سرشار از نشاط و لبخند خدا مثل همیشه روزیتان.
#کلیپ
#صبح_طلوع
#به_قلم_سرداردلها
#باصدای_ریحانه
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨شما بروید پیش مهمانها
روزی مادرم مهمان داشتند. نمی دانم مهمان سرزده آمده بود یا این که به موقع نیامده بود. در هر صورت، وسایل پذیرایی آماده نبود. یادم هست که خانم با دستپاچگی میخواستند شیرینی و میوه جور کنند که آقا [امام خمینی] گفتند: نه شما بروید. شما بروید پیش مهمانها. سپس به طرف سماور رفتند. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت آتش میگرفت. آقا آن قدر سماور را تکان دادند تا [آتش] بگیرد. بعد چای درست کردند و تشریفات را چیدند و نگذاشتند خانم مهمانها را تنها بگذارد و بیایند اتاق دیگر کار کنند.
📚گلبرگهایی از بوستان امام خمینی رحمةاللهعلیه، ص۳۱
#سیره_علما
#امام_خمینی رحمةاللهعلیه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 یک کار ساده، ولی بسیار ارزشمند
🔘 گاهی به نظر میآید مردها احساس خاصی نسبت به بدرقه و استقبال همسران خود ندارند، در حالی که در ادبیات دینی، این کار از وظایف زن و موجب خوشنودی خداوند و نزدیکی دلهای زن و شوهر نسبت به یکدیگر میشود.
✅ مراقب باشیم به خاطر مسائلی مثل کار با گوشی یا حتی کارِ خانه از این مهم غافل نشویم.
✅پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
حق مرد بر زن این است که غذا را آماده کند وچراغ خانه را روشن کند و هنگام ورود مرد به خانه به استقبال او بیاید و خوشامد گوید.
📚مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۴
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_باران
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍عطر عشق
🍃عطر چای در فضای اتاق پیچید. کنار فنجان چای، نبات و توت خشک بود. نگاههای رحیم قلب ستاره را روشن میکرد. ستاره فنجان چای را نزدیک لبش برد. عطر دارچین چای او را یاد خاطرهای انداخت. با لبخند کشداری دفتر خاطراتش را ورق زد.
☘نیمه اردیبهشت وقتی ستاره از باغ برگشت مادر به او گفت:« مادر رحیم ترا خواستگاری کرده.»
🌸صورت سفید ستاره از خجالت سرخ شد. اما چشمان درشت قهوه ای رنگ او برق زد. پدر ستاره مرد دنیا دیدهای بود و پدر رحیم را خوب می شناخت و میدانست او بچههایش را با نان حلال بزرگ کرده است.
🎋رحیم کارگر بود. پدر ستاره وقتی رضایت دخترش را فهمید، سختگیری نکرد و به وصلت راضی شد.
🍂یاد صدای خمپاره و بمب اخمهای ستاره را درهم کشید. سه سال بعد از ازدواجشان هواپیماهای عراقی خرمشهر را بمباران کردند. هر کجای شهر که قدم میگذاشتند با تلی از خاک و آهن روبرو میشدند. مردم از میان خانههای ویران وسایل سالم مانده را بیرون میکشیدند و با صورت غبار گرفته از غم شهر خود را ترک می کردند.
🌾 رحیم چمدانهای لباسها را تا دم در خانه بی در و دیوار پدرش برد. ستاره اخم کنان پشت سرش دست مریم را گرفته بود و ریحانه گریان را در بغلش تکان می داد.
💠رحیم اسلحه را روی شانه اش جابهجا کرد و مقابل ریحانه ایستاد: « دل نگرون من نباش با بچههای بسیج و مسجد نمیگذاریم یِ وجب از خاکمون رو بگیرن تو فقط مواظب بچهها باش. »
✨بچهها را بوسید و به سمت مسجد دوید. با هر قدمی که رحیم دور میشد ستاره قلبش از جا کنده میشد؛ اما لب از لب باز نکرد و اشک نریخت. دیگر تکدختر نازدانه حاج علی نبود که زندگی راحت و مرفهای داشته باشد. سختیهای ایام جنگ، دوری از شهر و خانه و همسرش او را همچون فولاد آبدیده کرد. زنی آرام، جدی و صبور که روزهایش با تلاش و کار گذشت. شبها نیز برای پیروزی رزمندگان و سلامتی رحیم دست به دعا بود.
🍃قطره اشکی روی صورت ستاره غلتید، سرفههای رحیم رشته افکار او را پاره کرد. سریع به سمت رحیم رفت و شیر کپسول اکسیژن را کمی بیشتر باز کرد. سرفه های پی در پی امان رحیم را بریده بود؛ اما شکایتی نمیکرد. صورت سرخ شده و چشمهای نیمه بازش را به ستاره دوخت، گفت: « ممنونم. »
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل
به: قطب عالم امکان
🦋 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🦋
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ
🍁سلام بر تو مولایی که با آمدنت، هر کس که از محبّتت بهره ای دارد عزیز می شود… و هرکس عداوت تو را به دل دارد به خاک ذلّت می افتد.
سلام بر تو و بر قدوم مبارکت.
🌺 آقاجان در ادامه ادله اثبات طول عمر شریفتان بر منکرین چنین باید بگوئیم:
احادیثی وجود دارد که بر اساس عقیده برادران اهل سنت، حضرت ادریس نیز زنده و در آسمانهاست.
