فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠دیدن حتی با وجود مانع💠
#قسمت_دوازدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠فهمیدن و شنیدن وسیع تر از چشم و گوش💠
#قسمت_سیزدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠در یک لحظه چند جا بودم💠
#قسمت_چهاردهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠خواندن افکار دیگران بدون با زبان آوردن💠
#قسمت_پانزدهم
*________
@mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . بریده بریده گفت ..اخراجش کرده !دیگه اونجا کار نمیکنه ... دستمو زدم به کمرم .. _:خب ..دیگه چیا ا
.
سریع آماده شدم و رفتم. .دیدم احمد ماشین شاسی شو که حدود ۴۰۰ ..۵۰۰ ملیون قیمتشه به اسمم زده ..یهو یه جرقه اومد تو ذهنم ..اون دختر مطمینا عاشق چشم و ابروی یه مرد ۳۵ ساله نشده ...این شغل و وضعیت مالی احمد بود که حتما دختره بهش چشم داشت ..ماشین گرون قیمت ..خونه بزرگ ..یه واحد آپارتمان شیک تو یکی از بهترین نقاط،شهر .به هر حال شاید براش وسوسه انگیز بوده ...مخصوصا وقتی که فهمیده بودم کلی دوس پسر داره و هی عوض بدل میکنه .پس باید کم کم کاری میکردم احمد بشه فقط یه احمد و یه دست لباس تنش ..اون موقع معلوم میشد دختره عاشق احمده یانه !
با فکری که اومد ذهنم لبخندیه طرفه ای نشست رو صورتم ..
پس باید فعلا حرف طلاق رو نمیزدم ..باید برنامه ریزی میکردم. نقشه میکشیدم و میرفتم جلو ...نباید میذاشتم حق زندگیمو یکی دیگه از گرد راه نرسیده تصاحب کنه ..پس باید حوصله به خرج میدادم و صبر میکردم ..من هنوزم احمدو با تمام بی معرفتی هاش دوس داشتم ..این مرد همیشه منطقی و مهربان مردی که تمام سالهای زندگی حتی زمانی که بیکار بودوقتی لب تر میکردم هیچ وقت برام نه نگفته بود ...شایداین فرصتی بود برای خودم .. تا دلم دوباره باهاش صاف میشد ..شاید دوباره میتونستم به خاطر بچه هام گذشت کنم ..نمیتونستم خودمو گول بزنم ..من هنوزم نمیخواستم احمدرو از دست بدم ..نمیخواستم اعتبارو حیثیتش از دست بره ..
اون روز باهم اومدیم خونه ..سند ماشین رو بی اعتنا انداختم رو اپن و گفتم. .
_:تعهد و تضمینت این بود ؟منو اینجوری شناختی ؟
حرفی نزد . منم برای اینکه بیشتر عذاب بکشه ..تو اتاق میموندم و دیدن من براش حسرت شده بود ..
یه مدتی گذشت ..یه روزی بانک رفته بودم که یه خانوم از آشناهای خیلی دورمون رو که نمیتونست فیش بانکی رو بنویسه ازم خواهش کرد تا براش فیش بانکی رو بنویسم ...
غافل از اینکه چه اتفاق شومی در انتظارمه ..
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای #فرج مولا
«الهی عظم البلاء»
با صدای #فرهمند
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃
قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱
التماس دعا🌹
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمومدنیایمنیدلیلارامشمن..
نگاهبکنآقافقطزیارتخواهشمن..
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ عالی زیبا تقدیم به کسانیکه برای مجالس آقا امام حسین علیه السلام
قدم برمیدارن خیلی خیلی زیباست
حتما مشاهده فرماید🌱
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 همراهی دیگران توسط روح💠
#قسمت_شانزدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 توصیف دیدن و مطرح نبودن چشم و دیدن💠
#قسمت_هفدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وارد تونلی شدم و ...💠
#قسمت_هجدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 احساس می کردم چند نفر در تونل مراقب من هستند💠
#قسمت_نوزدهم
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آرامشی عجیب در تونل💠
#قسمت_بیست
*________
@mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. سریع آماده شدم و رفتم. .دیدم احمد ماشین شاسی شو که حدود ۴۰۰ ..۵۰۰ ملیون قیمتشه به اسمم زده ..یهو
.
.
بعد چند مدت اون خانوم مدعی شد که من پول ایشون رو برداشتم و درگیر یه مشکل دیگه شدم که سخت بود اثباتش ..تو کل فامیل پخش کرده بود که الهه پول منو برداشته ..ومن مدرکی نداشتم ثابت کنم که من فقط یه فیش نوشتم همین ...!من فکر میکردم که فقط به بحث و درگیری های لفظی و تهمت ختم میشه ولی نه نبود ...در اوج آشفتگی روح و روانم حالا پام به خاطر یه تهمت داشت به دادگاه باز میشد. کاملا انگار تحلیل رفته بودم...خسته تر از همیشه خودمو حس میکردم ....دیگه رمقی برای زندگی انگار نداشتم ..روزهامو با سردرگمی سپری میکردم .سی مرداد تولد احمد بود ..ده شهریور هم تولد من ...چون میافتاد به ماه محرم ..دوستام اصرار کردن که تولدمو قبل محرم کمی زودتر بگیرن .خودمم تمایل داشتم میخواستم کمی حال و هوام عوض بشه ... احمد هم از این اتفاق استقبال کرد ..خودش پیشنهادداد روز تولدم با کیان بره خونه مادرش تا من با دوستهام راحت باشم ..همه چیز تقریبا داشت خوب پیش میرفت که یه شب قبل تولدم گفت فردا باید برم ماموریت. .گفتم یه کاری کن پس فردا بریم که من و بچه ها هم باهات بیایم ..فردا رو من تدارک دیدم نمیتونم کنسل کنم ..گفت نمیشه ..حتما باید فردا برم ..دیگه مخالفتی نکردم ..با تمام دل نگرانی هام گفت باشه !
روز تولدم ظهرپیام داد که نهارو زود آماده کن تا بیام سریع بخورم برم ..نهارشو آماده کردم. کارهای تولد و با کمک خواهرم انجام داده بودم ..رو کاناپه آینه به دست بودم داشتم آرایش میکردم که احمد رسید. ..تا اومد خونه اخم هاش تو هم بود...آیینه رو کنارگذاشتم و سریع بلندشدم. داشتم سفره رو پهن میکردم که شروع کرد به غر زدن. ..خواهرم تعجب کرد به شوخی گفت. .
_:پسرخاله بد خلق شدی ؟؟تو باید فقط بخندی ..اخم اصلا بهت نمیاد!
برخلاف همیشه که سر به سرش میذاشت ..اخمشو عمیقتر کرد و بدون اینکه نهار بخوره یهو بلند شد و رفت بیرون ...
『ویـــزا و گذر نامه که هر دو کاغـذ اند💔』
『بــرات اصلی را رقیــه امضــا میکــند🕊』
*________
@mosaferneEshgh
دستنوشتهشہیدمحسنحججی:
بسمربالحسین♥️
خدایا،
نمیدانمچگونهبنویسم...
اصلاچهبنویسم؟
توکهازنهانوآشکارمن
ازخودمبهخودمآگاهتری ...
اما مینویسم، عهدمیکنم ...
ومینویسمتاسندیباشد
برقولوقرارهایمباشما...
خدایاسپاسکهخلوتیدوبارهبرایمفراهمکردی..
خدایاپشیمانم، ازگذشتهام؛
ازاعمالم،ازپروندهام... بدکردهام...
خدایاآشوبم...
من،سوریه،جهاد...
حکمتتچیست؟
خدایابدکردهام،خوبمیدانم
وبههمینخاطرلايقشهادتنشدم.
میدانم،تابهحالعهدهایزیادیبستهام ...
قولوقرارهایزیادیگذاشتهام ...
ازعرفهنیتچلهگرفتنداشتم اما...نشد... نتوانستم...
صدایاذانمیآید...لبیک...لبیک
اللهم لبیک...
بیپردهبگویم ...
اینبارمردانهآمدهامجلو...
اینبارمیخواهمنیتچلهیشهادتببندم.
ازامروزتاعاشورا...
تورابهحسین(علیہالسلام)کمکمکن...
تمامتلاشمرامیکنمهرروزبهترشوم...
تاانشاالله،شہادت...
-¹⁸مردادسالروزشھادتمحسنحججی🌹
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رنگ هایی رو دیدم که به عمرم ندیده بودم💠
#قسمت_بیست_و_یک
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 درون تونل می چرخیدم و از کره زمین فاصله می گرفتم 💠
#قسمت_بیست_و_دو
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 اجرام آسمانی رو می دیدم 💠
#قسمت_بیست_و_سه
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 انتهای تونل رو می دیدم که ...💠
#قسمت_بیست_و_چهار
*________
@mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 وارد محیطی شدم که روح درگذشتگان آنجا بودند💠
#قسمت_بیست_و_پنج
*________
@mosaferneEshgh