eitaa logo
مهندسی فرهنگی .راهبردها .راهکارها
392 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
310 فایل
• أُحِبُّ الصّالحينَ و لَستُ مِنهم || لَعَلَّ اللهُ أن يرزُقني صلاحًا •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍀🌸🍀🌸 چرا باید سعدی خواند؟ روز اول اردیبهشت به نام «استادِ سخن سعدی» است. برخلاف امروز که هر کسی به دیگری می‌رسد، یک «استاد» به اول اسم او می‌بندد، در گذشته کلمات ارج و قربی داشتند و به هر کسی استاد نمی‌گفتند. مثلاً در کل تاریخ ادبیات فارسی، چندتا استاد بیشتر نداریم، یکی رودکی است که «استاد شاعران» است، یکی فردوسی که «استاد توس» لقب دارد و یکی هم سعدی. حتی به کسانی مثل حافظ و نظامی و مولانا هم استاد نمی‌گفتند و لقب استادی در سخن، خاص و مختص به شیخ سعدی است. بی‌حکمت هم نیست. کافی است خودتان یک کلیات یا گزیده‌اش را دست بگیرید و همینطوری سر کتاب باز کنید و شروع کنید به خواندن. فقط باید حواستان باشد که شرط لذت بردن از شعر، توجه به کلیت آن است. یعنی اینکه اگر سر یکی دوتا لغت گیر کردید، نباید فکر کنید که دیگر تمام شد و نمی‌شود ارتباط گرفت. نباید فکر کنید که باید پا شد و رفت کتاب لغت به دست برگشت. نباید فکر کنید که معنی یک لغت، مهمتر از تصویر کلی است. شعر، یک هنر است و مثل هر هنر دیگری، هدف اصلی‌اش ایجاد حالِ خوش، یا دقیقترش را بخواهیم بگوییم، حالِ متفاوت است. همان‌طور که ما وقتی یک فیلم زبان اصلی می‌بینیم، نمایش فیلم را برای آن یکی دو کلمه‌ای که معنایش را نمی‌فهمیم متوقف نمی‌کنیم، اینجا هم باید اجازه بدهید قرار گرفتن در حال و هوای کلی اثر، ندانستن معنی آن چند لغت را جبران کند. به جایش باید دل بدهیم به جریان شعر و موسیقی شگفت‌انگیزی که سعدی در حرف زدن دارد و کلمات را طوری به استخدام درمی‌آورد که انگار خمیر بازی باشند. شاید هیچ شاعر و سخنور دیگری این‌همه از زبان فارسی استفاده‌های گوناگون نکرده باشد که سعدی. او عاشقانه دارد، پند و نصیحت دارد، قصیده و مدح گفته، مرثیه سروده، موعظه کرده، برای همین اولین فایدۀ سعدی خواندن همین است که شیوۀ درست سخن گفتن را بهتر و بیشتر یاد می‌گیریم و نکات و امکانات و ریزه‌کاری‌های ویژۀ زبان فارسی را که فکر می‌کنیم بلد هستیم، می‌فهمیم. این کار بخصوص برای امروز ما که شاید بیشتر از هر عصر دیگری نویسنده داریم و به برکت فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، همه نویسنده شده‌اند، ضرورت دارد. اما این آموزش، تنها دلیل سعدی خواندن نیست و نباید باشد. سعدی هنرمند است و درست که هنر، خودش یک مهارت است، اما موضوعِ هنر، آن مهارت نیست. ما در وقت تماشای یک عکس زیبا، اول فکر نمی کنیم که طرف این عکس را با دیافراگم چند گرفته؟ بلکه اول منظره را می‌بینیم و به این فکر می کنیم که عکاس از همان منظره‌ای که ما زاویه دیگرش را دیده بودیم، چه چیز جالبی را بیرون کشیده است. موضوع اصلی هنر، نگاه متفاوت به جهان است. یک مثال دیگر. همه ما تجربه رفاقت را داریم و می‌دانیم که داشتن دوست خوب، چقدر به درد بخور و لذتبخش است. سعدی همین را این‌طوری تعریف کرده: «درِ چشم بامدادان به بهشت برگشودن/ نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی». کار را به مرحلۀ مقایسه با عالم بالا کشانده و لطف حرف را تمام کرده. در موارد و موضوعات دیگر هم همین‌طور است. سعدی از همان تجربه‌های معمولی که همۀ ماها داشتیم و داریم حرف زده، اما یک جور دیگر. با یک نگاه ویژه. با یک بیان هنرمندانه. چیزی که خواندن و شنیدنش، به مایی که همان موضوعات عشق و جدایی و شادی و غم و اندوه و اشتیاق را تجربه کرده‌ایم، لذت می‌دهد. مهمترین دلیل سعدی خواندن همین است. اینکه لذت ببریم. گفت «حد همین است سخندانی و زیبایی را" فارسی استاد سخن https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
ٰ💢 آفت نگاه‌های تک‌بعدی 🔸 انگلیسی‌ها ضرب المثلی دارند با این مضمون: "کسی که فقط لندن را دیده باشد، لندن را هم نمیشناسد" باید پاریس و رم و برلین را هم ببینی تا بتوانی به گونه‌ای واقع‌بینانه درباره خوبی لندن قضاوت کنی. مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی و را با هم مقایسه کنید، تا این حقیقت را بهتر دریابید. حافظ، به دلیل آنکه غیر از شیراز شهر دیگری را ندیده بود، جز سفری کوتاه به یزد و ...، حتی فهم درستی از فرهنگ آن عصر شیراز هم به دست نمی‌دهد. اما سعدی که ده‌ها شهر بزرگ آن روزگار را از نزدیک دیده بود و در سفر و حضر با مردمان بسیاری زندگی کرده بود، نسبت به حافظ نگاه اجتماعی به مراتب دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تری دارد. 🔸 تک منبعی بودن، انسان را متعصب و خشک و غیرمنعطف بار می‌آورد. کسی که فقط منابع اصیل اسلامی (آیات و روایات) را دیده باشد، به طور قطع و یقین فهم درستی از خود آن آیات و روایات هم ندارد. 🖊 احمدحسین شریفی https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت که محب صادق آنست که پاکباز باشد به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم به کدام دوست گویم که محل راز باشد چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌دید موسی یک شبانی را به راه... 📜تا کنون فکر می کردم شبهای رمضان است و مثنوی های مناجاتی طولانی و... امّا امشب فهمیدم با هم می توان یک شب را گذراند. یا شاید دو شب. نمیدانم شاید چند شب... نامش «حسینعلی شبانی پور» است. اهل شهررضا اصفهان. پیشه اش عاشقی ست امّا همه او می‌نامند. «دشتی» را حتی از دشت پشت سرش هم سوزناکتر می خواند. آن هم با چاشنی . ـــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
📌بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث که اَعدی عدوِّک نَفسُک الَّتی بینَ جَنبَیکَ. گفت: به حکم آن که هر آن دشمنی را که با وی احسان کنی دوست گردد مگر نفس را که چندان که مدارا بیش کنی مخالفت زیادت کند. ✨فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد ✨مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد 🕯 📚 https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
موضوع قطعه بسیارمهم وزیبا از بوستان شیخ اجل سعدی باب سوم درعشق ومستی. عقل جز پیچ برپیچ نیست بر عارفان جز خدا هیچ نیست توان گفتن این باحقایق شناس ولی خرده گیرند اهل قیاس که پس اسمان وزمین چیستند ؟ بنی ادم ودام ودد کیستند پسندیده پرسیدی ای هوشمند بگویم گراید جوابت پسند که هامون ود ریا وکوه وفلک پری وادمیزادو دیو ملک همه هرچه هستند ازان کمترند که باهستیش نام هستی برند .....که گر افتابست یک ذره نیست وگر هفت دریاست یک قطره نیست چوسلطان عزت علم برک جهان سر به جیب عدم برکشد. مقدمه : (ازصدر تاساقه اینقطعه منظوم شیخ اجل ،پرتویی ازکلام عرش اشیان سرحلقه عارفان وامیر مومنان حضرت علی علیه السلام است انجا که میفرماید : مارءایت شیا الا ورآیت الله قبله . ومعه وبعده "هیج چیزی راندیدم مگر اینکه قبل ازان وباان وبعدازان اول خدارادیدم" که الله نوالسموات والارض. این کلام متقن ومحکم ومستند رابطه وحدت وکثرت و وجود وموجود را روشن میکند وبه جدال تاریخی مخالفین وحدت وجود پایان میدهد مگرکسانیکه فرق بین وحدت مقسمی وحقیقی با وحدت عددی تمیز ندهند که انتقال مطلب به این طایفه سخت است .) الف :اینقطعه ازعالیترین غزلیات سعدیست که گرچه اورابه شاعر نبوی میشناسیم تا ولوی ولی این اشعار اورا درردیف عارفان طراز اول مثل حافظ ومولوی قرار میدهد....ادامه دارد ب : به وسیله تفکر وتعقل میتوان گدشته را به تور حال واکنون صید کرد ولی کسیکه اهل تفکر اندیشیدن نیست "اکنون" خویش راهم ادراک نکرده ازدست میدهد سعدی از دیدن هرجزء به کل صیرورت میکند ازاینروی کلام اوهمیشه تازه است وماندگار. (اوباحکایات درگلستان ومولوی درمثنوی توانسته اند گذشته را احضار کنند ولذا با گذشت قریب هشت قرن برای اهل خرد شاعر هر عصرونسلند) زیرا جهان انان مضیق نبوده وکلان نگر بوده اند ،جهان ادمیان انی که درخارج هست فقط نیست بلکه جهان هر کس ساحت وقلمرو اندیشه اوست ای برادر توهمین اندیشه ای مابقی تو استخوان وریشه ای... ماباندیشه میتوانیم جهان رافتح کنیم.......ادامه..... پ :جایگاه "من" انسان کجاست ؟ ( مهم) درعالم کلمه ای اسرار امیز تر از "من" وجود ندار د شکی نیست که من ، این جسم نیست این قلب نیست بلکه من وجودما ا اینها برتر است زیرا میگوییم بدن من ،قلب من عقل من ،اندیشه وفکرمن ،وبالاتر روح من ،پس "من"ضمن اینکه باهمه این شئونات ما معیت دارد بالاتر ازهمه است ازاینجهت جهان در "من"مانهفته است نه درکنار وجنب ما. جهان انسان شدو انسان جهانی ازاین پاکیزه تر نبود بیانی "گلشن راز شبستری" اما این من پستی وبلندی دارد گاهی میشود من فرعون وانا ربکم الاعلی سر میدهد و و و....... گاهی هم میشود مولی الموحدین ع ومیفرماید انا نقطه تحت الباء ‌، التفات دارید که نقطه فراتر از طول وعرض وارتفاع و عمق است لذانقطه محسوس نیست معقول است وبخاطر مبرای از حدود منشاء خط وسطح واعدا د وحرف است ،پس من انسان نسبتش با سایر جنبه های وجودیش نسب نقطه به عالم است شاید اگر دکارت زنده بود نظرش رااصلاح می کردومیگفت "من هستم پس می اندیشم.. نه اینکه می اندیشم پس هستم...ا دامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
4_5886292137032554941.mp3
15.23M
چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان نظری مباح کردند و هزار خون معطل دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان سر کوی ماه رویان همه روز فتنه باشد ز معربدان و مستان و معاشران و رندان اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان اگرم نمی‌پسندی مدهم به دست دشمن که من از تو برنگردم به جفای ناپسندان نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو که قیامت است چندان سخن از دهان خندان اگر این شکر ببینند محدثان شیرین همه دست‌ها بخایند چو نیشکر به دندان همه شاهدان عالم به تو عاشقند سعدی که میان گرگ صلح است و میان گوسفندان https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a