☘علاوه بر احادیث به آیه شریفه: « وَ رَفَعْناهُ مَکانًا عَلِیّا؛ ما او را به جایگاه بس بلند بالا بردیم.» نیز استناد میکنند.
📚 قاموس قرآن، ج۱، ص۱۰۶
ادامه دارد...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#قسمت_هشتم
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🍁لبخند بزن
🌸روزت را با چهرهای گشاده و تبسمی بر لب آغاز کن.
🌺شبیه گل سرخ، لبخند بزن.
☘آن وقت خواهی دید، مشکلات و رنجها چه کوچک و بیمقدارند؛ در برابر روح بزرگ تو.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_رمیصا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨شما چطور پدری هستی؟
به دلیل آشنایی و رفاقتی كه با مرحوم حاج آقا مصطفی داشتم، اطلاع پیدا كردم كه امام در منزل، هیچ گونه تحمیل و استبدادی را نسبت به همسر و فرزندان خود اعمال نمی كردند و برای آنان نوعی آزادی قائل بودند؛ چنان كه حتی به وسیله سؤال نمی خواستند عقیده خود را تحمیل كنند. تنها محدودیتی كه در خانواده امام وجود داشت، رعایت مسائل دینی بود؛ به طور مثال، آنان هرگز نباید به غیبت، تهمت و نظایر این موارد میپرداختند.
📚 پابه پای آفتاب، ج۱، ص۴۰، به نقل از مرحوم حضرت آیت الله فاضل لنكرانی
#سیره_علما
#امام_خمینی رحمةاللهعلیه
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🍁حدیث طلایی
🌼 هزاران نفر در مسیر نیشابور با چشمانی مشتاق ایستاده بودند. قلب جمعیت عظیمی میتپید.
بی صبرانه منتظر ورود مهمان بزرگی بودند.
مهمانی از سلالهی پیغمبر (صلیالله علیه و آله)
گویا نور وجودی امام همام، شمس الشموس سوار بر هودج از راه دور دیده میشد ...
🌺 مردم به سمت هودج حضرت دویدند. ایشان سر از هودج بیرون آوردند و با سخنان گهربار خویش هدیه بزرگی به مردم دادند.
حدیث سلسله الذهب: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»؛ «کلام لا إلهَ إلّا اللّهُ (یعنی هیچ معبودی بهجز الله نیست) دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، این شروطی دارد و من (علی بن موسیالرضا) یکی از آن شرطها هستم.»
🎁این هدیه گرانمایه را تقدیم میکنم به همه دوستداران حضرت
روزتون امام رضایی
#مناسبتی
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍آرامش
🌱انسیه دست فرزندش را گرفت و محکم به خودش چسباند. هدی برای بار چندم به خاطر شب ادراری که ریشه ژنی داشت، خودش را خیس کرده بود. مطمئن بود حالاست که مادر محکم کتکش بزند و چه بسا که تنبیه شود و از شام و ناهار هم خبری نباشد.
🍂مادر ترس را در نگاه او دید. ازخودش شرمنده شد. هدی به وضوح میلرزید.
🌾انسیه یاد دفعههای قبل افتاد که به خاطر وجود مشکلاتی اعصابش خرد بود و تلافیش را سر او در آورده بود.
🌸استغفرللهی گفت. بعد هدی را محکم به سینه چسباند و گفت:«قربونت برم خوشگلم. طوری نیست باهم حلش می کنیم.» و باهم راهی شدند تا لباسهای هدی را عوض کند.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از
💌شما
به نام خدای مهربان
از: معصومه
به: مهربان امام زمان
سلام ای مهربانترین آقای جهان
سلام دستگیر همه گمشدگان و مظلومان
سلام به تو ای تنها پناه بیپناهان
بسیار داستان خواندهام، هرجا مسلمانی مضطر و پریشان و آشفته، صدایت میزد، چه زود به یاریش میآمدی.
آقا جان قطرهای از دریای جود، کرم، احسان، مهربانیت در قلب ما بکار تا ما نیز مثل شما نسبت به هم بخشنده، کریم و مهربان باشیم. اگر ما مسلمانان به همدیگر رحم کنیم. هم قلب شما را شاد میکنیم و هم خدای مهربان نسبت به ما رحم میکند. بذر صداقت در قلبمان بکار تا همدیگر را دوست داشته باشیم. انصاف داشته باشیم و برای رونق این دو روز دنیا اهل دروغ و دغل نباشیم. دنیا گلستان میشود اینگونه باشد آقا خوبی باشد و محبت و لطف و صفا یا مستعان جانم فدایت یا صاحب الزمان.❤️
🌦⚡️🌦⚡️🌦⚡️🌦⚡️🌦
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
ارتباط با ادمین: @taghatoae
🆔 @parvanehaye_ashegh
🍁صدای خوش زندگی
🌸تو هم مثل من میشنوی؟
☘صدای خوش زندگی را
صدای شُرشُر آبشار بندگی را
صدای خدا را که تو را میخواند.
❤️تو هم میبینی؟
آغوشی به گستردگی تمام جهان برایت باز کرده است.
🌺منتظر چه هستی؟!
فقط کافیست، پنجره قلبت را به رویش باز کنی.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte