eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"نقد شعر" ( 1359)، از شاعرانی است که در سال‌های اخیر به دلیل خوانده‌شدن برخی ترانه‌هایش، شهرت یافته و علاوه بر ترانه، در قالب‌های غزل و سپید نیز طبع‌آزمایی کرده است. در سال 96، مجموعه‌غزلی از او به نام و به کوشش نشر نیماژ منتشر شده که این اثر، با توجه به شهرت پیشین شاعر، مورد توجه مخاطبان سطح میانه قرار گرفته و به همین دلیل، در چند سطر کوتاه به معرفی برخی از ویژگی‌های این مجموعه، پرداخته شده است. در نگاه اول، غزل‌های او از منظرهایی چون: "تکثر واژه‌ها، زبانی با خطاهای دستوری کم در مقایسه با هم‌سلکانش، توجه به فردیت و تشتت مدرن در مضامین و تصاویر، گسستگی ذهنی و ساختاری، آمیختگی نوعی سوررئالیسم و ناتورالیسم در دو طرف تصاویر و شیء شدگی یا جانورپنداری انسان در بسیاری از اشعار و..."، فضایی نو را به مخاطب عرضه می کند.   آنچه در این نقد کوتاه به آن پرداخته می‌شود، اشاره به آشکار در اشعار او، شبیه اغلب شاعران نوگرا است که در ادامه به معرفی برخی از این کلیشه‌های اصلی پرداخته می‌شود. الف_ کلیشگی قالب: خلاف پندار برخی از مخاطبان که قالب اشعار حسین صفا را تازه می‌پندارند، باید گفت که اصرار او در سرودن اشعار دو لَختی و سه لختی، چیزی تازه در شعر فارسی نیست. او در اشعار سه لختی‌اش بسیار به قالب مسمط مثلث نزدیک شده که از دیرباز در شعر فارسی معمول بوده و سه لختی‌های او با الگوی مستزادهای سه تکه‌ای دوران قاجار نیز شباهتی واضح دارد. علاوه بر آن، قالب‌هایی این‌گونه یا شبیه به این را چه در شعر عصر مشروطه و چه در سروده‌های شاعران پیرو نیما می‌توان دید. ایراد اصلی در این گونه غزلسرایی، اصرار شاعر بر تکرار این کلیشه است که سبب شده، غزل‌هایش در چند شکلِ قابل پیش‌بینی، تکرار شود. ب_ کلیشه‌ی وزن: صفا عمدتا  از برش‌های وزنی کوتاه استفاده می‌کند که گویا برآمده از پس‌زمینه‌ی ترانه‌سرا بودن اوست. در ۲۹ شعر دفتر منجنیق، دوازده بار از رکن سازنده‌ی فاعلاتن مفاعلن‌ فع‌لن استفاده شده که  کاملا به یک کلیشه‌ی عروضی در اشعار او بدل شده است. کلیشه‌هایی چون: مفاعلن فعلاتن فع و مفعول فاعلات مفاعیلن نیز در این دفتر فراوانی مشخصی دارد و چنانکه بارز است، وزن‌های غزل‌های او کاملا تفننی و تکراری انتخاب شده است. ج_ کلیشه‌ی قافیه و ردیف: ردیف‌ها در اشعار او عمدتا فعلی و در خدمت روایت غالب بر اشعار است؛ اما قافیه‌های میانی اشعار او بر اساس چند کلیشه تکرار می‌شود. تکرار سه‌گانه به صورت مسمط، تکرار دو گانه به صورت پیاپی و یا یک درمیان، کلیشه‌هایی است که گویی از شعر نیمایی به سروده‌های او راه یافته است. د_ کلیشه‌ی روایت: در اغلب اشعار صفا نوعی کلیشه‌ی روایتی دیده می‌شود. روایت اساس شعر است و در خلال پی‌رنگ کلی شعر، پی‌رفت‌هایی جزیی نیز دیده می‌شود. راوی شعر عمدتا اول شخص است و در بسیاری از اشعار، شاعر در مرکز شعر ایستاده و با فردی در بیرون شعر سخن می گوید. ه_ کلیشه‌های زبانی: نو‌آوری‌های زبانی در اشعار صفا نسبتا فراوان است. این نوآوری‌ها یا به سنت شعر معاصر، در ساخت ترکیب‌های انتزاعی استعاری_ تشبیهی یا پارادوکسی شکل گرفته یا در دستور کلام دیده می‌شود. یکی از این ساخت‌شکنی‌های کلیشه شده، اصرار شاعر بر نوع متمایز استفاده از ضمایر منفصل به جای دیگر ضمایر است که بارها در اشعار نمود دارد. و_ کلیشه‌ی تصاویر: اشعار صفا متشکل از تصاویر و تشبیهات متعدد است؛ اما این تصاویر از مجموعه‌ای محدود انتخاب شده است. مثلا بسیاری از تصاویر شی یا حیوان‌شدن انسان را نشان می دهد. به همین دلیل بارها در اشعار او، سخن از موجوداتی چون: لاک پشت، جلبک، اسب آبی، عروس دریایی، گاو، و ... به میان می‌آید. او می‌کوشد لحظات زندگی خود را از طریق پرداختن به تصاویر روزمره و سازگار با جهان مخاطب در شعر نمود بخشد و در بسیاری از موارد نیز موفق بوده؛ اما گاه در اشعارش با تصاویر و تعابیری روبه‌روییم که به اساس شعر ضربه می‌زند: چه حکمتی است در این مردن / در عاشقانه‌ترین مردن/ و مغز را به فضا بردن/ و گریه را به خلا بردن؟ یا مرده بودی و من در آغوشت/ طفل بی‌مادری که چشمانش/ تا ابد مثل پوشکش تر بود هرچند که از نظر دستوری، فعل بود مناسب قید ابد نیست، ایرادهایی از این دست در اشعار صفا کمتر دیده می‌شود؛ اما تصاویر نازیبا یا بی‌منطق شعری، در آثار او به‌فراوانی دیده می‌شود. ز_ کلیشه‌ی طول: اشعار حسین صفا بندمحور است و این ویژگی از جنبه‌های تمایز آن است. طول این اشعار تقریبا در تمام موارد، شش تا ده بند است و این نکته، نشان‌دهنده‌ی نوعی دیگر از کلیشه‌شدگی در اشعار اوست. علاوه بر کلیشگی، در شعر او فقر اندیشه‌ی جمعی، پوچ‌نمایی سطحی و غیر فلسفی، غلبه‌ی لفظ و نوآوری بر اندیشه و تکرار الفاظ و مضامین، سبب می‌شود، مخاطب با خواندن چند شعر موفق و زیبا، رغبتی به خواندن دیگر اشعارش نداشته باشد. @mmparvizan
"نگاهی به تصحیح سفینه‌ی ترمد" از مجموعه‌های گرانسنگ فارسی است که محمدبن‌یغمور، محتملا آن را در نیمه‌ی نخست سده‌ی هشتم تدوین کرده است. این جُنگ ادبی ارزشمند، به همت محقق گرامی تصحیح شده و با همکاری ، آن را در سال ۱۳۹۶ منتشر کرده است. تصحیح، مقدماتی سودمند دارد و متن سفینه نیز با توجه به تک‌نسخه بودن اثر، به نحوی متناسب تصحیح شده است. البته مصحح محترم در مواردی متعدد، ضبط‌هایی خارج از متن را بر اساس اجتهاد خود یا به‌استنادِ دیوان‌ها یا دیگر جنگ‌ها، با ضبط اصلی جایگزین کرده، هرچند بسیاری از این جایگزینی‌ها رجحانی بر ضبط متن ندارد؛ مگر در مواردی که متن ناخوانا بوده یا بخشی از  آن افتادگی داشته است. در کنار این دست ضبط‌ها که به‌طور قطعی درباره‌ی آن‌ها نمی‌توان نظر داد، ده‌ها ضبط موجود، ایراد ادبی یا وزنی دارند و مصحح ارجمند گویا متوجه آن‌ها نشده است. مواردی که لازم است در چاپ مجدد اثر بازبینی شود. تعداد این دست ابیات در سفینه کم نیست و در ادامه به ذکر چند نمونه از آن‌ها بسنده شده است: ص ۹۴: ضبط نسخه: یکی چو نرگس بگشای عقل و بین رویش ضبط جایگزین مصحح: یکی چو نرگس بگشای عقل و [به خویش] که ضبط جایگزین مصحح، وزن شعر را خراب کرده است. ص ۱۲۶: ضبط مصحح: به وقت جستن و ناورد ز سبق و حمله در میدان ضبط احتمالا صحیح: به وقت جستن و ناورد و سبق و حمله در میدان ص ۱۴۱: قصیده‌ای نویافته از لبیبی که مصحح در مقاله‌ای جداگانه به همین صورت ضبط کرده است: یکی قصیده‌ی من همه [...] مایه‌ی شُعراست صورت نزدیک به صحیح: یکی قصیده‌ی من مایه‌ی همه شُعراست ص ۱۶۳: ضبط خطای مصحح: گویی هم‌اختر فلک [است] تندخاطرم صورت صحیح اصلِ متن: گویی هم‌اخترِ فلکِ تندخاطرم ص ۲۹۳: ضبط مصحح: مشو تنگدل و ناصبوری مکن ضبط پیشنهادی: مشو تنگدل، ناصبوری مکن ص ۳۰۶ تصحیح قطعه‌ای از فتوحی که بر اساس ضبط مصحح، واژه‌های "تنم" و "صابرم" قافیه شده که به احتمال قوی، خطای کاتب بوده است. ص ۳۱۳: ضبط مصرع اول شعر معجبک ترمدی(؟) خطاست. ص ۳۱۵: مصراع آخر شعر ضیاءالدین فارسی، افتادگی دارد. ص ۳۱۶:  مصراع دوم بیت جمال‌الدین قرشی ایراد ضبط دارد. ص ۳۱۹:  بیت اول شمس‌المعالی ایراد ضبط دارد. همچنین است ص ۳۲۰ مصراع اول شعر کمال‌الدین. ص ۳۲۶: مصراع چهارم شعر انوری، متن نسخه به‌درستی: "کنون کز نزدت ای مخدوم سوی خانه برگردم"، بوده ولی مصحح آن را به صورت زیر تغییر داده است: کنون کز نزدت ای مخدوم [به] سوی خانه برگردم. ص ۳۲۹: مصرع دوم شعر سید اشرفی افتادگی دارد. این دست خطاها، در بسیاری از صفحات تصحیح دیده می‌شود که به دلیل پرهیز از زیاده‌گویی به آن‌ها اشاره نمی‌شود. (برای نمونه بنگرید به صفحات ۳۳۲، ۳۴۴، ۳۴۶، ۳۴۷، ۳۵۶، ۳۷۰، ۴۰۷، ۴۰۹، ۴۱۸، ۴۴۴، ۴۵۹، ۴۶۰، ۴۷۸ و ...) @mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"با شاعران فارس" همسایگان حافظ: اهلی شیرازی (۸۴۸_۹۴۲) ساقی از آن باده‌ی منصوردم در رگ و در ریشه‌ی من صور دم @mmparvizan
أخبار شعراء الشيعة للمرزباني.pdf
3.77M
اخبار شعراءالشیعه، نوشته‌ی مرزبانی خراسانی (متوفی ۳۸۴)، از قدیم‌ترین تذکره‌هایی در زبان عربی است که در آن ۲۷ نفر از شاعران شیعه یا یاران شاعر امام علی(ع) و فرزندان ایشان (درود بر آنان) معرفی شده‌اند و مطالعه‌ی این اثر برای علاقه‌مندان به ادبیات دینی عربی و شعر شیعی، راهگشا خواهد بود. از شاعران شیعی، مدخل‌هایی درباره‌ی خزیمه‌بن ثابت، عبدالله‌بن عباس، مالک اشتر، ابوالاسود دوئلی، حجربن عدی، عدی بن حاتم طایی، قیس‌بن احنف، کمیت‌بن زید اسدی، فرزدق، دعبل و ... ثبت شده است. در ادبیات فارسی نیز، نشانه‌های دسته‌بندی و معرفی شاعران شیعه را در کتاب‌هایی چون "النقض" از عبدالجلیل قزوینی و "مجالس‌المومنین" قاضی نورالله شوشتری می‌توان دید. @mmparvizan
"تودیع رمضان" یکی از موضوع‌های منعکس در ادبیات فارسی، به‌ویژه در مقدمه و متن قصاید مدحی، پایان رمضان است. در ادبیات فارسی کهن، به‌ویژه در سده‌های نخستین، به دلیل غلبه‌ی فضای بزمی و خوش‌باشی، بیشتر از منظر پایان روزه‌داری و تاثیر آن بر بزم‌ها و تهنیت عید فطر، به این موضوع پراخته شده؛ چنانکه منوچهری سروده است: ماه رمضان رفت و مرا رفتنِ او بِه عید رمضان آمد المنه لله مضمونی که در اغلب تهنیت‌سروده‌های عید فطر دیده می‌شود و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما به‌ندرت، در برخی اشعار، پایان رمضان دیگرگونه توصیف شده، چنانکه فرخی خلاف اغلب اشعار مدحی‌اش با موضوع عید فطر و پایان رمضان، کمی اندوه‌ورزانه و اخلاقی به پایان این ماه اشاره کرده است: رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر خُنُک آن‌کاو رمضان را بسزا برد به سر توصیف اندوه پایان ماه رمضان در شعر پس از سده‌ی ششم، به‌مرور در ادبیات فارسی نمود می‌یابد. از شاخص‌ترین اشعار در وداع ماه مبارک رمضان در این دوران، قصیده‌ی سعدی است: برگ تحویل می‌کند رمضان بارِ تودیع بر دل اخوان یارِ نادیده‌سیر، زود برفت دیر ننشست نازنین‌مهمان... الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن مهر فرمان ایزدی بر لب نفس در بند و دیو در زندان... پایان وداع‌نامه‌های شعر فارسی در این یادداشت، ابیات زیر از صائب است که از معدود اشعار با این مضمون در غزلسروده‌های سبک هندی است؛ در افسوس پایان یافتنِ ماه مبارک: افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک‌مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی‌پاره ازین ماه مبارک از دست به یک‌باره چو اوراق خزان رفت ماهِ رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گلّه شبان رفت... @mmparvizan
"مقبول‌ترین غزل‌های سعدی" چندی پیش، یکی از دوستان نظرم را درباره‌ی بهترین شعر سعدی جویا شد‌. قطعا پاسخ دادن به این سوال دشوار است و هیچ‌گاه نخواهیم توانست به آن پاسخ دهیم. بخشی از این دشواری به سلایق گوناگون و تعاریف متمایز موجود درباره‌ی شعر باز می‌گردد. بر این‌ها متغیرهایی چون زمان و مکان را نیز می‌توان افزود. برای تحلیل بهتر، به جُنگ‌های شعر نزدیک به زمان سعدی مراجعه و غزل‌های انتخابی را فهرست می‌کنیم، شاید بتوان بهترین غزل‌های سعدی را از دیدگاه گذشتگان شناخت. انتخاب‌ها می‌تواند نشان‌دهنده‌ی تفاوت نگاه‌ها و معیارها در گزینش بهترین اشعار استاد غزل باشد. جنگ‌های بررسی شده به شرح زیر است: جنگ مورخ ۷۳۰ ایاصوفیا، جنگ شمس حاجی، جنگ لالااسماعیل، مونس‌‌الاحرار بدر جاجرمی، جنگ گنج‌بخش، جنگ ۹۰۰ مجلس، سفینه‌ی ترمد، انیس‌الخلوه، بیاض تاج‌الدین احمد، مجموعه‌ی لطایف و سفینه‌ی ظرایف و انیس الوحده. گزارش این تطبیق در ادامه می‌آید: ۱_ از ۷۱۵ غزل سعدی به تصحیح دکتر یوسفی، حدود ۱۹۰ غزل در دستِ کم یک و نهایتا چهار جنگ تکرار شده‌است. اگر بخواهیم به سوال آن دوست عزیز پاسخ دهیم، تنها می‌توانیم بگوییم که احتمالا، انتخاب ما یکی از ۵۲۵ غزل انتخاب نشده در جنگ‌ها خواهد بود. چرا؟ شاید به دلیل تفاوت نگاه عصر ما به شعر و سلیقه‌ی حاکم ادبی در روزگار ما. ۲_ از میان غزل‌های منتخب جنگ‌ها، حدود ۱۷۰ غزل را گردآورندگانِ یک یا دو جنگ انتخاب کرده‌اند و جزو اشعار برگزیده‌ی ۹ یا ۸ گزینشگر نبوده است. این نکته اتفاق نداشتن آنان را در موضوع بهترین اشعار سعدی تایید می‌کند. ۳_ بیش از بیست غزل، در سه یا چهار جنگ تکرار شده‌اند که نشان دهنده‌ی سلیقه‌ی قرن هشتمی‌ها در مواجهه با غزل سعدی می‌تواند باشد(البته بر اساس این ده جنگ). مصرع اول این غزل‌های مقبول، چنین است: _سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید _سزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال _ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی _این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبرست _چنان به روی تو آشفته‌ام به بوی تو مست _ذوقی چنان ندارد، بی‌دوست زندگانی _ماه‌رویا روی خوب از من متاب _برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق‌فام را _هزار سختی اگر بر من آید آسان است _امیدوارم اگر صد رهم بیندازی _من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود _بخت آیینه ندارم که درو می‌نگری _مشتاقی و صبوری، از حد گذشت یارا _هرگز حسد نکردم، بر منصبی و مالی _من از دست کمان‌داران ابرو _قیامت باشد آن قامت در آغوش _مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید _به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید _لاابالی چه‌کند دفتر دانایی را _خرامان از درم بازا کت از جان آرزومندم _راستی گویم به سروی ماند این بالای تو _دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است. ۴_ انتخاب جنگ‌های نزدیک به عصر سعدی، احتمالا متفاوت با سلیقه‌ی معاصران و متمایز با گزیده‌های منتشرشده از او و شعرهای محبوبش در روزگار ماست. نکته‌ای که انتخاب بهترین اشعار او را برای هر ادبیات‌خوانی دشوار می‌کند. @mmparvizan
ktp2019-17-01585کلیات سعدی مورخ 836.pdf
36.81M
به مناسبت یادروز سعدی. کلیات سعدی نسخه‌ی مورخ 836 کتابخانه مجلس @mmparvizan
ktp2019-06-00143کلیات سعدی ق 8 افتادگی دارد.pdf
35.28M
به مناسبت یادروز سعدی، کلیات سعدی نسخه‌ی کتابت شده حدود سال ۸۰۰ (نوع خط محتملا ۷۹۰ تا ۸۲۰) کتابخانه‌ی مجلس با افتادگی، بوستان و گلستان @mmparvizan
با سلام بر دوستان از عزیزانی که تمایل دارند یادداشت‌های کوتاه نقد و توضیحات ادبی خود را (تا سقف ۷۰۰ کلمه) در این کانال به اشتراک بگذارند، دعوت می‌شود آن را به نشانی shahraz57@gmail.com یا momoradi@shirazu.ac.ir ارسال کنند. در ارسال یادداشت‌ها موارد زیر در نظر گرفته شود: _ تعداد کلمات یادداشت‌ها(۳۰۰ تا ۷۰۰ کلمه). _ عنوان داشتن یادداشت و همچنین نام نویسنده و در صورت پیوند دانشگاهی یا تحصیلی در حوزه‌ی ادبیات، مشخصات مربوط به آن. _غیرتکراری بودن مباحث. _رعایت فاصله‌ها و نیم‌فاصله‌ها و موارد نگارشی. _ مستند بودن نقل‌ها و ارجاع‌ها. _نگاه علمی و غیر ذوقی در نقدها و پرهیز از ارائه‌ی نظر شخصی. یادداشت‌هایی که ویژگی‌های یادشده را داشته باشد به نام نویسنده، در کانال به اشتراک گذاشته خواهد شد. پ.ن: در این رسانه، تاکید بر نقدهای مربوط به شعر یا وابسته به آن است و یادداشت‌های حوزه‌ی نقد داستان، روایت و سینما و کلیات ادبی و ادبیات جهان، صرفا در موارد خاص منتشر خواهد شد. با سپاس @mmparvizan
"زکات فطر/ کیمیای سعادت" هر مسلمانی که شب عید فطر بیش از قوت خویش و بیش از قوت عیال خویش، که روزگار عید به کار برد، چیزی دارد زیادتی؛ بیرون سرای و جامه و آنچه لابد بود بر وی صاعی طعام، از آن جنس که همی‌خورده است واجب آید. و آن سه من باشد کمِ سه‌یکِ من. و اگر گندم خورده باشد جو نشاید و اگر از هر جنسی از حبوب خورده باشد، از بهترین آن جنس بدهد. کیمیای سعادت، محمد غزالی، به تصحیح حسین خدیو جم، ج اول، عبادات، در زکات، ص ۱۸۹. @mmparvizan
"سنت قصیده‌سرایی و تبریک عید رمضان" اگر سده‌های چهارم تا ششم را دوران شکوه قصیده‌سرایی در ادب پارسی بدانیم، نوع توجه شاعران به موضوع‌ها و مضامینِ جلوه‌گر در قصاید، می‌تواند بیانگر برخی آیین‌ها و سنت‌های رایج در آن دوران باشد. در نگاهی کلی به حدود ۳۰۰۰ قصیده‌ی بررسی شده از ۲۰ شاعر شاخص (بنگرید به مقاله‌ی پیوست)، در این چندسده، نزدیک به هزار قصیده با موضوع‌هایی مربوط به تبریک، تهنیت، شادباش، تسلیت و تعزیت و شکایت سروده شده که نشان‌دهنده‌ی برجستگیِ وجهی از شادی یا غم، در آن اشعار است. بُعد شادیانه در قصاید سده‌های نخستین حدود سه‌برابر جنبه‌ی غم‌انگیز آن‌هاست؛ هرچند هرچه از سده‌ی چهارم به ششم نزدیک می‌شویم از انعکاس تبریک و تهنیت مناسبت‌ها در ادبیات کاسته و به تعزیت و شکایت افزوده شده، نکته‌ای که با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی این سده، پیوندی آشکار دارد. در سنت قصیده‌سرایی، حدود چهل درصد از تبریک‌ها و شادباش‌ها مربوط به فرارسیدن بهار و نوروز است و پس از آن، شاعران بیش از همه اعیاد اسلامی، به‌ویژه دو عید قربان و فطر را تبریک گفته‌اند. سرودن شعر در تبریک این دو عید خطاب به ممدوح یا مخاطب غیردرباری، در دیوان اغلب شاعران شاخص دیده می‌شود؛ البته فرخی و معزی و مسعود سعد، بیش از دیگر شاعران این سه‌سده، به این موضوع پرداخته‌اند؛ با این‌حال در دیوان شاعران دیگر چون: عنصری، منوچهری، قطران، ازرقی، سنایی، عمعق، مختاری، ادیب صابر، عبدالواسع جبلی، انوری، جمال‌الدین، خاقانی، ظهیر، کمال‌الدین و ... هم گرامیداشت اعیاد اسلامی نمود یافته است. مسعود سعد در شعری مدحی و در تهنیت عید رمضان می‌گوید: رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر وداع باید کردش که کرد رای سفر به ما مقدمه‌ی عید فرخجسته رسید براند روزه‌ی فرخنده ساقه‌ی لشکر (دیوان، ص ۱۶۸) در اغلب این سروده‌ها، عید فطر با نام عید روزه یا عید رمضان، وصف شده؛ چنانکه امیرالشعرا معزی در تبریک عید روزه به ملکشاه گفته است: آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه گیتی سلام او (دیوان، ص ۶۷۶) و در خطاب به سنجر سروده است: امسال در آفاق دو عید است به یکبار بر ملت و دولت اثر هردو پدیدار یک عید ز ماه شب شوّال و دگر عید از عافیت شاه جهانگیر جهاندار از میان شاعران، سنایی با توجه به گرایشش به ادبیات عرفانی، توصیفی متفاوت با دیگر شاعران مداح دارد و می‌توان نوع نگاه او را آغاز تحول در تهنیت آمدن عید فطر دانست؛ شیوه‌ای که گویا از مسیر او به غزلیات شمس راه یافته است: آمد هلال دل‌ها ناگه پدید ناگه هان ای هلال‌جویان ربّی و ربّک الله (دیوان، ص ۵۹۴) @mmparvizan
سیر شادی و غم در قصاید پیش از مغول.pdf
522.9K
مقاله‌ی "سیر توجه به موضوع‌ها و مناسبت‌های شاد و غم‌انگیز، در سرودن قصاید فارسی تا آغاز قرن هفتم"، مجله‌ی شعرپژوهی دانشگاه شیراز، ۱۳۹۹. @mmparvizan
"به‌بهانه‌ی زادروز قیصر" اگر از منظر تکرار و اهمیت کمّی به سروده‌های قیصر امین پور بنگریم، توجه به عشق، کاربردی‌ترین مفهوم در سروده‌های اوست. از ۳۰۵ قطعه شعر موجود در مجموعه اشعار او، ۱۰۳ شعر با عشق و گونه‌های آن پیوند دارد؛ هرچند نوع تلقی امین‌پور از مفهوم عشق، در ادوار مختلف شاعری‌اش، تحول یافته است. این مفهوم در دفترهای "در کوچه‌ی آفتاب" و "تنفس صبح" به دلیل غلبه‌ی فضای آغاز انقلاب، تاحدودی در حاشیه قرار گرفته؛ هرچند در بسیاری از جنگ‌سروده‌های او، به جذابیت کلام حماسی شاعر و عمق یافتنِ مرثیه‌های او کمک کرده است. عشق عرفانی در این دست از اشعار قیصر، راهی برای عروج روح شاعر است. در این سروده‌ها، عشق مفهومی مقدس و مستقل است که در کنار آن، کمتر به معشوق توجه شده است. در دفتر "آینه‌های ناگهان دوم" که در زمان جنگ سروده شده، عشق حضوری کمرنگ دارد؛ اما در دفتر نخست از این مجموعه، با پایان جنگ، عشق رنگی روزافزون یافته است. در این اشعار، عشق زبان شاعر برای بیان دردها و حسرت‌هاست. عشق، در دو دفتر آخر قیصر، نمودی چشمگیر یافته؛ از جمله در "گل‌ها همه آفتابگردانند" که بیش از نیمی از اشعار، مربوط به مفهوم عشق است. در این دفتر، عشق هویت پایدارانه‌ی خود را از دست داده و بُعدی فردی و گاه این‌جهانی یافته است. در دفتر "دستور زبان عشق" نیز، چنانکه از نام مجموعه مشخص است، مفهوم عشق به کلیدی‌ترین واژه در سروده‌ها تبدیل شده است. در این دفتر، علاوه بر عشق، معشوق نیز حضوری بارز یافته و در مواردی، شاعر کوشیده که از مفهوم زمینی عشق به ساحت عرفانی آن نزدیک شود؛ هرچند نوع نگاه عرفانی در این مجموعه، کاملا متمایز با بافت ایدئولوژیک آن در دفترهای نخستین امین‌پور است. @mmparvizan
"به بهانه‌ی روز شیخ بهایی" یکی از منابع و مراجع پژوهشگران در گردآوری اشعار شاعران کمترشناخته یا ، بوده است. در این کتاب حجیم، مفاهیم و مطالب گوناگونی گرد آمده که از آن میان، اشعار نیز حضوری پر رنگ دارد. هرچند حجم ابیات و اشعار این کتاب، بیش از اشعار فارسی است، تعداد قابل توجهی شعر فارسی نیز  در کشکول گنجانده شده است. ابیات فارسی کشکول مثنوی‌های شاعران مشهور  یا عمدتا، تک‌بیتی‌ها و رباعیات شاعران شناخته و گمنام است و دیگر قالب‌ها کمتر در آن نمود دارد. از ویژگی‌های رباعیات ثبت شده در کشکول، انتساب آن‌ها به شاعرانی دیگر در منابع مقدم بر کشکول است؛ هرچند برخی از این ابیات تنها در این کتاب ثبت شده است. آنچه در مطالعه‌ی این ابیات باید در نظر گرفت، خطاهای متعددی است که در نسخه‌های موجود و تصحیح اشعار کشکول دیده می‌شود و به نظر می‌رسد، برخی نیز بر آمده از خطای خود مولف فاضل بوده است. برای مثال اگر از رباعی‌های سرگردان درگذریم، اشعاری در این مجموعه دیده می‌شود که نویسنده آن‌ها را به چند شاعر (در صفحات مختلف) نسبت داده است. یکی از این موارد، رباعی زیر است: رویت که ز باده لاله می‌روید ازو وز تاب شراب ژاله می‌روید ازو دستی که پیاله‌ای ز دست تو گرفت گر خاک شود پیاله می‌روید ازو این رباعی که بر اساسی الگویی تکرار شونده در شعر فارسی سروده شده، در جلد سوم کشکول(ص۸) به نام خود نگارنده(شیخ بهایی) ثبت شده است. در دیوان‌های موجود از شیخ نیز عمدتا این رباعی به نام او منتشر شده است. نکته ی تامل برانگیز این است که در کشکول و در صفحه‌ی ۳۰۰ همین جلد، همین رباعی و به همین صورت به نام "سلطان حسین میرزا" (؟) نقل شده و چنین نقل‌های متضاد و نسبت‌های پریشان، در کشکول شیخ بهایی به فراوانی دیده می‌شود که بخشی از آن‌ها در نسخه‌های موجود هم نمود دارد و برخی قطعا بر آمده از خطای کاتب و مصحح است. @mmparvizan
"یک رباعیِ آخرالزمانی و روایت‌های متعدد" در ، ابیاتی گوناگون(موثق و غیرموثق) گردآوری شده که برخی از آن‌ها، ذهن مخاطب را به خود جلب می‌کند. از آن جمله است رباعی‌ای با پیش‌بینی‌های آخرالزمانی که در کشکول به نام خواجه نصیرالدین طوسی ثبت شده و بسیاری از مآخذ مختلف آن را نقل و تفسیر کرده‌اند و آن، رباعیِ مشهور زیر است: در الف و ثلاثین دو قران می‌بینم وز مهدی و دجال نشان می‌بینم یا ملک شود خراب یا گردد دین سرّی است نهان و من عیان می‌بینم محتوای رباعی، پیش‌بینی رویدادی است که هیچ‌گاه آنچنانکه راوی منتظر بوده رخ نداده است. رباعی یادشده در تعدادی از نسخ دیوان شاه‌نعمت‌الله ولی  نیز نقل شده و تفاوت‌هایی در زمان پیشگویی دارد: در نهصد و نه من دو قران می‌بینم از مهدی و دجال نشان می‌بینم دین نوع دگر گردد و اسلام دگر این سرّ نهان است عیان می‌بینم و در این چند سده، سال پیشگویی پیوسته در حال بازنگری و تغییر بوده است؛ چنانکه مصرع اول را در متون عصر قاجار به صورت "در سال غرس من دو قران می‌بینم" نوشته‌اند و آن را سال ظهور محمد باب(۱۲۶۰) تفسیر کرده‌اند یا آن را به صورت "در الف و سه تسعین" نیز در آورده‌اند. قطعا در متون و نسخ مختلف، روایت‌هایی دیگر از این رباعی موجود است. قدیم‌ترین ضبطی که اینک به آن دسترسی دارم، مربوط به بخش رباعیات سفینه‌ی ظرایف (۴۱۱۰ کتابخانه‌ی ملی لندن) است که به صورت زیر و بدون نام شاعر ذکر شده است: در هفصد و تسعین دو قران می‌بینم بنیاد خرابی جهان می‌بینم @mmparvizan
majmue-sheyxbahaii-j1@bamun1.pdf
3.24M
مجموعه‌مقالات همایش بین‌المللی شیخ بهایی ج ۱ @mmparvizan
majmue-sheyxbahaii-j2@bamun1.pdf
7.43M
مجموعه‌مقالات همایش بین‌المللی شیخ بهایی ج ۲ @mmparvizan
کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی.PDF
4.64M
کلیات اشعار شیخ بهایی با مقدمه‌ی سعید نفیسی @mmparvizan
نقدی بر "دفی از پوست ابلیس" بسیاری از اهالی شعر و ادب، معاصر اهل شیراز را می‌شناسند. او صاحب مجموعه‌هایی متعدد است که ازآن میان دفتر ، در سال ۱۳۹۴ از سوی نشر منتشر شده است و ۴۳ رباعی شاعر را در بر می‌گیرد. اشعار این دفتر از زوایایی قابل تحسین و از جنبه‌هایی نیز سزاوار نقدند. این زوایا گاه به زبان، تصاویر و ساختار بر می‌گردد، گاه متوجه تفنن طلبی‌های شاعر است و گاه نیز می‌توان از زاویه‌ی مضامین و اندیشه‌ی شاعر به آن‌ها پرداخت. آنچه در این یادداشت کوتاه به آن می‌نگریم و بیشتر برآمده از یک نگاه معناگراست، بررسی برخی رباعی‌های این مجموعه از زاویه‌ی نقد ایدئولوژیک است؛ شاخه‌ای از نقد و سبک‌شناسی که در بسیاری از مطالعات جدید ادبی بر آن تاکید می‌شود. علت انتخاب این زاویه‌ی نقد، تلاشی است که شاعر برای گریز از گفتمان و انقلابی، در سال‌های اخیر نشان داده و کوشیده تا خود را از سیطره‌ی ایدئولوژیک شعر رها سازد؛ حال آنکه مطالعه‌ی این دفتر و دیگر شعرهای اخیر او نشان می‌دهد، ایرج زبردست به همان اندازه که از جهان ایدئولوژیک شعر انقلاب فاصله گرفته، درگیر گفتمانی شده که کاملا به شعر او رنگ داده؛ با این تفاوت که این شعارزدگی دیگر چون برخی از اشعار سال‌های آغازین شاعری او وابسته به ایدئولوژی شعر انقلاب نیست. اصرار او بر گریز از گفتمان شعر انقلاب به اندازه‌ای است که گاه به نظر می‌رسد، شاعر را مجبور کرده تا به صورت برخی ساخت‌شکنی‌های معنایی را در شعرش به کار گیرد، تا آنجا که نشانه‌های و تبلیغ مفاهیم و مضامین درونی نشده و صرفا تفننی در بسیاری از رباعی‌ها دیده می‌شود. جالب این است که این نوع نگاه، گاه یادآور برخی شاعران مروج دیدگاه‌های است که نماینده‌ی مشهور این جریان را می‌توان در عصر رضاشاهی دانست؛ هرچند پیش و پس از او نیز این اصرار و افراط را در شعر دیگران دیده‌ایم. آنچه زبان شعر زبردست را در لایه‌های رویین(نه در عمق و لایه‌ی شناختی) ایدئولوژیک می‌کند؛ اشارات آشکار به واژه‌ها یا مفاهیمی است که مروج نقد شاعر از گفتمان مذهبی و ترویج نگاهی مغایر با گفتمان دینی است. این ویژگی در رباعی پشت جلد کتاب به خوبی دیده می‌شود: تاریخ به زیر آب فریاد کشید: کورش تو به پا خیز که ما درخوابیم منجی بودن کورش یا نیاز به حضور او، مفهوم اصلی این رباعی است؛ اما آنچه در پرداخت این رباعی به چشم می‌آید لحن شعاری است که در دو نشانه از مصراع چهارم قابل واکاوی است؛ نخست استفاده از فعل امری (که در سبک‌شناسی ایدئولوریک اهمیت دارد) و دیگر ارجاع مصراع به سخن که هر دو موید بار ایدئولوژیک قوی واژه‌ها در این رباعی است. انتخاب رباعی پشت جلد به همراه نام کتاب که خود با محوریت واژه‌ی دریافتی خاص را به مخاطب القا می‌کند از دیگر دلایل تقویت نگاه ایئولوژیک در مجموعه است. جلوه‌ی شگفت مجموعه و بزنگاه کشف لایه‌های کوششی رباعی‌ها، تضادی است که میان گفتمان معدودی اشعار و مفاهیم و شبه‌عرفانی وجود دارد. در بسیاری از این رباعی‌ها شاعر کوشیده تا برخی دریافت‌های سطحی یا عادی از مذهب یا مناسک آن را به شیوه‌ی اهل عرفان نقد کند؛ اما با دقت‌کردن بر عمق ابیات و با در نظر گرفتن تضاد نقدهای ملی و عرفانی، می‌توان دریافت که این انتقادها نه برآمده از تجربیات شاعرانه؛ بلکه زاییده‌ی مطالعات و شنیده‌های شاعر است و تنها نقطه‌ی اتصال این دو گفتمان، ایدئولوژی موید انتقاد از گفتمان حکومتی است: ای دل قدم محال بر می‌داری برگرد که خانه‌ی خدا هم سنگی است * در رباعی‌ای دیگر کعبه به طواف مادر شاعر می‌آید(ص ۱۴)؛ چون رباعی او که در آن کعبه به طواف تخت جمشید می‌آید. یا شاعر در شعری دیگر مدعی است که از راز و نیاز با خدا نیز می‌ترسد. (ص۱۵). یا از اذان گفتن مرگ در شهر سخن می‌گوید. (ص۱۸)یا شعر زیر که کاملا تکراری از اندیشه‌های عرفانی کهن است: عوعوی سگی به از مناجات من است در عبارت شطح‌گونه‌ی زیر اوج این بازی‌های مفهومی را می‌توان دید: نه نقطه نه خط نه حرف یک تشدیدم تا لاف زنم تاج سر الله‌م گویا شاعر پس از خواندن سخنانی از ، یا دیگران، بی‌تجربه‌ی معنوی شطح، به تکرار مضامین و بیان شطح‌گونه در رباعی‌هایش دل خوش‌کرده است. حاصل این نگاه را می‌توان در چند بخش زیر طبقه بندی کرد: الف_ خلاف ظاهر ایئولوژی‌گریز این مجموعه، رباعی‌های ایرج زبردست پر از نشانه‌های ایدئولوژیک است. ب_ اصرار بر برخی ساختارشکنی‌های معنایی بدون در نظر گرفتن بسترهای اندیشگانی و معنوی لازم برای شکل‌گیری آن‌ها، تصنع و شعارزدگی را وارد رباعی‌ها کرده است. ج_ نوعی تضاد بنیادین بین جهان‌بینی رباعی‌های شبه‌عرفانی و ملی در این دفتر دیده می‌شود. @mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"با شاعران فارس" همسایگان حافظ: فرصت شیرازی (۱۲۷۹_ ۱۳۳۹ قمری) گفته بودی بکشم فرصت خود را روزی فرصت ار یافتی آن عهد فراموش مکن @mmparvizan
"امکان حذف عین اول کلمه، در وزن شعر" علم عروض و قافیه‌ی سنتی به دلیل تاثیرپذیری مستقیم از زبان عربی، تابع اصول تلفظ کلام و آوای واژه‌ها و تقطیع زبان عربی است. در شعر کهن، به دلیل این پیوند و اصرار شاعران پارسی بر تلفظ واژه‌های عربی دخیل، بر اساس اصل عربی، واژه‌های قافیه، عمدتا بر اساس تلفظ کتبی آن‌ها انتخاب شده است. در تقطیع اوزان شعر هم، نوع هجابندی تابع تلفظ کتبی موجود است و به همین دلیل، باوجود نزدیکی تلفظ دو صامت "همزه" و "عین" در ادب پارسی، به‌شیوه‌ی زبان تازی، این دو در تقطیع عروضی متفاوت با هم لحاظ شده‌است. در نتیجه، طبق اختیارات زبانی علم عروض، در شعر فارسی امکان حذف همزه‌ی ملفوظ و ادغام آن در کلمه‌ی قبل وجود دارد؛ درصورتی که عروضیان، حذف "عین" را روا نمی‌دانند. هرچه به سده‌های هفتم و هشتم نزدیک می‌شویم به دو دلیل "گسست فرهنگی ایران از زبان خلافت عباسی و همچنین نزدیک شدن به زبان رایج در میان عامه، از طریق قوت‌یافتن ادب عرفانی"، توجه به تلفظ فارسی "عین" در ادبیات بیشتر شده تا آنجا که به‌ندرت در برخی دیوان‌های عرفانی و منظومه‌ها، نشان حذف "عین" را در تقطیع عروضی می‌توان دید. در دوران قاجار به‌ویژه در میان شاعران تعزیه‌سرا و همچنین اشعار سیاسی، به دلیل نزدیک‌شدن زبان شعر به زبان مردم، بسامد امکان حذف "عین" در وزن اشعار بیشتر شده و بارها این نوع کارکرد را در اشعار شاعران مشروطه می‌توان ردگیری کرد؛ چنانکه میرزاده‌ی عشقی سروده است: یاران عبث نصیحت بی‌حاصلم کنید دیوانه‌ام من عقل (منَقل) ندارم ولم کنید امکان حذف "عین" در وزن شعر نیمایی و همچنین سنتی سرایان معاصر(به‌ویژه در شعر دهه‌های اخیر) به‌اندازه‌ای است که بسیاری آن را به‌عنوان قاعده‌ای پذیرفته شده در نظر گرفته‌اند: عبدالحسین انصاری: باد رقصید و تو رفتی و من عاشق (مناشق) بودم نجمه زارع: هیچ حرفی نیست، دارم کم‌کم عادت (کمادت) می‌کنم رضا علی‌اکبری: در عصر (دَرَصر) حادثه و دیوار، خوشا به‌حال کبوترها محمدحسین بهرامیان: من اعتراف می‌کنم عاشق (کنماشق) نبوده‌ام نکته‌ای که باید درباره‌ی این قاعده‌ی مرسوم در نظر گرفت این است که این امکان، کاملا تابع نوع زبان شعر است. در اشعاری که تابع زبان محاوره‌ای یا نزدیک به زبان معیار است، به‌دلیل نزدیکی تلفظ واژه‌ها با زبان عامه، این امکان آسیبی به زبان شعر نمی‌رساند؛ اما در اشعاری که در آن‌ها غلبه بر زبان بازگشتی و واژه‌های کهن است، این رفتار به دودستگی زبانی شعر خواهد انجامید. @mmparvizan
"شعر انقلاب اسلامی و درنگ‌ها" در روزهای اخیر، یکی‌ از شاعران جوان انقلاب، چند رباعی انتقادی با موضوع نقد تعدادی دیگر از شاعران شناخته‌شده‌ی انقلاب منتشر کرده است. هرچند خودانتقادی در شعر انقلاب پدیده‌ای تازه نیست و می‌توان این اتفاق را به فال نیکو گرفت؛ با در نظرگرفتن حواشی و ریشه‌های این دست انتقادها، لازم است به چند درنگ کوتاه درباره‌ی شعر انقلاب اسلامی اشاره کرد. ۱_ شاعران نقدشده، نام‌آورانی ۳۵ تا ۶۰ ساله بوده‌اند که نمی‌توان نقش نسبی آنان را در تحولات ادب انقلاب، آفرینش اشعار انقلابی و خلق ادبی ندید گرفت. یکی از این شاعران، از بزرگ‌ترین غزلسرایان و سنتی‌گویان شعر انقلاب اسلامی است که همچنان ذوق و کلامی شکوهمند دارد. دیگری قصیده‌سرایی بسیار تواناست؛ هرچند تجربه‌هایش در نیمایی و غزل چندان درخشان نیست. شاعری دیگر، سپیدسرا و نیمایی‌گویی اندیشه‌مند است که تجربه‌هایی میانه در شعر سنتی دارد؛ شاعرِ دیگر غزل‌سرایی قابل با نگاهِ عرفانی_ فلسفی است که در سال‌های اخیر بیشتر تجربه‌هایی موفق در ترانه و تصنیف ارائه کرده و جوان‌ترین شاعران این مجموعه، رباعی‌سرایی توانا در دهه‌ی هشتاد است که تجربه‌های دهه‌ی اخیر او چون سالیان نخستین شاعری‌اش نبوده است. با این‌حال، در مقام نقد باید مراقب بود که به شان و جایگاه ادبی این عزیزان ظلمی نشود. ۲_ اینکه یکی از شاعران پیشکسوت این مجموعه، سال‌هاست بهانه‌ی نقدهای طنز و جدی شاعران برون و درون انقلاب بوده، موید برخی رفتارهای خطای آن عزیز شاعر در سیاستگذاری‌های شعر انقلاب بوده است. اشتباهی که جنابشان همچنان بر آن اصرار دارد و قطعا این "راه منتهی به ترکستان" چیزی جز آسیب و هزینه برای خود شاعر و شعر و شاعران انقلاب در پیش نخواهد داشت. ۳_ به میان آمدنِ نام شاعرانِ جدید در دامنه‌ی نقد شاعران، آن‌هم شاعران متعهد به مرام انقلاب، نشانه‌ی خوبی برای آینده‌ی این جریان نیست؛ امید است که پس از این، بر همگرایی این جریان افزوده شود و دوستی بین شاعران انقلاب اسلامی، افزونی یابد. ۴_ یکی از مهمترین علل رکود اعتماد شاعران انقلاب به برخی از جریان‌های مرتبط با آن، سوگیری‌های شخصی برخی افراد و نمایندگان سازمان‌های متولی ادب انقلاب بوده است. پرهیز از پذیرش نقد و تلاش برای حذف و به حاشیه‌راندن منتقدان و شاعران دلسوز ادب انقلاب، قطعا آسیب‌هایی جدی برای شعر انقلاب در پیش خواهد داشت. ۵_ محفل‌زدگی و رسانه‌گرایی از سیاست‌های خطای متولیان شعر انقلاب در دهه‌های اخیر بوده است. قطعا آنچه به نام شعر انقلاب در محافل متوسط و از دریچه‌ی رسانه‌های جمعی ارائه می‌شود، حقیقت شعر پس از انقلاب نیست و شعر دهه‌های اخیر چه از منظر گونه‌شناسی و چه از زاویه‌ی زبان و تخیل و قالب و جریان‌ها، بسیار فراگیرتر و متنوع‌تر از اشعار یادشده است. مخاطبان منصف، نباید اشعار موجود در این محافل را نماینده‌ی تمام عیار شعر معاصر و ادب انقلاب بدانند؛ هرچند بارها اشعار نیکو نیز در این رسانه‌ها خوانده شده است. ۶_ از آسیب‌های جدی موجود در مسیر شعر انقلاب، دخالت سیاستورزان غیرادیب و حضور حق‌به‌جانب نهادهای غیر هنری در تعریف شعر و راهبری آن است. علاوه بر آن، به‌ویژه در دو دهه‌ی اخیر، نهادهایی چون صدا و سیما و حوزه‌ی هنری، بیشترین آسیب را به شعر معاصر وارد کرده‌اند و ذائقه‌ی ادبی مخاطبان را به‌شدت فروکاسته‌اند. بخشی از این آسیب هم متوجه وزارت ارشاد و دیگر نهادهای فرهنگی است؛ هرچند وزارت ارشاد، در توزین حمایت از شاعران جریان‌های مختلف، تاحدودی بی‌طرفانه‌تر از دو نهاد یادشده رفتار کرده است. ۷_ شعر انقلاب اسلامی، راهی جز شنیدن صداهای گوناگون منتقدان و پذیرش نقدعلمی و تغییر و اصلاح مسیرهای خطا ندارد. شعر انقلاب و هر جریان دیگر ادبی، بدون استفاده از تحلیل علمی، ناقص و آسیب‌پذیر خواهد بود. ۸_ حذف سلایق متفاوت و کنار راندن شاعران و نویسندگان منتقد و یکجانبه و محدود کردن دایره‌ی شعر انقلاب اسلامی، این ساحت مقدّس را به مقام "شیر بی‌یال و دم و اشکم" مفتخر خواهد کرد. امید که برای بهبود وضعیت شعر، این میراث جاودانه‌ی ایران بزرگ، "دستی از غیب برون آید و کاری بکند" @mmparvizan
"اسمش چیه" نام مجموعه‌ای شامل ۵۲ ترانه‌ای کودکانه ویژه‌ی گروه‌های سنی الف و ب است که به سعی مجموعه کتاب‌های فندق (نشر افق) منتشر شده است. شاعران این مجموعه، جعفر ابراهیمی، مصطفی رحماندوست، اسدالله شعبانی، افسانه شعبان‌نژاد، شکوه قاسم‌نیا و بابک نیک‌طلب هستند که ترانه‌هایی کودکانه را با موضوع معرفی اشیای جهان پیرامون کودک و به منظور "رشد و سامان‌بخشیدن تخیل کودکان و درک بهتر آن‌ها از هستی" خلق کرده‌اند. الگوی شکلی این ترانه‌ها وام‌دار ترانه‌های عامیانه‌ی کودکانه است و به صورت ۵تا ۹ سطری و با سطر آغازین "اسمش چیه؟" تنظیم شده و به دلیل تطابق ساختار موسیقایی سروده‌ها با شعر عامه، وزن تمام این اشعار، از تکرار رکن "مفتعلن" ساخته شده است. در کنار نمونه‌های موفق در این کتاب، با وجود جایگاه شاعران شاخص آن، برخی کاستی‌ها و دودستگی‌های عمدتا زبانی و معنایی در اشعار دیده می‌شود؛ برای مثال در ترانه‌ی "خیابون" از قاسم‌نیا: اسمش چیه؟/ خیابون/ نه در داره نه دالون.‌.. که گویا شاعر، ترانه را منطبق با کودکی خود سروده، حال آنکه کودک پیش‌دبستانی مخاطب کتاب، در دهه‌ی نود، هیچ شناختی از معنای "دالان" ندارد. تکرار واژه‌ی "ایوان" در چند ترانه‌ی دیگر نیز هرچند، برای گروهی از مخاطبان کودک آشناست؛ موید ذهن مانده‌ی شاعر در کودکی خود است. هیچ نشانه‌ی متنی نیز وجود ندارد که بازگو کند، هدف شاعر آشنا کردن کودکان با واژه‌هایی جدید است. در بسیاری از ترانه‌ها نیز، دودستگی واژه‌های عامیانه و کتابی را می‌توان دید؛ برای مثال در ترانه‌ی زیر از شعبان‌نژاد: اسمش چیه؟/ النگو/ قِل می‌خوره لب جو... (ادامه) @mmparvizan
"ادامه‌ی بحث نقد شعر کودک" که شاعر با فاصله‌ای کم و در سطرهای پایانی از تلفظ عامیانه‌ی "جوب" استفاده کرده است: حالا که به من نگفته/ کاش توی جوب بیفته همو در شعر "مارمولک" با وجود زبان شکسته، به دلیل ضرورت قافیه ناگزیر شده به جای "کوچیک" از کوچک (تلفظ کتابی) استفاده کند حال آنکه زبان کلّ شعر شکسته بوده است: اسمش چیه؟/ مارمولکه/ دست‌ها و پاهاش کوچکه... این ناسازگاری زبانی را در ترانه‌هایی از رحماندوست و دیگران هم می‌توان دید. ساده‌انگاری در منطق شاعرانه و انتخاب واژه‌ها و کلیشگی ساخت و تکرارهای شبیه به هم، از دیگر مواردی است که در برخی ترانه‌ها دیده می‌شود و نشان‌دهنده‌ی سفارشی‌بودن این مجموعه چون بسیاری از دیگر آثار مربوط به شعر کودکان است و به پرکاری شاعران مجموعه و فرصت اندک برای پیراستن اشعار نیز مربوط است. پ.ن: درباره‌ی آشنایی با مفهوم دالان، با چند کودک ۷تا ۱۲ ساله گفتگو کردم و دریافت آنان، موید نظر مطرح شده در این نقد است. @mmparvizan