eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌مناسبت شب‌جمعه، شب‌زیارتی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام..👇🏼
آتش کسی به بال کبوتر نمی‌زند مردی تشر به کودک مضطر نمی‌زند سیلی کسی به صورت دختر نمی‌زند گم‌گشته را که خصم مکرر نمی‌زند ترساندن یتیم دل شب عجیب نیست گریاندن غریب مرتّب عجیب نیست گیسو کشیده را که به گیسو نمی‌کشند قد خمیده را که به هر سو نمی‌کشند طفل یتیم را به سر مو نمی کشند دخت سه ساله را که به زانو نمی کشند حقّش نبود خنده به چشم تَرَش دهند گریان به دست عاطفه‌ی مادرش دهند از پا فتاده را به تهاجم نمی‌زنند لکنت‌گرفته به تبسّم نمی‌زنند جا مانده را به جای ترحم نمی‌زنند تنها به جرم یک دو تکلّم نمی‌زنند با گریه گفت: شیخ! یتیمم مرا نزن من خود میایم از پِیِ تو، بی‌هوا نزن با گوشواره بچّه کشیدن شجاعت است؟ یا بر یتیم نعره‌کشیدن شجاعت است؟ او را شبیه برده کشیدن شجاعت است؟ یا هر طرف به خنده کشیدن شجاعت است؟ شکر خدا که عمه به این درد سر نخورد از قافله نماند و به رویش تشر نخورد یک شب دوباره باز پریده ز خواب ناز بابای خویش را طلبیده به رمز و راز نقش پدر به دیده کشیده به صد نیاز می‌خواند گه به قدّ خمیده کمی نماز گفت ای پدر ببین به رخِ نیلی‌ام زدند گوشم نمی‌شنید ز بس سیلی‌ام زدند حیرت‌زده مقابل بابا نشست و دید شد باز پلک زخمی بابا و بست و دید تا دست زد بر آن لب و دندان شکست و دید دستی به ابرویش زد و از هم گسست و دید این سر دگر برای پدر سر نمی‌شود رأس بریده مرهم دختر نمی‌شود 😭😭 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @raziolhossein
به‌مناسبت روزجمعه، روز وجودمقدس آقاجان‌مون حضرت ولیّ‌عصر ارواحنافداه👇🏽
ترجمه‌النجم‌الثاقب‌في‌أحوال‌الإمام‌الحجةالغائب_ميرزاحسين‌نوری‌طبرسی.pdf
7.69M
. 🌿 کتابی با متن اصلی به‌فارسی، و ترجمه ، آن کتابی در ۱۲ باب و شرح احوال امام دوازدهم شیعه، علیهم‌السلام. معنی لغوی نجم الثاقب ستارهٔ نافذ یا درخشان است ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام و لعن بر دشمنانشان 📥 احوالات مرحوم مؤلف را، 👈🏼 در اینجا ببینید.. 📥 درباره‌ی این‌کتاب‌شریف، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbarبه‌درخواست بعضی از دوستان کانال، ، بارگذاری می‌شود.. ➖ شماره‌ی (۴۶) _ چهل‌‌وششمین منبر، در موضوع: درسنامه شرح کتاب عیون‌ اخبار الرضا علیه‌السلام 👈🏼 جلسه‌ی چهارم 👈🏼 ۱۴ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶ق ان‌شاءالله قابل استفاده باشد، .. 👇🏼👇🏼
ج04_درسنامه‌شرح‌کتاب‌عیون‌اخبارالرضا‌علیه‌السلام.pdf
874.9K
🌿 👈🏼 مهر ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 جلسه‌ی چهارم 📚 مطالب مطرح شده: درس‌سوّم: سبک زندگی اهل‌بیتی _ نکته‌ی اوّل: احترام به‌فرزندان _ نکته‌ی دوّم: اهمیّت دادنِ به‌فرزندان _ نکته‌ی سوّم: داستان‌های تربیتی در اکرام فرزندان * دعای پدرومادر در حق‌دخترش، برای‌درمان شکستگی دست * دعای پدرومادر در حق فرزندش * دعای مادر در خلاص‌شدن فرزندش * دعای پدر، بر پسرش در گهواره _ نکته‌ی چهارم: نمونه‌ای از تربیت اهل‌بیتی فرزندان ائمه علیهم‌السلام * حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها * حضرت عباس‌بن‌علی علیهماالسلام * شاهزاده علی‌اکبر علیه‌السلام * حضرت سیّدمحمّد پسرامام‌هادی علیهماالسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ج05_برخوردحاکمان‌بابیت‌امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام_استادنجم‌الدین‌طبسی.mp3
5.62M
. 🌿 | درسی، باعنوان: تدریس، در سال ۱۳۹۱شمسی ➖ ویژه‌ی دوستانی که برای ایام فاطمیه، منبر یا تدریس دارند ➖ کاری‌اختصاصی ازکانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام و لعن بر دشمنانشان ➖ محققین وطلاب واهل‌منبر، دانلود کرده، سرفرصت استماع بفرمایید 🔘 آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم حاج می‌فرمودند: مرحوم که در زمان سابق دربان باشی آستان قدس رضوی بود، ده مجلس روضه خوانی فراهم نمود. و والد مرا با حاج و مرا هم به‌واسطه پدرم برای منبر رفتن دعوت کرد و سفارش کرد که همه شما هر شب بایستی متوسّل شوید به امام‌نهم حضرت جواد الأئمّة‌ علیهم‌السلام و باید ذکر مصیبت آن حضرت بشود. ➖ و من چون تازه کار بودم و معلوماتم در منبر کم بود بر من دشوار بود. هرچه گفتند که جهت هر شب چیست، می‌گفت: اکنون باشد و من در آخر کار به‌شما خواهم گفت. این بود که ما هر شب متوسّل به‌آن بزرگوار می‌شدیم تا ده شب تمام شد. ➖ آنگاه شب دیگر ما اهل منبر را برای شام خوردن دعوت نمود. آن وقت گفت: جهت توسّل من در هر ده شب به امام جواد علیه‌السلام این بود که من در روز کشیک و خدمت خود در صحن مطهّر به‌رسم و عادتی که داشتم با دربانان مشغول جاروب کردن صحن کهنه می‌شدیم و جوی آبی که از صحن می‌گذشت و دو طرف آن نهر مردم از زائر و مجاور لب آن آب به‌جهت وضو ساختن می‌نشستند. ➖ یک روز همان قسمی که مشغول جاروب کردن بودیم، نزدیک برابر دیدم چند نفر از زائرین نشسته‌اند و مشغول خوردن خربزه می‌باشند و تخم‌های خربزه را آنجا ریخته و کثیف کرده‌اند. من اوقاتم تلخ شد و گفتم: ای آقایان اینجا که جای خربزه خوردن نیست لااقل می‌بایست پوست‌ها و تخم‌های خربزه را در جوی آب بریزید تا زیر پای کسی نیاید. ایشان از سخن من متغیّر شدند و گفتند: مگر اینجا خانه پدر توست که چنین می‌گوئی و دستور می‌دهی! من نیز عصبانی و متغیّر شدم و با پای خود بقیه خربزه و پوست‌ها و تخم‌ها را میان جوی آب ریختم. ➖ آنها بر خواستند و رو به‌حضرت رضا علیه‌السلام نموده گفتند: ای امام رضا! ما خیال کردیم اینجا خانه توست که آمدیم و اگر می‌دانستیم خانه پدر این مرد است نمی‌آمدیم! این سخن گفتند و رفتند. من هم عقب کار خود رفتم و چون شب شد و خوابیدم در عالم خواب دیدم در ایوان طلا جنجال و غوغائی است. نزدیک رفتم که بفهمم چه خبر است. دیدم آقای بزرگواری وسط ایوان ایستاده است و یک سه پایه‌ای در وسط ایوان گذاشته شده چون آن زمان رسم بود که شخص مقصّر را به‌سه پایه می‌بستند و شلاق می‌زدند. ➖ پس آن آقای بزرگوار فرمود: بیاوریدش! تا این امر از آن سرور صادر شد مأمورین آمدند و مرا گرفتند و نزد سه پایه آوردند و بستند که شلاق بزنند. من بسیار متوحّش شدم و عرض کردم: مگر گناه من چیست و چه تقصیر کرده‌ام؟ فرمود: مگر صحن خانه پدر تو بود که زائرین مرا ناراحت کردی و با پا خربزه ایشان را بجوی آب ریختی؟ خانه، خانه من و زوّار هم مهمان من هستند تو چرا چنین کردی؟ ➖ از این فرمایش آن حضرت چنان حال انفعالی به‌من روی داد که نمی‌توانم بیان کنم و مأمورین تا خواستند مرا بزنند من از ترس و وحشت این طرف و آن طرف نگاه کردم که شاید آشنائی پیدا شود که واسطه نجات من گردد. در این حال متوجّه شدم که یک آقای جوانی پهلوی آن حضرت ایستاده و دیدم آن جوان حال وحشت مرا که دید به‌آقا عرض کرد: ای پدر! این مقصّر را به‌من ببخشید. ➖ تا این سخن را گفت مرا آزاد کردند. آنگاه نگاه کردم نه سه پایه‌ای دیدم و نه شلّاقی. پرسیدم: این جوان که بود؟ گفتند: این آقازاده حضرت امام جواد علیه‌السلام است. سپس من از خواب بیدار شدم به‌فکر آن زائرین افتادم و روز در جستجوی آن‌ها برآمدم و به‌هر زحمتی بود ایشان را پیدا کردم و بسیار عذرخواهی نمودم و بعد ایشان را دعوت کردم و پذیرائی نمودم و از خود راضی کردم. ➖ حال شما آقایان بدانید که من آزاد شده حضرت جواد علیه‌السلام هستم و از این جهت بود که ده شب متوسّل به آن بزرگوار شدم. 📚 کرامات رضویه (نسخه دیجیتالی)، ص۱۶۹_۱۷۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا