👈#متن_وصیت_نامه:
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_دوم
💎#پروردگارا ! تو را #سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک #بوسه بر گونههای #بهشتی آنان و استشمام #بوی_عطر الهی آنان را ــ یعنی #مجاهدین و شهدای این راه ــ به من#ارزانی داشتی.
💎#خداوندا! ای #قادر #عزیز و ای #رحمان #رزّاق، پیشانی #شکر #شرم بر آستانت میسایم که مرا در #مسیر #فاطمه اطهر(س) و فرزندانش(ع) در#مذهب_تشیّع، #عطر حقیقی#اسلام، قرار دادی و مرا از💧#اشک بر فرزندان علیبن ابیطالب و فاطمه اطهر (ع)بهرهمند نمودی؛
💎چه #نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ #نعمتی که در آن☀️#نور است، #معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که #آرامش و #معنویت داد.
💎#خداوندا، تو را #سپاس که مرا از #پدر و #مادر #فقیر، اما #متدیّن و #عاشق اهلبیت(ع) و پیوسته در #مسیر پا کی بهرهمند نمودی. از تو #عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در #عالم_آخرت از #درک محضرشان بهرهمند فرما
http://eitaa.com/mashgheshgh313
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
☘️💐🌾🍁🌼🌴
🍂🍃🌸🍃💐
☘💐🌱
🌾🥀
☘️ 🌹﷽🌹
کتاب_پا_برهنه_در_وادی_مقدس🌼
🍃🌼زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌟#شهید_سید_حمید_میر_افضلی🌟
( قسمت_پنجاه)💦💥
#بوی_عطر
⬅️سید حمید را در کنار برادرش دفن کردیم. حدود دو سال بعد از شهادت او حسن باقری شهید شد وصیت کرده بود که پایین پای سید حمید دفن شود من و یک حاجی دو تایی داوطلب شدیم که قبر حسین را پایین پای سید حمید بکنیم گفتم حالا دیگر قبر کن نمی خواهد ثوابش هم به ما برسد وقتی قبر را کندیم و رسیدیم به لحد شروع کردیم به پایین پای سید حمید، یک لحظه دیوار قبر سید حمید فرو ریخت آنجا سوراخ شد و قبر سید حمید بعد از مدتها مشخص شد یک باره دیدم بوی عطر عجیب و بسیار خوش در فضای قبر پیچید من دیگر نفهمیدم چی شد آن حاجی گفت این بوی عطر از کجا آمد گفتم از اینجا از قبر سید حمید او هم با تعجب نگاه کرد و متوجه شد که بله درست است به آن حاجی گفتم شما برو بیرون قبر، بعد دست کردم توی آن سوراخ که ببینم بدن آن سید اولاد پیغمبر چگونه است من بدنش را لمس کردم باور کنید حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کرده اند به این تازگی بود.
⬅️موقعی که خبر شهادت ایشان را اعلام کردند خیلی متاثر شدم حالت عجیبی به من دست داد با خودم نجوا می کردم و می گفتم شما که شهید شدید و نزد خدا قرب و مقام دارید از خدا بخواهید که ما هم به شما بپیوندیم بعدها در عالم رویا آقا سید حمید را دیدم عملیات بود و ما هم پشت سرشان حرکت می کردیم سید رو به من کرد و گفت: شل نیا تندتر حرکت کن گفتم من دارم پشت سر شما می آیم سید گفت نه شل می آیی تندتر بیا بعد به سنگری رسیدیم و من رو به رویش ایستادم ناگهان ایشان به سوی آسمان رفت اکنون که به گذشته فکر می کنم می بینم که ما واقعا نسبت به ایشان شل رفتیم رفتن او چگونه بود و رفتن ما چطور.
⬅️ما در عملیاتی که شرکت می کردیم احسای مسئولیت نمی کردیم ولی او همواره احساس مسئولیت می کرد و همیشه در عملیات ها بود. ولی حالا او رفته و ما افسوس می خوریم که چرا آن موقعیت استثنایی را از دست داده ایم و نتوانسته ایم خوب از آن بهره ببریم.
#ادامه_دارد.......
🔼
♦️
🔼http://eitaa.com/mashgheshgh313
♦️
🔼
♦️
▶️♦️▶️♦️▶️♦️▶️