eitaa logo
مسار
338 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
527 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️به فنا 🧑‍🏫شخصی علم نحو را فرا گرفته بود و در ادبیات عرب بسیار ترقی کرده و او را دانشمند علم نحو می‌خواندند. 🛳روزی سوار بر کشتی شد، ولی چون مغرور به علم خود بود رو به ناخدای کشتی کرد و گفت: «آیا تو علم نحو خوانده‌ای؟» او گفت: «نه.» عالم گفت: «نصف عمرت را تباه نموده‌ای!!! » ناخدای کشتی از این سرزنش اندوهگین و خاموش ماند و چیزی نگفت. 🌪کشتی همچنان در حرکت بود، تا اینکه بر اثر طوفان به گردابی افتاد و در پرتگاه غرق شدن قرار گرفت. در این هنگام، کشتیبان که شنا می‌دانست، به عالم نحوی گفت: «آیا شنا می دانی؟ » گفت: «نه.» ناخدا گفت: «همه عمرت به فناست چرا که کشتی در حال غرق شدن است و تو شنا نمی‌دانی!» ✨«ولَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا»؛ «و در زمین، با تکبّر و سرمستی راه مرو که تو هرگز نمی‌توانی زمین را بشکافی، و هرگز در بلندی قامت نمی‌توانی به کوه‌ها برسی.» 📖سوره اسراء، آيه ۳۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍇 جوانه امید 🌱در پس هر نا‌امیدی با تلاش، جوانه های امید رشد خواهند کرد و روزهای زیبا که میوه تلاش‌اند، خواهند آمد. 🌼☘🌼☘ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨قدر دانی از زحمات همسر 🍃بعد از چند وقتی که نبود، حالا برگشته بود. آن هم با آستین خالی. ته دلم خالی شد. گفت نگران نباشید فقط ضرب دیده و گچش گرفتند. سلام و احوال پرسی با مادر و خواهرش کرد و به بهانه خواب رفت اتاق که بخوابد. 🌸دنبالش که رفتم نقشه ای جلویش پهن بود. باید اطلاعات حاصل از شناسایی ها را در نقشه ثبت می کرد؛ آن هم با دست گچ گرفته. گفت در این موقعیت کسی جز تو برای این کار ندارم. ☘من هم به بهانه خواب شام نخورده آمدم توی اتاق و با راهنمایی هایی که می داد در تاریکی کامل؛ فقط با کور سویی که از نور لامپ حیاط به داخل می تابید، باید اطلاعات را روی نقشه ثبت می کردم که شامل محل استقرار یگان های نظامی مختلف در محورهای متعدد بود. ☘اولش خیلی سختم بود. پاک کن از دستم نمی افتاد؛ اما کم کم راه افتادم. این کار تا ساعت سه و نیم صبح طول کشید. 🌾تا کمی صاف می نشستم و انگشت هایم را باز و بسته می کردم، کاظم پشت دستم را می بوسید و حلالیت می طلبید از این که تا این وقت شب دارم جورش را می کشم. 🍃وقتی کار تمام شد همانجا خوابم برد. دو ساعت بعد برای نماز بیدار شدم؛ اما آن چنان گرم خواب بودم که رفتن کاظم را هم متوجه نشدم. بعد از یک هفته هم که برگشت، دوباره شروع کرد به تشکر کردن بابت یادداشت های آن شب. راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید کاظم نجفی رستگار 📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید، نویسنده: نجمه طرماح، صص۶۹-۶۷ و ۷۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍زبان بدن 🌸زبان بدن هر کس نشان می‌دهد که آن فرد چقدر به خودش اطمینان دارد. از چهره‌ی بعضی آدم‌ها می‌شود فهمید که حتی خودشان هم خودشان را قبول ندارند! طوری خودتان را نشان بدهید که همه بدانند می‌توانید هر موقعیتی را مدیریت کنید و بر اوضاع کاملا مسلط هستید. ☘ اگر عزت نفس را در ظاهرتان نشان بدهید و از زبان بدن‌تان به درستی استفاده کنید، نه تنها حس می‌کنید که از پس هر چیزی برمی‌آیید، بلکه دیدگاه دیگران هم نسبت به شما تغییر می‌کند و به توانایی‌هایتان اعتماد می‌کنند. 🌷وقتی ظاهرتان خوب باشد احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت. لباس‌ها و لوازم مناسب انتخاب کنید، زندگی و کارتان را جوری نظم و ترتیب بدهید که در خور شخصیت شما باشد و احساس بهتری نسبت به خودتان پیدا کنید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گذرگاه 🍃صدای نغمه خوش پرندگان از لابلای شاخه درختان به گوش می‌رسید‌. از ناراحتی و خشم گونه‌هایش سرخ شده بود. زیر لب کلماتی را پشت سرهم نامفهوم گفت. ☘توجه خانمی که روی صندلی روبرویش نشسته بود به او جلب شد. لیلا نگاهش را از او گرفت‌. 🎋خانم میانسال از روی صندلی بلند شد و کنارش نشست. سر حرف را با او باز کرد: «خانم چرا ناراحتین؟» 🍂_من ۴۳ سالمه‌ و مجردم، به خاطر مشکل جسمی نتونستم ازدواج کنم و با مادرم زندگی می‌کنم، خیلی زود عصبانی میشم، با مادرم تندی کردم. ⚡️_اسمم سکینه، معلم بازنشسته‌ام. 🍃سکینه دستی به پیشانی‌اش کشید و آرام گفت: «هر کسی شرایطش با دیگری فرق داره، خوبه، سعی کنی به وظیفه‌ات عمل کنی. » ☘_چه وظیفه‌ای؟ ✨_مهربونی! دیدی تو فیلم‌ها، همیشه نقش‌های سخت رو به کسی میدن که از بقیه بهتر می‌تونه انجام بده. 🍃‌‌لیلا سرش را بلند کرد و به سکینه گفت: «اگه از من خوب مراقبت می‌کردن، دچار نقض عضو نمیشدم و زندگی بهتری داشتم.» 🌾_آدما ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽاند؛ ﺑﺎ گرفتن ﻣﺪﺭﮎ، به دست آوردن شغل، پول، ازدواج و ... اما ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰا ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ نمیشه. خوشبختی یعنی احساس رضایت از اون چیزی که داریم یا هر جوری که هستیم. ✨لیلا سرش پایین بود و به عصایش نگاه کرد با کمی مکث گفت: «محبت فرزند به مادرش که هیچ وقت از بین نمیره.» ☘_پس پاشو، برو خونه از مادرت عذر خواهی کن. خودت رو با گذشته، زندانی نکن، فقط ازش درس بگیر. این دنیا محل گذر و البته امتحان هستش. 🌸سکینه قبل از این که از لیلا خداحافظی کند به او گفت: «تو حسینیه مسجد کلاس‌های خوبی برگزار میشه، به مسجد محله سر بزن و تو کلاس‌ها شرکت کن. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🥘قیمه اندر ماست ریخته نشود. 🍁امام صادق عليه السلام : «علىّ و فاطمةعليهما السلام بحران عميقان، لايبغى احدهما على صاحبه، يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان، الحسن و الحسين عليهما السلام» على و فاطمه عليهما السلام دو درياى عميق اند كه هيچ يك بر ديگری تجاوز نمى كند و از اين دو دريا، لؤلؤ و مرجانى چون حسن و حسين عليهما السلام خارج مى شود.* ✅آهای آقای خونه وقت آشپزی نظرات مُلوکانه‌تون رو فاکتور بگیرید و آرامش خانم خونه رو نگیرید! ✅خانم!شما هم که باز دارید وسط تربیت کردن بچه توسط شوهرتون قربون دست و پای بلوری بچه‌تون میرید! خواهران برادران ملوانان خلبانان! باهم مشورت کنید ولی توی کار هم دخالت نکنید! تا بچه‌هاتون تربیتشون قیمه‌ماستی نشه! مرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ؛ دو دريا (ى شور و شيرين) را روان ساخت كه به هم مى‌رسند. (اما) ميان آن دو فاصله‌اى قرار داد كه به هم تجاوز نكنند. 📖الرحمن/۱٩ و ۲۰. 📚*تفسیر نورالثقلین،ج۱۵، ص۴۰۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸زیباترین گل جهان 🍁هر روز، قبل از طلوع خورشید، تو در قلب من طلوع می‌کنی. 🌺 هر روز به امید دیدن روی تو چشم می‌گشایم. ⛅️کی شود که صبحِ من با نگاه تو آغاز شود؟! ☘زودتر بیا! ای زیباترین گل جهان 🌼با آمدنت، جهان و جهانیان را زیبا کن. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ارادت به امام زمان (عج) 🍃حسن خیلی به امام زمان (عج) ارادت داشت و نشانه ای از آن حضرت در زندگی اش مشهود بود. بالای همه نامه هایش می نوشت: «به نام خدا و به یا حضرت مهدی (عج).» 🍃🌸وقتی هم که می خواستیم بچه دار شویم. حسن خیلی مایل نبود. استخاره کردیم، آیه ای در مورد اعطای حضرت موسی (ع) به مادرش آمد. گفت: «اگر فرزندمان پسر باشد، موسی و اگر دختر باشد سوسن بگذاریم. » در آن زمان سوسن نام خواننده ای مشهور بود. گفتم: «نه. گفت: پس نرگس. » ☘در هنگام شهادت هم اسم امام زمان (عج) از زبانش نمی افتاد. راوی: همسر شهید حسن باقری 📚 ملاقات در فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان صص ۳۶ و ۲۹۸ و ۳۰۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ بهترین ارث ✍️امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 🌿بهترین ارثی که پدران برای فرزندان خود باقی می گذارند 🔰 🌷 است ،نه ثروت❌ زیرا ثروت رفتنی است و ماندنی. 📚کافی جلد ۸، ص ۱۵۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گل پرپر 🍃صدای شریف او را به خود آورد: «رخساره! زود باش الان نماز شروع میشه. » ☘اشک در چشمان رخساره حلقه زد با صدای بغض آلود گفت:«عید چه؟حوصله ندارم.» 🌾_رخساره جان، هر اتفاقی که افتاد، نمیشه که دست از دین برداریم، بلند شو زودتر بریم. 🍂رخساره با چشمانی اشک بار آماده شد. زن و شوهر با هم راه افتادند؛ ‌اما مقابل مدرسه دخترانه سید الشهدا ایستادند. این بار شریف مویه کنان با گفتن جان پدر کجاستی به سمت مدرسه رفت. 🍁رخساره به دنبالش دوید و گفت: « راه مصلی چقدر طولانی شد، از هر طرف که می‌ریم به مدرسه می رسیم، شاید هم راه را گم کردیم.» 🎋کسی با صدای بلند گفت: « شریف، شریف» 🍃هر دو به سمت صدا نگاه کردند، یوسف همسایه‌شان بود: «من هم به سمت مصلی میرم بیایید با هم بریم.» ⚡️با هم شانه به شانه تکبیر گویان به طرف مصلی رفتند. مردم صف به صف نشسته بودند. ✨قلب رخساره و بسیاری از مادران فرزند از دست داده، آشوب بود. عید سعید فطر برای مصیبت زدگان فرق داشت؛ غمِ از دست دادن دخترانِ بی گناه، بمب‌گذاری روز ۲۵ ماه مبارک رمضان مقابل مکتبی به نام «سیدالشهدا» واقع در هزاره شیعه نشین دشت برچی کابل که بیش از ۸۵ نفر کشته شدند. 🌸رخساره با لبانی لرزان گفت :«خدایا دخترم روزه بود. گلم به عید نرسیده پرپر شد. به ما مظلومان صبر بده و قلبمان را آرام کن. همین برامون کافیه و با ظهور حجت حق (عج) جهان پر از عدل و داد می‌شه. » 🌾پیامبر صلی‌الله علیه و آله: «خداوند به وسیله مهدى (عج) از امت رفع گرفتارى مى کند، دل هاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مى کند و عدالتش همه را فرا مى گیرد. خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویى را نابود مى سازد. روح درندگى و ستیزه جویى را از بین مى برد و ذلّت بردگى را از گردن آنها بر مى دارد. »* *بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🍂هندونه‌ی زیاد، خوب نیست🍂 ✨اصلا خدا مرگ و زندگی رو خلق کرده تا معلوم بشه کی بهترین عمل رو داره. ⚡️امام صادق عليه السلام درباره آيه 2 سوره ملک فرمود: مراد عمل بيشتر نيست، بلكه مراد بهترين عمل است و آن انجام عمل است همراه با خشيت الهى و نيّت صادق و نيكوكارى.* 💫بنابراین: ملاك عمل، كيفيّته نه كميّت. 🍉به‌جای برداشتن ده‌تا هندونه با یه‌دست، یکی بردار ولی تا مقصد سالم برسون. 🍂یعنی: مؤمنین باید بهترین رفتار رو داشته باشن تا به هدف خلقت برسن. 📣پس ای مؤمنین! درهمه چیز بهترین باشین. در تحصیل، در شغل، در ارتباط با خانواده، با دیگران، و...... ✨الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ. همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده. 📖سوره ملک آیه۲ 📚*كافى، ج ۲، ص ۱۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨زندگی نورانی 🌹باهوای دلپذیر بهار، گل‌های باطراوات می‌رویند. 🌱چه گل شقایق و چه گل‌های پیچک و یاس. ☀️تا وقت ظهور جای یک گل همیشه خالیست. تا نیاید مهدی فاطمه سلام الله علیهما زندگی دشوار ست. 🌈ان‌شاءالله ‌ لحظه‌های زندگی‌تان به دعای صاحب الامر (عج) نورانی. 🏵🪴🏵🪴 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ملاقات خانواده شهدا 🍃وقتی سید حمید شهید شد، خیلی از مادران شهدا آمده بودند. ☘️می گفتند: سید حمید فرزند ما بوده و برایش داغداریم. تازه فهمیده بودیم که بعد از شهادت دوستانش، به مادران آنها سرکشی می کرده است. 📚پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۱۳۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠راز محبوبیت ✅زن و شوهر برای زندگی پایدار و سرشار از محبوبیت و آرامش، بهتر است آگاهی‌های لازم را به دست آورند. 🔘زیرا بسیاری از مشکلات‌ در زندگی مشترک بر اثر رفتارهای ناپخته‌ی زن و شوهر اتفاق می‌افتد. 🔘از مهم‌ترین اصول موفقیت در زندگی مشترک، احترام به یکدیگر است. 🔘زن و مرد تفاوت‌های بسیاری با هم دارند؛ اما هر یک از زوجین به احترام و محبت همدیگر نیاز دارند و لازم است در برخورد خانوادگی فراتر از احسان یعنی بر مدار اکرام رفتار کرد. 🔹امام باقر علیه‌السلام: «ان اکرمکم عندالله اشدکم اکراما لحلائلهم؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند، کسی است که بیشتر به همسر خود اکرام کند و احترام بگذارد.»* 📚*وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۵۸، ح ۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پریشانی پروین ☘نور خورشید از لابلای پرده‌ حریر سفید روی پارکت می‌درخشید. پشت میز کارش مشغول طراحی لباس بود که گوشی‌اش زنگ خورد. 🍃 اسم پروین خواهرش روی صفحه نمایان شد. صدای گرفته‌‌ی او، نسرین را نگران کرد بدون درنگ پرسید: «پروین چیزی شده؟» 🌸_اگه کاری نداری، میشه بیایی کافه همیشگی‌مون که مجردی اونجا می‌رفتیم؟ 🎋_یه پیام به محمد بدم، که با تو هستم بعدش راه می‌افتم. ⚡️نسرین کرایه را داد و از تاکسی پیاده شد. کافه در خیابان اصلی بود. چند قدم برداشت از پشت پنجره متوجه پروین شد. ☘وقتی پشت میز نشست از چهره او خواند که ناراحت و پریشان است. پروین تا خواهرش را دید بغضش شکست و شروع کرد: «چند ماهه سر خونه خودمونیم، ولی ناصر هر کاری مامان و باباش بگن، انجام میده و هی بهشون میگه عاشق‌تونم.» 🌺_خب، عیبش چیه؟ ✨_من ... می‌خوام فقط عاشق من باشه. 🌾نسرین چند لحظه در سکوت نگاهش کرد. با کمی درنگ گفت: «لازمه از خواب غفلت بیدار بشی، تو چه نقشی تو زندگی اطرافیانت داری؟ » 🍃_دختر، خواهر، همسر. 🌸_خب، ان‌شاءالله در آینده هم مادر. 🍃_خودت فکر کن، اگه مامان و بابا بهت نیاز داشته باشن چیکار می‌کنی؟ 🍃پروین به حرفهایی که بینشان رد و بدل شد فکر کرد؛ اما نخواست به خواهرش بگوید که چه اشتباهی کرده است. یادش آمد که دیروز با اخم به ناصر گفت: «تو فقط نسبت به من وظیفه داری، نه کس دیگه.» 🌸نسرین بعد از این که قهوه‌اش را خورد به پروین گفت: «من باید برم کار طراحی‌ام نصفه کاره مونده، به محمد هم گفتم که زود بر می‌گردم تا بچه‌ها پشت در نمونن.» 🍃از هم خداحافظی کردند و هر یک به سمت خانه‌ی خود راهی شدند. پروین در تاکسی فکر کرد و تأسف خورد: «با حساسیت بی‌جا، ناصر ازم دلخور شد‌.» ✨حرف‌های نسرین در ذهنش طنین انداخت: «هر قلبی دری داره، درها برای کسی گشوده میشه که با محبت در بزنه؛ چون موفق‌ترین روابط عاطفی با حفظ تعادل احترام و عشق، زیباست.» 🆔 @tanha_rahe_narafte
کی مسئول‌تره؟؟ ⚡️مردان سرپرست و نگهبان زنان هستند. 🍁حتی در یک گروه دو نفره کسی هست که جمع‌بندی می‌کند و امور را در دست می‌گیرد. ✨در خانواده این موقعیت به خاطر وجود خصوصیاتى مانند: ▪️ ترجیح قدرت تفکر مرد بر نیروى عاطفه و احساسات ▪️داشتنِ بنیه و نیروى جسمی بیشتر ▪️ تعهد مرد در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن هزینه‌هاى زندگى، پرداخت مهر و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند؛ مسئولیت سرپرستی به مردان سپرده شده است. 💡سپردن این وظايف به مرد نشان‌دهنده برتر بودن درجه انسانی او نیست بلکه صرفا به دلیل وجود صفاتی در اوست که زن بتواند با آرامش بیشتر به وظايف خود برسد. ✨الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ... مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند... 📖سوره نساء، آیه۳۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💐بهار وجود او 🌱صبح آغاز دیگری است. 🎶 صدای گنجشکها آواز خوش و زیبایی که گوش را نوازش می‌دهد. 🌺گلها و سبزه‌ها انگار رخت نو پوشیده اند و با آمدن بهار شاداب شده اند. 🌝ما هم به دنبال شادابی هستیم. منتظر بهار وجود صاحبمان هستم. ☀️أََیْنَ صَاحِبنا؟؟! ☘🌺☘🌺 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨جایگاه اسم در رشد معنوی 🍃اسم خواهرم مهین بود و اسم من شهین. اردیبهشت ۱۳۶۰ بود. پدر و مادر علی آقا آمدند خانه ما. وکالت داده بودیم بروند پیش روحانی محل عقد موقت را جاری کنند. 🌸شب تولد حضرت زهرا (س) بود. مادرم داشت برای کاری می رفت بیرون. گفت: «شهین حاضر شو. به علی گفتم امروز بیاید و باهم بروید راهپیمایی.» همان جا بود که علی پیشنهاد کرد اسمم را عوض کنم. همان کاری که یکی دو سال بود می خواستم انجام دهم. علی چند تا اسم پیشنهاد کرد. نسیبه را انتخاب کردیم. قرار شد بعد از عقد دائم به خانواده ها بگوییم. 📚 نیمه پنهان ماه، جلد ۲۲؛ علی تجلایی به روایت همسر شهید، نویسنده: راضیه کریمی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دنیای شگفت انگیز ❤️بچه ها دنیای جذاب و دیدنی دارند هر روز در حال کشف و شهود هستند؛ در این ماجراجویی ها همراه کودکانمان شویم و به دنیای کودکی سفر کنیم. این کار برای نشاط جسم و روحمان بسیار آرامش بخش و لذت بخش است. دنیای کودکان دنیای شگفت انگیزی است.🐛🐝🐝 🆔@tanha_rahe_narafte
✍تنهایی 👧عروسکهایش را دور تا دور اتاق چیده بود. خانه سازی‌هایش را برداشت، اطراف عروسک‌ها دو ردیف دیوار درست کرد. گوشی کوچکِ دست‌سازش را کنار گوشش گذاشت. به عروسک موطلایی زنگ زد. 🍁_الو محیا خونه‌ایی؟ من حلمام تو خونه تنهام. می‌خوام بیام پیشت! 🍃پیک‌نیک کوچکی، گوشه آشپزخونه محیاست. قوری روی کتری‌ست. خودش به جای عروسک دو تا چایی می‌ریزد. ☘_به‌به چه چایی خوشمزه‌ای! چی توش ریختی؟ 👩هستی پشت دیوار اتاق پناه گرفته است. امروز زودتر از همیشه به خانه رسید. وقتی حلما را سرگرم بازی با عروسک‌هایش دید، هوس کرد بعد از مدت‌ها دور از چشم او نگاهش کند. 🍮وقتی دست‌های کوچک و تُپُل حلما چایی توی استکان می‌ریخت. دلش غنج می‌رفت. خواست جلو برود تا با در آغوش گرفتن او دلتنگی و خستگی کار از تنش یکجا فرار کند‌؛ ولی حرف‌های حلما او را میخکوب کرد. 💥همین لحظات کوتاه حرف‌هایِ دل دخترش حلما را متوجه شد. حلما به عروسک‌هایش از تنهایی‌هایش می‌گفت و اینکه دوست ندارد هیچ وقت سرکار برود. 💦چشمان سیاه و دُرُشت هستی، دریایی شد. پرده‌ای از اشک جلویِ دیدش را گرفت. با پشت دست‌هایِ ظریف و کشیده‌اش آن‌ها را پاک کرد. طاقت ماندن و دیدن غصه‌های حلما را نداشت. به آرامی در ‌زد و وارد اتاق شد: « به‌به دختر ماه مامان! خوش‌به‌حال عروسکا که تو رو دارن تا باهاشون بازی ‌کنی. 🌺صورت سرخ و سفید حلما را با دست‌هایش قاب کرد. لب‌ها را روی پوست لطیف و نرم او ‌گذاشت. صورتش را غرق بوسه کرد. حلما از ته دل خندید. دست‌های کوچکش را دور مادر حلقه کرد. خودش را در بغل مادر انداخت. 🌸جسم هستی کنار دخترش است: اما ذهنش مملوء از فکر و پیشنهاد برای خود! می‌توانم با بچه‌دار شدن او را از تنهایی دربیاورم. می‌توانم مرخصی بگیرم تا ساعات بیشتری پیش او باشم. می‌توانم بی‌خیال کار بشوم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
کی مسئول تره؟؟ خداوند برای راحتی زنان در خانواده، قسمتی از فعالیت روزمره را که با روحیه آنها سازگار نبود را از روی دوش آنها برداشت. ولی زن نیز در خانواده وظایفی دارد و در برابر انجام این وظائف زنان دو دسته می‌شوند: ▪️دسته اول:صالحان و درستکاران و کسانی که متعهد و خاضع‌اند در برابر نظام خانواده و در غیاب همسر خود حفظ الغیب می‌کنند. ✅مردان در قبال این زنان موظف به رعایت حداکثر احترام و حق‌شناسی‌اند. ▪️دسته دوم:زنانی که از وظائف خود سرپیچی می‌کنند و نشانه‌هایی از ناسازگاری دارند. ✅ در قبال این بانوان وظایفی برای مردان به‌طور مرحله‌ای پیش می‌آید که البته در همه مراحل نباید از عدل خارج شوند. ✨...فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ ۚ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ... ...پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آنها) باشند از آن رو که خدا هم (حقوق زنان را) حفظ فرموده‌است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناکید ... 📖سوره نساء، آیه۳۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💫خاطره‌ی ماندگار 🍎عطر حرف‌های گرم و شیرین، در زندگی مشترک همسران، آرام بخش و روح ‌نواز هستند. 🌲ماندگارترین یادگاری در دفتر خاطرات آنهاست. 🤲لحظه‌های زندگی‌تان پُر از عطر مهربانی. 🌺🌿🌺🌿 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بدون مرز 🍃بهمن ۹۲ بود که زمزمه‌های سوریه رفتن حسن شروع شد. یک روز آمد خانه آن قدر روضه خواند و گریه کرد تا اشکم را در آورد. گفتم: «حسن جان! چرا این قدر حالت خراب است؟ » 🌸گفت: «به خاطر سوریه است. » فیلمی از حرم حضرت سکینه (س) نشان داد که به دست داعش تخریب شده بود، عکس های زیارت سال ۱۳۹۰ خودش را هم نشان داد که چقدر سالم و دلربا بودند. گفت: «من باید بروم. » ☘️گفتم: «اگر در ایران جنگ شد برو، اما سوریه نه. » او گفت: «مادر من! این مرزها ما کشیدیم. اسلام مرز ندارد. از قصه زن یهودی و خلخالش و حضرت علی (ع) گفت. » ✨خواستم بروم آشپزخانه تا جواب بله از من نگیرد. گفت: «مامان! یادت است محرم که می شد می گفتی ای کاش زمان امام حسین (ع) بودی و شما را فدای امام حسین (ع) می کردم. اگر راست می گفتی الان وقتش است. » 🍃دیگر نمی توانستم چیزی بگویم و اجازه را به همین راحتی از من گرفت. راوی: مادر شهید 📚مجله فکه، شماره ۱۸۰؛ اردیبهشت ۱۳۹۷؛ صفحه ۵۶-۵۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠احسان به والدین ✅فرزندان در برقراری ارتباط با والدین نقش مهمی دارند. یکی از عوامل ایجادکننده رابطه‌ی خوب با والدین احسان به آن‌ها است. 🔘بهتر است فرزند در برآورده کردن نیازهای پدر و مادر خود بکوشد و قبل از درخواست آن‌ها با رسیدگی و توجه، در رفع نیاز یا مشکلاتشان تلاش کند. ❓یکی از اصحاب به نام أبی ولّاد حناط می‌گوید: "از امام صادق علیه‌السلام درباره آیه «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» ۱ در سورهٔ اسراء سؤال کردم که این احسان چیست؟" 🔸امام فرمود: «با آن‌ها خوب مصاحبت کن، احترام آنها را نگه دار، گرم باش، انیس و مونس آن‌ها باش، در کنار آن‌ها بنشین و دست آن‌ها را ببوس.» ۲ 📖1. سوره اسراء، آیه ۲۳ 📚2. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۴۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️سایه دلپذیر 🍃پرده نیلی رنگ را به گل میخ روی دیوار آویزان کرد. نور خورشید از پشت پنجره روی گل‌های شمعدانی تابید. از جعبه دستمال کاغذی روی میز، دستمالی برداشت. اشک‌هایش را پاک کرد و به خود گفت: «اگه صبح امروز زیبا نیست خودم باید دل انگیزش کنم. نگاهش به سمت قاب عکس برادرش چرخید. » ☘️با تسبیح فیروزه‌ای رنگش شروع کرد به صلوات فرستادن که زنگ گوشی‌اش به صدا در آمد. بعد از سلام و احوالپرسی به پسرش گفت: « پنجشنبه ‌ست، میشد برم ... » 🌸_مادرجان! بهتره حرف دکتر رو بها بدی، خیلی سفارش کرد حتما استراحت کنی. ⚡️مادر و پسر از هم خداحافظی کردند. فاطمه نگاهی به آشپزخانه انداخت. همسرش مشغول شستن ظرف‌ها بود. آرش وقتی کارش در آشپزخانه تمام شد. با سینی چای به سمت همسرش آمد و گفت: «فاطمه، میرم مغازه برای نهار هم برگشتنی غذا می‌گیرم، استراحت کن.» 🌾فاطمه با خودش زمزمه کرد: «یه وقتایی درهای رحمت الهی کمی بازه تا از لای در، رحمتش رو ببینی؛ اما نمی‌تونی دست بزنی چون روی در، قفلی به نام حکمت هست.» 💠فاطمه روی کاناپه دراز کشیده بود. صفحه گوشی‌اش روشن شد، اسم سجاد را دید. سجاد بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «مرجان براتون غذا پخته، الان تو راهم، می‌آییم.» 🔘_ممنون، پس به پدرت خبر بده، غذا نگیره. 🔻سجاد با کمک پدرش سفره را جمع کرد. مرجان در آشپزخانه مشغول شستن ظرف‌ها شد. 🍃سجاد کنار مادرش نشست و صفحه گوشی‌اش را باز کرد. فاطمه تا چشمش به عکس سنگ قبر برادر شهیدش افتاد نگاهی به پسرش انداخت و گفت: «کی رفتی؟» ☘️_بعد از این که با شما خداحافظی کردم. گلدونشو آب دادم سنگ قبرش رو هم شستم، عکس گرفتم که فاتحه بخونی و دلت آروم بگیره، ان‌شاءالله پنجشنبه آینده میام تا با هم بریم. 🌸فاطمه در حالی که چشمانش از رضایت می‌درخشید، گفت: «مهربانی بذری‌ست که وقتی کاشتی به بار می‌نشینه و درختی میشه که سایه‌اش لذت بخشه.» 🆔 @tanha_rahe_narafte