eitaa logo
مشق عشق 💞🌷
122 دنبال‌کننده
787 عکس
287 ویدیو
21 فایل
کانال مشق عشق 🌷 نذر فرهنگی 🌷 نشر روایات و کتب شهدای جلیل القدر🌷 eitaa.com/mashgheshgh313 : لینک کانال منتظر شنیدن نظرات شما عزیزان درباره کانال هستیم @seyedeh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚سلام امام زمانم💚 پشت کوچه پس کوچه های انتظار همان جا که فاصله ها کمی بیشتر است، با شما، به امید نگاه مهربانی از سر لطف هستم...🥀 برای آمدن و رسیدن! السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼 🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌟🌟 ( قسمت_سی و هشتم)💦💥 (۲) ⬅️بنابراین ازدواج برای من به جز روسیاهی در پیش جدم امام حسین و دگر شهدای هم پیمانم چیزی دیگر را برایم به ارمغان نمی آورد و باید بگویم که این روش و تصمیم را توجیهی برای فرار ازدواج قرار نداده ام زیرا اگر بعد از جنگ خدای ناکرده زنده ماندم باز مجبور به زندگی شدم در اولین فرصت به تکلیف الهی می پردازم. ⬅️ای امت بیدار و خصوصا جوانان و ای پاک دلان تقویت کنید دوستی اهل بیت را در قلبتان مزین کنید قلب خود را با نور قرآن، و تفکر نمایید در آیات نجات بخش و مطالعه کنید این بزرگ ترین منبع فضایل اخلاقی را. ⬅️وقتی می امد خانه ما دلم میخواست کنارش باشم بیشتر می رفتم توی نخ کارهایش ببینم چی کار می کند نمازش جور عجیبی شده بود می رفتم کناری می ایستادم ببینم چطوری نماز می خواند قنوت هایش گریه هایش و سجده هایش خیلی دلم را می سوزاند. حسودی ام می شد که این عموی من از آن عموهایی است که زیاد ماندنی نیست به خودم می گفتم تا می توانی نگاهش کن بگذار همه خط و خال صورتش همه رفتار و کردارش یادت بماند خودم رو مجبور می کردم هر کاری از دستم بر می آید برایش انجام دهم شانس هم با من بود و معمولا لباس هایش را می آورد خانه ما تا ان ها را بشویم. ⬅️مادرش مریض بود و نمی توانست، شستن و دوخت و دوز لباس هایش با من بود گاهی سر به سرش می گذاشتم و می گفتم چرا شما همیشه لباس هایتان را می آورید اینجا چرا؟ یک لباس نو نمی خرید که هم خودتان و هم ما راحت کنید می گفت لباس می خواهم چه کار ما دیگر رفتنی هستیم با همین ها می توانم سر کنم، نه که تمیز نباشد خیلی به خودش می رسید به خصوص وقت نماز به خودش عطر می زد، موهایش را شانه می کرد، بیرون هم می رفت به مرتب و تمیز بودنش اهمیت می داد. خیلی سفارش می کرد لباس هایش را طوری بدوزیم که زیاد معلوم نشود، شاید باورتان نشود که ما یک پیراهن را بیست بار دوختیم و باز پاره شد بعد از شهادتش چند دست لباس برای ما ماند همان هایی که همیشه خودم آن ها را می شستم و از این شستن لذت می بردم و افتخار می کنم که لا اقل من هم در جنگ مؤثر بوده ام. ⬅️وقتی از جبهه می آمد بچه های فامیل لباس هایش را می شستند و جاهای پاره ان را می دوختند و روفو می کردند می گفتند این که دیگه جایی برای وصله نداره چه جوری دوباره آن را وصله کنیم می گفت نمی دانم این باید دوخته شود، یادم می آید یک ژاکت داشت که روی سینه اش سوراخ شده بود گفتم بافندگی بلد نیستم نمی توانم گفت بدهید به یک نفر که این کاره است رفت نخ کاموای هم رنگش را خرید مجبورمان کرد ژاکت را دوخت و دوز کنیم دست قضا هنگام شهادت همین ژاکت تنش بود. ...... 🔼 ♦️ 🔼 ♦️http://eitaa.com/mashgheshgh313 🔼 ♦️ ▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
روضه خانگی - حضرت معصومه(س) - 825.mp3
11.12M
🎙معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا... 🔻روضه (س) ⏱ 14:01 👤حاج حسن 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼 🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌟🌟 ( قسمت_سی و نهم)💦💥 ⬅️شناسایی های منطقه هور کامل شد دشمن هنوز نتوانسته بود محل عملیات بعدی ما را مشخص کند سید حمید به مرخصی آمد، در بهمن ماه ۱۳۶۲ همدیگر را بیشتر در مسجد النبی رفسنجان می دیدیم همه تلاشش را کرد که بچه ها را جمع کند ببرد جبهه تا اینکه برای عملیات خیبر یک عده را جمع کرد و با یک اتوبوس از جلوی دفتر امام جمعه حرکت کردند به طرف جبهه اسم گروه را هم گذاشته بودیم گروه رحمت در طی مسیر هر بار سوار ماشین می شدم حالم بد می شد هوای داخل اتوبوس مرا می گرفت و حالم را به هم می زد سید می گفت ماشین را نگه دارند می آمد دست مرا می گرفت و از ماشین می برد پایین تا آبی به صورتم بزنم وقتی مطمئن می شد حالم سر جا آمده برم می گرداند داخل اتوبوس چشم از من بر نمی داشت. ⬅️ سید حمید فقط با من این طور نبود با همه بچه هایی که همه چیز را گذاشته بودند و آمده بودند جبهه همین رفتار را داشت بچه ها هم دوستش داشتند وقتی یک غریبه وارد جمع ما می شد می برد و پیش خودش می نشاند طوری با او رفتار می کرد که انگار سال ها با هم آشنا هستند وقتی از سید می پرسیدیم اشناست؟ می گفت نه مگر باید آشنا باشد؟ ⬅️ورد زبانش بود این بچه ها پاک هستند باید همین جور هم پاک بمانند وظیفه من و امثال من این است که اگر کاری از دستمان بر می آید برایشان انجام دهیم، وقتی به منطقه رسیدیم همگی به لشکر ثارﷲ رفتیم، سید حمید به واحد اطلاعات قرار گاه کربلا رفت چند بعد خبر حمله پخش شد رزمندگان اسلام با یک حمله غافلگیر کننده جزایر مجنون را تصرف کردند، عملیات خیبر با رمز یا رسول ﷲ در محور هورالهویزه به شمال بصره به صورت گسترده در اسفند ۱۳۶۲ به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش آغاز شد این عملیات در ساعت ها و روزهای اولیه به خوبی پیش رفت و به اهداف خود دست یافت.‌ ⬅️این عملیات اولین حمله استراتژیک تهاجمی نیروهای ما در جنگ به شمار می آمد اما برای ادامه کار شدیدا به پشتیبانی هوایی نیازمند بودیم اما نبود قطعات یدکی هواپیماهای ساخت آمریکا مشکل عمده ای برای ما ایجاد کرد و پشتیبانی هوایی را مختل کرد نیروی هوایی تنها می توانست در حدود صد ماموریت عملیاتی انجام دهد این کار دست نیروهای عراقی را در استفاده از بالگرد و هواپیما باز می گذاشت. ....... 🔼 ♦️ 🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313 ♦️ 🔼 ♦️ ▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 هر چند عرصه،تنگ است... هر چند جان به لب شده ایم... هر چند طم زندگی از یادمان رفته است... هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده... هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است... اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد... تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم،شادی می کنیم،امیدوار می شویم... به همین زودی،به همین نزدیکی... 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
☘️💐🌾🍁🌼🌴 🍂🍃🌸🍃💐 ☘💐🌱 🌾🥀 ☘️ 🌹﷽🌹 کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼 🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌟🌟 ( قسمت_چهلم)💦💥 ⬅️با این حال رزمندگان ما توانستند نیروهای عراقی را از جزیره مجنون بیرون کنند که فاجعه بزرگی برای عراق محسوب می شود به طوری که فرمانده ارتش آمریکا گفته بود: در حقیقت عملیات خیبر بزرگ ترین و خطرناک ترین و مشکل ترین عملیات رزمی نظامی جهان تلقی می شود، این حمله بطلانی بر این فرضیه است که رزمندگان ایرانی یک مشت بی دست و پای آموزش ندیده هستند. ⬅️این عملیات منجر به تشکیل هسته اولیه نیروی دریایی سپاه پاسداران در آب های هور برای تصرف جزایر مجنون شد. این عملیات در زمره عملیات های مهم با دستاوردها و تجارب جدید در ابعاد گوناگون فرماندهی و مدیریت نظامی، عملیات دفاعی، غافل گیری، طراحی مانور، تاکتیک های نوین، انعطاف پذیری در رزم بود. ⬅️قرار گاه نصرت در طی این مدت همه تلاش خود را نمود و طرح دفاعی ویژه ای برای حفظ جزایر اجرا کرد جاده سید الشهدا و قایق های حامل موشک انداز و صدها طرح دیگر در این قرار گاه طراحی و اجرا شد. با شروع عملیات خیبر و در پی حضور لشکر 41 ثارﷲ در جزایر مجنون سید حمید که به دلیل حضور در عملیات ها شناسایی به چند وچون منطقه به خوبی واقف بود همراه رزمندگان این لشکر در منطقه حضور یافت و نقش محوری خود در این عملیان را ایفا نمود. ⬅️یکی از کارهای عجیب و سخت سید حمید این بود که در بیشتر عملیات ها با پای برهنه شرکت می کرد، راه رفتن در روی آن زمین با خاک های رملی با پوتین هم سخت بود چه رسد با پای برهنه و بدون پوتین. ⬅️آخرین باری که سید را دیدم در گرما گرم عملیات خیبر بود. هیچ وقت یادم نمی رود آن روز رفتم در سنگری که سید حمید آنجا بود روحیه خیلی عجیبی داشت فشار کار و خستگی جنگی که طولانی شده بود حتی برای یک لحظه هم خسته اش نکرده بود به خصوص اصلا معلوم نبود تا یک دقیقه دیگر ممکن است چه اتفاقی برای همه ما رخ دهد اما یک جا بند نمی شد این آخرها دیگر به خورد و خوارک و لباس هم اهمیت نمی داد، فقط می اندیشید که چه کاری موجب رضایت خدا می شود همان را انجام می داد می گفتیم سید چرا پا برهنه می ری می گفت راحت ترم اما واقعا چیز دیگری را می دید که ما نمی دیدیم او افسوس سال های از دست رفته را می خورد همیشه خود را به خاطر آن دوران سرزنش می کرد شب ها با پاهای برهنه در بیابان پر از خار پرسه می زد زمزمه ها و فریادهای شبانه او آشناترین صدا برای نزدکانش بود اندک اندک برهنگی پا برایش عادت شد تا جایی که به سید پا برهنه شهرت یافت. ⬅️ ما در طی عملیات عادت داشتیم شلوارمان را بزنیم تو جوراب که جلوی دست و پایمان نباشد ولی حمید کفشش را می گذاشت کنار نه فقط در این عملیات بلکه در همه عملیات هایی که با سید بودم هیچ وقت کفش نپوشید و پابرهنه بود. برای من خیلی جای سئوال بود که چرا کفش نمی پوشید از سید سئوال هم کردم اما جواب درستی نداد. پیش خودم گفتم شاید نمی خواهد کسی بداند من هم کنجکاو نشدم اما وقعا سخت بود در آن هوای گرم به خصوص در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد راه رفتن با پوتین هم سخت بود هوا آن قدر گرم بود که از همه جا بخار بلند می شد. ....... 🔼 ♦️ 🔼 ♦️http://eitaa.com/mashgheshgh313 🔼 ♦️ ▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 نماهنگ | مروری برزندگی ♦️ فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام 🗓 شهادت شهید مهدی زین‌الدین ۲۷ آبان ۶۳ براثر کمین دشمن در مسیر سردشت. 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا