1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما چون از لحاظ فکری و فرهنگی خیلی متفاوتیم با (اکثر) ایرانی ها
اولین چیزی که #ایرانی_ها بهش فکر می کنند #وقت_ازدواج پول دارم یا ندارم....
#وقت_فرزندآوری، #پول دارم یا ندارم ...
...
چیزی که اسلام اول و آخر می گوید روش فکر کن دین(عقاید) و خُلق آقای خواستگاره. نه درآمد و کارش . . . ....
دقیقا برعکسه
#محتشم_علی_نقوی
@mohtashim.naqvi
پسر از #پاکستان آمده تهران درس بخواند برای #انقلاب و #صدورانقلاب و #عشق #امام_خمینی_ره
دختر از #لبنان تقریبا با همین نگاه آمده ایران.
در #دانشگاه_هنر هم را می یابند.
چیز مشترکی نداشتند
نه #زبان مشترک
نه #اصالت مشترک
نه قوم و خویش مشترک
نه آشنا و معرف برای معرفی پسر
تنها و تنها در #هدف و #اعتقاد شون اشتراک داشتند
...
الان خانم از تهران حاضر نیست بیاید #قم در فاصله یک ساعت و نیمه از #تهران زندگی کند. اما خانم محتشم علی از لبنان به این دوری و فاصله آمده در تهران زندگی کرده بعد باز با آقاش همراهی کرده آمده قم.
خانم نگفته الان این جا کارت معلوم نیست بارت معلوم نیست شغل ات چیه؟ از این مسخره بازی های ایرانی . . .
#هدف و قصد #تشکیل_خانواده_اسلامی و #حقیقت_ازدواج_اسلامی بوده است نه حواشی غیرضرور ِمادی.
پ.ن: خدایا #اللهم_ارزقنا_ازاینا باشعور و مومن نه الکی سر #مزارشهدا رفتن
پ.ن۲: #رهبرانقلاب:《میگویند که اینها #خانه و #شغل و #درآمد ندارند؛
ما نباید تصور بکنیم که حتماً بایستی یک نفری #خانهی_مِلکی و شغل_درآمدداری داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه.
🌺 اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه.
.
. این قرآن است که با ما دارد اینجور حرف میزند. ۱۳۹
آنچه دوشنبه شب دیدم...
از مترو چهارراه ولیعصرعج آمدم بیرون.
در زیرگذار که به دوتا خانم که موهاشومو بیرون گذاشته بودن از پست مواجه شدم. تذکر دادم... خواهر موهاتونو بپوشونید خوب نیست....
آنها با لفظ برادرم شروع کردن به حملات واکنشی... متلک بود مهم نبود ما توقف نکردم...
رفتم که از هروحی شمال شرق چهارراه بیایم بیرون.
از تا وارد پیاده شدم دوتا پسر دیدم و یک دختر روسروی افتاده...کشف حجاب کرده...
اول چیزی نگفتم رفتم اما برگشتم گفتم "خانم موتونو بپوشونید "
پسره: چی گفتی؟
من نگاه به عقب
دختره: چشم
من رفتم رو به جلو
چشمتان روز بد نبیند
تا حالا اینقدر به ظاهر مونث سرلخت ندیده بودم ...
عحیب بودند موهاشون مثل دخترها بلند نبود پسرآنه تا دخترآنه... اما بیشتر مونث می زد قیافه شون تا مذکر...
دوتا هم روی زمین نشسته بودند...
یکی شون خب تشخیصم این بود مونث است گمانم این بود آن یکی پسر باشد
پسرهایی هم که بودند قیافه اصلا متعارف نبود... شاید برای این #دانشگاه_هنر ای ها عادی باشد شاید...
خوف برای من در آن محیط مستولی و حکم فرما بود... دلم می خواست بروم صحبت کنم... اما حقیقتا می ترسیدم و خوف داشتم...من آدم ترسویی در نهی از منَکر نیستم اما اینجا حقیقتا خوف عُقلایی بود...
پیاده رو ادامه دادم رو به شمال.
سمت راست دوتا دختر دیدم و یک پسر. یکی شون کشف حجاب بود... گفتم خانم بپوشونید
آقا: چی گفتی؟
ادامه دادم...
سر یک کوچه ای رسیدم توقف کردم ... داشتم فکر می کردم برگردم تذکر بدهم یا رنگ بزنم ۱۱۰... یا چی!؟
یکدفعه دیدم دو تا که مانتو جلو باز اند و یوی شون موها بلتد از پشت عریان کرده... رفتند تو خیابان( ولی عصرعج). رفتند کنار پراید. نشیتند تو پراید.
سریع ۱۱۰ گرفتم. برداشت...ممکن بود حرکت کند نمی خواستم مثل آن دفعه عکس از پلاک بگیرم...تا تلفن را برداشت گفتم:
سلام ۵۹۸....ایران...ببخشید سریع یادداست کنید الان ممکنه بره...پراید مشکی صندوق ندارد
گفت چشم یادداشت شد. موقعیت را بفرمایید
خیابان ولی عصر بعد چهارراه ولی عصرعج.
قضیه پیاد رو چهارراه ضلع شمالی را هم گزارش دادم ...
یک لحظه حس بی سیم پلیسی بهم دست دادن بدون سلام و علیک تا گوشی را برداشت شماره پلاک گفتم🤗
...
یک رفتگر دیدم باهاش صحبت کردم
اسمش زاهد بود. گفت چندماهی اینجاست از اول سال، هرشب این ها را می بیند. تعبیرش حالب بود.
نمی دانم اینها چه مخلوقاتی هستند؟!
...
گفتم به کابل و #افغانستان هم رسیده؟
گفت آره بابا همه جا فساد آمده.
گفتم وقتی ماهواره و گوشی برسد هرجا این هم از آثارشه...
گفت ما بچه بودیم با خواهر و برادر خانه مان افغانستان هرچه گریه کردیم پدر یک تلویزیون بخرد نخرید. به شدت مخالف بود...
الان هم که چند سال است ایران تلویزیون ندارم ...
ازش خداحافظی کردم... دوباره برگشتم پایین ببینم منکر رفع شده؟
دیدم هنوز هستند و منکرات هم هست...
نگاه کردم...دلم می خواست بروم صحبت کنم... روم نمی شد البته بیشتر می ترسیدم... اصلا متعارف نبودند..
یکی از این به ظاهر دخترها با صداش که نازکی دخترها را نداست گفت بیاید بخرید کارها خودمونه... یک چیزهایی روی زمین چیده بودند معلوم نبود چه بود دست بند بود چه بود....
با ترس دوتا عکس از کنار گرفتم...
دوباره آنجا رو به شمال ترک کردم... زنگ زدم به ۱۱۰ گفتم آقا من چند دقیقه پیش زنگ زدم اما اینها هنوز هستند موقعیت کامل گرفت گفت باشه بررسی می شود. گفتم آقا من اینجا وایمیسم نیان باز زنگ می زنم. گفت اشکالی ندارد.
رفتم دم دانشگاه هنر رسیدم. یک کافه کنارش باز بود ... یکی در دانشگاه نشیته بود روی پله. به ظاهر دختر می آمد...موهاش زیاد بود... دیدم گوشی دستشه...پاکت سیگار هم دستش...
شروع به صحبت کردم متوجه شدم پسره...
گفتم چندتا سوال دارم
شما هر شب اینچایید؟ این وضعیت تو این پیاده رو هر شب این است؟
گفت آره. هست دیگه
گفتم عجیبه
گفت چی؟
گفتم خب اینکه روی زمین بشینند ...
گفت نه عادیه
گفتم من روز هم اینجا آمدم اینطور نبوده....
تماما اصرار داشت که بگوید عادی است
منم می گفتم بابا تو پارک دیدیم بشینند تو پیاده رو نه.
گفت تو #مدرسه و #دانشگاه هم رو زمین می نشستیم...
گفتم یعنی روی نیمکت نشستن با روی زمین نشیتن فرقی ندارد؟
گفت نه
آخرش هم گعت از نظر شما غیرمتعارف است.
می گفت اینها خیلی هاشون دانشجو دانشگاه هنر اند ...و خوابگاه شون اینجاست...گفتم الان مگه نباید خوابگاه بسته باشد؟ (ساعت گفتگو ۱۰:۴۵ دقیقه به بعد بود)
گفت پسره یک بسته می شود
گفتم دخترها که زودتر بسته می شود و الان لاید بسته باشد ...
گفت حالا همشون که دانشجو نیستند
...
نمی توانستم درک اش کنم ... او هم تعجب من را نمی تواسنت درک کند...
...
بار سوم یک سر زدم به همان جا. از ترسم نزدیک نرفتم گفتم مشکوک می شوند می ریزند سرم.
یک موتوری گفت راه گم کردی؟
پیک موتوری های رستوران هم کنار خیابان بودند.
یک نگاه انداختم
#شوخی #طنز #هنر #نقد مجوز ِبی ادبی و بی اخلاقی و ایذای مومن نمی شود. تا چیزی بگویی در کمال پررویی بگوید شوخی کردم یا طنز است
وقتی این کتاب را بخوانی می فهمی غالب برنامه ها #صداوسیما
#خلاف اخلاق_اسلامی است
.
مسئله کیفیت ادا است. ممکن است انگیزه حق باشد، مواد سخن حق باشد، اما از نظر کیفیت ادا طوری ادا کند که کسی را اذیت یا تخفیف کند. با شوخی قصد اذیت، سبک کردن با کوچک کردن نداشت، اما حق را با انگیزه ی حق طوری ادا کرد که نتیجه اش اذیت کردن طرف مقابل شد. این مباحث از عناوین قصدیه نیست. ممکن است کسی قصد تحقیر نداشته باشد ولی بحث جنبه ی انتزاعی خارجی است. فرض کنید شخصیت بزرگی نشسته و چون پای انسان درد می کند، آن را دراز می کند، آن بزرگ را کوچک می کند. او قصد تحقیر ندارد، اما هرکسی وارد شود می گوید، دارد آن بزرگ را کوچک می کند. این حساب جنبه های انتزاعی است. مسئله ی تعظیم هم همینطور است. در باب #تحقیر و #تخفیف ممکن است که قصد تخفیف و تحقیر نداشته باشد و نمی خواهد سبک و کوچک کند؛ نمی خواهد اذیت بکند؛ کلمه ای هم که می گوید، غیبت و .. نیست. ولی این ثمره، از آن انتزاع و مترتب می شود. با همین شوهی و بذله گویی که کرده، بدون توجه به کسی ضربه می زند؛ لذا در باب شوخی مسئله ی کیفیت ادا هم مطرح است که چگونه ادا کند.
۳۹ آفات زبان حاج آقا #مجتبی_تهرانی رحمت الله
.
تابع هوای نفسانی مردم نشوید که شهوت شان چه جیزی می پسندد. برای خوشی جهات نفسلنی مردم عمل نکنید. بروید دنبال این که خدا از چه خوشش می آید، نه اینکه مردم از چه خوششان می آید. از نظر واقعی اگر بشکافی معنای #هنر بر محور خوشایند مردم، شرک است؛ محکم می گویم که شرک است. هرچه را مردم بیشتر خوششان می آید، نباید بیشتر انجام بشود! معیار باید خدا باشد.
۲۸ص
.. اگر در ارتباط با مال و #معیشت است، برای پول به دست آوردن و زندگی گذراندن در وادی #مسخره_کردن دیگران افتاده ای این کار برایت جنبه ی حرفه ای پیدا کرده و شغل تو شده است. چه کنیم؟! گاهی اسمش را #هنر می گذارند. کدام هنر؟! اگر این چنین برای مال به دست آوردن و زندگی کردن ، #هنرنمایی می کند، بداند طرف مقابلت هم مرزوق است و خودش نمی تواند روزی خودش را به دست بیاورد. روزی دهنده کس دیگری ست. برای خوشایند چه کسی این کار را می کنی؟ برو رضای خالق و رازق را به دست بیاور، نه رضای مخلوق و مرزوق ِعاجر ِبیچاره را؛ برو به خدا تکیه کن. همه به دست قدرت اوست؛ رضایت مخلوق را به سخط خالق نخر. ص۲۷ از کتاب آفات زبان جلد نُه #استهزاء و #شوخی و #خنده
#هنرمند
#دانشگاه_هنر
#بازیگری
#معرفی_کتاب_خوب
مطلع ِعشقآنه
رفتم رسیدم بهش.گفتم
خانم خواهر سلام
گویا با تلفن هنذفری صحبت نی کرد.
جواب داد.
گفتم شال تونو سر کنید
- می خوان برم خونه خکنه مون اینجاست[ربطش چی بود شما ازاول خیابان سرلخت بودی!]
شما حدود حجاب شرعی را می دانید؟
سکوت کرده بود باتوجه گوش می کرد
خانم وقتی از خانه میاد بیرون در انظاره، #حجاب_شرعی_واجب را باید رعایت کنه:
کل بدن و موها باید پوشیده باشه به جز گردی صورت و دست ها بشرط نداشتن آرایش ...داشتم ادامه می دادم که ...یکدفعه گفت:
یعنی الان من لختام دیگه [بنابراین] ؟! والا چی بگم ...
گفتم از حداقل عرف هم پایین تره(آستین نداشت و مانتوتوری بود و شلوار داغون ...سرلخت)
بحث عرف جامعه کشید وسط ... گفتم پوشش از چند وجه مهمه
یک عرف دو قانون سه شرع چهار اخلاق
هم بحث عرفیش را کردم که گفتم اون متغیره دهه شصت مانتو گشاد رایج بود و چادر... الان مانتو فلان...
قانون گفته تبصره ماده ۶۷۸مجازات اسلامی زنان باید "حجاب شرعی" را در انظار رعایت وگرنه مجازات دارند ...
الان آنطور که من دیدم به پوشش ویا ناپوششی مثل شما گشت ارشاد یا پلیس امنیت یا هرچی برخورد می کنند و متوقف و ...
شرع را که گفتم خدودش را
اخلاق را هم سیره حضرت فاطمه س و بهترین حالت زن ...
...
جاابه بود همان آغاز کلام گفت من به کار شما احترام می گذارن حالا نمی دانم اسمش چیه!؟ می خواست بگه #امر_به_معروف اما زبونش نمی چرخید نوک زبانش بود..
من گفتم می تواندچندین عنوان پیدا کندمثلا #دلسوزی #محبت #لطف
الان یکی بخاد خودشو آتیش بزند جلوشو نمی گیری باهاش صحبت نمی کنی؟
گناه هم آتیش و ضرر و آسیب است
ازحدیث معراج در بحث اخلاقی گفتم. از گریه پیغمبرص بخاطر عذاب شدن زنان امتش بخاطر بی حجابی. و میزان محبت پیامبرص را تاکید
کردم
و گریز زدم به امام زمان ع و ناراحتی ایشان.. .
.
.
اگر احتمال داده شود که شخصی که مرتکب(فعل منکر) میشود #جاهل به #حکم_مسأله باشد، باز هم #امر و #نهی او ، #واجب است. [نکته:] و #احتیاط (مستحب) آن است که
اوّلاً او را به حکم ِ مسأله، #ارشاد نماید[#ارشاد_جاهل به مسئله شرعی]، آنگاه اگر بر آن #اصرار نمود [اینجا شرط #اصرار_بر_گناه محقق شده]
انکارش کند [ از باب وجوب #نهی_از_منکر ].
.
مسئله شرعی :
یاد گرفتن احکامی که مکلّف روزانه به آن مبتلا می شود واجب است.
@emamkhomeini
تحت شرط اول از شرایط #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر از کتاب تحریر الوسیله امام خمینی ره مسأله 3 ـ اگر مسأله مورد اختلاف نباشد...
به نقل از کتاب #واجب_فراموش_شده
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر_فرهنگی
#دانشگاه_هنر
#تهران
#کشف_حجاب
نمیدانم چقدراز #ملاک_ازدواج_اسلامی مطالعه دارید؟
امامن نمونه خارجی دارم، #پسرپاکستانی و #دخترلبنانی در #ایران آشنا شدند
الان سال ۸ام تاهل شان است
۴تا بچه دارند بچه اول کلاس اوله
تنها ملاک #ایمان و #انقلاب #رهبری بوده
الان هر۲درکار رسانه بین الملل اند
#ازدواج_انقلابی
#دانشگاه_هنر