شور؛ دردِ مردم.mp3
زمان:
حجم:
1.55M
#امام_علی علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#شور
🔹دردِ مردم🔹
کسی نداشت آقاجون مثه تو دردِ مردم
میشد با اشک طفلی دلت پر از تلاطم
نون جو و نمک بود آقا طعامت اما
برا فقیرا بردی خرما و نون گندم
مرهم درد و غمها، تو بودی هر جا
پناه بیکسا علی
بودی دست خدا و گرهگشا و
اجابت دعا علی
شیعۀ واقعی، کی آروم میشینه
وقتی که دردایِ مردم رو میبینه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه تویی امامم، اگه تویی امیرم
یه لحظه هم نباید دیگه آروم بگیرم
برای یاری حق تا جون دارم بجنگم
که آخرش یه روزی تو راه تو بمیرم
بشم صدای مظلوم، برای مظلوم
برادری کنم آقا
وقت نبرد دشمن، با عشق تو من
دلاوری کنم آقا
من میخوام از خدا، تا باشم یار تو
مثل سلمان تو، مثل عمار تو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محب تو نباید بذاره دست روی دست
خوشا به حال اونکه به خندۀ تو دل بست
دلم خوشه هنوزم تو آسمون دنیا
برای پر کشیدن مسیر تازهای هست
مثه یه رود جاری با بیقراری
میام به یاری شما
آقا پر از خروشم، میاد به گوشم
تا وقتی که واعطشا
از اول بسته شد، عهد دل با حسین
معنای اشکمه، لبیک یا حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جوون من فدایِ علی اکبر تو
بشه الهی طفلم قربون اصغر تو
با داغ خواهر تو میمیره خواهر من
برات سَرَم رو میدم، آقا فدا سر تو
تو راه تو میارم، هر چی که دارم
میدم برای تو آقا
همۀ زندگیمو، میدونم از تو
میشم فدای تو آقا
برداشته کاممو، مادر با تربتت
جون میدم یا حسین، آخر از غربتت
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4636
✅ @ShereHeyat_Nohe
ایجاد شد به سایه ی دستت جهان علی
حتی جهان که نه همه ی لامکان علی
گفتند کعبه است محل ولادتت
کردیم ما طواف تو را هر زمان علی
هر جا سخن ز مرتبه ی پهلوانی است
نام تو است الگوی هر قهرمان علی
گشتند کائنات به هنگام اعتکاف
در مسجد نگاه تو تسبیح خوان علی
یعقوب و نسلهای پس از او ز صبر تو
انگشت مانده اند همه بر دهان علی
کردی اگر چه روی زمین زندگی ، ولی
بوده ست جای پای تو در آسمان علی
سنگی شکست آیینه ی غربت تو را
شد چاه غمگنانه تو را همزبان علی
همبازی تمام یتیمان کوفه ای
بودند شاد با تو همه کودکان علی
در سلطنت اگر چه وزیر محمدی
بودی ولی تو سرور پیغمبران علی
ما قطره ایم و وصف تو در وسع ما نبود
دریا تویی و وسعت تو بیکران علی
#اسماعیل_سکاک
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
🔹السابقون السابقون🔹
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمانبرِ «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقون السابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان اَلَست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالوا بلی» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غار حرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حا میم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن»
تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هر شب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در تشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/645
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
یک کوچه غیرت
یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی ماندهست
شمشیر بردارد هر آنکس با علی ماندهست
دیشب تمام کوچههای کوفه را گشتم
تنها علی، تنها علی، تنها علی ماندهست
ای ماهتاب آهستهتر اینجا قدم بگذار!
در جزر و مد چاه، یک دریا علی ماندهست
از خیل مردانی که میگفتند میمانیم
انگار تنها ابنملجم با علی ماندهست
ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند
برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» ماندهست
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #شعر_علوی
@Shere_Enghelab
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
🔹به لطف علی🔹
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم
دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم
بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت
چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم
اگر رسید صدایت به شور عشق بگو
مرا رها نکند لحظهای به حال خودم
شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان
که رزق گریه بگیرم برای سال خودم
قرار بود من و تو به آسمان برسیم
مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم
شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف
تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم
📝 #محمد_میرزایی_بازرگانی
🌐 shereheyat.ir/node/2250
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
کاسه شفا
یک کاسه شفا برای تو آوردند
از روی وفا برای تو آوردند
تو شیر خدا مگر نبودی آقا؟
پس شیر چرا برای تو آوردند
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگدلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی
مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی
ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوشترش خواب تو را دیدن و بیداردِلی
کسی آن سوی حسینیّه نشستهست هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی،
باز قرآن به سرش دارد و هی میگوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/411
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
شور؛ دستای چارهساز.mp3
زمان:
حجم:
1.26M
#امام_علی علیهالسلام
#امام_حسین علیهالسلام
#شور
🔹دستای چارهساز🔹
دم میزنم از تو، دور تو میگردم
ای مرهم غمهام، ای چارۀ دردم
اومده سائل، بازم وسط نماز تو
آخه میبینه، آغوشِ همیشه بازتو
حاجتمو داد، باز دستای چارهساز تو
هر جا که موندم، پریشون تُوی غمها
گفتم مددی کن، علی یا علی مولا
ـــــــــــــــــــــــــــ
راه میدی دوباره، عبدِ بیپناهُ؟
کی میخره جز تو، این گریه و آهُ؟
غرق گناهم، آقا تو چشام نگا نکن
اما یه بارَم، دستای منو رها نکن
این روسیاهُ، از بین خوبات جدا نکن
کی میشه من هم، فدا شم تویِ راهت
باشه دم آخر، نگاهم به نگاهت
ـــــــــــــــــــــــــــ
انگشتر خاتم، بخشیدی به سائل
فرمودی غذاتو، بردن برا قاتل
دیده زمونه، کِی بندهنوازی عین تو
حتی ندیده، هیچکس مثه نور عین تو
عالم و آدم، قربون تو و حسین تو
آخه نرفته، نا امید یه نفر هم
حتی ساربان هم، توی دستشه خاتم
ـــــــــــــــــــــــــــ
اون لحظۀ آخر، لبتشنه و تنها
پیشونی گذاشتی، رو خاکای صحرا
گفتی خدایا، میدونی فدای تو منم
تا دم آخر، تسلیم قضای تو منم
حتی رو نیزه، راضی به رضای تو منم
وقتی سرت شد، روی نیزهها قاری
آیه آیه حق بود، از لبای تو جاری
ـــــــــــــــــــــــــــ
من بیغم عشقت، دنیا رو نمیخوام
دنیام تویی آقا، ای معنی اشکام
من تو رو دارم، دنیا رو میخوام چیکار حسین
چیزی ندارم، جز این دل بیقرار حسین
لحظۀ مرگم، پا روی چشام بذار حسین
من تو رو دارم، دیگه چیزی نمیخوام
عشقت شده آقا، همۀ دین و دنیام
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4628
✅ @ShereHeyat_Nohe
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت..
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2505
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹طنین خطبههایت🔹
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست
طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست
یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه
گواه عجز ما انگشتهای بر دهان ماندهست..
«سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد
تو را که رد پایت ماورای آسمان ماندهست
مُزیّن شد اذانم با تمسک بر ولای تو
شهادت میدهم از برکت نامت اذان ماندهست
شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد
که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست
یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت
همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/5010
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
خطّ و نشان
هزار بار برای تو شاخوشانه کشیدند
هزار خطّ و نشانه به هر بهانه کشیدند
مگر نگین عدالت پس از تو نقش نبندد
چه نقشهها که ستمخواهگان شبانه کشیدند
تو برق عاطفه بودی به دیدگان یتیمان
ولی به یاوه تو را نقش تازیانه کشیدند
در آن زمان که تو بودی چه ظلمها به تو کردند
ولی پس از تو چه خواری که از زمانه کشیدند
به دستبوس ستمبارگان شدند همانها
که پا ز عدل تو آنگونه ابلهانه کشیدند
شهامتی که نمیخواست آن درشتسخنها
که پیش روی تو آزاد در میانه کشیدند
پس از تو نمنمک آن زخمها به چرک نشستند
پس از تو کمکمک آن شعلهها زبانه کشیدند
چه جمع اندک و غمدیدهای در آن شب تیره
به کوفه پیکر پاک تو را به شانه کشیدند
✍🏻 #محمدرضا_ترکی
🏷 #شعر_علوی | #بصیرت
@Shere_Enghelab
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit