eitaa logo
شهدای مدافع حرم
896 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸پنجشنبه 5 آذر بود که با میثم حرف زدم. قرار بود جمعه جشن🎉 بگیریم و همه را دعوت کنیم💌 تا بیایند وسایل را ببینند. اما از آنجا که میثم در فضای مجازی پیچیده بود و همه ی فامیل می دانستند، دعوت ما را قبول نمی کردند❌ و بهانه می آوردند‼️ ⚡️ولی ما بی خبر بودیم 🔹خانه🏡 را مرتب کرده بودم و میوه آوردم و با آقا میثم ذوق لباس های بچه را می کردیم زمان زیادی نگذشته بود که برادرم آمد دنبالمان و گفت: باید برویم خانه مهمان داریم 🔸وقتی رسیدیم شهرمان و همراه با یک نفر دیگر👥 داخل خانه نشسته بودند کسایی که می رفتن حاج آقا به خانواده هاشون سر می زد. با خودم گفتم: دوماه رفته سوریه و حالا که داره بر می گرده اومدن سر بزنن 🔹رفتم و نشستم. حاج آقا احوال پرسی کردند و در مورد زمان و از این دست سوال ها پرسیدند. بعد هم گفتند: شما از سوریه رفتن ایشون راضی بودین⁉️ گفتم: 🔸آرام آرام سوال می پرسیدند و بعد از اینکه احساس کردند من پیدا کردم، گفتند: آقا میثم شدن آب دهانم را فرو بردم و با تعجب و حیرت به ایشان نگاه می کردم نمی دانم چرا نتوانستم حرفی بزنم🚫 و همینطور ساکت بودم 🔹وقتی که دیدند هیچ نشون ندادم بلافاصله گفتند: خدا داده و و من تازه فهمیدم که علت این سوال و جواب ها اینه که @moarefi_shohada 🍃42🍃
شهدای تشنه لب عدہ اے رفتند هاے شب قبل را بیاورند وقتے برگشتند گریـہ مے ڪردند مے گفتند همـہ شدہ اند پرسیدیم تیر خلاص بهشان زدہ بودند؟ گفتند: نه، از تشنگے شهید شدہ بودند طبق دستور بر مے گشتیم عقب بعضے از بچـہ هایے را ڪـہ روے زمین افتادہ بودند مے شناختم, رفتم بالاے سرشان زخمے نبودند,تڪان هم نمے خوردند. سرم را روے سینـہ شان ڪـہ گذاشتم مے شنیدم ڪـہ قلب شان آرام مے زند. لب هایشان هم خشڪ خشڪ بود. در گرماے بالاے 50 درجـہ ڪـہ مے جنگی، تیر و ترڪش لازم نیست. چند ساعت بـہ تو آب نرسد ڪارت تمام است." 😔😔😔 روزگاران؛ڪتاب عطش , صفحـہ 25و45 , انتشارات روایت فتح 🕊🌷🌷🌷🕊 🕊🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊 @moarefi_shohada
‍ ‍ یک سال قبل از شهادتش در یکی از درگیری🔫💥⚡️ ها درجنوب حلب از ناحیه دست✋ مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان🏨 نبطیه لبنان🇱🇧 انتقال🛬 داده 🛌شد 👇👇👇👇 🍃37🍃
😂 #لـبـخـنـدهـاےخـاڪـے😍 💣خمپاره #راوی:یکی از دوستان شهید  ❤️برای عملیات #کربلای_چهار به منطقه رفتیم . حدود 20 نفر از ارکان گردان بودیم . می خواستیم منطقه را از نزدیک ببینیم . 💚اما با اعلام پایان کار ، قرار شد برگردیم . در مسیر برگشت همه ما پشت یک تویوتا نشسته بودیم . #محمدتورجی هم فرستادیم جلو .😇 💙در راه گلوله های خمپاره مرتب اطراف ما به زمین می خورد . هر لحظه ممکن بود یکی از آنها روی ماشین اصابت کند . بعضی از بچه ها ترسیده بودند . فکری به ذهنم رسید . 💖من یک #دبّه پلاستیکی برداشتم . شروع کردم به زدن و خواندن !! محمد سرش را بیرون آورد و با عصبانیت گفت : چیکار می کنید ! این به جای #ذکر گفتنه ⁉️ چند نفری از بچه ها هم دست می زدند . می خواستم کمی روحیه بچه ها رو عوض کنم .😍 💜یکدفعه گلوله خمپاره پشت ماشین فرود آمد . لاستیک عقب پنچر شد . دو نفر از بچه ها به شدت #مجروح شدند . 💚محمد سریع از ماشین پیاده شد . با عصبانیت به من نگاه کرد و گفت : این هم #نتیجه کارای تو ! 💙گفتم ممد جون ناراحت نشو . من به خاطر شما این کار رو کردم ! 💛با تعجب به من نگاه می کرد . بعد ادامه دادم : اگه #ذکر می گفتیم که بدتر بود ! خمپاره رو سر ماشین می خورد !😎 ❤️من این کار رو کردم که #ملائک خدا ما رو انتخاب نکنند ! بگن اینها که مشغول این کارها هستند،#لیاقت شهادت ندارند .😄 💖با وجود عصبانیت کمی به حرف من فکر کرد . بعد هم اخمهایش باز شد و خندید .😅😂 ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝➖ ✨ @moarefi_shohada ✨
....✨ شهید شجاعيان نه در همه ی آن چيزي است كه گفته‌اند و نه در همه آن‌چه كه بايد گفت. او را بايد جست در روايتي از اين مجمل!🌼 روز سی‌ام فروردین سال 1366 روز وصل بود. او در جریان عملیات کربلای 10 در سن بیست و هفت سالگی با جسم خسته و پیکری در منطقه‌ ماووت به دیدار حق شتافت و به خوان نعمت الهی شد.🥀 8⃣
در حضورش ظفرمند سوسنگرد و بعد قله های الله اکبر را تجربه کرد. نصر در منطقه اکبر و گام بعدی مهدی میرزایی بود. 🍃⚘🍃 اما زخم ترکش دشمن باعث شد تا مدت کوتاهی در پشت جبهه به انتظار بماند. پس از بهبودی برای شرکت در طریق القدس خودش را به مقدم رساند. 🍃⚘🍃 های زیادی برا سازی شهر بستان کرد.ایشان در این عملیات بار دیگر شد و برای درمان به مشهد رفت. 🍃⚘🍃 اما روح بی قرار طاقت ماندن در شهر را نداشت هنوز زخم هایش التیام نیافته بود که خود را به رساند. 🍃⚘🍃 دلش میخواست در حمله بعدی حضور داشته باشد در ی چزابه با و همه رو متحیر کرد. 🍃⚘🍃 و به دنبال ان در فتح المبین پا به پای رزمندگان متجاوزان عراقی را به عقب راندند. 🍃⚘🍃
مدافع حرم سر لبنانی ، ذوالفقار حسن عزالدین🍃⚘🍃 #۱۸ساله و مجرد 🍃⚘🍃 در تاریخ ۱۳۷۴/۲/۱۱ در کشور لبنان در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. تروریست‌ ها پس از یاسارت دقیقا مانند حججی سر از تنش جدا کردند.💔 🍃⚘🍃 در اولین روز های درگیری‌ های منطقه ی غوطه ی توسط مین شد و به تکفیری‌‏ ها در آمد و به رسید. 🍃⚘🍃 تروریست‌ های تکفیری قبل از به رساندنش چندین سؤال از ایشان پرسیدند و پس از آن مانند سرور و سالار حسین (ع)⚘ سر از تنش جدا کردند. 🍃⚘🍃