eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔶 👈🏼👈🏼 عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَبْدالله بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِالله بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْحَارِثِ الْبَطَلِ عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ فَرَأَیْتُ جَارِیَةً فِی الدَّارِ الَّتِی نَزَلْتُهَا فَعَجَّبَتْنِی فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَمَتَّعَ مِنْهَا فَأَبَتْ أَنْ تُزَوِّجَنِی نَفْسَهَا. قَالَ: فَجِئْتُ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَکَانَتْ هِیَ الَّتِی فَتَحَتْ لِی فَوَضَعْتُ یَدِی عَلَی صَدْرِهَا فَبَادَرَتْنِی حَتَّی دَخَلْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ، دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه‌السلام، فَقَالَ: یَا مُرَازِمُ! لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلَا ثُمَّ لَمْ یَرِعْ قَلْبُهُ. 📝 می‌گوید: وارد مدینه شدم. در خانه‌ای که سکونت کردم، کنیزی بود که زیبایی‌اش مرا به‌شگفت آورد. به‌فکر افتادم از او کام بگیرم، ولی او موافقت نکرد. شب که منزل آمدم و در زدم، همان زن در را باز کرد. بی‌درنگ دست به‌سینه‌اش زدم، کنیز (دوید) و پیش از من رفت و من وارد شدم. فردا صبح وقتی محضر حضرت ابوالحسن علیه‌السلام مشرف شدم، فرمود: «ای مرازم! شیعه ما نیست کسی که در خلوت دلش پارسا نباشد». 📚 منابع: ۱. بصائر الدرجات، ص۲۴۷ ۲. بحارالأنوار، ج۶۵، ص۱۵۳، ح۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔶 👈🏼👈🏼 آیت‌الله می‌نویسد: اگر نبودند، شاید هیچ‌گاه تشیّع در میان مردم ایران فراگیر و رسمی نمی‌شد. موقوفه‌ای را برای استنساخ و نشر قرار داده بود، و اینکه کتب مرحوم مجلسی در کشور منتشر و در منازل مردم کتاب‌های مجلسی وارد شده بود، در سایه حمایت همین شاهان بود و اگر آن‌ها نبودند، این کار عملی نبود. ➖ در سال ١٠٩٨ شاه سلیمان تصمیم می‌گیرد مقام شیخ الإسلامی را به‌مرحوم مجلسی إعطاء کند. در خاتون آبادی که در زمان حیات شاه سلیمان نوشته شده، آمده است که شاه چند مرتبه کلمه التماس را به‌زبان خود جاری کرد، با اینکه این‌گونه تعابیر از زبان شاهان به‌ندرت خارج می‌شد. ➖ همچنین نوشته است که: هندی‌ها در دولتخانه شاهی بُت می‌پرستیدند و مجلسی حدود دو ماه بعد از تصدّی ، بُت‌خانه آنها را خراب کرد. در آن زمان مقام شیخ الاسلامی مقام اول روحانی کشور بود که همه تصرّفات مربوط به امور دینی به دستور او بود و مرحوم مجلسی تصدّی این مقام را پذیرفته بود مشروط به‌اینکه مظاهر کفر را از بین ببرد و احکام شرع و تشیّع را بر ایران حاکم کند. ➖ در آن اوضاع اگر علماء شیعه و از جمله مرحوم مجلسی شاهان شیعی را تقویت نمی‌کردند، حکومت عثمانی که متصل به‌ایران بود، ایران را نابود می‌کرد. هر چند جزء اذان نیست، ولی در عین حال چون شعار شیعه شده، این شعار باید محفوظ بماند. بعد از اینکه با سختی بسیار شهر هرات را گرفت، همان روز اول دستور داد در آنجا اذان شیعی گفته شود، زیرا علامت حیازت آن جا همین اذان شیعی بود. ➖ ، بی‌دین نبودند و نباید فسادشان سبب شود که ما بر تمام اعمال آنها خط بطلان بکشیم. در زمانی که حکومت عثمانی می‌خواست ایران را ببلعد، اگر این علماء مقابل حکومت قرار می‌گرفتند یا کوتاه می‌آمدند و حکومت شیعی را تأیید و تأکید نمی‌کردند. عثمانی غلبه می‌کرد. 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۴، ص۳۹۴ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب‌جمعه‌،شب‌زیارتی| سینه‌زنی زیبای از مرحوم حاج‌مرزوق‌کربلایی👇🏽
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 کلیپی قدیمی باعنوان: مهجة قلب النبی یا ثارالله وابن ثاره؛ بنما نظاره رؤوسنا المکشوفة؛ یاحسین مظلوم ➖ پیشنهاد دانلود دوست‌داران اهل‌بیت علیهم‌السّلام و هیئتی‌ها ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 📥 درباره‌ی تأسیس جلسات مسلمیه حضرت شاه‌عبدالعظیم علیه‌السلام، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 📥 احوالات مرحوم حاج‌مرزوق‌حائری‌کربلایی رو، 👈🏼 در اینجا ببینید.. 🔻 ایشان متوفی ۱۳۲۹شمسی هستند.. 🔻 کلیپ تصویری، مربوط به‌‌‌حدود ۹۰ سال قبل 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
هر چند انتهای فلک خاک این در است خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است بال فرشته منت از این خاک می کشد جنت کجا به گرد و غبارش برابر است بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است برما مجال خادمی او نمی رسد وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است تنها به قصد سرمه به مژگان نمی زنیم خاک بقیع را مژه آغوش بهتر است تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست خورشید ماه پرتو فانوس این در است گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است نام بقیع میشنوم بغض میکنم خاکی که نام بردن از او غربت آور است تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد گویا فلک به خون جگر ها شناور است بی سایبان مزار امامان بی حرم این روضه از کران به کران آه گستر است هر یک که خفته اند در این آستان غم بر سینه هایشان همه داغی مکرر است آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است دیده است بین خانه امامی میان دود وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود در بین دود ، شعله به دامان خواهر است دیده میان آتش و خون سیل لشگری دنبال گوشواره و خلخال معجر است در کربلا وجب به وجب روضه ریخته آری عزای کرببلا داغ اکبر است اما تمام چشمه این روضه های سخت درشعله و شکستن آیات کوثر است خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در کتاب (تألیف سال ۱۲۵۵ق) در مجلس خواب مقبل می‌نویسد: ➖ منقول است که مقبل در عهد شباب جوانی بود ظریف و در ظرافت به غایت لطيف اتفاقا ایام محرم به جمعی رسید که سینه زنان و گریان در عزای شاه شهیدان مشغول بودند به طریق استهزاء چیزی خواند که جمع عزاداران را متالم و نالان نمود پس از چندی به‌مرض جذام مبتلا گردید به‌حدی که مردم از او تنفر جسته در گلخن حمام مقام گرفت اتفاقا سال دیگر شد روزی در زاویه خرابه با دل شکسته نشسته بود که ناگاه جمعی از شیعیان سینه‌زنان و می‌خواندند: نظم؛ چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز سر حسین مظلوم از تن جداست امروز ➖ مقبل را آتش در نهاد افتاد و به‌نظر حسرت در ایشان نگریست و گریست و گفت: نظم؛ روز عزاست امروز جان در بلاست امروز فغان و شور محشر در کربلاست امروز ➖ در همان شب حضرت پیغمبر را در خواب دید که وی را نوازش فرمود و از تقصیرش گذشت و گویند که مسمی به محمد شیخا بود و جناب ختم الرسل او را ملقب به مقبل نمود این بود که شروع نمود به ذکر واقعات و شرح حكايات سيدالشهداء. گوید که: چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود چندان خواندم و گریستم تا آنکه در بستر غنودم در عالم خواب خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم اما چه کربلا و چه صحن و چه روضه و چه روان نوشته خلد برو عرضه‌های المشتاق ➖ و در حرم محترم منبری گذارده بودند صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر نیز تشریف داشت در آن اثنا امر نمود تا محتشم را حاضر کردند فرمود: امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان. محتشم به امر آن سید محترم بر منبر رفت خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو. چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو و همچنین تا به‌عرشه منبر نشست و خواند. بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد شور نشور واهمه را در گمان فتاد هم بانگ نوحه، غلغله در شش جهت، فكند هم گریه، در ملایك هفت آسمان فتاد هرجا كه بود آهوئى، از دشت پا كشید هرجا كه بود طایرى، از آشیان فتاد شد وحشتى، كه شور قیامت زِ یاد، رفت چون چشم اهل بیت، بر آن كشتگان فتاد هرچند بر تن شهدا چشم، كار كرد بر زخم‏هاى كارى تیغ و سنان، فتاد ناگاه چشم دختر زهرا، در آن میان بر پیكر شریف امام زمان فتاد بى اختیار نعره‏ى هذا حسین ازو سر زد، چنانكه آتش از آن، در جهان فتاد پس با زبان پر گله، آن بضعه‏ى بتول رو در مدینه كرد، كه یا ایهاالرسول واین کشته فتاده به هامون حسین تست وین صید دست و پا زده در خون حسین تست این نخل ترک از آتش جان سوز تشنگی وود از زمین رسانده به گردون حسین تست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین تست ➖ مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری جناب سید امم خلعتی به محتشم عطا نمود من به خیال آنکه البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته زیرا که به من التفاتی ننمود و امر به خوانندنم نفرمود ناگاه حوریه ای به خدمت سید دوسرا عرض نمود که: انسیه حورا جناب فاطمه زهرا می‌گوید که: مقرر بفرما مقبل واقعه ای در مرتبه سيدالشهداء بخواند. پس حضرت مرا امر فرمود بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد به رنگ پرتو خورشید به زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش به زمین افتاد ➖ ناگاه کسی اشاره نمود که: فرود بیا دختر سید دو سرا بیهوش گشته پس من فرود آمدم و منتظر عطای خیر البرایا بودم که دیدم ضریح منور سبط خیر البشر باز شد و شخص جلیل القدری بر آمد اما زخم سینه‌اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از حد و حصر بیرون بود خلعت فاخری به من عطا نمود. ➖ عرض کردم: فدایت گردم! تو کیستی؟ فرمود: نظم؛ حسینم که دوش نبی بوده جایم فرستاده خلعت خدا از برایم 📚 حزن المومنین فی مصائب آل طه ویس، ملامحمدعلی نجفی کاظمی (قرن۱۳ق)، مجلس خواب مقبل 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا