#داستان_شب
💠💠کاش با فلانی رفاقت نمیکردم
👈 دختر خانمی که .....
❌ با #نامحرم در ارتباطی...
❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «#داداشی» خطاب میکنی
و #خودمونی میشی ...
👈و آقا پسر، ..
❌ که با #ناموسِ مردم چت میکنی...
❌ و #حریمِ نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنی...
❌همین که #اجازه بدی یه غریبه به حریمت وارد بشه، و تو رو از #خدا دور بکنه، برای #سقوط کافیه...
میدونستی یکی از #حسرتهای جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقتها و دوستیهاست⁉️
🔰 سوره مبارکه فرقان،
آیه ﴿۲۸-۲۷﴾
〖یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا〗
🌷【به خاطر بیاور روزی را که،
#گناه کار دست خود را از شدّت #حسرت به دندان میگزد، و میگوید: «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!»】 :
حالا این دوست میتونه:
✴️ همکلاسیت...👩🎓👨🎓
✴️ همسایهات...👥
✴️ همکارت...👥
✴️ همون نامحرمِ فضای مجازی...👤
✴️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱
⚠️ حواست هست⁉️
⚰ معلوم نیست #ملک الموت کِی بیاد سراغمون...
پس همیشه #یاد_مرگ رو تو دلمون زنده نگه داریم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
--------------------------
#سوال
#عدم_اعتماد_به_دختران
📌اعتمادی که نیست (عدم اعتماد به دختران)
❓من# میخواهم ازدواج کنم؛ امّا نمیتوانم به هیچ #دختری اعتماد کنم و دختر مورد علاقهام هم پیدا نمیشود.
#جواب
🔰 دلایل و ابعاد# بیاعتمادی
✅بیاعتمادی میتواند در دو بُعد باشد. یا #مقصودتان این است که به او از نظر اخلاقی اعتماد ندارید ــ یعنی نمیدانید تا به حال از #حریم عفاف خویش مراقبت کرده یا نه ــ و یا اینکه به قرار و مدارهایی که در #جلسات خواستگاری گذاشته میشود و دخترها هم میپذیرند، #اعتماد ندارید.
⚠️دلیل بیاعتمادی هم ممکن است #اطّلاع شما از مواردی باشد که در آن، دختران در #دو بُعدی که سخنش رفت، نمرۀ قبولی نگرفتهاند. شاید هم حالت #وسواسی است که ممکن است در شما وجود داشته باشد.
1⃣ #بیاعتمادی در بعد عفاف
📛اینکه برخی از #دختران از حریم عفاف خویش محافظت نمیکنند، دلیل نمیشود که #همۀ دختران این گونه هستند. البتّه مقصود ما این نیست که شما #ساده لوحی کنید و در انتخاب خویش دقّت به خرج ندهید؛ بلکه میخواهیم بگوییم با #دست روی دست گذاشتن، اعتمادی کسب نمیشود.
✔️در ضمن، اگر بپذیرید که عدم رعایت عفاف از #ناحیۀ برخی از دختران را نمیتوان به دیگران سرایت داد، آن وقت به #دنبال راهکاری برای شناخت دختر مورد نظر خود در این مسئله خواهید رفت.
💯 یکی از #بهترین راهکارها برای شناخت صفات مختلف و از جمله صفت #عفاف، تحقیق همهجانبه است.
✳️#تحقیق از افراد مختلفی که به صورت طبیعی، #بعید است دست به یکی کرده باشند تا حقیقت را از شما مخفی نگاه دارند؛ #افرادی مانند دوست، همسایه، همکار، معلّم و استاد، هماتاق، رئیس، فامیل و ... .
⬅️ ادامه دارد .....
📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص۱۳۵
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
#محسن_عباس_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
✅مراقبت در همنشینی با #زنان_نامحرم
در روایات فراوان داریم که در خلوت زن و مرد نامحرم، نفر سوم یقیناً شیطان است. پس اگر می خواهیم از همنشینی شیطان نجات پیدا کنیم، باید حریم خود با نامحرمان را حفظ کنیم.
📕امیر المومنین علی (ع):
برخی مردان را چه شده است که پیوسته یکی از آنها نزد زنی می نشیند و با او حرف می زند و او هم با آن مرد حرف می زند بر شما باد که از پشت پرده با او حرف بزنید همانا این کار عفاف است.
📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ج۱۲ص۱۲۴
#عفت #حریم #تقوا #نامحرم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
♦️شرط و شروط #واتساپ برای ادامه #فعالیت_کاربران!
🔹واتساپ اعلام کرده از ۸فوریه ۲۰۲۱(#۲۰بهمن) شرایط جدید خدمات (terms of service) به اجرا در میآید و کاربران برای ادامه استفاده از این برنامه باید با این تغییرات موافقت کنند در غیر این صورت حساب کاربری آنها حذف میشود.
🔹تغییرات جدید از طریق اعلامیههای درون برنامهای به کاربران #اطلاع داده میشود و کاربران برای ادامه استفاده از برنامه "باید با این شرایط موافقت کنند".
🔹این اولین باری است که واتساپ به کاربران درباره شرایط سرویس بهروزشده #هشدار میدهد و همچنین آنها را ملزم به پذیرفتن این شرایط میکند.
🔹به گزارش ایندیپندنت، شرایط جدید استفاده از واتساپ مربوط به خدمات این اپ، نحوه پردازش دادههای کاربران، قوانین #حریم خصوصی و همچنین نحوه مدیریت و ذخیره چتها با استفاده از #سرویس میزبانی فیسبوک بیزینس است.
🔹جزئیات شرایط جدید واتساپ هنوز مشخص نیست اما با توجه به نیاز به "موافقت" برای ادامه استفاده از این اپ، به نظر میرسد تغییرات اساسی در راه است و کاربران باید از این #قوانین و مقررات جدید پیروی کنند.
❌ #بردهدارینوین #اطلاعاتی وارد فاز جدی و جدید میشود...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✊🏻 @mojaradan
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_
#مهارتهای_ارتباطی_همسران
‼️ #حریم همدیگر رو #رعایت کنیم
هر #زنی میتونه #جواب مرد رو بده
هر #مردی میتونه جواب #زن رو بده
اما..
❤️ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی ❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
.. @mojaradan
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
دکتر مهری نجات 4_5904360544755779976.mp3
زمان:
حجم:
6.19M
#فایل_صوتی
💜 راهکار جهت ترک خودارضایی
💘عوارض این آسیب چیست؟
👤 دکتر #نجات
#حریم
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#پارت_هدیه
شکسته_هایم_بعد_تو
قسمت ۵۷ و ۵۸
سایه خواست برود که مرد با سرم آمد.
محمد گفت:
_تو صبرکن، رها خانم! شما میشه برید؟ رها سرم رو وصل کنه، ببین چرا آمبولانس نیومده؟ کی زنگ زده؟
و به جمعیت نگاه کرد. همه نگاهشان میکردند:
" یعنی کسی زنگ نزده؟"
نگاهش به تلفنهای همراه دست مردم بود:
_یه گوشی به اون بزرگی توی دستاتون هست و به جای #کمک به آدما، وامیایستید و #فیلم میگیرید؟ خنده داره به خدا!
دست در جیبش کرد و تلفن همراهش را درآورد و گفت:
_اگه مزاحم فیلم برداریتون نمیشم، یکی آدرس دقیق اینجا رو بگه بهم.
دکتر داروخانه از جایی آن پشتها و گفت:
_من دارم زنگ میزنم.
محمد تشکر کرد. ارمیا یک دستش به دستان کوچک دخترکش بود و یک دستش به دستان یخ زدهی آیهی شکستهاش!
"چه بر سرت آمده بانوی من؟ چه بر سرت آمده که اینگونه کم آوردهای؟
خدایا... نگاهمان میکنی؟! حواست هست؟ یک نفر اینجا دارد جان میدهد... یک نفر
انگار نفس کم دارد... یک نفر #خسته شده و دلش شکسته!"
آمبولانس رسید. محمد صحبت کرد، میخواستند آیه را روی برانکار بگذارند که ارمیا گفت:
_نه! خودم میذارمش!
"آخر ارمیا میدانست که آیه #محرم و #نامحرم سرش میشود. آخر ارمیا میدانست آیه کسی است که #حریم میداند، #حرمت دارد این بانو!
حریمت را دوست دارم! حرمتِ حریمت را بر من واجب کرده این خط
سیاهی که دورت کشیدهای بانو!"
پشت در منتظر بودند دکتر بیاید.
ارمیا، جان در تن نداشت. دستش از فشار زیادی که بر آن آورده بود درد میکرد.
ارمیا امروز خانوادهاش را در بدترین شرایط دیده بود. تن لرزان زینب، تنش را میلرزاند. صورت سفید شده و دستان
سرد آیه، نفسش را جایی برده بود که خیال آمدن نداشت.
دکتر که آمد، نگاه ارمیا لرزید.
نگاه لرزانش را به نگاه دکتر داد تا جواب
این سوال نپرسیده را بشنود.
دکتر عینکش را روی صورتش جابهجا کرد:
_یه سکته خفیف رد کردن؛ امشب اینجا هستن تا وضعیتشون ثابت بشه، افت شدید فشارشون یه کم خطرناکه!
اشکال دارد اگر ارمیا هم یخ کند؟
اگر ارمیا هم ضربان قلبش نامنظم شود؟اشکال دارد لال شود؟ اشکال دارد دنیا را سیاه ببیند؟ اشکال دارد سرش روی تنش سنگینی کند؟ اشکال دارد واژهها را گم کند؟ اشکال دارد روز و سال و ماه را نداند؟ اشکال دارد قطرهای اشک از چشمانش سُر بخورد؟
تمام ذهنش را جمع کرد و دنبال واژهها گشت. صدایش شبیه صدایش نبود؛ انگار کسی در گلویش به جای او حرف میزد:
_ببینمش؟!
دکتر سری به تایید تکان داد:
_فقط کوتاه باشه!
آیه میان آنهمه دستگاه، چشمانش بسته،
و صورتش کمی رنگ گرفته بود. این لباسها و این دستگاهها به آیه نمیآمد. آیهای که سر قبر سیدمهدی #ایستاده بود. کسی که حتی #صدای_گریههایش را کسی نشنید. چه بر سرش آمده بود که قلبش تاب نداشت؟ امانت سیدمهدی روی دستانش بالبال زده بود... امانت سیدمهدی!
آرام و نزدیک گوش آیه گفت:
_اگه تو یه امانت از سیدمهدی داری، من دوتا امانت دارم آیه، با من این کار رو نکن! منو شرمنده نکن! تو باید آیهی سیدمهدی باشی! من غلط کردم زیادی خواستم، پدری زینب برام بسه! با من این کار رو نکن! جواب حاج علی و سیدمهدی رو چی بدم؟ امانت داری نکردم آیه، آیه شرمنده شدم؛ چشماتو باز کن آیه، من میرم! مثل تمام روزایی که نخواستی باشم و رفتم! آیه من تو عمرم هیچ چیزی نداشتم، من به نداشتن عادت دارم؛ زینب بهت احتیاج داره! من نباشم تو خوب میشی، آیه میشی، ستون
میشی، سقف میشی... من باشم میشکنی آیه!
سرش را روی تخت کنار آیه گذاشت ،
و قطرهی دیگری اشک از چشمانش فروریخت.
دستی روی شانهاش نشست. سرش را که بلند کرد محمد را دید:
_آیه بیشتر از هر وقتی بهت نیاز داره! اینکه میبینی دیگه اون آیهای نیست که روز اول دیدی، برای اینه که تکیهگاه داره! برای اینه که وقت کرده ضعیف باشه، برای اینه که تازه داره درداش رو بروز میده... بذار داد
بزنه، بذار گریه کنه، بذار ضعیف باشه، بذار زخماش سر باز کنن؛ اگه این زخما درمان نشه روزای بدی در انتظارشه! آیه بهت نیاز داره... زن برادرم بهت نیاز داره که داد میزنه میگه برو! بهت نیاز داره و میخواد باشی! اینو منی بهت میگم که دوازده ساله میشناسمش؛ اینو رها میگه که دکتره، سایه میگه که دکتره؛ ارمیا شونه خالی نکن. شونه خالی کنی آیه میشکنه! مطمئنش کن که هستی! مطمئنش کن که میمونی... که دوستشون داری!
ارمیا: _دوستشون دارم، مگه میشه آیه رو دوست نداشت؟ مگه میشه زینب رو دوست نداشت؟
*
فردای آن روز ارمیا، آیه و زینبش را مرخص کرد....
🥀ادامه دارد....
❤️🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´