eitaa logo
مطالب ناب در منبر
4هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.8هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــPDFکتب اعتقادی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 کلیپی قدیمی باعنوان: مهجة قلب النبی یا ثارالله وابن ثاره؛ بنما نظاره رؤوسنا المکشوفة؛ یاحسین مظلوم ➖ پیشنهاد دانلود دوست‌داران اهل‌بیت علیهم‌السّلام و هیئتی‌ها ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 📥 درباره‌ی تأسیس جلسات مسلمیه حضرت شاه‌عبدالعظیم علیه‌السلام، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 📥 احوالات مرحوم حاج‌مرزوق‌حائری‌کربلایی رو، 👈🏼 در اینجا ببینید.. 🔻 ایشان متوفی ۱۳۲۹شمسی هستند.. 🔻 کلیپ تصویری، مربوط به‌‌‌حدود ۹۰ سال قبل 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 در کتاب (تألیف سال ۱۲۵۵ق) در مجلس خواب مقبل می‌نویسد: ➖ منقول است که مقبل در عهد شباب جوانی بود ظریف و در ظرافت به غایت لطيف اتفاقا ایام محرم به جمعی رسید که سینه زنان و گریان در عزای شاه شهیدان مشغول بودند به طریق استهزاء چیزی خواند که جمع عزاداران را متالم و نالان نمود پس از چندی به‌مرض جذام مبتلا گردید به‌حدی که مردم از او تنفر جسته در گلخن حمام مقام گرفت اتفاقا سال دیگر شد روزی در زاویه خرابه با دل شکسته نشسته بود که ناگاه جمعی از شیعیان سینه‌زنان و می‌خواندند: نظم؛ چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز سر حسین مظلوم از تن جداست امروز ➖ مقبل را آتش در نهاد افتاد و به‌نظر حسرت در ایشان نگریست و گریست و گفت: نظم؛ روز عزاست امروز جان در بلاست امروز فغان و شور محشر در کربلاست امروز ➖ در همان شب حضرت پیغمبر را در خواب دید که وی را نوازش فرمود و از تقصیرش گذشت و گویند که مسمی به محمد شیخا بود و جناب ختم الرسل او را ملقب به مقبل نمود این بود که شروع نمود به ذکر واقعات و شرح حكايات سيدالشهداء. گوید که: چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود چندان خواندم و گریستم تا آنکه در بستر غنودم در عالم خواب خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم اما چه کربلا و چه صحن و چه روضه و چه روان نوشته خلد برو عرضه‌های المشتاق ➖ و در حرم محترم منبری گذارده بودند صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر نیز تشریف داشت در آن اثنا امر نمود تا محتشم را حاضر کردند فرمود: امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان. محتشم به امر آن سید محترم بر منبر رفت خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو. چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو و همچنین تا به‌عرشه منبر نشست و خواند. بر حربگاه، چون ره آن كاروان فتاد شور نشور واهمه را در گمان فتاد هم بانگ نوحه، غلغله در شش جهت، فكند هم گریه، در ملایك هفت آسمان فتاد هرجا كه بود آهوئى، از دشت پا كشید هرجا كه بود طایرى، از آشیان فتاد شد وحشتى، كه شور قیامت زِ یاد، رفت چون چشم اهل بیت، بر آن كشتگان فتاد هرچند بر تن شهدا چشم، كار كرد بر زخم‏هاى كارى تیغ و سنان، فتاد ناگاه چشم دختر زهرا، در آن میان بر پیكر شریف امام زمان فتاد بى اختیار نعره‏ى هذا حسین ازو سر زد، چنانكه آتش از آن، در جهان فتاد پس با زبان پر گله، آن بضعه‏ى بتول رو در مدینه كرد، كه یا ایهاالرسول واین کشته فتاده به هامون حسین تست وین صید دست و پا زده در خون حسین تست این نخل ترک از آتش جان سوز تشنگی وود از زمین رسانده به گردون حسین تست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین تست ➖ مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری جناب سید امم خلعتی به محتشم عطا نمود من به خیال آنکه البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته زیرا که به من التفاتی ننمود و امر به خوانندنم نفرمود ناگاه حوریه ای به خدمت سید دوسرا عرض نمود که: انسیه حورا جناب فاطمه زهرا می‌گوید که: مقرر بفرما مقبل واقعه ای در مرتبه سيدالشهداء بخواند. پس حضرت مرا امر فرمود بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد به رنگ پرتو خورشید به زمین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش به زمین افتاد ➖ ناگاه کسی اشاره نمود که: فرود بیا دختر سید دو سرا بیهوش گشته پس من فرود آمدم و منتظر عطای خیر البرایا بودم که دیدم ضریح منور سبط خیر البشر باز شد و شخص جلیل القدری بر آمد اما زخم سینه‌اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از حد و حصر بیرون بود خلعت فاخری به من عطا نمود. ➖ عرض کردم: فدایت گردم! تو کیستی؟ فرمود: نظم؛ حسینم که دوش نبی بوده جایم فرستاده خلعت خدا از برایم 📚 حزن المومنین فی مصائب آل طه ویس، ملامحمدعلی نجفی کاظمی (قرن۱۳ق)، مجلس خواب مقبل 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
55.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 کلیپی قدیمی باعنوان: ➖ پیشنهاد دانلود به‌هیئتی‌ها و اهل‌روضه ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان 📥 درباره‌ی احوالات مرحوم آیت‌الله بروجردی👈🏼 اینجا رو ببینید.. 📥 درباره‌ی تکیه‌ی آسیدحسن‌قم، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 🔻 مربوط به سال ۱۳۷۱شمسی در تکیه‌ی آسیدحسن‌قم 🔻 کلیپ تصویری، مربوط به ۳۳ سال قبل 🔘 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @tekyeqom
بیچاره دلی که به محبت نتپیده است یا در ره معشوق مشقت نخریده است بیچاره کسی که شب جمعه شده اما از گوشه ی چشمش نم غربت نچکیده است اربابی و ما ماتِ کرامات تو هستیم از خوان تو کس غیر کرامت نشنیده است "ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است"* خوشبخت کسی شد که به شکرانه ی این عشق دامان حیا... پرده ی عصمت ندریده است امشب سر سجاده دلم ریخته برهم... ...یاد گذرم که به مزارت نرسیده است بگذار که من هم برسم کرب و بلایت تا نوکرتان باز خجالت نکشیده است بنگر تو به زینب که پس از رفتنت آقا قدّش ز غریبی و اسارت چه خمیده است 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 ، در کتاب: [تألیف ۱۲۷۸ق] می‌نویسد: نُقِلَ عن عن قال: رجعتُ من الطواف مع جماعة من الأبرار فأطرق علینا السُرّاقُ قریبَ الدمشق؛ یعنی نقل شده از عبدالکمال از عبدالصالح هروی می‌گفت که: وقتی با جماعتی از ابرار از طواف کعبه برگشته بودیم، در نزدیکی شام از راهزنان نافرجام بر سر ما ریختند. فَنَهَبوا أموالَنا وقَتَلوا جُلَّنا؛ پس اموال را به‌غارت بردند و بزرگان ما را کشتند. وإنّی فررتُ وکان معی مَقتَل أحمد ابن حنبل فرأیتُ غاراً فی جانب الجبل فقَرِبْتُ إلیها وکنتُ فی غایة الحزن والغمّ؛ یعنی آنگاه من فرار کردم و مقتل احمدبن‌حنبل با من بود. پس در آن‌وقت در دامنۀ کوه غاری را مشاهده نمودم، پس به‌آن غار رفتم و در نهایت حزن و غم و ألم بودم. ➖ فقلتُ فی نفسی: أفُكُّ المقتلَ وأقرأه وأبکی علی مصائب آل الرسول وإخوانهم؛ پس با خود گفتم که: این مقتل را می‌گشایم و می‌خوانم و گریه می‌نمایم بر مصیبت‌های اولاد رسول و برادرانش. ففککتُه وقرئتُه فرفعتُ صوتی بالبکاء فسمعتُ صوتاً مرتفعةً حزینةً محرقة من وراء الغار؛ پس آن کتاب را گشودم و او را می‌خواندم و صدای خود را به گریه بلند نمودم، پس ناگاه صدایی بلندیی و محزونی با سوزوگدار از عقب غار شنودم. ➖ فقلتُ: صاحبُ هذا الصوت من صواحبی. فمشیتُ فی أَثَرِه فرأیتُ رجلاً مهیباً عجیباً یبکی؛ پس با خودم گفتم که: صاحب این صدا از مصاحبان من است. پس از عقب آن صدا رفتم، پس شخصی مهیبی با هیئت عجیبی مشاهده کردم و دیدم که گریه می‌کند. وهو یقول: یا حسین، لیتنی کنتُ تراباً ولم أرك کما رأیتُك. و می‌گوید: ای حسین، ای کاش خاک می‌شدم و تو را به آن‌حالت نمی‌دیدم، چنانکه مشاهده کردم. ➖ فغلب علیّ الخوفُ وقلتُ: یاعبدالله، من أنت؟ قال: أنا زعفر الجنّیّ. پس خوف بر من غلبه کرده، گفتم: ای بندۀ خدا، تو کیستی؟ گفت: منم . وقلتُ: یا عبدالصالح، ما تفعل هنا؟ گفتم: ای بندۀ صالح، در این مکان چه می‌کنی؟ قال: عاهدتُ الله من یوم قَتْلِ سیّدی الحسین أنْ لا أشْبَعَ ولا أروی أبداً وأبکی علیه وأحضُرَ فی کلّ مجلسٍ یُقِیمُ مصیبتَه إلی أنْ أدرکنی الموتُ؛ گفت: با خدا تعاهد کرده‌ام از روز شهادت آقایم حسین علیه‌السلام، به‌اینکه نه سیر شوم و نه بسیار بیاشامم در هیچ وقت، و گریه نمایم بر آن‌جناب و حاضر شوم در مجلس عزای او، تا اینکه اجل مرا درک نماید. 📚 وسیله الفردوس، حسین بن عبدالرزاق تبریزی، نسخه خطی به‌شماره ۸۲۷ کتابخانه مرعشی قم، ص۴۵۲ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 ، در کتاب: [تألیف ۱۲۷۸ق] می‌نویسد: وإذ وقع الاحباب مستودعاً لهم علی حال یأس موقنا بوفات، و زمانی‌که رسید آن جناب بر اهل‌بیت و ایشان را وداع می‌نمود در حالت نومیدی که یقین داشت به‌وفات خود. فقال: وأرض الکرب تسقی بدمعه سلام علیکم عترتی وثقاتی؛ پس آن جناب فرمود در حالتی که زمین کربلا از اشک چشم آن حضرت سیراب می‌شد: سلام من بر شما باد ای اهل‌بیت من. ➖ سلام من الموتور عند انقطاعه علی أهل والأولاد والأخوات؛ سلام از بی کس و تنهایی در وقتی‌که قطع امید نمودن او از اهل و اولاد و خواهران در بدر خود. ➖ فقمن وأرسلن الدموع تلهفا وأمسکن منه الذیل منتجبات؛ چون سخنان آن جناب را شنیدند، پس همه ایشان به‌سوی ایشان دویدند و دامن او را گرفتند، در حالتی که گریان و نالان بودند. 📚 وسیله الفردوس، حسین بن عبدالرزاق تبریزی، نسخه خطی به‌شماره ۸۲۷ کتابخانه مرعشی قم، ص۳۷۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◾️ 👈🏼👈🏼 می‌گوید: هنگامی که و اهل‌بیت امام‌حسین علیهم‌السلام رو به‌فرار نهادند، دخترکی را دیدند که آتش گرفته، در آن حال می‌گریست و سراسیمه به‌اطراف می‌دوید. و آن‌چنان ضعف و عطش بر او چیره شده بود که هر از چندگاهی به‌زمین می‌خورد و دوباره با زحمت برمی‌خاست. ➖ به‌قدری وضعیت این دختر سه ساله تأثرآور بود که دلم برای او سوخت. با اسب به‌سوی او تاختم خاموش کنم، اما آن دختر کوچک با سرعت بیشتر از من دور می‌شد. من فریاد برآوردم: !! درنگ کن تا آتش پیراهنت را خاموش کنم. ➖ نازدانه هراسان ایستاد. آتش دامن او را خاموش کردم. وقتی این مهربانی را از من دید به‌من گفت: اندکی آب به‌من بده است. وقتی ظرف آب را به‌او دادم آمد. گفتم چرا آب را نمی‌نوشی؟ گفت: به دنبال پدرم هستم او تشنه بود. به‌او گفتم: آب را بنوش . حضرت رقیه سلام الله علیها در حالی که گریه می‌کرد فرمود: . 😭😭 📚 سوگنامه دردانه حسین علیه‌السلام، سیدمحمدرضاموسوی (تاریخ نشر: خرداد ۱۳۸۵ش)، ص۸۸، به‌نقل از مفاتیح‌الغیب، و ابن‌جوزی 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
نصیحت پدرم مانده است در گوشم که روز فقر، شبش نان روضه نفروشم غم گرسنگی‌ات قوت غالب من شد همیشه در وسط روضه اشک می‌نوشم قسم به کتری جوشیده در حسینیه که با کسی که نخواهد تو را نمی‌جوشم گرفت نور خدا زندگی تاریکم به لطف شعله‌ی در چلچراغ بر دوشم حسین گفت پدر جای لای لایی شب وعشق ریخت به جانم هنوز مدهوشم به‌چار گوشه‌ی قبرم قسم که بعد از مرگ برای تنگی قبرم گدای شش گوشم کفن که دستِ‌ مرا بست؛ دست تو باز است وَ دست باز تو یعنی بیا در آغوشم چرا به یاد لب تشنه‌ات نمیمیرم مرا ببخش عزیزم که آب می‌نوشم مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت مصیبت پسر تو نشد فراموشم میان روضه‌ی بزم یزید فریادم به یاد شام غریبان اگر که خاموشم عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است تو پاره پیرهنی، من لباس می‌پوشم گروه یا مظلوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
@matalebe_nab_dar_menbarبه‌تو‌دل‌دادم_حاج‌محمدعلی‌قاسمی_اردیبهشت1404_5794151494961862579.mp3
زمان: حجم: 11.14M
🌿 | کلیپ سینه‌زنی، باعنوان: ➖ پیشنهاد دانلود به‌هیئتی‌ها واهل‌روضه ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام ولعن بر دشمنانشان ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر 🔘 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar