eitaa logo
مسار
345 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
571 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺امام كاظم عليه السلام فرمودند: تُسْتَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِيَكونَ حَليما فى كِـبَرِهِ، ما يَنْبَغیانْ يَكونَ اِلاّ هكَذا ؛ 🌷خوب است بچّه در كودكى بازیگوش باشد تا در بزرگسالى بردبار گردد و شايسته نيست كه جز اين باشد . 📚 كافى ، ج ۶، ص ۵۱، ح ۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
⚱️قلک حسین 🍀مادر روی راحتی دستش را زیر چانه گذاشته و درون دریای بی کران افکارش غرق شده بود. حسین جلو مادر ایستاد. صورتش را کج کرد. با دستان کوچکش دست مادر را گرفت. با صدای نازکش گفت: مامان میای باهام بازی کنی؟ - مادر آهی کشید و پرسید: چه بازی ای؟ - حسین به طرف سبد اسباب بازی هایش دوید. سبد را کشان کشان آورد. ماشین هایش را روی میز جلو مادر ردیف کرد. با لبخند گفت: ماشین بازی. 🚢مادر کشتی های غرق شده اش را وسط بازی حسین رها کرد. حسین با شوق، بوق می زد. می گفت: خانم، برو کنار. الانه که شاخ به شاخ بشیم. قام قام اییییی تق. 🚚مادر دستش روی کامیون واژگون شده بود و فکرش جایی دیگر. حسین ماشین را پرت کرد. ابروهایش را درهم برد و گفت: اصلا حواست نیس. خوب بازی نمی کنی. - حسین به گوشه اتاق پناه برد. چمباتمه زد. مادر به طرف او رفت. سرش را بالا گرفت. اشک هایش را پاک کرد و گفت: میدونی چیه؟ دارم به یکی از خانمای فامیل فکر می کنم. هیچکی رو نداره. نمیدونم چی کار می کنه؟ - حسین خندید و گفت: خب ما بریم خونشون. 🌺مادر روی موهای لطیف و مشکی او دست کشید. گفت: فقط تنهایی نیست. آخه پنج تا بچه کوچیکم داره. نمیدونم پول غذاشون رو از کجا میاره. - حسین با شنیدن حرف مادر از جلو چشمان او غیب شد. چند دقیقه بعد صدای شکستن ظرفی از اتاق آمد. مادر هراسان به سمت اتاق دوید. نفس نفس زنان گفت: چی شده؟ - حسین خندید. پول های قلکش را به مادر نشان داد و گفت: اینا رو بده به اون خانومه. - مادر به طرف حسین رفت. او را بغل کرد. بوسید. گفت: قربون پسر دل رحمم بشم. اول که باید از بابات اجازه بگیریم. بعدشم این پول کمه. - حسین پول های درون دستش را روی هم گذاشت. جا به جا کرد. سکوتش را با گفتن آهان شکست: فهمیدم. می ریم به بابا زنگ می زنیم ازش اجازه می گیریم. 🍀حسین دست مادر را گرفت. هر دو با هم به طرف تلفن رفتند. مادر گوشی را برداشت. شماره پدر را گرفت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: حسین آقا با شما کار داره. می خواد مثل دو تا مرد با هم حرف بزنید. گوشی را به حسین داد: سلام بابایی، امروز مامان یاد یه خانمه افتاد که پول نداره. منم قلکم رو شکستم تا پولاش رو بده به اون خانمه. ولی مامان گفت باید از شما اجازه بگیرم. بابایی اجازه میدی پولام رو بدم به اون خانمه. -چرا که نه بابایی، ولی فکر نکنم تو قلکت اونقدرام پول باشه. گوشی رو بده مامان. -پس از من خداحافظ بابایی. - حسین گوشی را به مادر پس داد: بله عزیزم، کارم داشتی؟ 🌸فاطمه خانم گلم یه راهی بهت پیشنهاد میدم برای پول جمع کردن برا اون خانمی که حسین گفت. -چه راهی؟ -شماره فامیلامون رو یکی یکی بگیر. گوشی رو بده حسین صحبت کنه و ازشون بخواد برا کمک به اون خانم نیازمند کمک کنن. -وای علی جونم، شما چه ایده های بکری داری. چشم، همین الان دست به کار می شیم. خدا شما رو برای ما حفظ کنه. امید دلمی. خدا دلت رو شاد کنه که با این پیشنهادت دلم رو شاد کردی. -ممنون عزیزم. وقتی آدم بتونه گره ای از زندگی بقیه باز کنه روحیه خودشم شاد میشه. بعد از اینکه مادر گوشی را قطع کرد با حسین یکی یکی شماره اقوامشان را گرفتند. آن روز حسین توانست حدود پانصد هزار تومان پول جمع کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ 💌 شما از:گمنام به: منجی عالم بشریت 🌸سلام بر بقیه الله 🌼سلام و دور خدا بر کسی که به خاطر بی معرفتی و های من و امثال من سالهای طولانی آواره بیابان ها و دور از وطن با قلبی مجروح از و چشم های گریان روزگار می گذراند... 🌷سلام بر شما آقای و غریبی که انتقام خون پدرتان را نگرفته و در عزای او هرصبح شام گریه می کنید. 🍃آقا جان خودت برای ما بفرما که غربتت را درک کنیم و شما را بشناسیم و با جاهلی از دنیا نرویم. ✨اللهم عجل لولیک فرج و العافیة و النصر 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ همراه اسم انتخابی تان برای آیدی @taghatoae در ایتا ارسال نمایید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ✨ با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
شبیه 📿 تسبیح می مانند به نسبت ها کمتر می کنند. 🌻 هیچ تسبیحی نشود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸هر انسانی در ادای حقوق و بزرگداشت مقام پدر و مادر نباید کوتاهی کند. 💐باید سعی کند با آنها نیکو سخن بگوید. 🌼 اگر آنها را ناراحت کرده است، بکوشد تا به هر طریقی خوشحال شان کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺دعای امام سجاد علیه السلام در حق پدر و مادرشان🌺 🤲 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ ، وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ ، وَ اخْصُصْهُمْ بِأَفْضَلِ صَلَوَاتِكَ وَ رَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ سَلَامِكَ . «خدایا! بر محمّد بنده و فرستاده‌ات و بر اهل بیت پاکش درود فرست و آنان را به برترین درودها و رحمت و برکات و سلام خود، مخصوص گردان.» علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌺حضرت علی علیه‌السلام می فرمایند: «فحق الوالد على الولذ ان یطیعه فى کل شىء الا فى معصیه الله سبحانه؛ 🌺 حق پدر بر فرزند آنست که پدر را در هر چیز اطاعت و پیروى نماید مگر در نافرمانى از خداوند سبحان که در نافرمانى خدا طاعت پدر واجب نیست.» 📚نهج البلاغه، حکمت ۳۹۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ سکوت 🍀یه وقتایی تو زندگی آدما اتفاقایی می فته که همه چیز رو از این رو به اون رو می کنه. هیچ وقت فکرش رو نمی کردم که مسیرِ زندگیم عوض بشه. حالا دیگه من از یه دخترِ بی حجاب تبدیل شدم به یه خانم محجبه و اهل نماز و عبادت. اون اوایل شل کن و سفت کن داشت، ولی آروم آروم همه چیز تو من به ثبوت رسید. 🌺 فقط این وسط یه مشکلی بود. کلی رفتارا و بازخوردای همراه با تمسخر اطرافیان و خانواده ام رو باید تحمل می کردم. یادمه یه بار بابام گفت: حالا حتما نباید چادر سر کنی، میتونی مانتوی بلندتر بپوشی و یا روسری و شال بلند. 🌸البته پدرم با چادر سر کردن و نماز و روزه مشکلی نداشتن، ولی اینکه بخوام هیئت ، مسجد و پایگاه برم رو نمی پذیرفتن. هر بار به بهانه ها و ترفندهای مختلف از پدرم برای رفتن به اینجور جاها اجازه می گرفتم. هیچ وقت رو حرفشون حرف نمی زدم ولی با زبون چرب و نرمم راضیشون می کردم. پدرم همیشه برا رفتن به مراسم احیاء، مشکل اجازه می داد. کم کم یاد گرفتم با سکوت و آرامش می تونم هم رضایت پدرم رو جلب کنم و هم با خوش رفتاریم بیشتر بهم اعتماد می کنن. با گذشتِ سالها و با سکوت ها و احترام گذاشتن به نظرات پدرم ، اعتمادشون بهم جلب شد. تا جایی که حتی از برادرم که یه پسره ، تو رفت و اومدا آزادتر هستم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
✨به نام خدایی که محبت را به ما آموخت 🌿مولای یا مولای انت العظیم و انا الحقیر و هل یرحم الحقیر الا العظیم🍁 🍂مولای من، تویی خدای بزرگ و من بنده حقیر و ناچیز، آیا در حق بنده ناچیز به جز خدای بزرگ که ترحم خواهد کرد. 🍃 من، هر کاری را که به تو می سپارم چه آن را به پایان می رسانی. 🍃پروردگار من، هر کاری را که با نام تو می کنم چه خوب به نتیجه می رسانی. 🍃خدای من، هر کاری را برای تو انجام می دهم چه می گردانی. 🍁مولای من دعا می کنم تمام کارهایم به عهده تو، به نام تو و برای تو باشد. دعایم را بپذیر . 🆔 @parvanehaye_ashegh
☀️صبحی دیگر است و من پنجره ی ذهنم را به سوی بهترین و زیباترین ها می گشایم. 😍بهترین هایی که هر روز بدون منت روزی ام می گردانی و من در ذره ذره ی آنها لطف و عشق بی نهایت تو را احساس می کنم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💫✨💫✨💫✨💫 💠 وقتی مرد، خسته از بیرون می‌آید به آرامش نیاز دارد. او ممکن است برای فراموش کردن مشکلات، اخبار گوش کند یا روزنامه بخواند و با خود خلوت کند‌. 💠 این‌کار را بی‌اعتنایی به خود تلقی نکنید! به تفاوت‌های روانشناختی یکدیگر احترام بگذارید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
📄 برنامه خود سازی 📜 هفته ی دوم یه کاغذ آورد و چسبوند به اتاق دیوار، برنامه خود سازی بود که امام سفارش می کردند مهدی می گفت از همین امروز شروع میکنیم: 1. یکی از توصیه ها ورزش بود ، صبح ها زود بیدار می شدیم مهدی پنجره ها را باز می کرد و دور اتاق می دویدیم و ورزش می کردیم. 2.هر هفته دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفتیم. 3.خرج خونه را حساب کردیم ، از دو هزار و هشتصد تومن حقوق دویست تومن موند. مهدی چون مدتی شهردار بود خانواده های نیازمند رو می شناخت براشون مایحتاج خرید. 4.برنامه ی بعدی آموزش رانندگی بود . مهدی تأکید داشت حتماً یاد بگیرم. 5.خوندن کتاب های شهید مطهری رو شروع کردیم. به خواهرش گفته بود باهم بخونیم. به نقل از همسر شهید مهدی باکری 🆔 @tanha_rahe_narafte