eitaa logo
مثنوی معنوی
46 دنبال‌کننده
19 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه ی 3 بخش ۷۱ - پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش بخش ۷۲ - نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را بخش ۷۵ - پند دادن خرگوش نخچیران را کی بدین شاد مشوید بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر بخش ۷۷ - آمدن رسول روم و دیدن خلیفه دوم بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضی‌الله عنه خفته به زیر درخت بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از خلیفه دوم بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیه‌السلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم بخش ۸۲ - سؤال کردن رسول روم از خلیفه دوم از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف آن رسول از خود بشد زین یک دو جام بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد بخش ۸۸ - تعظیم ساحران مر موسی را علیه‌السلام کی چه می‌فرمایی اول تو اندازی عصا بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان کرد بازرگان تجارت را تمام بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی بخش ۹۱ - تفسیر قول حکیم: به هرچ از راه وا مانی، چه کفر آن حرف و چه ایمان، به هرچ از دوست دور افتی، چه زشت آن نقش و چه زیبا، در معنی قوله علیه‌السلام ان سعدا لغیور و انا اغیر من سعد و الله اغیر منی و من غیر ته حرم الفواحش ما ظهر منها و ما بطن بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر - 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
👈 حکایت 5 بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف آن رسول از خود بشد زین یک دو جام نی رسالت یاد ماندش نی پیام واله اندر قدرت الله شد آن رسول اینجا رسید و شاه شد سیل چون آمد به دریا بحر گشت دانه چون آمد به مزرع کشت گشت چون تعلق یافت نان با بوالبشر نان مرده زنده گشت و با خبر موم و هیزم چون فدای نار شد ذات ظلمانی او انوار شد سنگ سرمه چونک شد در دیدگان گشت بینایی شد آنجا دیدبان ای خنک آن مرد کز خود رسته شد در وجود زنده‌ای پیوسته شد وای آن زنده که با مرده نشست مرده گشت و زندگی از وی بجست چون تو در قرآن حق بگریختی با روان انبیا آمیختی هست قرآن حالهای انبیا ماهیان بحر پاک کبریا ور بخوانی و نه‌ای قرآن‌ پذیر انبیا و اولیا را دیده گیر ور پذیرایی چو بر خوانی قصص مرغ جانت تنگ آید در قفس مرغ کو اندر قفس زندانیست می‌نجوید رستن از نادانیست روحهایی کز قفسها رسته‌اند انبیاء رهبر شایسته‌اند از برون آوازشان آید ز دین که ره رستن ترا اینست این ما بدین رستیم زین تنگین قفس جز که این ره نیست چارهٔ این قفس خویش را رنجور سازی زار زار تا ترا بیرون کنند از اشتهار که اشتهار خلق بند محکمست در ره این از بند آهن کی کمست https://eitaa.com/masnavei/46 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
4 در بيان حديث من اراد ان يجلس مع اللَّه فليجلس مع اهل التصوف‏ [فرستاده قيصر نزد عمر رسيد او كه بنده قيصر بود اكنون شاه شده و در قدرت و عظمت خداوندى واله و متحير گرديد.] [او با همين يكى دو جام از خود بى‏خود شده پيام قيصر و رسالت او را فراموش كرد.] [آرى سيل كه بدريا رسد دريا شده و دانه باران كه بمزرعه افتاد تبديل بكشت مى‏گردد.] [نان وقتى به آدم پيوست با اينكه مرده و جماد بود زنده و با هوش گرديد.] [موم و هيزم وقتى فداى آتش شود ذات تاريكش روشن و نورانى مى‏گردد.] [سنگ سرمه وقتى كه در ديده‏گان جا گرفت بينايى شده و بديدبانى پرداخت.] [خوشا بحال مردى كه از خود رهايى يافته و بوجود زنده‏اى بپيوندد.] [و واى بحال آن زنده‏اى كه با مرده نشيند كه زندگى از وى رخت بر بسته بميرد.] [اگر تو از خود گريخته و با قرآن خدا آميزش يابى مانند اين است كه با روان پاك انبيا آميخته‏اى.] [زيرا كه قرآن عبارت از حالات انبيا است همان انبيايى كه ماهيان درياى قدس كبريايى هستند.] [اگر قرآن را بخوانى ولى پذيرنده آن نباشى فرض كن خود انبيا و اوليا را هم ديده‏اى بدون پذيرفتن چه سودى دارد.] [و اگر مى‏پذيرى وقتى قصه‏هاى آن را مى‏خوانى مرغ جان تو از قفس بتنگ خواهد آمد.] [البته مرغى كه در قفس زندانى شده اگر براى استخلاص خود كوشش نكند نادان صرف است.] [آن روحهائى كه از قفس خلاصى يافته‏اند انبيا و رهبران بشر هستند.] [صدا مى‏زنند كه راه خلاصى اين است.] [و ما باين وسيله از قفس خلاص شديم و راهى جز اين نيست‏] [خود را رنجور و بى‏چاره ساز تا از شهرت ميان خلق خلاص شوى.] [مشهور بودن ميان مردم پاى‏بند محكمى است كه كمتر از زنجير آهنى نيست.] [ () اكنون داستانى بشنو تا با سرار آن چه گفتيم واقف شوى.] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei