💢 تفقه فیض 💢
✅ فقه حداقلی و دوری از بدعت های مجتهدین نه تنها رویکرد اصلی امامیه در دوران حضور تا اوایل دوران غیبت بوده است، بلکه پس از آن هم توسط گروهی از فقها دنبال می شده است. گر چه این رویکرد همواره توسط جریان مسلط بر حوزه های علمیه با انگهای قول شاذ و عجیب به حاشیه رانده شده است.
⭕️ یکی از فقهای برجسته ی این رویکرد حداقلی "ملا محسن فیض کاشانی" است.
✅ ملا محسن متوفای ۱۰۹۱ قمری است و در قرن ۱۱ و دوران سلسله صفویه می زیسته است. وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را از او ستانده است. وی علیرغم این که دستی در فلسفه و عرفان داشت، بشدت از تسری دادن این علوم در فقه پرهیز می کرد. وی مولف جامع حدیثی "الوافی" است که بعد از کتب اربعه اولیه(کافی و من لا یحضر و تهذیب و استبصار) جزء سه جامع حدیثی ثانویه(وافی و وسایل الشیعه و بحار الانوار) است.
✅ملا محسن در فقه گرایش اخباری داشت و مانند دیگر اخباریون دارای یک نقطه ضعف و یک نقطه قوت بود. نقطه ضعف وی این بود که تقریبا تمام روایات کتب اربعه را معتبر می دانست، مگر این که روایتی با ادله رد می شد.
⭕️⭕️ و نقطه قوتش این بود که با "تقلید" مخالف بود و معتقد بود فقه آنقدر کم حجم است که هر فرد می تواند و باید فقیه خود باشد.(معتصم الشیعه، مقدمه و نیز الوافی، مقدمه اول) به عبارت دیگر وی معتقد به "تعمیم فقاهت" به تمام افراد جامعه بود.
ذیلا پاره ای از آرای وی را که موجب کوچکی فقه می شود، از کتاب "مفاتیح الشرایع" با شماره مفتاح هر یک، مرور می کنیم :
🔺نجاست امری عرفی است که با زدودن عین نجاست بر طرف می شود خواه این زدودن با آب باشد یا با آب مضاف خواه هر وسیله دیگر. همین قدر که عرف بدان اطلاق زدودن کند کافیست و شستشوی با آب ضروریتی ندارد.(۸۷)
🔺تماس جسم به متنجس، آن را نجس نمی کند.(۸۴)
🔺شراب و فقاع و مسکرات و اهل کتاب نجس نیستند.(۷۵ و ۷۹)
🔺تفاوتی بین آب قلیل و آب کر نیست و تنها ملاک برای پاک کنندگی آب آن است که مقدارش بر آلاینده ها غلبه داشته باشد یعنی در تماس با آلودگی ها، رنگ و بو و مزه اش تغییر نکند و عرف همچنان آن را آب پاکیزه بداند.
🔹واضح است که موارد فوق چقدر کار را برای مومنین راحت و ضمنا یک سوم از کلاس های درسی حوزه های علمیه را تعطیل می کند. زیرا طلاب این حوزه ها یک سوم از عمر خود را صرف کتاب "طهارت" در فقه می کنند.
🔺در شکیات رکعات نماز، باید بنا بر اقل گذاشته شود و نماز را ادامه داد. مگر در مواردی که آنقدر شک بین رکعات خلاف عرف باشد که باید نماز را شکست و از ابتدا اعاده کرد. ملاک در اینجا تشخیص خود فرد است.(۲۰۲)
🔹مورد فوق هم از مواردی است که کار مومنین را بسیار راحت و ضمنا فقه را کم حجم تر می سازد.
🔺خمس بر درآمد و ارباح مکاسب، بخشیده شده است و لزومی به پرداخت آن نیست.(۲۵۴ و ۲۶۰)
🔺گوشت ذبح شده توسط اهل کتاب حلال است.(۶۵۰)
🔺صیغه ی ازدواج و طلاق لزومی ندارد به عربی خوانده شوند.(۷۱۹ و ۷۸۰)
🔺نیت در عبادات چون نماز و روزه و حج نیازی نیست بر زبان و دل جاری شود و همین که اراده ی شخص به انجام فعل عبادی تعلق گرفت، به معنای نیت است.(۵۴)
🔺در غسل ترتیبی، بعد از شستن سر، رعایت ترتیب طرفین بدن الزامی نیست.(۶۱)
🔺در وضو برای شستن صورت و دستها جهت از بالا به پایین واجب نیست و حداکثر از روایات استحباب نتیجه می شود. همین طور در مسح سر و پاها جهت شرط نیست. مسح پا هم از سر انگشتان است تا مفصل مچ پا(کعبین دو برآمدگی طرفین مفصل مچ پا را گویند نه برآمدگی روی پا را)(۴۹)
🔹واضح است که فتوای فوق چقدر موجب نزدیکی شیعه و سنی می شود.
🔺خوردن تمام آبزیان، با پولک و بدون پولک، حلال است.(۶۳۹)
🔺غناء فی نفسه حرام نیست.(۴۶۵)
🔺هر معامله عقلایی جایز است.(۸۹۸)
✅ وی در بعضی از موارد فوق، علیرغم بیان فتوای خود، باز از سر احتیاط تسلیم قول مشهور شده است حال یا از سر فشار روانی (وسواس بر این که مبادا قول مشهور دلیلی داشته است که او ندیده است) یا از سر فشار هنجاری و اجتماعی(بیم این که مبادا او را لاابالی و منکر ضروریات دین بخوانند و از هستی ساقط نمایند چنان که با پدر زنش کردند)
✅ توجه داشته باشیم که فتاوای فوق نه از قول یک روشنفکر غربزده و سکولار بلکه از جانب کسی با گرایش اخباری است. یعنی محوریت را به روایات می داده است و قطعا با اشراف تمام بر آیات و روایات، این فتاوا را بیان کرده است. او با قاطعیت قول مخالف را فاقد دلیل معتبر روایی می داند که صرفا به استناد شهرت در نزد فقهای گذشته صادر شده است.
✅ عمده ای از فتاوای فوق، در بین متقدمین (شیخ صدوق و ابن ابی عقیل و ابن جنید و شیخ مفید و سید مرتضی) نظر غالب بوده است و از زمان شیخ طوسی به حاشیه رانده شده اند. مع الوصف از بعد وی کسانی چون ابن ادریس حلی و مقدس اردبیلی و محقق سبزواری و فیض کاشانی و پیروان آنها بدان متمایل بوده اند. / کانال سی مرغ
@A_p
🔹تذکر : در یکی از گروههای دینی شخصی به سعدابن عباده توهین کرده بود که استاد سوالاتی رو مطرح کردند و ادامه مطلب رو در کانال قرار میدهیم 👇
سوال استاد موسوی زنجانی
ملاک این که سعد ابن عباده هم ملعون است چیست ؟! و قضیه جدّی است.
مگر این همان کس نیست که برای فرماندهی لشکر امیر المومنین(ع) پسری بنام قیس ابن سعد تربیت کرد که توانست حتی رانتخواران پیرامون ابن عباس در بصره و غیره را افشا کند!!؟
مگر این همان کس نیست که به بهانه انصار بودن کودتای سقیفه را با چالش روبرو کرد؟!
مگر این همان کس نیست که زیر بار کودتای سقیفه نرفت سرانجام عمر او را با نام جنّ ترور کرد!؟
پاسخ به استاد زنجانی👇
سلام علیکم و رحمت الله وبرکاته، استاد بزرگوار، صبحتان بخیر و برکت ، شما استاد هستید و ما درس پس میدیم و ان شاء الله اگر مطلبی در توثیق و یا تحلیل و بررسی شخصیت کاملتر سعد بن عباده در نظر دارید خیلی ممنون میشم در اولین فرصت لطف کنید و ارائه بفرمایید،
شیعیان به دلیل حساسیت شدیدی که به امیرالمؤمنین علیه السلام دارند، روی تمام کسانی که در سقیفه ملعونه بنی ساعده اجتماع کردند و حرفی غیر از حرف حق که همان تبعیت از وصی برحق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مولایمان امیرالمومنین علیه السلام بزنند ملعون میدانند، و دلیل لعن سعد هم همین است که اولین کسی بود که در سقیفه بعنوان رئیس خزرجیان انصار داعی خلافت کرد و در مرحله بعد که ابی بکر و عمر وارد سقیفه شدند، او سخنی از حقانیت امیرالمومنین علیه السلام به صراحت نزده که بگوید ما فقط مطیع امیرالمومنین علیه السلام هستیم بلکه گفت مهاجران برای خود خلیفه انتخاب کنند و ما هم برای خود[یعنی اینجا و در این مرحله هم باز خودش را بعنوان یکی از خلفای موازی مطرح کرد که اگر شما من را خلیفه قبول ندارید قبیله ام دارند، پس شما برای خودتان خلیفه انتخاب کنید ماهم خودمان یعنی من خلیفه برای انصار باشم... که بعد همانطور که خودتان بارها به ما تعلیم فرموده اید اختلاف بین اوس و خزرج و مکر عمربن خطاب و ابی بکر باعث اجتماع بر گرد ابی بکر شد و سعد هم هیچگاه خلافت ابی بکر را نپذیرفت و خلافت عمر را هم نپذیرفت و برای همین به شام تبعید شد و در راه هم توسط دو تیر از خالد بن ولید و محمد بن سلمه و طبق بعضی نقل ها مغیره کشته شد]
همانطور که شما به درستی فرمودید، سنی ها داستان ساختن برای تطهیر دست عمر بن خطاب در ترور سعد، و گفتن جنیان او را به دلیل اینکه ایستاده در آب بول کرده، کشته اند!
یک روز بحثی بین مومن طاق و ابو حنیفه رخ داد، و ابوحنیفه ملعون گفت اگر حق با امیرالمومنین علیه السلام بود چرا بعد از پیامبر "صلی الله علیه و آله وسلم" حق خود را مطالبه ننمود؟ مومن طاق به طعنه جواب داد، ترسید که اورا هم جنیان به تیر غیب بکشند! همانطور که سعد را به تیر غیب مغیره کشتند و گفتند جنیان کشته اند.... که این سخن مومن طاق نشان میدهد ماجرای ترور مخالفان خلفای سقیفه معروف بوده و بر کسی پوشیده نبود، و معاویه لعنت الله علیه هم که متخصص مسموم کردن و ترور بوسیله زهر بود، میگفت خدا لشکریانی از عسل دارد که دشمنانش را با آن میکشد!...
دلیل ملعون دانستن سعد صرفا این است اولا در سقیفه به نفع خودش چک و چانه زد نه به نفع امیرالمومنین علیه السلام، حال هر چند بعضی این عمل او را در راستای شکستن اجماع کودتاگران تحلیل کنند، الله اعلم.
ولیکن پسر سعد بنام قیس شیعه مخلص امیرالمومنین علیه السلام بود همانطور که شما میفرمائید، و این حالت شبیه ماجرای محمد بن ابی بکر است که خودش شیعه مخلص امیرالمومنین علیه السلام بود و شهید هم شد در این راه، ولی پدرش غاصب اول خلافت...
باز هم عرض میکنم، خیلی عالی هست اگر اسنادی هست که سعد بعد از شهادت رسول الله به پای عهد خود در بیعت اول و در غدیر باقی مانده و اینگونه او را از ملعون بودن تبرئه کند و یا از اهلبیت علیهم السلام تایید شده باشد ایمان و وفاداری او، خیلی خوب هست هر وقت فرصتی بود ارائه بفرمایید تا ما هم به همه شیعیان اطلاع بدیم سعد را نباید لعن کنند.
خداوند اجرتون بده ان شاء الله،🌹🙏
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.
✅پاسخ استاد زنجانی👇
سلام علیکم
و قلبی لدیکم بلی عنایت فرمایید : واقع قضیه این بود که چون قرشی های #مهاجر و کودتاگر در تقدم بر #انصار در خلافت به قُرب نسبی خود به خاندان رسالت استناد کردند و امیرالمومنینِ (ع) مظلوم فرمود : اگر شیوخ ثلاثه کودتاگر در استحقاق خود به خلافت به قرابت نسبی استناد کرده اند پس احتجوّا بالشجره و اضاعواالثمره اگر ابوبکر برای اولویت در خلافت خود به قرشی بودن و ارتباط نسبی داشتن خود با رسول خدا (ع) استناد کرده , پس ثمره این ارتباط نسلی منم که #ذی_القربی هستم. وقتی کودتاگران این راه را بسته دیدند رفتند به بشیر (پدر نعمان ابن بشیر) رشوه سهم 👇👇
👇👆👇
خلافت دادند که تو بیا بگو انصار این کودتای سقیفه را امضا می کنند. در اینجا بود #سعدابن_عباده با وجود اینکه مریض بود آمد به سقیفه و گفت حال که بنا است خلافت بین انصار و مهاجرین کودتاگر ردّ و بدل شود بدانید اینجا #مدینه است و یثرب سابق شهر ما است و شهر شما نیست . شما مکی هستید اینجا مکه نیست برگردید مکه . ما بخاطر رسولخدا بیش از ده سال است زحمات شما را تقبل کرده ایم . مدینه زیر بار این کودتا نمی رود که اهل مکه در مدینه برای ما حاکم تعیین کند . یا الله شهر ما را تخلیه کنید بروید از هر جا که آمده اید شما در مکه برای خود و ما هم در مدینه برای خود امیر تعیین کنیم ما شما را برای خلافت در خارج از مکه قبول نداریم . و سعد ابن عباده با این موضع شجاعانه که در تاریخ کم نظیر است هم دستی بشیر پدر نعمان ابن بشیر با کودتاگران سقیفه را بر ملا کرد. پس این سعدابن عباده بود که می خواست مدینه را از حلقوم کودتا گران خارج سازد . و اما چرا از امیرالمومنین(ع) دفاع نکرد ؟
پاسخ این است وقتی ابن عباس قرشی کوچولو با رشوه خلافتی (دیشب سقیفه) به عباس قرشی عموی رسول خدا در جرگه کودتاگران قرار دارد و عمار بعد از ساعت ها تعلل به خانه علی(ع) میرسد شما انتظار دارید سعد می تواند متهم شود به هم دستی با علوی ها؟! که خود انصار او را می کوبیدند . رفتار سعد ابن عباده را اهلبیت جنگ با کودتا تلقی فرموده و او را فدایی انصار در قبال کودتای سقیفه میدانستند . و پس از کودتا و خانه نشینی ، امیرالمومنین پسر او را محرم اسرار ولایت خود قرار داد حتی به مراتب مقدم بر ابن عباس میدانست.
کودتای سقیفه حاصل سه رشوه بود اول تقسیم شبانه پول توسط #زید_ابن_ثابت که قبیله بنی النجار ردّ کردند و لو رفت و رشوه دوم را سه خلیفه با چند نفر دیگر به عباس عموی رسول خدا دادند که سهمی از خلافت بود که بعدا به بنی عباس رسد .و سومین رشوه را به بشیر پدر نعمان دادند که سهمی از خلافت بود که زمان امام حسین کوفه را دادند.
در رجال آقای خویی آمده سعدابن عباده من النقباء الاثنی عشر الذین اختارهم رسول الله (ص) من امته باشاره من جبرئیل ذکره الصدوق فی الخصال
(در آخرین خبر باب دوازده گانه ها)
بسند قوی عن ابان ابن عثمان الاحمر عن جماعه مشیخه.....
و باز در شناخت مقام سعد ابن عباده مراجعه فرمایید به بحار چاپ ایران جلد 15صفحه 370 که از کتاب عِدد نقل می کند و باز مراجعه کنید به جلد 19صفحه 13 که از طریق دیگر از اعلام الورای نقل میکند که سعد ابن عباده با اشاره شخص جبرئیل به نقیبی انتخاب شد. و باز در صفحه 16 از کتاب معرفه ابن مُنده نقل می کند وکذا در کتاب قصص الانبیاء و تفسیر علی ابن ابراهیم هم نقل کرده سعدابن عباده منتخب جبرئیل از سوی خدا بوده است. ووو
پس سعد ابن عباده در منطق و مشرب اهلبیت از انسانهایی بوده که مستقیما خدا شخصیت و #ایمان او را به رسول خدا اطلاع داده بوده است. و این قصه #فوق_تواتر است.
شما اضافه بفرمایید که در جنگ بدر علی(ع) میشود حامل پرچم مهاجرین و سعد ابن عباده می شود حامل پرچم انصار! آن وقت در ذیل آیه یسئلونک عن الانفال ببینید آیه در تایید پیشنهاد چه کسی نازل شده؟!
بعلاوه در حالات سعدابن عباده آمده که رسول خدا به او فرموده : وصلت علیکم الملائکه .. .. و اللهم اجعل صلاتک و رحمتک علی آع سعدابن عباده.
و باز اضافه کنید آن روایات مشهوره سفره سعد ابن عباده را که همیشه رسول خدا پس از ازدواج با همسرانش میفرمود : از فردا وقت غذا منتظر سفره سعدابن عباده باش . و باز در تاریخ آمده کان للنبی من سعد کل یوم جفنه تدور معه حیث دار....و
باز رسول خدا (ص) می فرموده: جزالله الانصارعنّا خیرا لاسیما ....و سعد ابن عباده.... رسول خدا یکبار صریح فرمود: یا اخا الانصاری کیف اخی سعد ابن عباده
ادامه گفتگو در باره سعدابن عباده:
سوال کننده از استاد👇
ممنون از زحمات شما در ارسال مطالبتان،
با اجازه چند نکته را عرض میکنم،
همانطور که در متن صبح هم عرض کردم، سوال ما این بود که بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و ارتداد امت، و شکل گیری کودتای سقیفه،
وضعیت سعد بن عباده از منظر اهلبیت علیهم السلام چیست؟
نه اینکه در زمان حیات پیامبر اکرم وضعش چه بوده،
چرا که طبق ایات قران سلام و درود خداوند فقط شامل آن اصحابی میشود که پای عهد و پیمان خود بعد از رسول خدا باقی بمانند، وگرنه روایاتی داریم که ابی بکر و عمر هم از بیعت کنندگان بوده اند و اینگونه پس آنان هم مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار میگیرند اگر پاییندی به عهدشان را ملاک قرار ندهیم و به چند نقل کلی از زمان ماقبل شهادت رسول الله اکتفا کنیم!
نکته ای که مرحوم خویی به نقل از خصال نقل کرده بعنوان نقیب بودن سعد بن عباده، هیچ فضیلتی برای سعد محسوب نمیشه به چند دلیل،
اول اینکه، نقیب در اینجا به معنای نماینده پیامبر اکرم👇
صلی الله علیه و آله وسلم، در میان اقوام و قبیله خود شدن،
خب طبیعی هست رسولخدا با تمام اقوام و قبایلی که صلح میفرمود و آنان مسلمان میشدند، رئیس و یا ریش سفیدی که بین آنان مقبول بود را بعنوان نماینده خود بینشان نصب میفرمود،
و طبیعی هست سعد هم در بین خزرجیان یکنفر از ۹ نماینده انتخابی باشد، چون هم در بیعت دوم و بعد از بیعت گروه اول اینها هم به همراه ۷۰نفر بیعت کردند، و سعد هم بزرگتر و ریش سفید بود در کنار ۸ خزرجی دیگر و ۳نفر هم از میان اوسیان برای قبیله اوس نماینده معرفی فرمود، و برای اینکه به اینها شخصیت و اعتماد بنفس بدهد انان را به نقیبان موسی و یا عیسی علی نبینا و آله و علیهما سلام تشبیه فرمودند، در حالیکه هیچ امتیاز ویژه ای نبود آنگونه که مثلا امامان دوازده گانه اوصیای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، نقیب حقیقی به معنای وصی و خلیفه و جانشین او در امت باشند پس از او...
🔹نظر استاد زنجانی👇
پس استناد علی(ع) در مشروعیت خلافت خود به رای مهاجرین و انصار استناد به رای مرتدین است .
آیا رای مرتد ملاک خلافت است؟!
بعلاوه حجرابن عدی و جابر ابن عبدالله انصاری ووو که جزء 4 نفر مستثناء نبودند , همه ملعونند؟!
نظر سوال کننده از استاد زنجانی👇
نکته دیگر اینکه، اگر گفته شود جبرئیل آمد و نام دوازده نقیب یا نماینده برای انصار را آورد! میگوییم، طبیعی است رسول خدا در تمام مسائل مربوط به دین ما ینطق عن الهوی بود و بدون وحی الهی و بدون پیامی که جبرئیل بیاورد تصمیمی نمیگرفت، و این هم فضیلتی نیست برای آنان چرا که عایشه و حفصه و همه زوجات نبی هم به امر خدا از طریق جبرئيل وحی میشد و مصالحش را خدا میدانست، و دیدیم که همان منتخبان جبرئیل چگونه خیانت کردند مانند همسر نوح و لوط و چگونه مرتد و کافر شدند...
در ثانی در همان بحارالانوار در ادامه نقلی که از انتخاب دوازده نقیب با وحی جبرئیل سخن گفته شده، اینگونه آمده که شیطان تا فهمید اینها باهم همپیمان شده اند، فریاد کشید و گفت ای قرشیان! محمد با خزرجیان برای جنگ با شما هم پیمان شده اند! و قریشان هم صدای شیطان را شنیدن و آمدن برای مقابله!
همین در اصالت و سندیت این روایت بشدت تردید ایجاد میکنه!
و باز میگیم هرچند اصل روایت را هم بپذیریم، منقبت و فضیلتی نیست تا زمانی که به عهدشان پایبند نباشند.
و تمام امور مربوط به پیامبر توسط جبرئيل وحی میشده نه فقط انتخاب چند نماینده. و در مورد اینکه پیامبر اکرم پرچم جناح انصار را در جنگ بدر به دست سعد بن عباده داده و جناح مهاجران را به امیرالمومنین علیه السلام
والله اگه اشتباه نکنم تنها جنگی که سعد در آن شرکت نداشت کلا همین بدر بوده که به دلیل مار گزیدگی، از شرکت در آن معاف شد
و اگر هم اشتباه در خاطرم ثبت شده و فرضا حضورم داشته باشه،
خب آیا کسی غیر از بزرگ انصار باید فرمانده آنان میشد؟
و جناح خود مهاجرین هم که مربوط به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و مسلمان نخستین بوده دست مولایمان اسدالله الغالب حیدر کرار روحی لتراب مقدمه الفداء مولایمان امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهما السلام بود .
و در انتخاب افراد برای فرمانده ای مصالحی غیر از فضیلت و خوبی شخصیت آن فرد گاهی ملاک هست.
مگر در خیبر قبل از امیرالمومنین سلام الله علیه پرچم را به اولی و سپس به دومی نداد.
پس از این نکات نمیشه برای اثبات و توثیق کسی استفاده کرد اگر عاقبت بخیر نباشه و دست از عهدو پیمان کشیده باشه. بلکه فقط در صورتی اینها ملاک میشن که آن شخص به عهد خود با خدا و رسولش پایبند بوده باشه، که سعد نبود و بزرگترین خیانت رو متاسفانه کرد.
و قسمت اخر متن مختصر در ادامه
در مورد سخاوت سعد هیچ بحثی نیست، و همه قبول داریم شخص با سخاوتی بود و رسول الله هم خود سخاوتمند ترین فرد بود و سخاوت رو دوست داشت و هرکس به دیگران سفره ای از سخاوت و صدقه و پذیرایی پهن میکرد مورد تشویق حضرت بود مانند تمام خصائص خوبی که مورد تشویق بود.
اما سعد عاقبت بشر شد، و با اجتماع خزرجیان در سقیفه دری را باز کرد که دیگران هم جرات پیدا کردند از آن وارد شوند، همانطور که خود مولا این را فرمود، که در ادامه میارم، و همچنین امام باقر علیه السلام هم در روایتی دیگر فرمود که مخالفت انصار با ابوبکر به خاطر یاری امیرالمومنین علیه السلام نبود بلکه اشعار جاهلانه خود را سر میدادند و میگفتن از ما یک امیر و از قریشیان یک امیر و با این اشعار سعد را که رئیس خزرجیان بود را میخواستند خلیفه خود کنند،[ که بخاطر اختلاف قدیمی با قبیله اوس نه خودشان به خلافت رسیدن نه به امیرالمومنین علیه السلام کمکی کردند که حقش پایمال نشود بلکه موجب رفتن خلافت زیر سیطره ابوبکر و عمر شدند ]
در مورد اینکه اگر کسی به ما بگوید سعد با ابی بکر بیعت نکرد پس ادم خوبی بود!
میگوییم پدر خود👇
👇👆
ابی بکر هم با ابی بکر بیعت نکرد! و ابدا هم ادم خوبی نبود
بلکه او هم مثل سعد میگفت اگر ابیبکر میتواند خلیفه شود چرا من نشوم! من که از پسرم سنم بیشتر است!
روایت امام باقر علیه السلام در مورد هدف انصاری که با ابیبکر بیعت نکردند و سعد بن عباده :
455 - حدثنا محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى. عن الحسين بن سعيد عن علي بن النعمان، عن عبد الله بن مسكان، عن عبد الرحيم القصير قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام) إن الناس يفزعون إذا قلنا: إن الناس ارتدوا، فقال: يا عبد الرحيم إن الناس عادوا بعد ما قبض رسول الله (صلى الله عليه وآله) أهل جاهلية، إن الأنصار اعتزلت فلم تعتزل بخير [جعلوا يبايعون سعدا وهم يرتجزون ارتجاز الجاهلية يا سعد أنت المرجاء وشعرك المرجل وفحلك المرجم.
📚 کافی شریف، جلد ۸ ص۲۹۶
و در آخر، موقعی که مادرمان با پهلوی شکسته سوار بر چهارپایی به عنوان اتمام حجت به همراه امیرالمومنین علیه السلام به در خانه تک تک مهاجرین و انصار رفتند! سعد چه کرد؟ آیا آمد دفاع کند از وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، و یا جان ناقابل خود را گرفت و پنهان شد؟
و شاید هم از شرم افتضاحی که در سقیفه بپا کرد هیچگاه جوابی نداد.
خدا لعنت کند تمام اهل سقیفه را که در پایمال شدن حق امیرالمومنین علیه السلام نقش ایفا کردند از بزرگشان تا کوچکشان.
أنس مىگوید: خبر بازگشت ابوسفیان به مدینه رسید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با یکایک اصحاب و یارانش به گفتگو و مشورت نشست،ابوبکر سخن گفت؛ اما👈🏼رسول خدا از وى روى برگرداند👉🏻سپس عمر سخن گفت،👈🏼رسول خدا از وى نیز روى برگرداند👉🏻.
سعد بن عباده به پاخواست و گفت: آیا نظر و رأى ما را مىخواهى اى رسول خدا؟ قسم به آن که جانم در دست او است، اگر فرمانت صادر شود که آنان را در دریا غرق کنیم، چنین خواهیم کرد و اگر بگویى با غلاف شمشیر پهلوهاى آنان را نوازش دهیم، چنین خواهیم کرد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پس از این سخنان مردم را براى جنگیدن فراخواند تا آن که در سرزمین بدر فرود آمدند.
📙دلائل النبوه ، بیهقی ۱۰۷/۳)
این هم راجع ماجرای مشورت سعد هست!
در اصل رسول خدا میخواست حمله کند و میخواست این حمله با هماهنگی با اصحاب انجام دهد به این معنا که آنان حس کنند نظرشان اهمیت دارد و مورد مشورت قرار میگیرند تا بعد از آن با جان و دل ديگران را هم به جنگ ترغیب کنند..
اینجا ابیبکر و عمر با سست عنصری و بزرگ جلوه دادن قدرت کفار سخن از عدم جنگ و مصالحه زدند، و رسول الله از آنان روی برگرداند، سعد که متوجه شد آن نظر مورد پسند نیست، برعکس آنان نظر داد، و گفت ما باید جنگ کنیم و دشمن را چنین و چنان کنیم!
و رسول الله که خود نظرش از اول هم همین بود فقط میخواست این را از زبان انصار بشنود، هم تایید فرمود، وگرنه اصل این ماجرا در مطاعن ابیبکر و عمر هست که قران فرموده از جاهلان و مشرکان اعراض کن و روی برگردان، و رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم هم اینگونه بار دیگر سست عنصری و شرک و جهالت آن دورا نمایان کرد.
دو نکته پایانی،
الف:
موقعی که بحث و جنگ و جدل در سقیفه برای تصاحب و غصب حق امیرالمومنین علیه السلام بالا گرفت، و مردم با فریب ابیبکر و عمر و ابوعبیده، با ابیبکر ببعت کردند، عمر که کار را تمام شده میدید به بالای سر سعد که از ابتدا در انجا او مردم را جمع کرده بود و پارچه ای به خود پیچیده بود بعنوان اینکه بیمار هست....
اولین نفر از انصار که بیعت کرد و مردم، پس از او از هر سو به سمت ابوبکر هجوم آوردند تا زودتر بیعت کنند. ازدحام به قدری بود که سعد بن عباده رئیس کل انصار - که در بستر بیماری بود - زیر دست و پای مردم ماند و فریاد زد: «مرا کشتید» در این حال عده ای گفتند: مواظب باشید که سعد زیر دست و پا از بین نرود!
✍عمر با شنیدن این سخن فریاد زد: «سعد را بکشید، خدا او را بکشد. او صاحب فتنه است»! سپس مردم را کنار زد و خود را بالای سر سعد رساند و گفت: می خواهم چنان لگد مالت کنم که عضوی از اندامت سالم نماند!
قیس بن سعد که خبر از نقشه های اصحاب صحیفه نداشت و در عین حال باور نمی کرد کسی بتواند با رئیس انصار اینگونه سخن بگوید، جلو آمد و ریش عمر را گرفت و گفت:
ای پسر صهاک، تو فرار کننده در جنگها و شیر شجاع در روز آرامش و امنیت هستی! به خدا قسم اگر تار مویی از سر پدرم کم کنی با یک دندان سالم برنمی گردی!
✍ابوبکر که نظاره گر ماجرا بود به عمر گفت: «ای عمر، آرام باش که در این موقعیت مدارا بهتر است»! عمر کناری رفت، اما سعد خطاب به او گفت:
👈👈 به خدا قسم اگر بیمار نبودم و توانایی داشتم از جا برخیزم، در گذرگاهها و کوچه های مدینه چنان غرشی از من می شنیدی که خود و یارانت از ترس در بیغوله ها پنهان مي شديد. به خدا قسم در آن هنگام تو را نزد کسانی می فرستادم که تا دیروز زیر دست و فرمانبردارشان بودی!
آنگاه به یارانش گفت: «مرا از اینجا
👇👆👇👆
ببرید آنان نیز اطاعت کردند و به سرعت او را از ازدحام سقیفه خارج کرده به خانه اش بردند؛ گ نتیجه آن شد که میدانید!
📚شرح نهج البلاغة ج ۲ ص ۳۰۷(۱)
البيان و التبين ج ۳ ص ۲۹۷
الأمامية و السياسية ج ۱ ص ۱۲، ۱۳، ۲۱
العقد الفرید ج ۳ ص ۶۴، ج ۴ ص ۲۵۸
کافی ج ۸ ص ۳۴۳📚
حال سوال اساسی این است این جناب که اینهمه قبیله و نیرو داشت و عمر رو تهدید کرد که فلان میکنم اگر جنگ شود!
خب چرا این هیبت و نیرو را بپای یاری وصی نبی خدا هزینه نکرد! تا دیگران هم با دیدن بیعت او و قبیله اش گرد وصی به حق جمع شوند، و رشوه ها و توطئههای اهل صحیفه هم بی اثر بشه!
و آخرین کلام کلام خود آقا امیرالمؤمنین علیه السلام، 👈👈سعد اولین کسی بود که بر ما جرأت پیدا کرد. او دری را باز کرد که دیگران از آن وارد شدند، و آتشی را افروخت که سوزش آن برای او ماند و دیگران از نورش استفاده کردند.
📚شرح نهج البلاغة ج ۲ ص ۳۰۷(۱)
✅جواب استاد زنجانی👇
با تشکر بخاطر استدلال و متانت در بیان ،، اینک مطالبی را ارسال می کنم تا این که عرض کنم بنده علی الحساب و علی الفرض فرمایش شما را می پذیرم ، در این صورت فرمایش شما لوازمی دارد آنها را مثل مطالب بالا با متانت ردّ فرمایید و الا آن لوازم اجازه نمی دهد استدلال شما جا بیافتد مطالب را در کانال ذخیره نوشته ام آماده است ارسال می کنم پاسخ فرمایید اگر این لوازم ابطال شود ما انگیزه خاص در دفاع از سعد ابن عباده نداریم.
یعنی ملعون بودن کل اصحاب بجز آن 4 نفر مستلزم این مسایل است:
و هچنین در جنگ های ثلاثه امیر الموءمنین (ع) تعداد زیادی از همان اصحابِ به صف علی (ع) برگشته وجود داشته اند و خیلیها هم شهید شدند آیا آنها همه ملعون بودند؟! که هیچ کدام نصف مقام سعدابن عباده را نداشته اند؟! و در الغدیر از متون فریقین نقل کرده امیرالمومنین در رحبه از اصحاب حاضر خواست شهادت بدهند که در غدیرخم رسول خدا (ص) علی(ع) را برای امت بعنوان خلیفه تعیین کرده است و 12 نفر شهادت دادند .آیا شهادت مرتدین و ملعونین را علی برای خلافت خود ملاک مشروعیت می دانست؟! وکذا در حین خطبه معروف امام حسین(ع) در عرفه آیا خطاب امام در هنگام خطاب به صحابه ،، خطاب به ملعونین و مرتدین بوده است.؟! از اینها گذشته آنچه قطعی است این است که پس از 3الی 4 صحابه اول {سلمان اباذر مقداد و عمار} که غیر آنها مرتدند . عدد اصحاب بازگشته بسوی امام به 12 نفر رسید آیا 8 نفرشان ملعون بودند؟!
شما باید موضع افرادی را که《 این چنین موضع اهلبیت را تبیین می کنند》 در قبال ابن مسعود و حذیفه و جابر ابن عبدالله انصاری و ابو ایوب انصاری روشن کنید .
این نوع تحلیل تاریخی همان تحلیل رایج است که در پشت قضایا لوازم آنرا در نظر نمی گیرند .
اولا نباید به روایت امثال عبد الرحیم ابن روح قصیر اسدی ها استناد می فرمودید که در رجال هیچ اعتنا و اعتباری به روایات او نمی شود .و اسم از کافی شریف بردن بین عوام اثر دارد باید بفرمایید روایت قصیر که اعتبار روایت منقول شما در حد کافی نیست در حد قصیر است که حتی آقای خویی درجلد 10 هم درصفحه 8 و هم در صفحه 11 فرموده نه تنها روایات او اعتبار ندارد بلکه لم یثبت وثاقه عبدالرحیم ولا حسنه .یعنی حسن ندارد تا چه رسد به وثاقت .
بنده که فقط الفبایی از تاریخ بلدم عرض می کنم این قبیل عناصر برای تزریق ابهام به تاریخ مسلمین به فضای مسلمین وارد می شوند . مگر ممکن است امام باقر سری ترین امر امامت را در اختیار یک عنصر مطرود و بی اعتبار قرار دهد.
و متن منسوب به شرح نهج البلاغه جلد 2صفحه 307 را بطور کامل بیاورید .تا ریشه آن هم بررسی شود. ببینیم آیا آن هم دچار سر نوشت روایت قصیر هست یا نیست.
و اما مطلب منقول از دلائل النوه بیهقی سنی ، آن هم اعتبارش در حد حلیه الاولیای ابو نعیم اصفهانی است که پیش شیعه اعتبارش صفر است. و اگر ملاک لعن بر همه انصار عدم کمک به امام است پس در احتجاج طبرسی جلد اول صفحه 107 عمار هم العیاذبالله ملعون است چون عبارت این است که سلمان می گوید لم یوافه منهم احدغیر اربعه انا و ابوذر والمقداد و الزبیر و می دانیم امام صادق (ع)فرمود عمار خیلی دیر برگشت و جزء چهار نفر اول نبود. حالا طبق منطق شما عمار و7 نفر دیگر از اصحاب مذکور در صفحه 97 احتجاج ملعون اند مانند بریده ها و خزیمه ها و ابو ایوب ها , عثمان ابن حنیف ها ؟!
و اما مطلب منقول از دلائل النوه بیهقی سنی ، آن هم اعتبارش در حد حلیه الاولیای ابو نعیم اصفهانی است. که پیش شیعه اعتبارش صفر است.
موفق باشید و التماس دعا پس از مدتی بر میگردم استدلال جنابعالی را مطالعه می کنم.
ایتا......................👇👇👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
در رابطه با دیه ی زن من کل دیشب رو نشستم و تا صبح تمام روایات مربوط به دیه رو بررسی کردم
با توجه به روایات یک سوالی برام ایجاد شد دیه مثل ارث تقسیم میشه
و در ارث میدونیم که مرد دو برابر زن سهم میگیره
حالا اگه دیه ی زن نصف دیه ی مرد باشه
مردی که زنش به قتل رسیده به اندازه ی زنی که شوهرش به قتل رسیده سهم میبره چون به شوهر یک دوم و به زن یک چهارم ارث میرسه
دیه ی مرد ۴۸۰ میلیون
دیه ی زن ۲۴۰ میلیون
مرد اگه به قتل برسه ، یک چهارم دیه اش میشه ۱۲۰ میلیون
زن اگر به قتل برسه ، یک دوم دیه اش میشه ۱۲۰ میلیون بر اساس قانون ارث مگه نباید مرد دو سهم ببره و زن یک سهم؟
و این فقط در صورتی ممکنه که دیه ی زن و مرد برابر باشه
تو یک روایت می بینیم که میگه چون مرد خانواده وظیفه داره دیه رو بده، برای همین از این طرف هم بیشتر بهش میرسه
در حالی که اگه دیه ی زن نصف باشه بیشتر بهش نمیرسه
یا قانون ارث مشکل داره یا دیه
ارث تو قرآن صریح اومده
ولی دیه تو قرآن نیومده که باید نصف باشه
اگه نظر قرآن درباره ی ارث رو ملاک قرار بدیم ، دیه نمیتونه نصف باشه این متن مربوط به سوال خانم ضرابی هست ،که بسیار تشکر کردند از حضرتعالی و این رو پرسیدند
سلام علیکم.
در پاسخ به خدمت سرکار خانم ضرابی باستحضار می رساند مقوله دیه در حین جعل قانون دیه ، دیه خانمها نصف فرض شده .
اگر شوهر از دیه همسرش ارث ببرد این دیه توسط شارع مقدس در مقایسه با دیه شوهر نصف شده بوده.
که از کل دیه زن که ۲۴۰ میلیون است می شود ۱۲۰ میلیون.
و اما دیه شوهر که دو برابر زن است (۴۸۰میلیون) وقتی تقسیم شود و یک چهارمش به زنش برسد باز می شود همان ۱۲۰ میلیون .
این تساوی در سهم ارث از دیه بین زوجینی که اولاد ندارد کاملا درست است ، و ناقض باب ارث نیست که مرد دو برابر زن ارث می برد.
چرا که ارث دست نخورده و یک طرفش تقلیل نشده است.
اما در دیه مال توسط شرع قبال سهم زن تقلیل شده که شده مساوی .
پس هم ارث روی روال است و هم دیه و تساوی فوق ناشی از این است که شارع سهم زن را تقلیل داده شده تساوی.
وارث تقلیل نشده دو برابر شده .
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany
💠سوال :
آیا مرحوم ابن عباس برای به مرجعیت رسیدن خودش نیز تلاشی داشته ؟ و یا فرزندانشان وقتی به قدرت رسیدند از او مفسر ساختند؟!
✅پاسخ: اگر نقل طبری درست باشد او خودش را مصداق اوتوا العلم در سوره محمد (ص) آیه ۱۶ معرفی کرده بوده !(( قال : انا منهم))
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany
♦️سید مصطفی محقق داماد:
🔹هر روز عدهای در کشور پیدا میشوند که پزشکی، فیزیک و... را به مبانی دینی منتسب میکنند. این انتساب تحقیر دین و دین داران است.
نتیجهی طرح مباحث طب اسلامی، فیزیک اسلامی، منجر به وهن دین و دینداران میشود
🔹ما در همه عمر درس فقه و اصول و اخلاق و نفسیر خواندهایم و تنها قدرتی که داریم این است که برای سیاست مداران موعظه اخلاقی کنیم.
ارشاد و مشاوره فنی و حرفهای در توان ما نیست.
آنچه من با عقل خود به آن رسیدهام این است که در کاری که متخصص آن نیستم ، ورود پیدا نکنم.
🔹چندی پیش یکی از مسئولان با حضور در صدا و سیما ادعایی در ارتباط با فیزیک کوآنتوم و ابن عربی مطرح کرده.
متاسفانه این خیلی بدعت بدی است که در کشور ما هر روز عدهای پیدا میشوند که پزشکی و فیزیک و... را به مبانی دینی منتسب میکنند. این انتساب به نوعی تحقیر دین و دینداران است.
🔹دامن زدن به مباحث مثل طب اسلامی، فیزیک اسلامی و شیمی اسلامی اگر بیوجه نباشد، ضرورتی ندارد و باعث اتلاف استعداد و اوقات و سرمایه است.
غالبا هم نتیجهاش باعث وهن دین و دینداران میشود./سازندگی
🌐 @akhbr_mvsgh
سلام نظر استاد 👆چیست؟
✅پاسخ :سلام علیکم
صاحب سخن فوق یکی از مثبت اندیشان معاصر هستند که تمام کوشش خود را صرف می کند تا چهره دین زلال دیده شود.
از عوامگرائی متنفر است .
دغدغه نسل جدید را دارد.
روحانی مورد احترام هستند.
اما در فرمایش فوق مختصر تفاوت در دیدگاه داریم.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany
💠سوال :سلام .
حاج آقا سوالی داشتم ما صلوات یا سوره توحید میخوانیم و هدیه میکنیم به ۱۴ معصوم و نیت میکنیم و به زبان می آوریم مثلا صلوات میفرستم به تعداد ستارگان آسمانها و تعداد برگهای درختان دنیا و ۱۰ بار صلوات میفرستیم آیا هر کدام از این صلواتها ر ا خداوند به همان تعدادی که گفتیم محاسبه می کنه یا خیر
✅پاسخ :سلام علیکم
ان شاالله که ملحوظ درگاه الهی خواهد شد.
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany
💠سوال :
با سلام میخواستم نظر استاد رو درباره متن زیر بدونم
با ظهور صفویه، اقلیت شیعه در دنیای اسلام منقرض شد و یک اقلیت دیگر جایش را گرفت به نام «شیعهی غالی» با ادعاهای گزاف در مورد جایگاه ائمه که حتی روح خود آن بزرگواران هم از آنها خبر نداشت. پس از صفویه جایگاهی برای ائمه و خاصه امام اول با اهداف سیاسی و اجتماعی ساخته و پرداخته شد که حتی از جایگاه خود پیامبر هم بالاتر بود، تا آنجا که احادیثی به کتب شیعی وارد شد با این مضمون که جبرئیل میخواست به علی نازل شود، اشتباهی بر پیامبر نازل شد! کار تا جایی پیش رفت که برای توجیه عدم ذکر نام ائمهی دوازدهگانه در قرآن، عدهای از شیعیان به تحریف قرآن باورمند شدند و مجلسی حدیث تحریف را در بحارش گردآورد. علم غیب و عصمت ائمه در تمام شئون زندگی که حتی برای پیامبر هم اثبات نشده و محل بحث است، در این دوره به تراث شیعی اضافه شد و فضایل شاخداری از جمله قسیم نار و جنت بودن حضرت علی و کفر و حرامزادگی هرکس که به خلافت علی باور ندارد و هزاران مورد از این دست، صرفا با مقاصد سیاسی برای توجیه سرکوب گستردهی اهل سنت از جمله کشتار بیست هزار سنی در تبریز و طویله کردن مساجدشان و تجاوز به زنان و دخترانشان. به علاوه حجم قابل توجهی از ادعیهی بیسند و مدرک به نقل از ائمه که همین الان هم خوانده میشوند. آنچه که امروز در ایران و عراق مانده میراث همان تشیع غالی ساخته و پرداختهی صفوی است که توسط مراجع تقلید ناآگاه به تاریخ تشیع و اسلام باز تولید میشود و چنان در بافت ذهنی مردم ماندگار شده که از مسلمات شمرده میشود و کسی را یارای مقابله با آن نیست. البته نه اینکه همهی آنچه موجود است صرفا دستپخت صفویان باشد، بلکه یک بستری از حکومتهای شیعی پیشین ساخته شده بود که صفویان بر آن سوار شدند و آن را به طور سیستماتیک برای اهداف سیاسیشان تئوریزه کردند. به عنوان مثال جماعت اندکی به نام غلاة مفوضه که دقیقا همین عقاید امروز شیعیان ایران و عراق را داشتند. مفوضه به آن معنا که باور داشتند خدا چهارده معصوم را ساخته و خودش یک گوشه نشسته و گرداندن جهان را به اینها «تفویض» کرده. چیزی که امروز مداحان و آخوندها دقیقا به آن باور دارند و آن را تکرار میکنند. بدعت شهادت به ولایت علی در اذان هم از کارهای همین غالیان مفوضه است. جالب است که بدانید شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» که جزو کتب اربعهی شیعی است و یکی از معتبرترین کتب شیعه حساب میشود آنها را لعن کرده، ولی امروز جماعت کاتولیکتر از پاپ دقیقا پیرو عقاید همان مفوضه هستند و همان اذانی را میگویند که آنها میگفتند و همان باوری را دارند که آنها داشتند.
✅پاسخ :سلام علیکم
بخش عمده متن فوق در تاریخ ابن عساکر و کنزالعمال و مسند احمد اهل سنت آمده است نمی شود تنها به مجلسی نسبت داد.
تمام واژه شهدا در قرآن به معنای امام است که روز قیامت گواه ابلاغ احکام به ملتها است. که بدون علم غیب معنا ندارد.
بلی بنده قبول دارم کتبی که با عنوان نوادر فلان و فلان در اصفهان به دست مرحوم مجلسی رسانده اند و ایشان در بحار آورده محل تزریق مجعولات و اسرائیلیات بوده .
عکس قضیه هم هست تنها در بحارالانوار بیش از ۱۷۰۰ روایت از اهل سنت آورده که فقط ۹۳ روایت آن از ابوهریره است. که توسط داماد اباضیش سعید ابن مسیب منتشر شده و اخیرا در کتاب سیره پیشوایان تبدیل شده به حواری هفتم امام سجاد(ع) و حامل لوای فقه آل محمد!!
همچنین حدود ۳۰ کتاب مرجع روایات بحار است که اصلا نه خود کتاب اسم دارد و نه مولفش.!!
کما این که دین فروش معروف در تاریخ اسلام بنام ابن شهاب زهری حامل ۴۶ درصد روایات صحیحین اهل سنت اخیرا شده جلیس و همنشین و هم درد امام سجاد!!!
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany
💠سوال : سلام علیکم وقت بخیر
آیا نبش قبر ابوبکر و عمر توسط امام زمان علیه السلام بعد از ظهور ایشان ،اتفاق می افتد؟
اگر صحیح است میشود مقداری توضیح دهید.
✅پاسخ :سلام علیکم
نبش قبر شیخین در منابع دست اول ((حدیثی)) نیست لکن در منابعی که صبغه (( تاریخی-- حدیثی)) دارد آمده مانند بحار ، احتجاج ،و عیون وووو
حدود ۱۰ منبع شیعی نقل کرده اند
کانال مشکات در ایتا.............👇
https://eitaa.com/meshkat_ahlebeit
کانال مشکات در تلگرام👇
https://t.me/mousavizanjany