eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب دارالسلام می‌نویسد: می‌گوید: من خدمت می‌کردم حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) را ونامه های او را در شهرها می بردم. 🍃 و داخل شدم بر او در سالی که وفات او واقع شد ومکتوبی به من داده، فرمود: این را به مدائن ببر و بدان که سفر تو پانزده روز خواهد کشید ودر روز پانزدهم وارد "سرّ مَنْ رَای خواهی شد وآوازه مرگِ مرا در خانه من خواهی شنید ومرا در مغتسل خواهی دید که غسّال مشغول غسل من باشد. "ابوالادیان" گوید: چون این بشنیدم، عرض کردم که: ای مولای من! پس قائم بعد از تو که خواهد بود؟ فرمود: آن کس که از تو مطالبه جواب نامه ها کند، پس او قائم بعد از من باشد. عرض کردم: زیادتر بفرمایید. گفت: آن کس که خبر دهد که در همیان چه باشد، او قائم بعد از من است. پس هیبت آن جناب مانع شد از آن سؤال کنم از ما فی الهمیان، ومکاتیب را برداشته روانه به سوی مدائن شده وجواب آنها را گرفته در روز پانزدهم وارد "سرّ من رأی" شدم، چنان که فرموده بود. 🍃 پس آواز گریه زنانِ گریه کننده از خانه آن بزرگوار شنیدم وآن حضرت را در مغتسل دیدم. پس دیدم جعفر بن علی - برادر آن حضرت - را که در خانه نشسته وجماعت شیعه در اطراف او، و او را بعضی تعزیت به مصیبت او وبرخی تهنیت به خلافت می گویند. چون این دیدم در نفس خود گفتم که: اگر این امام باشد، پس امامت بر خلاف شده؛ زیرا او را می شناختم که شراب می خورد وقمار می‌باخت وطنبور می‌نواخت. لکن به حکم ضرورت من هم پیش رفته او را تعزیت وتهنیت گفتم واو با من در باب نامه‌ها چیزی نگفت. پس عقید خادم بیرون آمده به جعفر گفت: ای آقای من! اینک برادرت را کفن کرده‌اند برخیز از برای نمازِ بر او. 🍃 جعفر بن علی با شیعیان برخاسته ودر جلو ایشان "سمان" وحسن بن علی - معروف به "سلمه" واز جانب "معتمد" خلیفه آمده بودند - همگی داخل خانه شدند و دیدیم که آن حضرت را کفن کرده در تابوت گذاشته‌اند. پس جعفر بن علی از برای نماز پیش ایستاد. چون اراده تکبیر گفتن نمود، دیدیم که کودکی بیرون آمد با رویی گندم گون ومویی مجعّد ودندان گشاده، وعبای جعفر را گرفته بکشید وفرمود: یا عمّ! پس رو؛ زیرا من اولی می‌باشم به نماز بر پدرم. 🍃 پس جعفر با روی غضبناک پس رفته و آن کودک بایستاد و اقامه نماز نموده، پس آن حضرت را در جانب قبر پدر بزرگوارش حضرت هادی (علیه‌السلام) دفن کردند. پس آن کودک متوجه من شده فرمود: یا بصری! جواب نامه هایی که در نزد تو می باشد بده. من آن جواب‌ها را تسلیم کرده و با خود گفتم که: این دو علامت از علاماتی که حضرت عسکری (علیه السلام) فرمود وعلامت همیان باقی ماند. 🍃 پس از آن بیرون رفتیم از خانه به نزد جعفر واو اندوهناک بود. "حاجز وشاء" به او گفت: یا سیدی، این کودک که بود که بر او اقامه حجّت نماییم. جعفر گفت: والله من او را هیچ وقت ندیده بودم واو را نشناختم. در این اثنا که نشسته بودیم، جمعی از اهل قم آمدند واز حضرت عسکری (علیه‌السلام) سؤال کردند و خبر وفات او را شنیدند. پس از خلیفه آن جناب پرسیدند. مردم اشاره به جعفر نمودند. آن قوم نزد جعفر رفته سلام کرده، تعزیت وتهنیت گفتند. پس گفتند که: با ما مالی ومکاتیبی باشد، بفرمایید که آن مکتوبها از کیان است وقدر مالها چیست؟ 🍃 جعفر چون این بشنید، از جای خود برخواست وجامه های خود را از یکدیگر پاشید وگفت: مردم از ما علم به غیب می خواهند. ناگاه دیدم که از خانه حضرت عسکری (علیه‌السلام) خادمی بیرون آمد و گفت: با شما مکتوب فلان وفلان می باشد، وبا شما همیانی می‌باشد که در آن همیان فلان مبلغ از دینار باشد و ده دینار از جمله آنها مطلّی است. پس آن قوم مکاتیب و مال را به آن خادم دادند و گفتند: آن که تو را فرستاده، او است امام نه غیر او. 🍃 جعفر چون این بدید به نزد "معتمد" خلیفه رفت و این امر را به او اظهار نمود. پس "معتمد" غلامان خود را فرستاده "صیقل" کنیز را بگرفتند و از او مطالبه آن کودک کردند و او انکار نمود؛ و به جهت اخفاء امر کودک، ادّعای حمل نمود. لهذا او را به "ابی الشارب" - که قاضی بود - سپردند و در اثنای این امر "عبیدالله ابن یحیی بن خاقان" به مرگ مفاجات بمرد و "صاحب زنج" در بصره خروج کرد و اشتغال به این امر، باعث غفلت از امر کنیز گردید واز دست ایشان فرار کرد». 📚 دارالسلام، شیخ‌محمود میثمی‌عراقی، چاپ مسجدمقدس‌جمکران، ص۲۴۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 می‌گوید: وقتی از دنیا رفتند، من وارد مدینه شدم و به امام رضا علیه‌السلام از اختلافات مردم بصره درباره امامت اهل‌بیت علیهم‌السلام خبر دادم پس حضرت فرمودند: در فلان روز وارد بصره می‌شوم، پس مردم از همه فرقه‌ها را در مجلسی جمع کن تا من آثار نبوت و امامت را برای ایشان ظاهر کنم. 🔅 پس در روز همان حضرت به مجلس ما در بصره وارد شد و فرمودند: من علي ابن موسى، و فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب و رسول‌الله (علیهم‌السلام) هستم!! امروز نماز صبح را در مسجد رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه خواندم اما الان با شما در این مجلس هستم و باز امشب در مدینه خواهم بود. 🔅 پس جماعتی گفتند: دلیل شما آن‌چه ادعا کردید، چیست؟ پس خواستند که مجلس را ترک کنند اما حضرت به آنها فرمود: لا تتفرقوا فانى إنّما جمعتكم لتسألوا عمّا شئتم من آثار النبوة وعلامات الإمامة التي لا تجدونها إلا عندنا أهل البيت فهلموا مسائلكم. متفرق نشوید، من شما را اینجا جمع کردم تا از هر چه می‌خواهید درباره آثار نبوت و علامات امامت بپرسید همان آثار و علاماتی که نزد احدی غیر از ما اهل‌بيت جمع نمی‌شود. 🔅 پس که -سنی متعصب ناصبی- بود گفت: محمدبن‌فضل از شما معجزاتی نقل می‌کند که قلب آن‌را قبول نمی‌کند!! 🔅 حضرت فرمودند: چه معجزاتی؟ عرض کرد: ادعا می‌کند شما هر چه از جانب خدا بر انبیا و مرسلین و تورات و انجیل و صحف نازل شده می‌دانید و می‌توانید به تمام زبان‌ها سخن بگوید؟! حضرت فرمودند: بلی محمد درست می‌گوید. پس گفتند: ما شما را آزمایش می‌کنیم. پس عده‌ای را حاظر کردند که ، ، ، و صحبت می‌کردند، پس حضرت با تمام ایشان سخن گفت، و آن‌ها نیز هرچه خواستند از حضرت سؤال کردند. 🔅 فأجابهم عما سألوا بألسنتهم ولغاتهم فتحير الناس وتعجبوا وأقروا جميعا بأنه أفصح منهم بلغاتهم؛ پس حضرت حضرت به‌تمامی سوالاتشان به‌زبان و لهجه خودشان پاسخ داد، پس مردم متحیر و متعجب شدند و همگی اقرار کردند حضرت از خود آنها به‌زبان مادری آنها فصیح‌تر صحبت می‌کند. 🔅 سپس حضرت به آن سنی و ناصبی فرمودند: اگر به تو خبر بدهم که به‌زودی گرفتار قتل یکی از افراد قومت می‌شوی، تصدیق می‌کنی؟! عرض کرد: نه، چون غیر از خدا کسی غیب نمی‌داند!! 🔅 حضرت فرمودند: آیا قرآن نمی‌خوانی که می‌فرماید: (عالم الغيب فلا يظهر على غيبه أحدا إلا من ارتضى من رسول) خداوند عالم غیب است و غیب خود را برای احدی آشکار نمیکند الا برای رسولانی که از ایشان راضی است. فرسول الله عند الله مرتضى ونحن ورثة ذلك الرسول الذي أطلعه الله على ما شاء من غيبه، فعلمنا ما كان وما يكون إلى يوم القيامة‌؛ پس خدا از رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله راضی است، و علم غیبش را به او آموخته، و ما وارثان همان پیمبری هستیم که خدا غیبش را به‌او آموخته، پس از آنچه تا قیامت رخ می‌دهد آگاه هستیم. 🔅 سپس حضرت به ابن هداب فرمودند: در پنج روز آینده آنچه گفتم رخ می‌دهد، و اگر آن‌را انکار کردی به خدا و رسولش کافر شدی. علاوه اینکه، به زودی کور می‌شوی. همچنین به‌زودی قسم دروغی می‌خوری که خداوند به‌خاطر آن تو را به‌مرض برص مبتلا می‌کند. 🔅 محمدبن‌فضل می‌گوید: به‌خدا قسم هر چه حضرت فرموده بود رخ داد. 📚 منابع: ۱. الخرائج والجرائح، قطب‌الدين راوندی، ج۱، ص۳۴۳ ۲. تفسير نورالثقلين، علامه‌حویزی، ج۵، ص۴۴۴ ۳. بحارالأنوار، علامه‌مجلسی، ج۴۹، ص۷۵ ۴. مسندالإمام‌الرضاعلیه‌السلام، شيخ عزیزالله‌عطاردی، ج۲، ص۹۷ ۵. تفسير أصفى، علانه‌فيض‌كاشانی، ج۲، ص۱۳۶۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 مرحوم علامه‌مجلسی در نقل می‌کند: از پدرش نقل كردكه گفت: حضرت باقر علیه‌السلام سوار برمركب شد به‌جهت بازديد باغى كه در داشت من نيز درخدمت ايشان رفتم. هم بود. ➖ سليمان عرض‌كرد: آقا، امام وقايعى كه درامروز اتفاق مى‏افتد، مي‌داند؟! فرمود: سليمان! به‌خدائى كه محمد را به‌نبوت برانگيخت وامتياز رسالت به‌او بخشيد، او جريان‏هاى روز وماه وسال را هم ميداند. ➖ سپس فرمود: سليمان! نميدانى كه فرشته‏اى در شب قدر براو نازل مى‏شود آنچه درآن سال تا سال ديگر پيش مى‏آيد وحوادث شب وروز را باو اعلام ميكند. هم اكنون جريانى راخواهى ديد كه مطمئن شوى. بيش از يك ميل راه نرفته بوديم كه فرمود: دونفر خواهند آمد كه دزدى كرده‏اند واموال دزدى شده را پنهان نموده‏اند. مقدارى كه راه پيموديم دونفر از دور پيداشدند حضرت به‌غلامان خود فرمود: اين دوسارق را بگيريد. آندو را گرفته‏آوردند. ➖ فرمود: شما دزدى كرده‏ايد. قسم بخدا خوردند كه چنين كارى نكرده‏اند! فرمود: اگر اموالى كه دزديده‏ايد تحويل ندهيد، كسى را ميفرستم درمحلى كه پنهان كرده‏ايد بيرون آورد وبه‌صاحب مال اطلاع ميدهم تاشما را پيش والى مدينه ببرد، اكنون هركدام را مايليد انتخاب كنيد. ➖ ازتحويل اموال امتناع ورزيدند. به‌غلامان دستور داد آنهارا نگه دارند. به‌سليمان فرمود: توبرو با اين غلامان بالاى آن كوه، در است توخودت داخل شو واموال را خارج كن بده به‌اين غلام، يك قسمت از اين اموال مربوط به‌كس ديگرى است كه او بعد ازچندروز خواهدآمد. ➖ بالاى كوه رفتم وغارى كه نشانى داده بود پيدا كردم. دوبسته سنگينى كه بايد دونفر آن را حمل كنند در غار بود خدمت حضرت آوردم. فرمود: سليمان! اگر فردا درمدينه باشى جريان‌هاى شگفت‌انگيزى خواهى ديد ازستمى كه به‌مردم بى‏گناه روا ميدارند. ➖ به‌مدينه برگشتيم. فرداصبح حضرت ما را پيش والى برد. صاحب مال عده‏اى را بعنوان دزد معرفى كرده بود كه گناهى نداشتند، والى از آنها باشدت هرچه تمامتر بازجوئى ميكرد. حضرت فرمود: اينها دزد نيستند دزد ومتاع او پيش من است. به‌صاحب مال فرمود: از تو چه دزديده شده؟ گفت يك بسته كه داخل آن فلان چيزهاست بدروغ چيزهائى راادعا كرد! ➖ امام فرمود: چرا دروغ ميگوئى؟! آن مرد از روى اعتراض گفت: توازمن بهتر ميدانى كه چه ازمن برده‏اند؟ والى از اعتراض آن‌چنان ناراحت شد كه خواست به‌او حمله كند امام جلو اورا گرفت. ➖ به‌غلام فرمود: آن بسته را بياور. به‌والى گوشزد كرد كه اگر بيش ازاين ادعا كند، دروغگو است. يك بسته ديگرى پيش من هست كه متعلق به‌ديگرى است و اومردى از اهالى بربر است وقتى آمد او را راهنمائى كن پيش من بيايد. اما اين دوسارق را بايد بكيفر برسانى. ➖ دو سارق را پيش خواندند، آنها خيال مي‌كردند والى تنها باگواهى حضرت دست آنها را قطع نخواهد كرد. يكى ازآنها گفت: ما كه اعترافى نكرده‏ايم، چرا دستمان راقطع كنيد؟! والى گفت: كسى بردزدى شما گواهى می‌دهد كه اگر برتمام اهل مدينه گواهى دهد سخن اورا می‌پذيرم. پس از آنكه دست آن دورا قطع نمودند، يكى از آنها گفت: بخدا قسم اى اباجعفر، دست مرااز روى حق قطع كردى، ولى مايل نيستم كه توبه‏ى من به‌دست ديگرى غير ازتو اجرا شود، گرچه تمام مدينه را بمن بدهند. من ميدانم تو علم غيب نمیدانى، ولى ازخاندان نبوت هستى وملائكه بر شما نازل مى‏شود ومعدن رحمت هستيد. ➖ سخنان دزد چنان امام علیه‌السلام را تحت تأثير قرار داد كه دلش سوخت، فرمود: عاقبت توبخير است. فرمود بخدا قسم دست او بيست سال جلوتر از خودش رهسپار بهشت شد. ➖ سليمان به ابوحمزه گفت: آيا دليل از اين واضحتر ديده‏اى؟ ابوحمزه گفت: شگفت انگيزتر جريان بسته ديگر بود. چيزى نگذشت كه آن مرد بربرى پيش والى آمد و شكايت دزديده شدن اموال خود نمود او را خدمت حضرت باقر فرستاد. خدمت امام رسيد. فرمود: بگويم در اين بسته چه دارى؟ مرد بربرى گفت: اگر از داخل بسته اطلاع دهى می‌دانم شما امامى هستى كه اطاعت از تو واجب است. ➖ فرمود: هزاردينار مال تو است وهزاردينار مال ديگرى است و لباسهائى بااين مشخصات در داخل بسته است. عرض‌كرد: نام شخصى كه هزاردينار متعلق باوست چيست؟ فرمود: محمدبن عبدالرحمن است كه پشت درب منتظر توست. فرمود: ديدى درست گفتم. بربرى گفت: ايمان آوردم به‌خداى يكتا وبه‌محمد مصطفى وگواهم بر اينكه شما اهلبيت رحمت هستيد كه خداوند شما را از آلودگی‌ها پاك كرده و معصوميد. حضرت فرمود: خدا ترا رحمت كند. بسجده افتاد تا شكر خدا كند. سليمان گفت: بعدازآن ده سال مرتب بحج رفتم وآن مردى‏كه دستش قطع شده بود ميديدم كه جزء اصحاب حضرت باقر علیه‌السلام بود. 📚 بحارالأنوار، ج‏۴۶، ص۲۷۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔴 👈🏼👈🏼 امیر عوالم، امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: إنّا أهلَ البَيتِ خَصَّنا الله بِالرَّحمَةِ والحِكمَةِ والنُّبُوَّةِ والعِصمة، مِنّا خاتَمُ الأنبياء… 📝 ما خاندانی هستیم که خداوند ما را به‌رحمت و حکمت و نبوت و عصمت ممتاز داشته است، پیامبر خاتم از ماست. 📚 بحارالأنوار، علامه‌مجلسی، ج۳۶، ص۲۶۰ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 إِسْحَاقُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَقْرَعِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُوحَمْزَةَ نُصَيْرٌ الْخَادِمُ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَامُحَمَّدٍ صلوات‌الله‌علیه غَيْرَ مَرَّةٍ يُكَلِّمُ غِلْمَانَهُ بِلُغَاتِهِمْ- تُرْكٍ وَرُومٍ وَصَقَالِبَةٍ. فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِكَ وَقُلْتُ: هَذَا وُلِدَ بِالْمَدِينَةِ وَلَمْ يَظْهَرْ لِأَحَدٍ. حَتَّى مَضَى أَبُوالْحَسَنِ علیه‌السلام وَلَا رَآهُ أَحَدٌ فَكَيْفَ هَذَا أُحَدِّثُ نَفْسِي بِذَلِكَ؟! فَأَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ صلوات‌الله‌علیه: إِنَّ الله تَبَارَكَ وَتَعَالَى بَيَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سَائِرِ خَلْقِهِ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَيُعْطِيهِ اللُّغَاتِ وَمَعْرِفَةَ الْأَنْسَابِ وَالْآجَالِ وَالْحَوَادِثِ. وَلَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَ الْحُجَّةِ وَالْمَحْجُوجِ فَرْقٌ. 📝 ، خادم حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌گوید: چند مرتبه شنیدم که آن‌حضرت با همراهانشان از ترک و رُم و صقالبه (اروپای شرقی)، به‌زبان خودشان صحبت می‌فرمودند‌، پس من به شگفتی آمده بودم که: چگونه ایشان با زبان‌های گوناگون حرف می‌زنند، به‌این فکر بودم که ناگهان امام علیه‌السلام رو به‌من کرده و فرمودند: خدای متعال، حجتش را در همه چیز بر سایر خلقش، آشکار کرده است، صحبت به تمام زبان‌های جهان، آگاهی از ، ، و می‌افتد را به او عطا کرده است، و اگر این‌گونه نبود، پس حجت خدا با سایر مردم چه فرقی دارد؟! 📚 منابع: ۱. كافي، ج١، ص۵۰۹ ۲. إعلام الوری، ج۲، ص۱۴۵ ۳. روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۸ ۴. کشف الغمة، ج۲، ص۴۱۲ ۵. الخرائج والجرائح، ج۱، ص۴۳۶ ۶. مناقب، ج۴، ص۴۲۸ ۷. مدینة المعاجز، ج۷، ص۵۴۸ ۸‌ بحارالأنوار، ج۵۰، ص۲۶۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدالله بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِالله بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْحَارِثِ الْبَطَلِ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ فَرَأَیْتُ جَارِیَةً فِی الدَّارِ الَّتِی نَزَلْتُهَا فَعَجَّبَتْنِی فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَمَتَّعَ مِنْهَا فَأَبَتْ أَنْ تُزَوِّجَنِی نَفْسَهَا. قَالَ: فَجِئْتُ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَکَانَتْ هِیَ الَّتِی فَتَحَتْ لِی فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَی صَدْرِهَا فَبَادَرَتْنِی حَتَّی دَخَلْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ، دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه‌السلام، فَقَالَ: یَا مُرَازِمُ! لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلَا ثُمَّ لَمْ یَرِعْ قَلْبُهُ. 📝 می‌گوید: وارد مدینه شدم. در خانه‌ای که سکونت کردم، کنیزی بود که زیبایی‌اش مرا به‌شگفت آورد. به‌فکر افتادم از او کام بگیرم، ولی او موافقت نکرد. شب که منزل آمدم و در زدم، همان زن در را باز کرد. بی‌درنگ دست به‌سینه‌اش زدم، کنیز (دوید) و پیش از من رفت و من وارد شدم. فردا صبح وقتی محضر حضرت ابوالحسن علیه‌السلام مشرف شدم، فرمود: «ای مرازم! شیعه ما نیست کسی که در خلوت دلش پارسا نباشد». 📚 منابع: ۱. بصائر الدرجات، ص۲۴۷ ۲. بحارالأنوار، ج۶۵، ص۱۵۳، ح۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
4.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ؟ 〰 حدیثی از باقرالعلوم علیه‌السلام 〰 إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَأَصْلَهُ وَفَرْعَهُ وَمَعْدِنَهُ وَمَأْوَاهُ وَمُنْتَهَاه.. 🔘 حجت‌الاسلام 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
@matalebe_nab_dar_menbarشیفتگی‌مأمون‌بمقام‌علمی‌امام‌جوادعلیه‌السلام_آیةالله‌سیدعلی‌میلانی_5884187946654898480.mp3
زمان: حجم: 8.58M
◾️ | و اشتیاق وی به تزویج دخترش با ایشان با وجود عدم رضایت خاندان بنی العباس و به راه انداختن مجلس مناظره با به منظور اثبات مقام علمی علیه‌السلام ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر 🔘 آیت‌الله 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔️ @ayatollahalimilani
◼️ 👈🏼👈🏼 مرحوم ، در کتاب خود می‌نویسد: شخصی به نام می‌گوید: در ذهنم دو مسأله بود که دوست می‌داشتم جواب آن را بدانم. تصمیم گرفتم به‌وسیله نامه، آن دو را نوشته و از امام عسکری علیه‌السلام سؤال کنم. ➖ یکی اینکه وقتی امام‌زمان علیه‌السلام ظهور می‌کند، ؟ دوم اینکه چیست؟ نامه‌ای نوشتم، اما فراموش کردم سؤال دومم را بنویسم. ➖ امام حسن‌عسکری علیه‌السلام در جواب من نوشتند: وقتی قائم علیه‌السلام ظهور کند، علیه‌السلام، میان مردم قضاوت می‌کند و برای قضاوت شاهدی نمی‌خواهد. ➖ در ادامه حضرت نوشته بودند: می‌خواستی راجع به‌تب بپرسی! این آیه را در ورقه‌ای بنویس و بر شخص تب‌دار آویزان کن؛ به‌اذن خدای متعال، ان‌شاءالله خوب می‌شود: (يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً عَلى‌ إِبْراهِيمَ)، سوره انبیاء، آیه ۶۹ حسن بن طریف می‌گوید: همین کار را انجام دادم و بیمارم خوب شد. 📚 اثبات الهداة، شیخ‌حرعاملی، ج۶، ص۲۸۷ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar