eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
121 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا صاحب الزمان نمیدانم کجا خیمه‌ی عزا بر پا کرده‌ای اما در حسنیه‌ی قلبم به عزا نشسته‌ام به امید اینکه تسلای قلبت شوم سرت سلامت آقا.. ...🌹🏴 🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_شهید_چمران🌹🍃 🌷🕊زندگی_نامه_و_خاطرات : شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🌷🕊 ( )🌹🍃 ♦️پرسیدم چرا به کردستان خود مختاری نمی دهید مصطفی عصبانی شد و گفت : عصر ما عصر قومیت نیست حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند من در مقابلشان می ایستم در اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست مهم این است این کشور پرچم اسلام داشته باشد. ♦️ بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم آنجا واقعا هیچ وسیله رفاهی نبود روی خاک می خوابیدیم خیلی وقت ها گرسنه می ماندیم و غذا هم اگر بود فقط نان و هنداونه و پنیر یک روز بعد از طور تنهایی روی خاک نشسته بودم و ناخود آگاه اشکم جاری بود که مصطفی رسید دو زانو نشست و توی چشم های خیسم زل زد و با شرم خاص خودش گفت می دونم زندگی تو نباید این طور باشد اگر خواستی می تونی برگردی تهران ولی من نمی تونم این راه منه، گفتم میدونی که بدون تو نمی تونم برگردم و مصطفی جواب داد اگر خواستی بمونی به خاطر خدا بمون نه به خاطر من. ♦️پس از اتمام غائله کردستان و آزاد سازی پاوه مصطفی به تهران احضار و از سوی امام به سمت وزارت دفاع منصوب شد چند ماه بعد در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس انتخاب شد. ♦️در ۳۱ شهریور ۵۹، جنگ شروع شد. دیگر نمی توانست در مجلس بماند برای مشورت پیش امام رفت به امام گفت باید نامنظم با دشمن بجنگیم تا هم نیروها خودشان را آماده کنند هم دشمن نتواند پیش بیاید پس از آن که موافقت امام را گرفت گروهی از رزمندگان را جمع کرد و به سوی جنوب به راه افتاد و ستاد جنگ های نامنظم را راه اندازی کرد. ♦️به اهواز که رسیدیم سریع برگشتم ستاد وقتی رسیدم دم در شلوغه چند تا لات و لوت با قیافه های آن چنانی و یقه های باز و ضایع جمع شده بودند جلوی در خیلی جا خوردم با نگاه طلبکارانه پرسیدم امر، یکی از جمع جدا شد و گفت اومدیم ثبت نام. چیزی نگفتم و رفتم داخل بعد به نگهبانی گفتم رد شون کنید برن. ♦️چند روز بعد نزدیک شط دوباره همان چند نفر را با موتور های شاسی بلند دیدم که کنار خیابان ایستاده بودند رفتم جلو و پرسیدم کاری هست؟ باز یکی از جمع گفت: آقای دکتر چمران خودشون گفتن بیاین. دکتر که آمد گفت موتور سواری و سرعت عمل و شجاعتشون خیلی خوبه در مواجهه با تانک ها بهترین گزینه هستند آرپی چی زن ها را سوار می کنند و ... ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش ابوذر هست🥰✋ *شهیدی که در روز تاسوعا اِرباً اِربا شد*🏴 *شهید ابوذر امجدیان*🌹 تاریخ تولد: ۲۸ / ۵ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: کرمانشاه/سنقر/سهنله محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← ابوذر همیشه سر کار روی یک برگه می‌نوشت: شهید ابوذر امجدیان🌷او داوطلبانه به سوریه🕊️ و زیاد به ماموریت میرفت🍂 دوستش می‌گفت لحظات آخر آب برایش بردم و او نخورد💧 و با لب تشنه به دیدار اربابش امام حسین(ع) رفت🕊️ او بیسیم چی بود📞 اما در عملیات ها شرکت می‌کرد و در تماس ها می‌گفت که به منطقه می رویم و به دفاع مشغولیم.💫 خمپاره‌ای به اطرافشان اصابت می‌کند💥 و ایشان از سمت راست دچار مجروحیت می‌شود🥀لبش پاره و چند ترکش به سینه‌اش خورده🥀و پای راستش قطع شده بود🥀 او و همرزمانش همگی اِرباً اِربا شدند🥀ابوذر در روز تاسوعا🏴و در سالروز ازدواجمان💍ساعت ۸ صبح به شهادت رسید🕊️ پیکرش از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۴ عصر در همان منطقه می‌ماند☀️و زمانی که همرزمانش قصد برگرداندن پیکر او را با ماشین دارند باز هم یک موشک به ماشین آن‌ها اصابت میکند💥 و همرزمان شهید میشوند🥀همیشه میگفت درجه برای من مهم نیست من سرباز امام زمان (عج) هستم💚 او در روز تاسوعا روز جمعه شهید شد🏴 روز جمعه پیکرش برگشت🌷و روز جمعه اربعین نیز چهلم او بود*🕊️🕋 *شهید ابوذر امجدیان* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان سلام امام زمانم ✨ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_شهید_چمران🌹🍃 🌷🕊زندگی_نامه_و_خاطرات : شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🌷🕊 ( قسمت_نوزدهم)🌹🍃 ♦️از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن یورش بردیم در کوران درگیری بود که در محاصره تانک های دشمن قرار گرفتیم سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستادم تا نجات یابند و خود را به حلقه محاصره دشمن انداختم در این هنگام بود که نبرد سختی در گرفت نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانک ها حمله می کردند و تانک ها به سوی مان تیراندازی می کردند تا آن که در این حین از دو قسمت پای چپ زخمی شدم یکی از آخرین کامیون ها حامل ۱۰تا۱۵ سرباز بود و از حدود ۱۰متری من گذشت. فکر کردم که با این پای تیرخورده احتیاج به یک ماشین دارم که مرا به شهر برساند یک رگبار گلوله بر آن ها بستم سربازانش پیاده شدند و پا به فرار گذاشتند و من توسط همین کامیون خود را به بیمارستان اهواز رساندم. ♦️هوای اهواز خیلی گرم بود پای دکتر را هم گچ گرفته بودند پوستش به خاطر گرما خورده شده بود خون می آمد گفتم دکتر جان جلسه را می گذاریم همین جا فقط هواش خیلی گرمه. این پنکه هم جواب نمی ده ما صد، صد پنجاه تا کولر اطراف ستاد داریم یکیش را بذاریم این اتاق، دکتر گفت ببین اگه می شه برای همه سنگرا کولر بذارید بسم ﷲ آخری اش هم اتاق من اگه نه نه. ♦️مصطفی یک نابغه نظامی و علمی بود کارخانه فولادسازی اهواز پر از آهن بود و عراقی تا نزدیکی آن جا آمده بودند او دستور داد که آهن ها را به طول صد و هشتاد سانت ببرند یک گروه صد نفره را برای این کار جمع کرد بچه های بسیجی و رزمنده آن ها را به طور خاصی به هم جوش می دادند و پنج شاخه ای ساخته می شد و به آن خورشیدی می گفتند بچه ها حدود چند هزار خورشیدی درست کردند و آن ها را در مسیری چند کیلومتری در محل عبور تانک های عراقی در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند جایی که عراقی ها از آنجا خیلی فشار می آوردند با این ابتکار ساده مصطفی راه عراقی ها بسته شد و دیگر نتوانستند از آن راه جلو بیایند این خورشیدی ها در شنی تانک ها فرو می رفتند و بدون انفجار آن ها را زمین گیر می کردند. ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق معنوی❣️ هدیه ویژه❣️ رفیق شهیدم💔 باهرکه دوست و رفیق شوی شکل و رنگ اورا میگیری🍃 نشر حداکثری📣📣 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_شهید_چمران🌹🍃 🌷🕊زندگی_نامه_و_خاطرات : شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🌷🕊 ( قسمت_بیستم)🌹🍃 ♦️دکتر منوچهر دوایی پزشک امام خمینی ، کار جراحی پای مصطفی را انجام داد دکتر عبدالجلیل کلانتر هرمزی به همراه دکتر دوایی، مصطفی را به اتاق عمل بردند دکتر هرمزی تعریف می کرد که یک ترکش قوزک پای چپ و یک گلوله ران راستش را مجروح کرده بود دیدیم همه تخت ها پر است بالاخره تختی پیدا کردیم و چون داروی بی هوشی وجود نداشت شهید چمران را بدون بیهوشی عمل کردیم یک دفعه دکتر دوایی گفت: ببین دکتر چمران در چه وضعی است. من سرم را بر گرداندم و دیدم فک دکتر چمران تکان می خورد گفتم: آقای چمران درد که ندارید گفت: آقایان به کار خودشان مشغول باشند من هم به کار خودم مشغولم، او با آن حالت در حال ذکر گفتن بود این ذکر خواندن دکتر چمران برای من همیشه یک درس و یادگار بودکه چطور دکتر با آن درد بسیار زیاد عمل هیچ آه و ناله ای نمی کرد و این توانایی تنها از مردان بزرگ حق تعالی میسر است. ♦️مصطفی پایش را گچ گرفته بود اما دلش را نه، راه رفتن سخت اش بود بنابر این، این بار با پرواز کردن خودش را به جبهه رساند به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستان حاضر نشد که برای معالجه به تهران برود تمام مدت نقاهت را توی ستاد گذراند در حالی که کنار تختش پر بود از نقشه های نظامی منطقه ، نقشه مقدار پیش روی دشمن و حرکت نیروهای خودی. ♦️قدرت جبهه رفتن نداشت اما نگاهش از نقشه ها کنده نمی شد هر روز پیشنهادهای مختلف نظامی مهندسی و حتی فرهنگش را که به ذهنش می رسید یادداشت می کرد و ارائه می داد کم کم زخم های پا بهتر شد دیگر نمی توانست سکون را تحمل کند و با چوب زیر بغل راهی جبهه شد. ♦️نبرد بیست و هشتم صفر پانزدهم دی ماه پنجاه نه که اتفاق افتاد دیگر تاب نشستن نداشت بخشی از نیروها شکست خورده بودند و فاجعه هویزه به بار آمده بود زود دست به کار شد تعدادی از رزمنده ها را جمع کرد و با چند هلیکوپتر که خودش فرماندهی آنها را به عهده داشت با همان چوب زیر بغل آماده حمله به نیروهای پشتیبانی و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلائیه شد. ........ http://eitaa.com/mashgheshgh313 🔅 💠🔅 🔅💠🔅 💠🔅💠🔅 🔆💠🔅💠🔅💠🔅
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌بیـٰابـٰان‌هـم‌که بـٰاشۍحُسیـنۡ‌ آبـٰادَت‌مۍکند،درست‌مِثل‌ِکربَـلا..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ کَرْبِلٰا اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٰ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَومَ الْوُرُود 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