eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.4هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
مسافرانِ عشق
. . بریده بریده گفت ..اخراجش کرده !دیگه اونجا کار نمیکنه ... دستمو زدم به کمرم .. _:خب ..دیگه چیا ا
. سریع آماده شدم و رفتم. .دیدم احمد ماشین شاسی شو که حدود ۴۰۰ ..۵۰۰ ملیون قیمتشه به اسمم زده ..یهو یه جرقه اومد تو ذهنم ..اون دختر مطمینا عاشق چشم و ابروی یه مرد ۳۵ ساله نشده ...این شغل و وضعیت مالی احمد بود که حتما دختره بهش چشم داشت ..ماشین گرون قیمت ..خونه بزرگ ..یه واحد آپارتمان شیک تو یکی از بهترین نقاط،شهر .به هر حال شاید براش وسوسه انگیز بوده ...مخصوصا وقتی که فهمیده بودم کلی دوس پسر داره و هی عوض بدل میکنه .پس باید کم کم کاری میکردم احمد بشه فقط یه احمد و یه دست لباس تنش ..اون موقع معلوم میشد دختره عاشق احمده یانه ! با فکری که اومد ذهنم لبخندیه طرفه ای نشست رو صورتم .. پس باید فعلا حرف طلاق رو نمیزدم ..باید برنامه ریزی میکردم. نقشه میکشیدم و میرفتم جلو ...نباید میذاشتم حق زندگیمو یکی دیگه از گرد راه نرسیده تصاحب کنه ..پس باید حوصله به خرج میدادم و صبر میکردم ..من هنوزم احمدو با تمام بی معرفتی هاش دوس داشتم ..این مرد همیشه منطقی و مهربان مردی که تمام سالهای زندگی حتی زمانی که بیکار بودوقتی لب تر میکردم هیچ وقت برام نه نگفته بود ...شایداین فرصتی بود برای خودم .. تا دلم دوباره باهاش صاف میشد ..شاید دوباره میتونستم به خاطر بچه هام گذشت کنم ..نمیتونستم خودمو گول بزنم ..من هنوزم نمیخواستم احمدرو از دست بدم ..نمیخواستم اعتبارو حیثیتش از دست بره .. اون روز باهم اومدیم خونه ..سند ماشین رو بی اعتنا انداختم رو اپن و گفتم. . _:تعهد و تضمینت این بود ؟منو اینجوری شناختی ؟ حرفی نزد . منم برای اینکه بیشتر عذاب بکشه ..تو اتاق میموندم و دیدن من براش حسرت شده بود .. یه مدتی گذشت ..یه روزی بانک رفته بودم که یه خانوم از آشناهای خیلی دورمون رو که نمیتونست فیش بانکی رو بنویسه ازم خواهش کرد تا براش فیش بانکی رو بنویسم ... غافل از اینکه چه اتفاق شومی در انتظارمه ..
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تموم‌دنیای‌‌منی‌دلیل‌ارامش‌من.. نگاه‌بکن‌آقافقط‌زیارت‌خواهش‌من.. *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ عالی زیبا تقدیم به کسانیکه برای مجالس آقا امام حسین علیه السلام قدم برمیدارن خیلی خیلی زیباست حتما مشاهده فرماید🌱 *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. سریع آماده شدم و رفتم. .دیدم احمد ماشین شاسی شو که حدود ۴۰۰ ..۵۰۰ ملیون قیمتشه به اسمم زده ..یهو
. . بعد چند مدت اون خانوم مدعی شد که من پول ایشون رو برداشتم و درگیر یه مشکل دیگه شدم که سخت بود اثباتش ..تو کل فامیل پخش کرده بود که الهه پول منو برداشته ..ومن مدرکی نداشتم ثابت کنم که من فقط یه فیش نوشتم همین ...!من فکر میکردم که فقط به بحث و درگیری های لفظی و تهمت ختم میشه ولی نه نبود ...در اوج آشفتگی روح و روانم حالا پام به خاطر یه تهمت داشت به دادگاه باز میشد. کاملا انگار تحلیل رفته بودم...خسته تر از همیشه خودمو حس میکردم ....دیگه رمقی برای زندگی انگار نداشتم ..روزهامو با سردرگمی سپری میکردم .سی مرداد تولد احمد بود ..ده شهریور هم تولد من ...چون میافتاد به ماه محرم ..دوستام اصرار کردن که تولدمو قبل محرم کمی زودتر بگیرن .خودمم تمایل داشتم میخواستم کمی حال و هوام عوض بشه ... احمد هم از این اتفاق استقبال کرد ..خودش پیشنهادداد روز تولدم با کیان بره خونه مادرش تا من با دوستهام راحت باشم ..همه چیز تقریبا داشت خوب پیش میرفت که یه شب قبل تولدم گفت فردا باید برم ماموریت. .گفتم یه کاری کن پس فردا بریم که من و بچه ها هم باهات بیایم ..فردا رو من تدارک دیدم نمیتونم کنسل کنم ..گفت نمیشه ..حتما باید فردا برم ..دیگه مخالفتی نکردم ..با تمام دل نگرانی هام گفت باشه ! روز تولدم ظهرپیام داد که نهارو زود آماده کن تا بیام سریع بخورم برم ..نهارشو آماده کردم. کارهای تولد و با کمک خواهرم انجام داده بودم ..رو کاناپه آینه به دست بودم داشتم آرایش میکردم که احمد رسید. ..تا اومد خونه اخم هاش تو هم بود...آیینه رو کنارگذاشتم و سریع بلندشدم. داشتم سفره رو پهن میکردم که شروع کرد به غر زدن. ..خواهرم تعجب کرد به شوخی گفت. . _:پسرخاله بد خلق شدی ؟؟تو باید فقط بخندی ..اخم اصلا بهت نمیاد! برخلاف همیشه که سر به سرش میذاشت ..اخمشو عمیقتر کرد و بدون اینکه نهار بخوره یهو بلند شد و رفت بیرون ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『ویـــزا و گذر نامه که هر دو کاغـذ اند💔』 『بــرات اصلی را رقیــه امضــا میکــند🕊』 *________ @mosaferneEshgh
دست‌نوشته‌شہیدمحسن‌حججی: ‌ بسم‌رب‌الحسین♥️ خدایا، نمیدانم‌چگونه‌بنویسم... اصلاچه‌بنویسم؟ توکه‌ازنهان‌وآشکارمن ازخودم‌به‌خودم‌آگاه‌تری ... اما می‌نویسم، عهدمی‌کنم ... ومی‌نویسم‌تاسندی‌باشد برقول‌وقرارهایم‌باشما... خدایاسپاس‌که‌خلوتی‌دوباره‌برایم‌فراهم‌کردی.. ‌خدایاپشیمانم، ازگذشته‌ام؛ ازاعمالم،ازپرونده‌ام... بدکرده‌ام... خدایاآشوبم... من،سوریه،جهاد... حکمتت‌چیست؟ خدایابدکرده‌ام،خوب‌می‌دانم وبه‌همین‌خاطرلايق‌شهادت‌نشدم. می‌دانم،تابه‌حال‌عهدهای‌زیادی‌بسته‌ام ... قول‌وقرارهای‌زیادی‌گذاشته‌ام ... ازعرفه‌نیت‌چله‌گرفتن‌داشتم اما...نشد... نتوانستم... صدای‌اذان‌می‌آید...لبیک...لبیک‌ اللهم لبیک... بی‌پرده‌بگویم ... اینبارمردانه‌آمده‌ام‌جلو... اینبارمی‌خواهم‌نیت‌چله‌ی‌شهادت‌ببندم. ازامروزتاعاشورا... تورابه‌حسین(علیہ‌السلام)کمکم‌کن... تمام‌تلاشم‌رامی‌کنم‌هرروزبهترشوم... تاانشاالله،شہادت... -¹⁸مردادسالروز‌شھادت‌محسن‌حججی🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 درون تونل می چرخیدم و از کره زمین فاصله می گرفتم 💠 *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . بعد چند مدت اون خانوم مدعی شد که من پول ایشون رو برداشتم و درگیر یه مشکل دیگه شدم که سخت بود اث
. . نگران شدم ..براش پیام نوشتم دلیل این کارات رو نمیدونم ولی کاش نهارتو میخوردی !! منتظر شدم. ولی جوابی نداد !خواهرم دید دمغ شدم شروع کرد به شوخی کردن..به خاطر خواهرم و مهمون ها و روز تولدم هم که شده بودسعی کردم خودمو سرحال نشون بدم. ارایشمو انجام دادم. .خواهرم موهامو پشت سرم خیلی ساده شینیون کرد ..لباس قرمز با شلوار جین سیاهموپوشیدم ..بعد مدتها کلی تغییر کرده بودم از دیدن خودم تو آیینه تمام قد کمدم به وجد اومدم !دوستام کم کم اومدن ..خیلی روز خوبی بود ...تا کیک رو فوت کردم. .خواهرم یه دستبندطلا بهم کادو داد ..معلوم بودگرونه ..یهو زد زیر خنده گفت تعجب نکنید من نخریدم. .آقا احمد همسر گلشون زحمتشو کشیده و دادن که امروز من از طرفشون کادو بدم ...بعد یهو همه داد کشیدن سوپرایز !!واقعا خوشحال شدم نه به خاطر طلا. ..چون علاقه خاصی بهش ندارم. .به خاطر اینکه یادش بوده برام کادو بگیره !یعنی یه نشونه برای دلخوشیم. .هنوز من براش مهمم ! ساعت ۸ شب بود که مهمون هام و بعدش خواهرم رفت. .تا نشستم گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم ..هرچی زنگ میزدم جواب نمیداد ..پیام دادم هروقت تونستی بهم زنگ بزن .. نزدیک ۱۲ شب بود ..بچه هارو خوابونده بودم ..طول عرض خونه رو قدم میزدم و پوست کنار ناخن هامو از شدت استرس میکندم و منتظر تماسش بودم. .ولی زنگ نزد ...یهو در باز شد و اومد خونه ! خیلی سرحال و خوشحال به نظر میرسید ...انگار نه انگار زنش ساعت ها دلواپسش بوده ... حرفی نزدم. حتی نپرسیدم چرا اومده ...ماموریت هاش که همیشه دو سه روزه بودن !بی هیچ حرفی شامشو آماده کردم و رفتم بخوابم ... چند روز بعد روز تولدش. مثل هرسال که سوپرایزش میکردم. امسال هم برای اینکه مطمین بشه من هنوز زن زندگشم و دوسش دارم ..با همکاراش هماهنگ کردم ..کیک سفارش دادم ..روز تولدش از صب بهش تبریک نگفتم که فکر کنه یادم نیست....شنبه بود نزدیک ظهر همکارش بهم خبر داد که بانک خلوته ..کیک و با دسته گل. .و سالاد الویه و کادو که یه حلقه خوشگل طلا بود برداشتم و رفتم ..میدونستم با دیدن حلقه کلی ذوق میکنه چند وقتی بوددکه میگفت حلقم افتاده تو چاه و گم شده ...ازطرف بچه هام کادو گرفتم و راهی شدم ...رسیدم جلو بانک ..
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا