#شکاف_بین_نسلی
ما دور یک میز نشسته بودیم ولی فهمیدیم چه شکاف عمیقی بین ماست. کی فهمیدیم؟! وقتی که عارف با ۷۳سال سن شد معاون اول رئیس دولت! بزرگترهای چارتا پیراهن بیشتر پاره کرده تقریبا راضی بودند از انتخاب عارف. با این استدلال که او از عقلای جریان اصلاحات است و هرگز دنبال تنشزایی نبوده و نیست. راضی بودند از عملکرد پزشکیان چون انتخاب عارف از بین آن همه آدم رادیکال، تندرو، متحجر، چالشآفرین و سهمخواه، یعنی عدم تمایل به تلاطم در کشور.
و ما سوالمان این بود: همین؟!
ما به بهبود اوضاع کشور که هیچ، بلکه به جهش فکر میکردیم و حالا باید مینشستیم به نظارهی کابینهی شوهرخاله و شوهرعمهها و بشکن میزدیم که این پیرمردها پرحاشیه نیستند؟!
اما واقعیت تلختر از حنظل اینکه گویی باید بسنده کرد به همین نامتلاطم بودن دریایی که البته روزگاری توقع صید مروارید و گوهر از آن داشتیم!
قضاوت اینکه "ما خامیم یا دیگران محافظهکار؟" بماند برای وقتی دیگر.. لکن اکنون نام این وضعیت، شکاف است. شاید از نوع خوشخیم بیننسلیاش!
#سید_میثم
#پزشکیان
@Masihane
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم..(بقره/٢١٤)
آیا گمان میکنید داخل بهشت میشوید بدون سختی کشیدن چون گذشتگان؟!
آیا عاشورای ما سر رسیده؟
@Masihane
وَ بَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا ... رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ (ممتحنه/٤)
و آشکار شده میان ما و شما[صهیونیسم]، بغضهایی سهمگین و دشمنیهایی شدید برای همیشه..
خدایا بر تو توکل میکنیم و به سوی تو انابه داریم و به سوی تو دگرگون خواهیم شد!
🔺برای روزهای پیشِ رو..
@Masihane
🔰بجنگیم یا مذاکره کنیم؟
1⃣ مرحوم داوود فیرحی از پژوهشگران نامآشنای اندیشه سیاسی در آخرین اثری که از وی با نام «پیامبری و قرارداد» منتشر شده، درباره نحوه مهاجرت پیامبر به مدینه و توافقی که صورت گرفته، مینویسد: «تصمیم اعراب مدینه برای دعوت از پیامبر، براساس یک پروتکل و قرارداد انجام میشود. این پروتکل، سنت مهمی بود که در میان اعراب وجود داشت و براساس آن میگفتند که وقتی کسی داخل قبیلهی ما آمد، همه قبایل به ما حق میدهند از او حمایت کنیم. این یک اصل بود و براساس آن کسی که به شهر یا قبیلهای دعوت میشد یا از طرف کسی پناه میگرفت دیگر در امان بود و آن میزبان به لحاظ عرف قراردادهای عرب، حق داشت از آن شخص حمایت کند.»
2⃣ مرحوم فیرحی همچنین درباره «جنگ» و «قرارداد» میگوید: «پیامبر با قرارداد وارد مدینه میشود و با قرارداد شهر را میسازد؛ سپس با قرارداد قوای خود را در بیرون از مدینه توسعه میدهد. البته این بدان معنا نیست که جنگی وجود نداشت، بلکه جنگ نیز مبتنی بر قرارداد بود. مثلا در ماجرای فتح مکه پیامبر میگفت که چون در مکه قرارداد را نقض کردهاند و شکستهاند، من با آنها جنگ میکنم.»
3⃣ سپس مرحوم فیرحی در کمال صراحت از یک نکته مهم سخن میگوید:
«یک زمان اصالت با جنگ است و قرارداد بسته میشود که آتش جنگ موقتا خاموش شود و یک زمان اصالت با قرارداد است و اگر جنگی نیز روی میدهد برای حفظ قرارداد است. این دو با هم متفاوت هستند... پذیرفتن هرکدام از دیدگاههای صلح و جنگ به معنای این نیست که دیگری هرگز اتفاق نمیافتد. بلکه اگر اصالت با صلح باشد، جنگی هم اگر روی دهد برای حفظ صلح است و در صورتی که اصالت با جنگ باشد اگر صلحی هم صورت میپذیرد در واقع صلح نیست بلکه هُدنه یعنی آتشبس است و آتشبس برای این است که نیروها دوباره انرژی بگیرند [برای جنگیدن].
4⃣ حالا که بخشهای مهمی خواندیم از صحبتهای داوود فیرحی به عنوان تئوریسین جریانی که میخواهد با مذاکره و قرارداد امور را پیش ببرد؛ بیایید برویم سراغ یک سوال: «آیا همانگونه که مدینه تعهد بر جان پیامبر به عنوان مهمان داشت و این یک عرف در قراردادهای جهانی است، شهید اسماعیل هنیه مهمان ما نبود و اینجا یک قرارداد مهم نقض نشده است؟ درصورتی که قراردادهای منجر به صلح نقض شوند، آیا نباید جنگید برای برقراری صلح؟»
🔺ما حتی اگر منطبق بر مبانی سیاسی نواندیشان هم پیش برویم، باز نسخهای جز مبارزه برای بازیافتن صلح نداریم... ما میجنگیم برای صلح. پس دور بریزید نسخهپیچیهای بلاگرهای مجازی و برخی چهرههای سیاسی که هیچ استراتژی جز وادادگی را دنبال نمیکنند.
#سید_میثم
#جنگ #هنیه
@Masihane
از ویلای ساحلی تا آخرین تولد
آخر شب خسته و خموده بنا شد فیلم ببینیم. اولویت یک طنز زرد بود. چون قصدی جز از روی فراغت خندیدن نداشتیم. #ویلای_ساحلی را پِلی کردیم. نزدیک یک ربع بهش فرصت دادیم تا ما را بخنداند. فرصت زیادی بود ولی دریغ از یک مضحکهبازی که لبخند بیاورد. قهقهه گرفتن پیشکش. من کاری به نقدهای فراستیطور ندارم. چون ما تعمدا یک طنز زرد انتخاب کرده بودیم. اسمش هم جار میزد سخیف است و مبتذل. با این حال حتی توقع زرد ما را هم برآورده نکرد.
دماغسوخته رفتیم سراغ یک کار جدی. #آخرین_تولد شاید میتوانست دلمان را به دست بیاورد. به این امید که چیزی ناب رو کند از کشور همسایه: افغانستان؛ مثل سفرنامهی مهیج و جذاب امیرخانی یعنی جانستان کابلستان. کمی به فیلم فرصت دادیم تا خودش را اثبات کند. ولی مسخره بود با کلیشههایی تهرانزده. حیف وقت! ده دقیقه اول، دوتا از بازیگران بالای دهبار گفتند: تشویش مکن! یک نابلدیِ روی مخ!
#سید_میثم
@Masihane
#کارگر_سوم
🔹سه کارگر مشغول ساخت معبدی بودند. یکی از راه رسید و از کارگر اول پرسید چه میکنی؟ پاسخ داد مشغول درست کردن ملات برای بالا آوردن دیوار هستم. از کارگر دوم پرسید تو چه میکنی؟ پاسخ داد در تلاشم برای درآوردن لقمه نانی تا اهل و عیالم گرسنه نمانند. از کارگر سوم پرسید تو چه میکنی؟ گفت درحال ساخت محلی هستم برای پرستیدن خدا.
🔸در درستی هر سه پاسخ تردیدی نیست، اما هر جواب نشان از انگیزهای متفاوت دارد که هرچند ظاهرا در برآیند کار چندان موثر نیست ولی بر فرآیند بسیار اثرگذار است.
🔹در روزهای منتهی به اربعین، هرکدام از عازمان کربلا در برپایی بنایی عظیم به نام اجتماع محبان حسین، نقش ایفا میکنند. یکی کارگر اول است و ملات میسازد. یکی کارگر دوم است و در پی بهرههای مادی و معنوی این اجتماع.
یکی هم میخواهد کارگر سوم باشد. حرف از «اقامه امر» میزند و بزرگ فکر میکند.
🔸البته فکرهای بزرگ مرزی دارند با تکبر و خودبزرگپنداری. اینکه میخواهیم کار بزرگ بکنیم با اینکه کار خودمان را بزرگ بپنداریم و طلبکار شویم متفاوت است. در کار بزرگ من نیازمند گره خوردن با بزرگانم. ولی بزرگپنداریِ کار، مرا بینیاز و مستقل جلوه میدهد. همین هم دستمایه تکبر است.
🔹دیگر اینکه با بزرگاندیشی، اگر موانعی سبز شد، خلاقیت گل میکند و مسیرهای دیگر آزموده میشوند. مثلا اگر سیمان و شن نباشد، کارگر اول گوشهای مینشیند و اگر پول کافی پرداخت نشود، کارگر دوم میرود که میرود. اما کارگر سوم، تحت هر شرایطی میماند تا خلق کند.
🔸شاید بتوان گفت همینجا تاحدی تفاوت «اقدام»، «اشاعه» و «اقامه» هم مشخص میشود. من و تو یکبار میرویم زیارت: اقدام. یکبار زیارت رفتن را ترویج میکنیم: اشاعه. یکبار هم «امر زیارت» را اقامه میکنیم. جامعه و حکومتی میسازیم که در معنای کلان خود زائر است و خود را در مسیری و صراطی میپندارد با منتهایی مشخص و غایتی نمایان.
🔹فرهنگ اربعین به عنوان جامع ارزشهای والا و بهسان یک برآیند کار، در حال اقامه شدن است. من و تو میتوانیم انتخاب کنیم در این فرآیند با چه انگیزهای حاضر شویم و چگونه کنشی را احضار کنیم! انما الاعمال بالنیات... انگیزهها، اعمال خرد را به امورات کلان و کارهای بزرگ پیوند میزنند. بیایید شریک شویم!
#سید_میثم
#اربعین
@Masihane
#استعاره_راه
🔹بر زندگی همواره «استعاره»های زیادی حاکم است. برخی معتقدند یکی از مهمترین استعارهها، استعاره راه است. یعنی زندگی به راه رفتن تشبیه میشود که مبدأ و مقصد و مسیر و روش پیمودن دارد. هم در ادبیات قرآن با تعابیری مانند «صراط المستقیم» یا «سواءالسبیل» مواجه هستیم هم در زبان فیلسوفان تاریخ و هم در بیان شاعران. آنجا که عطار میگوید: گر مرد رهی میان خون باید رفت/ وز پای فتاده سرنگون باید رفت/ تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید رفت!
🔸در استعاره راه، زندگی از جایی شروع میشود و به جایی ختم. این غیر از زنده بودن است که با تولد آغاز و با مرگ انجام مییابد. پس باید پرسید: آن لحظهای که ما زندگی را شروع میکنیم، کجاست؟
🔹برای فهم نقطهی آغاز، باید «هجرت» را بشناسیم. اگر «بعثت» ولادت است و شکافتن پوستهی روزمرگی و اگر رهیدن است از پیلهی عادت؛ هجرت سرآغاز پریدن است.
اینجاست که زمان به مکان الصاق میشود و «لحظه» با «نقطه» در میآمیزد. هجرتِ رسول میشود رفتن از مکه به مدینه ولی در واقع رفتن از بادیه «من» به مدنیت «ما».
🔸جاریترین استعاره در اربعین، همین استعاره راه است. تبلور یافته در کلماتی مانند: طریق، مشایه و... . ما از مکان شروع میکنیم و در مکان حرکت میکنیم ولی در حال هجرتیم از یک «خود» به «خودی» دیگر. رهیدن از پیلهی فردیت و پریدن در هوای جمعیت. خودی که مرزهایش به حدود جسم منحصر نیست و چنان وسیع میشود که «همهی حاضران»، «من» میشوند و در من جای میگیرند و «نفس» میشود «انفسنا». اینجاست که زندگی شروع میشود. برای یک نفر از عمودها و شمارههایش. برای یک نفر هم در حوالی کربلا و... .
🔹«ما» کجا شروع میشویم؟ زندگیِ ما در کدام نقطه افتتاح میشود؟
طی طریق استعاره است. عمود پیمودن یک تشبیه. راه رفتنها و پیادهرفتنها یافتن یک آمادگی. اصل ماجرا «هجرت» است. هجرتی از «من» به «ما».
⁉اما «چگونه بپیمائیم؟ به چه شکل و با چه روش؟».. مسئله این است.
#سید_میثم
#اربعین
@Masihane
#جامعه_صراطالمستقیمی
در روز اربعین که اصل وصل راهپیمایان است، وقت طرح سوالی است که در پایان یادداشت اخیر پایش را به میان کشیدم: چگونه راه بپیماییم تا هجرت از من" به "ما" صورت پذیرد؟
خوب که دقت کنیم اقتضائات مسیر و مشایه خودبهخود از "من"های منفرد "ما" میسازد. این خاصیت راه و رهروانی است با یک مقصد و مقصود. لذا پاسخ روشن است. میان "من" تا "ما" شدن، یک واسطه وجود دارد. همانی که من و تو برای خاطر او، پا به طریق میگذاریم. یعنی امام. یعنی صراط و یعنی مقصود.
آن کس که قطرهها را دریا میکند و تکثرها را وحدت میبخشد و مقطعات را معنا میدهد، امام است.
من و تو برای "ما" شدن به پیوندی نیاز داریم که امام آن را در اختیار میگذارد. از این رو وَلایت(به فتح واو) را به معنای قرابت و محبت گرفتهاند که همان پیوند میان من و تو برای "ما" شدن است. بهانهی این محبت هم، حُب و مودت به امام است که فرمود: قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ (شوری/۲۳)
ما برای حسین به هم محبت میکنیم و به یکدیگر نزدیک میشویم. مجتمع میشویم و اجتماع میسازیم.
اما این وَلایت باید به وِلایت برسد. یعنی تشکیل شبکهی ارتباطات ولایی با مرکزیت امام و ولیّ.
به بیان دیگر وَلایت مصدر و وِلایت اسم مصدر است. چنانچه وضوی مصدری یعنی شستوشو و وضوی اسم مصدری یعنی عملی که حاصل و نتیجهی شستوشوی برخی اعضای بدن به شکلی ویژه است.
وَلایت مصدری هم باید به وِلایت اسم مصدری برسد؛ به یک نتیجه که از مجموعهی پیوندهای ولایی حاصل میشود.
از این رو راه را باید طوری پیمود که "ما" حاصل شود اما نه هر "ما"یی. اجتماعی از هویتهای فردی که به وِلایت برسد. یعنی شبکهای از روابط ولایی با محوریت حکم و حکومت امام. اینگونه جامعهای پدید میآید که میشود با اقتباس از آیات و روایات به آن گفت جامعهی "صراطالمستقیمی". اربعین تمرین ساخت چنین جامعه و ره پیمودن در چنین طریقی است. آن هم به شکل دائمی، نه موقت!
همانگونه که وِلایت بدون وَلایت پدید نمیآید، وَلایت نرسیده به وِلایت هم ابتر و ناقص است. چنانچه برای وضو ناگزیریم از شستوشو، ولی هر شستوشویی هم وضو نیست. پس میشود در طریق مشایه بود ولی به صراط مستقیم نرفت. میشود در مسیر به سختی افتاد و خدمت هم کرد ولی ثمرهی آن را طاغوت ببرد نه اولی الامر.
#سید_میثم
#اربعین
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | یکم
🔶 این روزها که پذیرایی مردم عراق از زائران امام حسین اعجاب همگان را برانگیخته، بد نیست پی این رسم مهمانداری را در تاریخ بگیریم و ببینیم اولین رگههای آن کجا جوشیده. شاید در پس این رصد تاریخی و قصههایش، دریافتیم اصلا چرا جوشیده و کشف کردیم انگیزههای این بریز و بپاش عرب برای مهمان خویش چیست؟
🔹من سرنخ این کرامت را گرفتم و آنقدر کشیدم و در تاریخ پیش رفتم که رسیدم به هاشم. جد پیامبر اکرم و سر سلسلهی طایفهای به نام بنیهاشم.
ابنسعد در طبقاتالکبری میگوید: هاشم مردی ثروتمند بود. تاجری که به سبب هوش بالای اقتصادی توانست سفرهای تابستانه و زمستانه را راه بیاندازد و آنچنان موفق عمل کند که با قیصر هم فالوده بخورد.
🔸در همان روزگار خشکسالی شدیدی پدید آمد. مردم در مضیقه فراوان بودند که «هاشم به شام رفت و دستور داد براى او مقدار زيادى نان بپزند و آنها را در جوالها بار شتران كردند و چون به مكه رسيد نانها را خرد كرد و شتران را كشت و دستور داد ديگ و ديگدان بر پا ساختند و گوشتها را پختند و اهل مكه را سير كرد و از ايشان پذيرايى نمود و اين نخستين ميهمانى و پذيرايى پس از قحطى مذكور بود و به همين جهت ملقب و معروف به هاشم (خُرد کننده) شد.» (نام اصلی هاشم، عمرو بوده)
🔹سپس در وصف این کرامت هاشم، شاعران شعر سرودند و مهمترین رسانهی عرب را درخدمت او درآوردند که برایش شهرت و محبوبیتی وسیع ساخت.
مثلا عبداللهبنزبعرى سرود: عمرو، عمرو بزرگوارى براى قوم خود نان ريز كرد، درحالىكه مردان مكه قحطى زده و لاغر بودند. یا وهببنعبدقصىّ سرود: هاشم كارى را بر عهده گرفت كه ابنبيض (بازرگانى معروف از قوم عاد كه در ثروتمندی ضربالمثل بوده) هم از انجام آن عاجز و درمانده بود، براى مردم بر شتران تيزرو از سرزمين شام گندم فراوان آورد، اهل مكه را از لحاظ نان و گوشت تازه در فراخى و گشايش قرار داد، گويى مردم در چادرها و خيمههايى هستند كه از ديوارههاى آن بركت مىجوشد.
🔸نقل است که در همین روزها، امیهبنعبدشمس، حسادتش جوشید و خواست با بریز و بپاش خود را در برابر هاشم عَلَم کند. چون نتوانست، مورد سرزنش قریش قرار گرفت و بر آتش خشم و حسادتش افزوده شد. روزی امیه به هاشم دشنام داد و از او خواست كه درباره حسب و نسب خود با اميه مسابقه بگذارد و حَكَمى تعيين كنند تا قضاوت كند كداميك والا گهرترند. هاشم به مناسبت اينكه سن و سالى از اميه گذشته بود خوش نداشت كه اين كار صورت بگيرد اما بابت اصرار امیه مجبور به پذیرش شد.
🔹هاشم به اميه گفت: من اين كار را مىكنم ولى به شرط آنكه هر كس باخت پنجاه ماده شتر سيه چشم بپردازد كه در مكه آنها را بكشند و ده سال هم از شهر مكه بيرون برود. اميه به این شرط رضایت داد و سپس كاهن بنىخزاعه را حَكَم قرار دادند و او به والا گهرى هاشم رأى داد. هاشم ماده شتران را گرفت و كشت و به حاضران خورانيد و تقسيم كرد. اميّه هم به شام رفت و ده سال مقيم آنجا بود. اينجا سرآغاز یک دشمنی علنی ميان هاشم و اميه بود و شروعی برای مسابقه در خدمترسانی.
ادامه👇
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰پذیرایی از زائران و دعوای هاشمی-اموی | دوم
🔷 سپس هم هاشم و هم امیه به این نتیجه رسیدند پذیرایی و خرج کردن برای مردم کارکردهایی دارد که عرب بدانها بسیار مشتاق است. مانند شهرت و یاد شدن به کرامت و بزرگی و البته قدرتی که در پس پردهی این اعتبار اجتماعی به دست میآید. این کارکرد بسیار انگیزهبخش بود و میتوانست عرب را به کنش در این راه وادارد.
🔸جالب آنکه بعد از این ماجراها، هم امیه و هم هاشم تصمیم گرفتند برخی مناصب مهم مرتبط با حج و زیارت کعبه را از بنیعبدالدار گرفته و خود عهدهدار آن شوند. مناصبی مانند پذیرایی (رفادت) و آبرسانی (سقایت). مذاکرات دراینباره شروع شد ولی کار آنقدر بالا گرفت که نزدیک بود میان قبایل همپیمان عرب جنگی وسیع درگیرد (ر.ک به ماجرای: حلفالمطیبین و لعقهالدم).
🔹جالبتر اینکه تمامی این خدمات را هم رایگان در اختیار زائران قرار میدادند و برای چنین امر ظاهرا بدون سود و پر ضرر، در آستانهی یک درگیری و جنگ خونین بودند. آیا این سوالانگیز نیست؟
شبیه این وضعیت در روزگار کنونی بارها به چشم خورده و نمونههایی از آن در اربعین قابل مشاهده است.
🔸از سوی دیگر چون لازمه ریاست بر قبیله بیعت افراد و همراهی بدنه بود، مردم قبیله با کسی همراه میشدند که توانایی ریاست را داشته باشد. توانایی مالی هم یکی از معیارهای ریاست بود چرا که رئیس قبیله در بسیاری موارد باید جور بیپولی اهالی قبیله را میکشید و یا دست به هزینههای گزاف میزد. یکی از نشانههای توانمندی مالی هم پذیرایی از زائران بود. اگر کسی میتوانست اینجا خودی نشان دهد، خودبهخود کاندیدای ریاست قبیله میشد و یا در صف ریشسفیدان تصمیمساز و تصمیمگیر قرار میگرفت. اینگونه ثروت و قدرت در نسبت با هم رشد میکردند.
🔹بافت عشیرهای و قبیلهای در میان عرب هنوز در موارد قابل توجهی از این فرمول تبعیت میکند. هرچند در میان شیعیان انگیزههای خالصانه مذهبی و قربت به امام بسیار پررنگ شده اما نمیتوان خدمترسانی با انگیزههای مسابقهی عشیرهای و قبیلهای را نادیده گرفت.
🔸شاید در وقتی دیگر بتوان به برخی نمونههای عینی مانند کنشهای امثال مقتدیصدر از این زاویه پرداخت و نشان داد که کرامت و سخاوت عرب چگونه در مواردی به ابزار تبدیل شده ولو نتوان اصل این مواساه و اخوت با انگیزههای الهی را در موارد بسیار زیادی نادیده گرفت.
🔹شاید این سوال ذهن بسیاری را به خود درگیر کند که چطور همین افراد اهل جود و کَرَم، یکروز بعد اربعین به صورت عجیبی تغییر رفتار داده، بهگونهای که گویا با غروب اربعین سوت پایان کارناوال پذیرایی و رفادت به صدا درمیآید و بازی در نظرشان تمام میشود؟!
🔸آیا جمعیتی که یک رفتار کریمانه را روزها و سالها تمرین میکنند، نباید این رفتار در آنها به ملکه اخلاقی تبدیل شود؟ و البته سوالات جدیتری که میتواند با دقت بیشتری رفادت و سقایت در اربعین را کاویده و در مواردی مانع از خیالبافی و از آن مهمتر خودتحقیری شود!
🔺در پایان باز بر این نکته تأکید میشود که هدف این متن نادیدهانگاشتن کرامت بخش مهمی از شیعیان عراق و زحمات بیدریغ آنها نیست. فقط تذکری بود برای برحذر ماندن از ذوقزدگی منجر به تحلیلهای غلط ذیل برچسبهای #تمدنی .
🆔 @Qasas_school
#امیدهای_بینیرنگ
1⃣ اصلاحطلبان وقتی در قدرت نیستند، به سمت بنگاههای خصوصی خیز برمیدارند. ولی اصولگرایان هنگامی که قدرت را از دست میدهند، در نهادهای حاکمیتی غیردولتی مشغول میشوند.
2⃣ از این رو وقتی اصلاحطلبان در قدرت باشند، بنگاههای خصوصی را تقویت میکنند. نوعی پسانداز و سرمایهگذاری امن برای روز مبادای خویش. تئوریهای علمی هم دارند و در حوزه نظری هم از یک نوع خاص #خصوصی_سازی (نه مردمیسازی) دفاع میکنند. اما اصولگرایان به هنگامهی قدرت، خیلی «در لحظه زندگی میکنند». چون پشتشان به نهادهای حاکمیتی غیردولتی گرم است. هرجا مردم آنها را نخواستند و رای ندادند، فقط میز خدمت عوض میشود. درنتیجه شاهدیم در حوزه نظری هم خیلی سنگ «مردم» را به سینه نمیزنند.
3⃣ در این میان بخشی از اصولگرایان یا بهتر است بگویم افراد همسوتر با اصولگرایان، وقتی در ساختار رسمی قدرت نیستند، به نهادهای حاکمیتی غیردولتی هم نمیروند. حالا یا نمیخواهند و یا نمیتوانند. اغلب این افراد هم کشش به سمت بنگاههای خصوصی پیدا میکنند و به لحاظ نظری آرامآرام به تئوریهای پشتیبان اصلاحطلبی نزدیک میشوند و نوعی لیبرالیسم خاص متولد میشود که در حوزه سیاست گرایشهای وسطبازانه دارد و عجیبتر آنکه در جبین برخی از آنها ردّ مُهر عدالتخواهی هنوز نمایان است هرچند که دیگر به قبلهی عدالتطلبی سجده نکنند.
از آن سو برخی اصلاحطلبان یا افراد همسوتر با اصلاحاتیها نیز با برون آمدن از قدرت جای پایی در نهادهای حاکمیتی غیردولتی پیدا میکنند و اصطلاحا نصب میشوند. مواضع این افراد هم عموما یکی به میخ و یکی به نعل است. اگر نگوییم مذبذباند!
4⃣ تمامی این جریانها هم به مرور شکلهای رادیکال و افراطی یافته و در جلب منافع شخصی و حزبی، میافتند روی دور تند.
5⃣ اما در سالیان اخیر جریانی از بچههای #انقلابی شکل گرفته که نه #اصلاحطلب است و نه #اصولگرا و نه حتی چیزی در میانهی این دو.
🔸افراد این جریان عموما هیچ وابستگی مالی به نهادهای حاکمیتی ندارند و حقوقبگیر و پروژهبستان جایی نیستند. یعنی نه جیرهبگیر سازمانهای انتخابیاند و نه مواجبخواه نهادهای انتصابی.
🔹چشم طمع به وزیر و وکیل شدن هم ندارند. هرچند روی «مردم» تاکید میکنند و روی «جمهوریت» اصرار.
🔸با خصوصیسازی از نوع اصلاحطلبی خصومت دارند و با بیتوجهی اصولگرایان به مردم، مشکل.
🔹این جریان تاحد زیادی اثبات کرده پایگاه قدرت قابل اعتنایی در میان مردم شکل داده ولی برانداز هم نیست.
🔺درنتیجه چنین جریانی برای منافع اصلاحطلبی، اصولگرایی، وسطبازی و حتی عدالتخواهی ورشکسته بسیار خطرناک است. باید باور کنیم که ظرفیت اصلی تعدیل تندرویهای اهالی قدرت از چپ و راست و وابستگانشان، اکنون در دستان این جریان است.
این امیدهای بینیرنگ...
#سید_میثم
@Masihane
33.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 گامی نو در مسیر مرمت ساختارهای اجتماعی
«رویداد رهیران»🌱
رویدادی متفاوت ویژه رهبران خرد اجتماعی برای اولین بار در شهر کرمان ✅
💡 فانوسی روشن در مسیر تربیت رهبران اجتماعی
تعریفی متفاوت از هویت افراد تاثیر گذار شهر ...
با «رهیران» همراه باشید 🌹
وعده ی ما روز شنبه ۲۴ شهریورماه ساعت ۱۵
مکان: اندیشکده حکمرانی مردمی کرمان
برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به آدرس ادمین ما در ایتا یا تلگرام مراجعه فرمایید.
@thinkthank5
⭕️ ظرفیت محدود ….