eitaa logo
پرویزن
510 دنبال‌کننده
204 عکس
15 ویدیو
76 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با همراهی علمی دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و مرکز حافظ‌شناسی برگزار می‌کنند: سلسله‌نشست‌های هفته‌ی فرهنگی و هنری حافظ نشست سوم: حافظ و حافظ‌شکنی سخنران: دکتر سعید حسام‌پور زمان: دوشنبه هفدهم مهرماه، ساعت ۱۶ و ۳۰ آرامگاه حافظ https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی مهرگان" یکی از موضوع‌های پرتکرار در قصاید فارسی سده‌های نخستین، توصیف جشن‌های ایرانی و آیین‌های مربوط به آن و تبریک به مخاطبان، به‌خصوص ممدوحان است. در شعر فارسی، از مناسبت‌های ایرانی، پس از نوروز بیش از همه به مهرگان و جشن آن توجه شده است. اشاره به این آیین را در نخستین سروده‌های فارسی هم می‌توان دید؛ چنانکه رودکی گفته است: ملکا جشن مهرگان آمد جشن شاهان و خسروان آمد (دیوان رودکی) در شاهنامه نیز، به مهرگان و آیین‌های آن توجه شده است؛ اما به نظر می‌رسد در تاریخ شعر فارسی، بیش از همه در دیوان شاعران عصر غزنوی به‌خصوص در دوران محمود، به مهرگان توجه شده باشد. به همین دلیل در دیوان اغلب شاعران متصل به دربار غزنوی نشانه‌های این جشن را می‌بینیم از عنصری که چند قصیده با این موضوع سروده تا فرخی که بیش از دیگر شاعران صاحب دیوان به این آیین توجه کرده تا آنجا که حدود ۳۰ قصیده در ستایش جشن‌های ایرانی (جز نوروز) به‌ویژه مهرگان سروده است: به فرخی و به شادی و شادی ایران‌شاه به مهرگانی بنشست بامداد پگاه (دیوان فرخی) هرچه از دوران شعر خراسانی به عصر شاعران سلجوقی و پس از آن شعر عراقی نزدیک می‌شویم؛ از اهمیت مهرگان در شعر فارسی کاسته می‌شود؛ البته در سده‌ی پنجم قطران و مسعود سعد و معزی نیز، در دیوانشان به مهرگان توجهی بارز کرده‌اند. (بنگرید به مقاله‌ی پیوست) در شعر فارسی سده‌ی هفتم به بعد از حضور مفهومی و مضمونی این آیین در شعر به دلایل مختلف اجتماعی و فکری و ادبی کاسته شده؛ به‌طوری که غالب شاعران وقتی از "مهرگان" سخن می گویند، مرادشان فصل خزان و فرارسیدن پاییز یا مطلق ماه مهر بوده است؛ مفهومی که در شعر دوران صفوی و قاجار نیز دیده می‌شود. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
سیر شادی و غم در قصاید پیش از مغول.pdf
522.9K
مقاله‌ی "سیر توجه به موضوع‌ها و مناسبت‌های شاد و غم‌انگیز، در سرودن قصاید فارسی تا آغاز قرن هفتم"، مجله‌ی شعرپژوهی دانشگاه شیراز، ۱۳۹۹. @mmparvizan
اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با همراهی علمی دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز و مرکز حافظ‌شناسی برگزار می‌کنند: سلسله‌نشست‌های هفته‌ی فرهنگی و هنری حافظ نشست چهارم: اقبال و القاب حافظ سخنران: دکتر محمد مرادی زمان: سه‌شنبه هجدهم مهرماه، ساعت ۱۶ و ۳۰ آرامگاه حافظ https://eitaa.com/mmparvizan
"زین قند پارسی: دریچه‌ای بر پیوند اندیشه‌ی حافظ و تاگور" با حضور استادان و پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی ایران و هند چهارشنبه ۱۹ مهرماه، ۹ صبح دانشگاه شیراز: دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی https://eitaa.com/mmparvizan
"حافظ و غزل‌سرایان دهه‌ی ۸۰" شعر حافظ به‌حدی در جان و کلام ایرانیان رخنه کرده که نشانه‌های آن را در زبان و جهان شاعران سنتی معاصر نیز می‌توان دید. نفوذ کلام او (از نظر زبان و معنا و موسیقی) در شعر پس از انقلاب به‌اندازه‌ای بوده که شاعران سنتی‌سرا، بارها در سروده‌هایشان به نام او اشاره کرده‌اند: در چشم‌های مست غزل‌گونه‌ات هنوز اعجازهای حافظ شیراز دیدنی است (کوهمال جهرمی، 1382: 31) از دفترم بی‌تو فقط شاخِ نباتی ماند که شعر می‌گوید خودش وقتی که حافظ نیست (هدایتی فرد، 1386: 34) شاعران معاصر، در دفترهاشان، بیش از همه به مضامین اشعار حافظ یا عاشقانه‌سرایی و رندی او اشاره کرده، یا از پیوندش با غزل و شیراز سخن گفته‌اند: در نوشخند چشم غزل‌خوانت ای غزال غوغای شعر حافظ شیراز با من است (خالصی، ۱۳۸۵: ۸۴) این نسیم امشب مگر از خاک حافظ می‌وزد کاین چنین در خلوتم عطر شب شیراز ریخت (ذکاوت، 1377: 64) آنان همچنین در مقامِ شاعری، خطاب به معشوق، خود را به حافظ مانند می‌کنند: مانده‌ام حافظ تورا در چندمین دفتر نوشت مانده‌ام سعدی تو را در چندمین باب آفرید (زارع، نجمه، 1385: ۷۰) اشاره به "فال حافظ" از دیگر مضامین منعکس در این سروده‌هاست: امشب از حافظ چشمان تو فالی زده‌ام در خود ای ماه سمرقند فرو ریخته‌ام (انصاری نژاد، 1386: 48) از دیگر زوایای مواجهه با حافظ در غزل شاعران دهه‌های اخیر، تضمین ابیات یا مصرع‌های اوست که این شیوه، در جریان‌های شعر عاشقانه و اجتماعی و مذهبی، بسامدی نسبی دارد: خلوتم را حافظ امشب آفتابي مي‌‌كند «دوش با من گفت پنهان كارداني تيزهوش» (انصاري‌نژاد، 1386: 51) «ثبت است بر جريده‌ي عالم دوام ما» ما عاشقيم از همه كس بي‌زوال‌‌تر (احمدي‌فر، 1385: 68) گاه نیز، بخشی از شعر حافظ در اشعار تضمین شده است؛ چون بیت زیر از غلامرضا طریقی: «المنته لله كه در ميكده ...» آمد من نيز چنان خواجه‌ي خود شكرگزارم (طريقي، 1386: 55) یا در نمونه‌های زیر: بايد به فال حافظ ايمان بياورم اي‌يوسف نيامده... «اي غايب از نظر...» (علي‌اكبري، 1384: 34) در معدودی از اشعار هم، تضمین به صورت بریده‌بریده انعکاس یافته؛ گویا ذهن شاعر در محدوده‌ی زمان خود و حافظ در رفت و برگشت بوده است: حافظ گشوده و مي‌خوانم... (دور فلك) وَ مي‌بندم آري (درنگ ندارد)‌ هان... وقت شتاب شد بانو (خالصي، 1385: 81) در برخي از تضمین‌های جریان شعر سنتی متفاوت یا روایت‌گرا، اقتباس از مفاهیم و ابیات حافظ تاحدودی متمایز با دیگر نمونه‌های سنتی و نیمه‌سنتی شعر معاصر است: من از تو‌ ياد گرفتم كه عاشقت باشم «به‌ياد آر محبان بادپيما را» فقط تناسخ را مي‌پذيرم از آن‌جا كه بوده‌اي وقتي حافظ اين غزل‌ها را... اگرنه شعر نمي‌گفت خواجه شمس‌الدين سپس نمي‌آمد پشت هم رديف كند «سهي قدان سيه‌چشم ماه‌سيما را» (ماه و مهر، 1385: 43) https://eitaa.com/mmparvizan
"فدوی طوقان"* القدس علی درب الآلام تجلد تحت صلیب المحنه تنزف تحت یدالجلّاد والعالم قلب منغلق دون الماساه... لم‌یرفع فی المحنه شمعه لم‌یذرف حتی دمعه قدس بر دروازه‌ی اندوه‌ها ایستاده است زیر صلیب محنت و رنج، صبورانه شلاق می‌خورد خونش به دست جلاد جاری می‌شود و جهان دلی است اسیر فارغ از رنج و سختی... نه در محنت شمعی می‌افروزد نه حتی قطره‌ی اشکی از چشمش فرو می‌ریزد (الاعمال الشعریه الکامله، چاپ بیروت، ۲۰۰۵: ۴۵۰) * متولد ۱۹۱۷ درگذشته به سال ۲۰۰۳ https://eitaa.com/mmparvizan
در جام‌جم امروز بخوانید کودک کودک است... روزنامه جام جم | شماره :6603 | تاریخ 1402/7/19 https://jamejamdaily.ir/?nid=6603&pid=5&type=0
"غوطه در دریای حافظ" یکی از مباحث مطرح در نقد شعر معاصر، فضلیت چندمعنایی و امکان کشف لایه‌های پنهان در شعر است؛ ویژگی‌ای که بسیاری از جریان‌های پس از نیما یا پیروان نوگرای او به آن توجه کرده‌اند. یکی از علل تمایل به شعر حافظ در دوران معاصر نیز، همین مولفه‌ی اشعار اوست. اما باید توجه داشت که در گونه‌هایی از اشعار معاصر، در زیر لایه‌های موجود، مخاطب از بی‌معنایی به کشف بی‌معنایی‌های پیاپی و از نیستی به نیستی‌های متعدد می‌رسد؛ حال آنکه لایه‌مندی اشعار حافظ، مخاطب را از معنا به معانی دیگر و از هستی به هستی می‌رساند. یکی از دلایل این ویژگی در شعر حافظ، وجود ایهام‌های معنامند متکثر در ابیات است؛ برای مثال در بیت زیر: کمند صید بهرامی بیفکن جامِ جم، بردار که من پیمودم این صحرا، نه بهرام است و نه گورش به احتمال بسیار، حافظ در این بیت که نگاهی خیامانه دارد، به این رباعی نظر داشته است: آن قصر که بهرام در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می‌گرفتی همه‌عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟ اما در کنار استفاده‌ی بینامتنی او از ایهام واژه‌ی "گور" به معانی قبر و گورِ ایرانی که در شعر حافظ، وامی از خیام است؛ او در کلمات دیگر نیز به معانی ثانوی توجه کرده است. او از مخاطب می‌خواهد، کمند صید بهرامی را "بیفکند"؛ اما همزمان معنی "بر زمین افکندن کمند و رها کردن آن" و "پرتاب‌کردن کمتد برای گرفتن جام"، از شعر قابل برداشت است. در کنار آن، ترکیب جامِ جم گاه معنی استعاری "دل" را اراده می‌کند و گاه "جام شراب" را، دو نماد که هر دو در شعر حافظ دریچه‌ای برای کشف اسرار هستی است. در واژه‌ی "پیمودن" نیز همزمان معانی "طی کردن" و "پیمایش شراب" می‌درخشد و علاوه بر آن "پیمودن صحرا" یا مساحت کردن آن، یادآوری دشواری یا بیهودگی این راه است. نتیجه‌ی این ایهام‌های پیاپی را در "گور" می‌توان دید؛ اما این سوال در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد که آیا حافظ در کاربرد "گور" علاوه بر دو معنی تجربه‌شده‌ی خیامی، به خط "جور" جام هم توجه داشته است؟ یا اینکه می‌توان معانی واژگانی دیگر، برای کلمات این بیت تصور کرد؟ https://eitaa.com/mmparvizan
"شب طنز حافظ: مجله‌ی فرهنگی چاووش" با حضور و سخن: دکتر سعید حسام‌پور (رئیس مرکز حافظ‌شناسی) دکتر محمد مرادی(رئیس دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شیراز) محمدجواد شرافت(شاعر و منتقد ادبی) چهارشنبه ۱۹ مهر ساعت ۲۲و ۳۰ شبکه‌ی چهار سیما تکرار، پنج‌شنبه بیستم مهر ساعت ۱۳و ۳۰ https://eitaa.com/mmparvizan
"نظم و شعر و حافظ" یکی از مباحثی که در سده‌های اخیر به صورت جدی وارد مباحث نقد و تعریف شعر شده و در بسیاری از داوری‌ها و انتقادها از آن سخن به میان می‌آید، تقسیم‌بندی آثار به دو دسته‌ی شعر و نظم است. این مرزبندی، در نقد کهن نیز مطرح بوده، چه در ادب یونان، چه در ادب عرب و چه در نقدالشعر فارسی که به این مساله گاه توجه شده؛ شاید موید همین نکته است که حافظ می‌ گوید: به سلک درّ خوشاب است شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می‌برد ز نظم نظامی چنان که در این بیت دیده می‌شود، حافظ اثر خود را شعر و سروده‌های نظامی را نظم خوانده که این نکته با تقسیم‌بندی یادشده سازگار است؛ اما در نقد شعر کهن فارسی، دامن‌زدن به این مرزبندی چندان فراگیر نبوده است. اگر بر تعریف‌هایی که شاعران مکتب کلاسیسیم اروپا از شعر و اصول آن ارائه کرده پ‌اند نظر بیفکنیم، خط‌کشی‌های منطقی و واضحی برای تشخیص اثر ادبی می‌توان یافت که کاملا از پیش تعیین شده، کوششی و حتی قابل آموزش است و از این منظر با تعریف پ‌های موجود از نظم سازگاری دارد. بنابراین تعریف‌های موجود از شعر به معنی چیزی متفاوت با نظم در نقد جدید، نوعی اعتراض به ادب اشرافی دوران کلاسیسیم است که رمانتیک‌ها با جهان‌بینی آزادی‌محور و در تقابل کلاسیک‌ها ارائه کرده اند و همین سنت‌شکنی، پس از آن‌ها به آرای سمبولیست‌ها و سوررئالیست ها و دیگران نیز راه یافته است. از این زاویه، یکی از تمایلات سبکی حافظ حرکت از بنیان‌های نظمی شعر سده‌های قبل به تعریفی جدید از شعر در سده‌ی هفتم است. از زاویه‌ای دیگر و در ادامه‌ی تلاش‌های زبان‌شناسانی چون سوسور و اهمیت دادن به زبان گفتار و تبیین محورهای جانشینی و همنشینی زبان و در ادامه با نظرات ساختارگرایانی چون شکلوفسکی،  مباحثی دیگر بر پیشینه‌ی این شیوه‌ی نقد افزوده شده که ادب فارسی هم از این تغییرات بر کنار نبوده است. اینکه در آستانه ی مشروطه کسانی چون ملکم خان، آخوندزاده، و پس از آنان رفعت در مجله ی آزادیستان در برابر ادبیات بازگشتی جبهه گرفته‌اند و این که نیما و پیروانش ، بسیاری از اصول شعر کهن و شاعرانی چون فردوسی و سعدی را زیر ویژگی نظم  مطرح کرده‌اند و حافظ را برکشیده‌اند، بسیاری ریشه در این تلقی‌های پسارمانتیک یا ساختارگرایانه دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم" بررسی جایگاه شعر پایداری فلسطین در ادبیات انقلاب و مقایسه با اشعار شاعران عرب انتشارات سیمرغ هنر کلان‌فصل‌ها: دریچه‌ای بر شعر فلسطینی و جایگاه آن در ادبیات پایداری مفاهیم مشترک در فلسطینیات فارسی و عربی نمادها و واژه‌های کلیدی در شعر فلسطین معرفی قالب‌ها و نمونه‌هایی از شعر فلسطینی فارسی @mmparvizan
"حافظ‌کُشی: سخنی پس از یادروز حافظ" حافظ، حافظه‌ی ماست؛ نماد خاطرات ما چه سیاه و چه سفید؛ چه تیره و چه روشن. او آیینه‌ای برای آرزوهای ماست؛ چه این جهانی و چه آن جهانی. اورا نمی‌توان در حصار حزب‌ها و نژادها اسیر کرد. حافظ شاعر سلیقه‌های گوناگون است. او اگر در روزگار ما بود، احتمالا شعر سپید و نیمایی هم می‌گفت؛ همچنان که دوستدار شعر سنتی بوده است. با شاملو و فروغ دوست بود و شعرشان را می‌پسندید؛ همانگونه که شاید با شهریار موانست داشت و از تصاویر شعر منزوی در انزوای شاعرانه‌ی خود لذت می‌بُرد. شاعران قبل و بعد از انقلاب را به اعتبار شعرشان و قوت‌کلامشان دوست داشت. باور قلبی من درباره‌ی او این است؛ هرچند هیچ سند تاریخی و رسانه‌ای برای ادعاهایم ندارم. اصولا اهل شعر سندی برای اثبات کلام خود ندارند؛ چون در جهانی دیگر سیر می‌کنند. او اهل شعر و عشق و خرد و عرفان بود؛ به قول حافظ‌شناسان، انسان کامل نه که کاملا انسان بود. حافظ مقدس نبود چون فرشتگان که "عشق ندارند"؛ هرچند به جهان قُدس ایمان داشت. قلبش مملو از شکّی یقینی بود. عاشق قرآن و ورد سحر بود؛ هرچند موسیقی را نیز دوست می‌داشت. به جهانی دیگر می‌اندیشید؛ گرچه هیچ‌گاه از این جهان و لحظه‌های خوش و رنگارنگش نگسسته بود. از نظر او، هیچ‌چیز ناپسندتر از دورویی و دروغ نیست؛ چیزی که نقُل محفل اهل سیاست است. او اهل سیاست و کیاست بود؛ اما در سیاستش عشق و مهر و انسان‌دوستی، اصول نخستین قانون اساسی‌اند. حافظ نه رند یک‌لاقبا و ملحدی است که برخی به او چسبانده‌اند؛ نه عارف سالکی که جز خدا و عالم غیب چیزی نمی‌بیند. او منشوری است بین طیف‌های مختلف رنگ و بی‌رنگی: سیاه و سفید، کبود و خاکستری و سبز و سرخ و آبی. ایرانیِ ایرانی است نه آنطور که برخی دوست‌دارند باشد؛ مسلمان مسلمان است نه چنانکه مشایخ و واعظان اعصار اراده می‌کنند؛ اهل معرفت است؛ اما نه در نظام سلسله‌ها و فرقه‌ها. او به اصول حقیقت پایبند است؛ اما در گرو حزب و گروهی نیست و به دنبال اصلاح جهان است؛ اما وابسته‌ی بیانیه‌های شرق و غرب نمانده است. فال حافظ دلیلی بر همین رنگارنگی ذهن و زبان اوست؛ حافظی که در روزگار ما و در جغرافیای گسترده‌ی تفسیرش و در رسانه‌ها و تریبون‌های ما، تنها بخشی از جهانش را می‌توان دید. حال پیش از تعریف و مصادره‌ی حافظ به سلیقه‌ی این و آن، باید گفت که ما در شناخت و معرفی حافظ، راهی جز این دو نداریم: یا اینکه اورا رنگارنگ و همانگونه که هست بپذیریم یا اورا بکُشیم و قطعه‌قطعه کنیم؛ زوایدش را دور بریزیم و از باقی‌مانده‌ی او حافظی ناقص و شکسته‌بسته خلق کنیم. اما بدانیم که حافظ‌کشی ما در حافظه‌ی تاریخ می‌ماند. https://eitaa.com/mmparvizan
"مطلع" فراخوان عضویت در دوره‌ی تخصصی آفرینش ادبی https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر فلسطینی و دوره‌های آن" در میان جریان‌های شعر پایداری عرب، در دهه‌های اخیر، شعر فلسطینی از همه شکوفاتر است. شعر فلسطین را در یک تقسیم‏‌بندی کلّی می‌توان به پنج دوره‌ی اصلی تقسیم کرد: 1- پیش از اعلامیه‌ی بالفور، یعنی پیش از آنکه لردبالفور وزیرخارجه‌ی بریتانیا در 1917 اعلامیه‌ی معروف خود را صادر کرد و به‏‌طور ضمنی به صهیونیست‌ها وعده‌ی تشکیل دولت یهودی را بدهد. 2- دوره‌ی پس از اعلامیه‌ی بالفور که بیشتر متفکران و شاعران عرب، خطر را احساس کردند و آن را جدی گرفتند؛ زیرا در این فترت زمانی یعنی از 1917 تا 1948 که کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد، لحظه‌به‌لحظه بر تعداد مهاجران یهود به فلسطین افزوده شد. 3- دوره‌ی سوم پس از تشکیل رسمی دولت اسرائیل یعنی از سال 1948 تا شکست اعراب در ژوئن 1967 است. در این دوره قوانین ظالمانه‌ی اسرائیلی‏‌ها در مورد غصب زمین‌های کشاورزی، زندانی‌کردن آنان در روستاها، کشتار دسته‌جمعی روستاییان و به‌راه‌انداختن زندا‌ن‌های مخوف با شکنجه‌های قرون وسطایی رخ می‌نماید. 4- دوره‌ی چهارم از زمانی آغاز می‌شود که اعراب در سال 1967 از اسرائیل شکست خوردند. اهمیت این دوره بدان جهت است که اعراب دانستند که مسألۀ اسرائیل تنها به فلسطین محدود نمی‌شود.(فرزاد، 41: 1383-38) 5- در کنار چهار دوره‌ی اصلی یادشده که در کتاب‌های تاریخ ادبیات فلسطینی به آن‌ها اشاره شده، برخی منتقدان، ادبیات پس از انتفاضه‌ی(1987) مردم فلسطین را شکل‌دهنده‌ی دوره‏‌ای جدید از شعر فلسطین می‏‌دانند که می‏‌توان آن را دوره‌ی پنجم این تقسیم‏‌بندی دانست. (نک. محمدی روزبهانی، 1389: 67-68) https://eitaa.com/mmparvizan
"شاعران نخست فلسطینی" در نخستین دوره‌‌ی شعر فلسطینی، شاعرانی اندک به صورتی ضمنی به مشکلات ایجادشده در منطقه‌ی مقاومت پرداخته‌اند. در این سال‌ها شاعری چون «نشاشیبی» در سال 1910 در اشعارش به توطئه‌ی فروش زمین‌های فلسطین به یهودیان اشاره کرده و در سال 1912 چاپ شعر «سلیمان فروغی» نیز در برگیرنده‌ی چنین مفاهیمی است. در این دوره، دولت‌های مقتدر اسلامی چون: عثمانی، ایران و پاکستان، درگیر معضل استعمار داخلی‌اند و چندان متوجه فلسطین و آژانس یهود نیستند. در کل، این سال‌ها، دوران غفلت از مساله‌ی فلسطین است و شعر عرب همچنان درگیر خمریات و قصیده‌های کهن به شیوه‌ی متنبی و ابوالعلاست و کمتر مفاهیم روشن‌گرایانه در اشعار دیده می‌شود. ویژگی‏‌های دومین دوره‌ی شعر فلسطین را، باید در بین سال‌های 1917 تا 1948 واکاوی کرد. در این زمان، هنوز بریتانیای کبیر، فلسطین را به‌عنوان قسمتی از مستعمرات خود در تصرف دارد؛ اما با گسترش فعالیت‌های بنگاه یهود و پی‌گیری‌های آنان برای جست‌وجوی سرزمینی واحد، اوّلین آژیرهای خطر به صدا در می‌آید و پس از اعلامیه‌ی بالفور، برخی از آثار مقاومت فلسطینی سروده می‌شود. در این سال‌ها تیزی نوک پیکان اشعار به‌سمت انگلیسی‌هاست؛ با ایت‌حال با علنی شدن اقدامات صهیونیست‌ها و حمایت خون‏ریزانه‌ی بریتانیایی‌ها از آنان، روند شعر مقاومت شتاب گرفته است. در این مدت، جریان خریدوفروش زمین بین یهودیان و فلسطینیان سرعت می‏‌گیرد و این رویداد، باعث علنی‌شدن ماجرای غصب فلسطین و آغاز حکومت اسرائیلی‌ها بر فلسطین شده است. بسیاری از شاعران، در این زمان به گوش‌زد ‌کردن خطر پرداخته‌اند؛ اما شعر مقاومت فلسطین، هنوز شکل یکپارچه نگرفته است. در شعر این دوره می‌توان چند موضوع محوری را در اشعار جست‌وجو کرد: «1- مبارزه علیه بریتانیا به‌عنوان عامل پیش‌برد منویات صهیونیست‌ها و نیز اندیشه‌ی صهیونیسم؛ 2- تأیید و مدح مبارزان و قهرمانان انقلابی؛ 3- خریداری زمین‌های فلسطین توسط یهودیان مهاجر.»(فرزاد، 1383: 45) یکی از نقطه‌های اصلی در تحول شعر فلسطینی، انقلاب مردم در آوریل 1936 است. این انقلاب با اعتصاب‌های سراسری آغاز شد و پس از آن جنگ‌های داخلی بین اعراب و انگلیسیان و یهودیان رخ داد. این انقلاب، خواهانِ جلوگیری از فروش زمین‌های فلسطین، قطع مهاجرت یهودیان و درنهایت تشکیل حکومتی فلسطینی بود. اگرچه با میانجی‌گری برخی عرب‌ها، این نهضت زود به سازش گرایید، نسلی از مبارزان این انقلاب به نهضت پایداری فلسطینی اضافه شد. این نسل که ادامه دهنده‌ی راه مبارزانی چون: عزالدین قسام(مقتول به1935) بود؛ در راه گسترش نظریه‌های انقلاب تلاشی چشم‌گیر کرد. جنبش انقلاب 1936 آن‌قدر فراگیر بود که ادبیات فلسطینی در دل آن شکل گرفت؛ ادب ویژگی‌های اصلی شاعران این جریان ادبی را می‌توان این‌گونه دسته‌بندی کرد: «نخست: بیشتر آنان خود مجاهد بوده‌اند؛ انجام فعالیت‌های سیاسی برای آنان یک نوع نیاز روزانه به شمار می‌رفت و شعرشان وسیله‌ی پیش‌برد هدف‌های انقلابی بود و حتّی بسیاری از آنان در برابر شکنجه‌های سخت تاب آورده و برخی در میدان مبارزه جان خود را از دست داده‌اند...؛ دوم: آنان در شعر خود بیشتر پایداری‌ها، ایستادگی‌ها و پایگاه‌های انقلابی را بیان می‌داشتند و از آن، وسیله‌ی اعتراض در برابر واپس‌گرایی‌ها می‌ساختند؛ به‌گونه‌ای که می‌توان بسیاری از رویدادهای تاریخی ویژه‌ی انقلاب فلسطین را از مجموعه‌های شعری آنان بیرون کشید...؛ سوم: این شاعران شکل کلاسیک قصیده را در بیان تجربیات خویش به کار می‌گرفتند.» (اسوار، 1358: 11) علل استفاده از قالب‌های سنتی در ادبیات مقاومت این دوره را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد: 1- در این دوره شعر پویا و نو معاصر عرب هنوز فراگیر نشده بود؛ 2- بازگشت به شعر سنتی می‌توانست بیان‌گر توجه به سنت‌های ملّی و قومی در برابر مهاجمان باشد؛ 3- موسیقی و آهنگ موجود در شعر سنتی به‌خوبی می‌توانست شیوه‌ی رجز‌گونه‌ی اشعار مقاومت را حفظ کند و در راهپیمایی‏‌ها و اعتصاب‌ها و شعار‌ها کاربردی باشد. 4- این نوع اشعار با چارچوب ذهنی و سلیقه‌ی توده‌ی مردم فلسطین سازگارتر بود و در تشویق آنان به همراهی با جریان مقاومت موفق‌تر می‌نمود. از شاعران انقلاب 1936، بی‌شک سهم «ابراهیم‌طوقان، عبدالرحیم محمود و ابوسلمی از دیگران پررنگ‌تر است. در شعر آنان مفاهیمی چون: آزادی، رهایی، استقلال، وطن، شهدا، دادخواهی و انتقام از متجاوزان انگلیسی و یهودی،.... دیده می‌شود. در پایان این دوره، شعر فلسطین به مرحله‌ی دیگری از جدال و نبرد خویش وارد شد. هرچه فریاد زد، هرچه حق‌طلبی کرد، هرچه با توده‌های با ایمان هم‌آواز شد، نتوانست از وقوع فاجعه جلوگیری کند و متأسفانه در 1948 فاجعه به وقوع پیوست و دشمن اعلام موجودیت کرد.» (فرزاد، 1383: 46) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از حسن میرزانیا
https://eitaa.com/joinpoems کانال اشعار حسن میرزانیا
"ادبیات مقاومت فلسطینی پس از شکست ۱۹۴۸" هم‌زمان با شکست اعراب در سال 1948و صدور بیانیۀ سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین به دو بخش یهودی‌نشین و عرب‌نشین و تسلیم عملی فلسطین به قوم یهود و وقوعر کشتار و جنایات آنان، شعر وطنی فلسطین، در لباس جدید جهانی آن شکل گرفت. کشتار فلسطینیان توسط یهود و حمایت غرب از آنان و در مقابل آوارگی و تبعید قوم فلسطین به کشورهای عربی، روحیۀ مقاومت عربی را در دیگر کشورهای اسلامی برانگیخت و نهضت ادبی فلسطین ابتدا در کشورهای عربی و بعد در دیگر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی رواج گرفت. شعر این دوره به‌سبب شکست‌های پیاپی اعراب، دیگر شعری شکوه‌مند و رجزخوانانه نیست؛ بلکه به شعری سراسر درونی و اندوه‌بار تبدیل شده است. شاعر شناخته‌شدۀ این دوره فدوی طَوقان بود که هنوز به شوق انقلاب می‌سرود. در این سال‌ها آثاری اجازۀ چاپ می‌یافتند که زمینۀ مقاومت نداشتند. «در نخستین سال‌های پیدایش اسرائیل، چیزی جز شعر عاشقانه‌ای که با هیچ‌گونه رویکردی از مردم روبه‌رو نشد و راکد ماند نشر نشد. از آغاز تلاشی در کار بود تا دیده‌ها را به این‌گونه شعر برگرداند و بیشتر آنچه نشر پیدا کرد دارای شکل و درون‌مایۀ سست‌پیوند و دون بود؛ اما فرا رسیدن سال 1952 با انقلاب ژوئن در مصر تکان پیش‏بینی شده را پدید کرد.» (کنفانی، 1362: 23) از این دوره است که رمان و داستان نیز به ادبیات مقاومت فلسطینی راه یافت و به دلیل نمایان‌شدن شعر نو و قالب‏‌های آزاد در ادبیات‌معاصر عرب، بسیاری از شاعران در آثار فلسطینی خود از قالب‌های نو استفاده کردند. «اندیشۀ بازگشت به فلسطین و مسألۀ آوارگان نیز از مسایلی است که در شعر این دوره به‌وفور دیده می‌شود. در این دوره است که کلمۀ فدایی به‌عنوان سمبل مبارزه در همه‌جا طنین می‌اندازد.» (فرزاد، 1383: 47) از شاعران این دورۀ فلسطینیات در کشورهای عربی علاوه‌بر فدوی طوقان می‌توان کسانی چون: معین بسیسو، محمودمحمد صدیق، مصطفی بهجت بدوی، احمد فهمی، بدرشاکر السیاب، کامل سلیمان و سلیمان عیسی را نام برد. از کتاب "در کوچه‌باغ‌های پرتقال و زخم"/ محمد مرادی https://eitaa.com/mmparvizan
"از آزادی تا قانون در اشعار فرخی یزدی" در پایان دوران مظفری و در زمان استبداد محمد علی‌شاه، مفاهیمی چون: آزادی، قانون و عدالت‏‌طلبی و استبدادستیزی در شعر فارسی فراوانی قابل‌توجهی یافت. از این میان، مفهوم آزادی با تلقی‏‏‏‏‏‌ای ‏اجتماعی و متفاوت با نگرش فردی کهن مهم‏ترین ‏خواستۀ مدنی شاعران فارسی است که در اشعار عصر مشروطه تجلی یافته است. از شاعران شاخص این زمان، فرخی یزدی بیش از دیگران به آزادی توجه داشته تا آنجا که حتّی در ردیف غزل‏‏‏‌های سیاسی‏‌اش چندبار از این مفهوم بهره برده است: آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود ز جان شستم از برای آزادی تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می‏‌دوم به پای سر در قفای آزادی در محیط طوفان‏زای، ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد، با خدای آزادی دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین می‏‌توان تو را گفتن پیشوای آزادی فرخی ز جان و دل می‏‌کند در این محفل دل نثار استقلال، جان فدای آزادی (دیوان فرخی) البته در دیوان فرخی، نقطه‌ی ایجاد اعتدال در نقش اجتماعی "آزادی"، توجه به "قانون" است. او از شاعرانی است که بیش از دیگر سخنوران مشروطه به لزوم پیروی از قانون در اشاره کرده است: گر ز روی معدلت آغشته در خون می‏‌شویم هرچه بادا باد ما تسلیم قانون می‏‌شویم (همان) او در رباعیاتش نیز به ضرورت قانون‌محوری توجه کرده و آن را مسیر رسیدن به آزادی دانسته است: چون موجد آزادی ما قانون است ما محو نمی‏‏شویم تا قانون است محکوم زوال کی شود آن ملّت در مملکتی که حکم با قانون است (همان) او قانون و عدالت را مکمل هم‏‏‏ می‏‌داند. جامعۀ آرمانی او بر اساس همین دو مفهوم شکل گرفته است: خوش، آن‏که در طریق عدالت قدم زنیم با این مرام در همه عالم، علم زنیم قانون عادلانه‏‌تر از این کنیم وضع آن‏گاه بر تمام قوانین قلم زنیم دست صفا دهیم به معمار عدل و داد پا بر سرِ عوالم جور و ستم زنیم (همان) "دو کوچه تا نیما/ محمد مرادی" https://eitaa.com/mmparvizan
"چکامه‌ی ننگ" سمفونی بمب‌ها و موشک‌ها نواخته شد طبل رسوایی به زمین افتاد خاک بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بیمارستانی در غزه منهدم شد هزاران نفر در توحّش قوم برتر جان دادند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم پدری قطعه‌های فرزندش را در کیسه به هم می‌پیوندد برادری کودک، در بیمارستان شهادتین را به برادرش تلقین می‌کند جناب صدر اعظم خمیازه می‌کشد خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم مادری در سرزمین مادری، قبری برای فرزند ندارد خانه‌های عمودی، در لحظه‌ای افقی می‌شود کدخدا، رعایایش را ذبح می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم در جدال موشک‌ها در توازن دموکراسی رسانه و دلار چراغ‌ها خاموش می‌شود لب‌ها در تشنگی می سوزد پرزیدنت، عقب‌عقب به ساعتش نگاه می‌کند خاک بر سر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم حضرت شاهزاده، در حال ورزش صبحگاهی است بی‌بی‌سی دلواپس یوزپلنگ ایرانی؛ و هیات داوران "گرمی" مبهوت از ترانه‌ی "زن و زندگی"؛ و اسرائیل "آزادانه" به کودکان فلسطین درخشش فسفری هدیه می‌کند چشمان "خاخام"های خام از ذوق می‌درخشد وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم تراژدی اسلحه، به پرده‌ی آخر می‌رسد در بازی ننگ و جنگ، پرده پایین می‌آید صدای جیغ کودکان در دوردست نمایش گم می‌شود مجمع عمومی سازمان ملل، بازیگران را به‌شدت تشویق می‌کند وای بر جهانی که در آن نفس می‌کشیم قاتلان سرخ‌پوست‌ها جانیان ویتنام و هیروشیما در یک‌سو وارثان هالوی هولوکاست متجاوزان الجزایر و لیبی در دیگرسو نظم جهانی را مدیریت می‌کنند. حقّ تو وتو می‌شود جایزه‌ی صلح نوبل به "سوچی" می‌رسد به پاس مبارزه با خشونت: منهای مسلمانان میانمار به اسحاق رابین و شیمون پرز به شکرانه‌ی کشتار صبرا و شتیلا و به یاسر عرفات به پاس "خفه‌خون" تف بر جهانی که بر آن راه می‌رویم ... و در انبوه این خاک بر این خاک از خاک به خاک ... تنها اندوه یک خاک است که رویای جهان مدرن را غبارآلود کرده است "فلسطین" و بغض جاودانه‌ی او در سکوت و صدا بی‌قرار بی‌قرار که تلکَ شقشقه هدرت و ما قرّت https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از محمدهادی خالق‌زاده
⭕️ فراخوان جشنواره ملی شعر مهدوی اقوام🇹🇯 از سری برنامه‌های سومین جشنواره علمی، فرهنگی و هنری امامت و مهدویت. 🔹دانشگاه آزاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد 🔹 پذیرای اشعار مرتبط با فرهنگ انتظار و مهدویت از تمامی قومیت‌ها و گویش‌های ایران‌زمین هستیم. شرکت در جشنواره برای عموم آزاد است. ✅ مهلت ارسال آثار: ۵ بهمن ۱۴۰۲ ✅ تاریخ اختتامیه جشنواره: ۸ اسفند ۱۴۰۲ ✳️ سامانه همایش و ارسال اشعار: https://emamat.iau.ir/fa/form/303 🔹شماره هماهنگی: ۰۹۳۶۷۱۴۹۹۷۹ 🔹🔹🔹 ⭕️ مزایای شرکت در جشنواره: ۱. دریافت گواهینامه معتبر. ۲. چاپ اشعار در مجموعه اشعار برگزیده جشنواره. ۳. کسب جوایز. 🏆 جوایز جشنواره: به ۵ شعر برگزیده اول هر نفر: تندیس جشنواره + ۳۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده دوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۲۰ میلیون ریال. به ۵ شعر برگزیده سوم هر نفر: تندیس جشنواره + ۱۰ میلیون ریال. ♦️نشانی دبیرخانه: یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، معاونت فرهنگی و دانشجویی. 🔹🔹🔹
"شعر فلسطینی نیمه‌ی دوم قرن بیستم" در دهه‌های پس از میانه‌ی سده‌ی بیستم، نسل جدید شعر فلسطین با روحیه‏‌ای حماسی‌تر ظهور کرد. سرآغاز این تحول را می‌توان در انقلاب مردم مصر در ژوئیه‌ی 1952 دید که سبب گسترش روحیه‌ی اعتراض در مقابل سازش و سکوت اعراب در مساله‌ی فلسطین شد. در این سال‌ها، مردم فلسطین با برگزاری شب‌های شعر روستایی شعر مقاومت را زنده نگاه داشتند. این روحیه‌ی مقاومت‌مندانه با هجوم هم‌زمان اسرائیل، انگلیس و فرانسه در سال 1956 به مصر گسترش یافت و موجی جدید از مقاومت را در ادبیات اعراب پدید آورد. در سال 1967 رژیم صهیونیستی با زندانی‌کردن بسیاری از روشن‌فکران، نویسندگان و شاعران فلسطینی، به وسیله‌ای جدید برای خاموش‌کردن مقاومت دست زد. این اقدام، شعر وطنی فلسطین را باشکوه‌تر کرد. جنگ ژوئن این سال نیز که به شکست اعراب از اسرائیل انجامید روحیه‌ی مقاومت را فرو نریخت. هم‌زمان با این واقعه‌ها، از اواخر دهه‌ی 60 و در سراسر دهه‌ی هفتاد میلادی در اردن، لبنان و دیگر کشورهای مجاور، توده‌های رانده‌شده‌ی فلسطینی سازمان‌های چریکی و مقاوم تشکیل دادند و این نکته نیز بر گسترش جریان شعر مقاومت تأثیر نهاد. در این دوره (دورۀ چهارم شعر فلسطینی)، پیوند بین شعر فلسطین اشغالی و فلسطین وطنی بیشتر نمود دارد. در این سال‌ها، شاعران سعی کردند پیوندی بین وطن و عشق در شعرهاشان ایجاد کنند. برجسته‌ترین این شاعران محمود درویش بود. «در شعر درویش... آن آمیزه‌ی ژرف و آرام و جوشان از زن و میهن را خواهیم دید که این دو باهم مساله‌ی یگانه و گسستگی‌ناپذیر عشق را می‌سازد. ادبیات تبعید از این دست پدیده‌ها-پس آن‌گاه-به خود دید؛ اما ادب مقاومت در سرزمین اشغال‌شده آن‌ها را با سادگی ژرف‌تر و اقناعی توانمند‌تر و قرابتی بیشتر به زن و زمین بیان کرد.» (کنفانی، 25: 1362-24) این توجه دوجانبه، پیوندی عمیق بین شعر ملّی و شعر تغزلی کهن عرب ایجاد و موسیقی سنتی عربی را به‌گونه‌ای حماسی وارد شعر‌های آزاد و نو وطنی کرد؛ به‌طوری‌که در سال‌های بعد و در شعر نزار قبانی اوج این شیوه را می‌بینیم. در دهه‌‌ی شصت همچنین با روی کار آمدن روزنامه‌ی «الاتحاد» در فلسطین و اختصاص صفحه به ادبیات عربی، شعر فلسطین رونقی دیگر گرفت. همچنین در کنار آثار چاپ شده‌ی اندک، برگزاری جشنواره‌ها و شب‌شعرها در روستاها و روایت شفاهی اشعار کارآمدتر بود. در کل دو نکته‌ی بنیادین در شعر این دوره می‌توان دید: «یک: شعر در سرزمین اشغال پ‌شده، برخلاف شعر تبعید، مویه و زاری و نومیدی نیست؛ بلکه تابشی است انقلابی و پیوسته و امیدی است شگفت‌انگیز. دو: شعر عرب در سرزمین اشغال شده با شتابی حیرت‌زا و هماهنگی کامل، از رخدادهای سیاسی در جهان عرب اثر می‌پذیرد و آن را متمم مسأله و موضوع خود و پرداختن به آن‌ها را بخشی از مسئولیت‌های خویش می‌داند.» (همان، 28) در سال‌های بعد (نزدیک 1975)، هجوم اسرائیان به جنوب لبنان و تصرف بخش‌هایی از سوریه، مسأله‌ی فلسطین را کاملاً جهانی کرد. این جهانی‌شدن ادبیات فلسطینی، به قالب‌های جهانی نیاز داشت و این نکته سبب شد، قالب‌های سنتی تقریباً به کنار روند و جریان‌های نوگرایانه به‏‌وضوح در آثار شاعران این دوره به‏‌ویژه محمود سلیم درویش و سمیح‌القاسم جلوه یابند. از فلسطین‌‌سرایان عرب در این دوره شاعرانی از نسل‏‌های مختلف چون: محمود درویش، نزیه خیر، فوزی‏‌الاسمر، راشد حسین، سمیح‏‌القاسم، سالم جبران، حنّا ابوحنا، توفیق زیاد، مریدالبرغوثی، احمد دحبور، محمد القیسی، عزالدین المناصره، هارون هاشم، حسن‏‌البحیری و... در این مسیر از دیگران پیشی گرفتند که شیوه‌ای نو در شعر مقاومت در افکندند. فاجعه، آنچنان نگران‌کننده بود که شاعر زن و شراب و عشق، نزار قبانی را هم به میدان کشید و او نیز آثاری شکوهمند با موضوع فلسطین آفرید. شعر فلسطین، از این دوره در مناطق اشغالی محدود نماند. بدر شاکرالسّیاب، عبدالوهاب البیاتی، بلندالحیدری، نازک‏‌الملائکه، سعدی یوسف، جواد جمیل، احمد مطر و بسیاری از شاعران عراق هم به این جریان پیوستند؛ تاآنجا که در بیشتر کشورهای اسلامی این جریان، شکل گرفت. در طول این جریان، شاعرانی دیگر از فلسطین و کشورهای عربی چون: صلاح عبدالصبور، کمال عبدالحلیم، احمد فؤادنجم، کمال ناصر، معین شلبیه، یوسف‏‌الدیک، موسی حوامده، محمود مفلح، احمد عبدالمعطی، احمد رامی، خلیل حاوی و... با سرودن اشعاری در پیوند با پایداری ملّت فلسطین این جریان ادبی - اسلامی را گسترش دادند. در بین شاعران ایرانی نیز، اگرچه دیر، معدودی از سرایندگان دوران پهلوی، مصادف با شکست اعراب از اسرائیل و از اواخر دهه‌ی 40 شمسی، اشعاری در ستایش مقاومت فلسطین سرودند که از آن میان باید به شاعرانی چون: محمدعلی سپانلو، حمید سبزواری و حسن اجتهادی اشاره کرد. https://eitaa.com/mmparvizan
20171128091507-9966-22.pdf
591.6K
مقاله‌ی مفاهیم، نمادها و تلمیحات مشترک در اشعار شاعران انقلاب اسلامی با موضوع مجله‌ی https://eitaa.com/mmparvizan
«فلسطین در شعر شاعران فارسی/ بخش اول» در خلال سروده‏‌های شاعران عرب، توصیف‏‌های موجود از فلسطین سرشار از سرزندگی، جلوه‏‌های بومی و در بردارندۀ مفاهیمی چون: تبعید، آوارگی و حتّی عشق است. (نک: محمدی روزبهانی، 1389: 80و91) خلاف شاعران فارسی که عینیت وطن فلسطینی در سروده‏‌هاشان چندان انعکاسی نیافته و بیشتر به توصیف حسّ خود از فلسطین پرداخته‏‌اند. این نوع نگاه حماسی و انقلابی را از سروده‏‌های نخستین فارسی با موضوع فلسطین و در اشعار شاعرانی چون: مهرداد اوستا به‏‌خوبی می‏‎توان دید: ای هرکجا دام / وی هر زمین کین / بشکوه‌ای خاک "فلسطین" /‌ای سرزمین چشم بر هر سو گشاده... /‌ای خانۀ متروک غمگین / آه ‌ای "فلسطین"؛‌ ای"فلسطین" (صداقتگوی کیاسری، 13-1372: 15) از شاعران دهۀ 60 فارسی، در فلسطینیات آرش باران‏‌پور جلوه‏‌هایی حماسی و درونی از توصیف و ستایش فلسطین نمود دارد. او از معدود شاعران نسل اوّل و دوم است که در توصیف فلسطین، گاه لحنی شبیه شاعران عرب انتخاب کرده و به گونه‌ای بومی و عینی، از ویرانی‌های فلسطین سخن می‌گوید: بر آوازهای روستایی من / فلسطین جای دیگری دارد / نه سرزمینی‏ ا‌ست / که بتوان در نقشۀ جهان انگشت بر آن نهاد و گفت / - اینجاست - (همان: 36) در شعر دهۀ 60، فلسطین نه میهن شاعر که نمادی از مقاومت و مظلومیت جهان اسلام است. این نوع نگاه را در اشعار شاعرانی چون: ضیاءالدین ترابی و در کارکردی نمادین به‏‌وضوح می‏‌توان دید. از دیگر ویژگی‏‌های نخستین فلسطینیات فارسی، استفاده از واژۀ فلسطین در جایگاه ردیف است. حسن اجتهادی در شعر چریکی خود که به سال 1349 سروده از این ردیف بهره‌برده است: چریک غم از سرزمین فلسطین عقاب حضور حزین فلسطین (اجتهادی، 1381: 98) از دیگر شاعران نسل اوّل انقلاب، محمدعلی مردانی هم، «فلسطین» را در جایگاه ردیف به کاربرده است. (نک: صداقتگوی کیاسری، 1372: 137) در توصیف‏‌های شاعران انقلاب، همچنین فلسطین به‌عنوان مهبط پیغمبران و قبلۀ نخست بارها ستوده شده است. مفاهیمی که ویژۀ شاعران دهۀ 60 نیست و در اشعار شاعران جوان پس از جنگ هم به‌فراوانی دیده می‌شود؛ چون توصیف زیر از بابک عارفی: ای هق‌هق شکسته به حجم صدای من ای قبلۀ قبیلۀ دردآشنای من ... ای ‌مهبط مطهر پیغمبران پاک ‌ ای تکیه‌گاه قامت دردآشنای خاک (محمدی، 1377: 100) انعکاس مفاهیم مربوط به فلسطین در شعر فارسی در سال‌های پس از جنگ و به‌ویژه در شعر شاعران نوسرا، تحت‌تأثیر ترجمۀ اشعار عربی، تاحدودی دگرگون شده؛ به‏‌طوری که در آثار محمدمهدی محمدی، تیمور آقامحمدی، هاشم کرونی و علی‌محمد مودب و از شاعران نسل قبل، علی‏‌رضا قزوه، توصیف‏‌ها و تصاویری تازه در ستایش فلسطین می‏‌توان دید: فلسطین شکوفه می‌کند درباران خون‌ونمک / عروس می‌شود در طوفان نیزه و خنجر / خیمه می‌زند چون سایه در شب (قزوه، 1384: 149-150) https://eitaa.com/mmparvizan