eitaa logo
مدرسه مصطفی آمل
655 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
36 فایل
مدرسه مصطفی، از جمله مدارس تحول گرا با رویکرد تربیتی،مهارتی و آموزشی است. #مدرسه_تقوا #مدرسه_شخصیت #مدرسه_مهارت #مدرسه_زندگی نشانی: آمل، بلوار ولایت، ولایت ۱۶، گل نرگس ۵، دبستان مصطفی تلفن: 01144286760 ۰۹۱۱۲۲۱۴۸۴۰ ارتباط با ادمین: @Ebad_amoli
مشاهده در ایتا
دانلود
22.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 عید است و هوا شمیم جنت دارد نام خوش مصطفی حلاوت دارد 🌸 با عطر گل محمدی و صلوات این محفل ما عجب طراوت دارد ۱۴۰۱ @mostafaschool
اردوی تجمیعی مجموعه تربیتی آمل در روز جمعه ۱۴۰۲/۰۲/۰۸ در اردوگاه شهید باهنر کرسنگ برگزار شد: ۲۵۰ نفر از دانش آموزان ده مجموعه فرهنگی تربیتی شهرستان آمل با مدیریت و برنامه ی مجموعه تربیتی سرچشمه در این اردو شرکت کردند. مجموعه های فرهنگی: مسجد فاطمه زهرا س مسجد امام رضا ص مسجد سجادیه مسجد تجن جار مسجد جامع بزمینان مؤسسه پیروان امیرالمؤمنین ص هیأت ولی عصر عج هیأت جوانان عاشورایی مؤسسه اندیشه های پاک در این اردو حضور داشتند. این اردو که با حمایت سپاه و آموزش پرورش برگزار شد، در ساعاتی از طول روز با حضور بعضی از مسئولین فرهنگی شهر همراه شد. این اردو اولین اردوی تجمیعی مجموعه های فرهنگی شهرستان محسوب میشود که با مدیریت مجموعه تربیتی سرچشمه انجام شد. @mostafaschool
📌 بازارچه ⬅️ راه اندازی کسب و کار برای درآمدزایی از موارد آموزش غیرمستقیم در برنامه بازارچه دانش آموزان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ✅️ یادگیری قیمت گذاری روی محصولات ✅ چانه زنی و تخفیف گیری ✅ حراج کردن ✅️ ایجاد دوستی و بسیاری موارد دیگر چون یاری در خانه و همکاری اعضای خانواده ، رعایت بهداشت اقلام فروشی ، اصول درآمد و سود حلال و ... @mostafaschool
در پی درج مطلب در کانال مدرسه، (۲ پیام بالاتر) یکی از عزیز مصطفی پیامی با نگاه ارسال نمودند که شاید برخی دیگر از عزیزان هم باشد: سلام عرض ادب یه نقد دارم از شما ایا معلم های شما همچین رفتاری دارن یا میخوان یاد بگیرن؟ سلام یکی از ما در حوزه تعلیم و تربیت، نشان دادن و ماست. قطعا این نکات نشان دادن نگاه ما به موضوع تعلیم و تربیت است. در برابر نگاه دیگری که آن را قبول ندارد و فقط به دنبال تست زنی و برگزاري امتحانات و سخت گیری های بی مورد است. ما اینها را به مربیان می گوییم، آموزش می دهیم و از آنان اجرایش را می خواهیم. اما اینکه آیا او به این نگاه اعتقاد دارد و یا بدان عمل می کند موضوع دیگری است که انصافا یافتن چنین سخت بوده و هست همه ما محصول همین نگاه اشتباه سازمان تعلیم و تربیت هستیم و یافتن مربیان به این نگاه سخت بوده و هست. یکی دیگر از موانع خود خانواده های محترم هستند که غالبا با این سهل گیری ها مشکل دارند و شاید در ابتدا استقبال می کنند ولی در ادامه قائل به سخت گیری های بی فایده می شوند و دلشان به این راه نیست. درج اینگونه مطالب برای ارتقای همه است، از مربی تا همگام که بدانند راه صحیح چیست، تحقق همین است و ما باید کنیم. می شود با اطمینان گفت در برخی خوشبختانه اینگونه عمل کرده و می کنند و برخی با وجود تاکیدات فراوان ما، اینگونه عمل نمی کنند در عین اینکه شنیده اند و گفته ایم و خواسته ایم. شما از ما نشنیده اید و یا در کلاس هایمان ندیده اید که موضوع در مدرسه خیلی سختگیرانه انجام نمی شود؟ امتحان و امتحانات ، در مدرسه ما نشان از عملیاتی کردن همین نگاه است و مقایسه فصل امتحانات ما با دیگر مدارس یکی از اثرات عملیاتی شدن همین نگاه است. فرزندان مدرسه مصطفی از امتحان می ترسند و یا با آن خیلی راحت مواجهه دارند؟ و فرزندان است و این ارزیابی را می توان با انجام داد که یکی از آنها امتحان کتبی مصطلح است و حتی این شیوه حداقلی را هم می توان بی استرس انجام داد که متأسفانه در مدارس کشور این ارزیابی حداقلی با بگیر و ببند و و ناظر انجام می شود و به دنبال و جنایتکار می گردند و این عین توهین به فرزندان و نابودکردن اعتماد به نفس آنان است. ما با این نگاه صد درصد مخالفیم و سعی کرده و می کنیم با آن بجنگیم و مبارزه کنیم و تا حد قابل قبولی در آن توفیق داشته ایم و توانسته ایم تابوی ترس از امتحانات را در مدرسه بشکنیم و فرزندان از ارزشیابی ها نترسند و استرس نگرفته و با آن ارتباط معقول و منطقی بگیرند. این اثر همین نگاه است که تا حدی توانسته ایم آن‌ را عملیاتی کنیم و البته و صدالبته در راه تحقق آنیم و با ایده آل ها فاصله داريم و البته باید قدر داشته هایمان را نیز، بدانیم. موفق باشید. @mostafaschool @hekmathighschool
📌 شورای دانش آموزی 🗳 ✍🏼 در هفته گذشته مراسم انتخابات شورای دانش آموزی را داشتیم که بچه‌های کلاس مدافعین حرم در این باب بسیار مطلع و هوشیار بودند. ✔️ قرار بود از هر کلاس «۲ نفر» کاندیدای انتخابات باشند که ما قبل از انتخابات با همفکری ، رای‌گیری و گفت‌و‌گو کلاسی از بین «۸ نفر» مدعی این جایگاه ، به «۲ نفر» رسیدیم و آنها را به مدیریت محترم مدرسه معرفی کردیم. ✔️ در مراسم صبحگاهی مدرسه هم هر یک از کاندیداهای محترم انتخابات به میزان تفکرات، پیشنهادات و برنامه‌های تجربی خود صحبتی با دیگر دانش آموزان داشتند و نیز خود را معرفی کردند. ✔️ قبل از برگزاری انتخابات نیز میزبان مدیریت محترم و معاونت پرورشی مدرسه بودیم که صحبتی کوتاه درباره شیوه برگزاری درست ، عادلانه و دوستانه را داشتند. ✔️ بعد از اتمام مراسم انتخابات مطلع شدیم از بین «۵» شورای برگزیده ، «۲نفر» از کلاس مدافعین حرم بودند. ✅ ✍🏼 فرصت رو قدر دونستم و درباره ی غرور کاذب گفت‌و‌گویی داشتم با بچه ها که نباید حالا مغرور شیم. ✅ خدا رو شاکر بودیم و جشنی کوچک کلاسی برگزار کردیم ❤️😍 @mostafaschool
📌 در 👨🏻‍🏫🗣️🎒📝 ✍🏼 به قلم مربی: صبح روز چهارشنبه بود که وقتی رسیدم مدرسه و ساعت زدم به سمت کلاس روانه شدم، چند نفر از دانش آموزان ورودی کلاس جلومو گرفتن گفتن میشه امروز خودمون کلاس رو اداره کنیم؟ من موندم که چی جواب بدم ، از طرفی نمیخواستم خواسته اونارو رد کنم و از طرفی هم با خودم گفتم نشه که کلاس دچار خلل شه، اما بدم نیومد که بزار تجربه کنیم! بعد از احوال پرسی صمیمی و کوتاه فقط در حد ۵ـ۱۰ دقیقه باهاشون از شرایط برگزاری همچین کلاسی صحبت کردم. ✔️ رعایت نظم و انضباط و قوانین کلاس ✔️ همراه شدن با موضوعات درسی ✔️ همکاری با مسئولین کلاسی ✔️ همفکری و گفت‌وگو دوستانه ✔️ رعایت حقوق همه بچه های کلاس دیدم بچه ها کم کم دست بکار شدن ، نوشتن برنامه روزانه ، خواندن آیت الکرسی و ... که انگار یه حسی بهم گفت کم کم باید خارج شم از کلاس! ⭕️کلاس به اختیار دانش آموزان به این معنا و مفهوم نیست که مربی کلا نباشد، به معنیِ نظارت از دور است.⭕️ گاهی بهشون سر میزدم یا از جلوی در میگذشتم یا از دور شاهد اعمالشون بودم، راضی کننده عمل کردند. ✅ قرائت و ترجمه قرآن ✅ مسئولیت پذیری تو انداختن سفره خواندن دعا و نظافت ✅ تو کلاس ریاضی چند صفحه از تمارین کتاب رو بصورت گروهی و کمک هم حل کردند ✅ تو زمان معین حاضر شده بودن که برن ورزش و بعضی ها هم رفتن سراغ باغبانی و... ✅ دیدم آروم آروم اضافه شدن به بازارچه برگزار شده تو مدرسه و بعد هم که طبق روال سفره ی رنگارنگ میان وعده و... ✅ تو کلاس علوم بصورت چرخشی و داوطلبی پرسش و پاسخ انجام دادند ✅ درباره ی سلیقه و علایق درسیشون باهم گفتوگو کردند ✅ نماز جماعت خواندند ✅ در پایان هم با خانم «ابراهیمی» در قصه گویی همراه شدند. به امید روزی که همه فرزندان این کلاس مسئولیت های بزرگی که به گردنشان هست را با سربلندی و سرافرازی پشت سر بگذارند. @mostafaschool
📖 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ وَقُلِ ٱعْمَلُوا۟ فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَٱلْمُؤْمِنُونَ... (توبه، ۱۰۵) و بگو: کار کنید که خدا، پیامبر و مؤمنان کردار شما را خواهند دید... 🌤️ صبح سه‌شنبه، مثل همیشه با هیجان پا گذاشتیم در حیاط مدرسه "مصطفی"؛ جایی که دیوارهایش شاهد تلاش‌اند و سقفش، سقف همت را شکافته. هوا حسابی گرم بود، اما آسمان؟ آبیِ آبی! تکه‌هایی از ابر مثل دانش‌آموزانی که دل‌شان با مدرسه هست اما بدن‌شان هنوز توی رخت‌خواب، سرک کشیدند و بعدش هم قافیه را به خورشید باختند! 😅 ساعت ۸:۳۰ صبح، وقتی دعای دل‌نشین امام زمانی در سالن پخش شد، سالن مدرسه یک‌باره عطر معنویت گرفت. از همان سالن بالایی که سقف بلندش مثل گنبد آسمان دل آدم را آرام می‌کند. هنوز ساعت نه نشده، نوای قرآن از کلاس‌ها بلند بود؛ صدایی که حتی پرنده‌های پشت پنجره هم گوش می‌دادند! 📚 بعد از دورهمی قرآنی، کلاس‌ها یکی‌یکی وارد سالن شدند. امروز میزبان بچه‌های کلاس "رهپویان ولایت" بودیم؛ صف منظم، چهره‌های مشتاق و چشمانی که برق می‌زد. مراسم صبحگاه، رنگ و بوی خاصی داشت. امروز چهارم صفر بود؛ یادبود شهادت حضرت رقیه (س)، دختر سه‌ساله‌ی داغ‌دیده‌ی کربلا. متنی زیبا درباره‌ی غربت این بانوی کوچک خوانده شد، و مداحی‌ای که خوانده شد ... صدای سینه‌زنی بچه‌ها در فضای مدرسه می‌پیچید؛ شور و حالی وصف‌نشدنی. 🍰 بعد از مراسم، با همت همکاران پرتلاش مدرسه، پذیرایی دلچسبی از بچه‌ها انجام شد؛ شربت خنک و کیکی که در آن گرمای تیر، مثل فرشته‌ی نجات بود! ترکیبی که دل را خنک و شکم را راضی می‌کرد! 🧪 هر کلاس در مدار فعالیت خودش چرخ می‌زد: بعضی در سالن ورزش، بعضی دیگر در کارگاه سفال، که انگار با خاک حرف می‌زدند. بچه‌ها با گل و آب و خلاقیت، معجزه می‌ساختند. در آزمایشگاه هم، لوله‌های آزمایش، رنگ‌های عجیب‌غریب و چهره‌هایی که از ذوق برق می‌زدند، غوغا بود! مشاور مدرسه هم، پرکار و صبور، مثل همیشه در حال شنیدن، راهنمایی، و گاهی فقط لبخند زدن. ✍️ در دفتر اداری، همکاران در حال پیگیری ثبت‌نام و جمع‌بندی کارهای نیمه‌تمام بودند. فضای مدرسه، شلوغ، پرتحرک، اما هدفمند. مدرسه مصطفی، نه فقط یک مکان آموزشی، بلکه خانه‌ی دوم بچه‌هاست. اینجا حتی تیر و مرداد، مثل مهر و آبان زنده‌اند. اینجا اعتقادی به "تعطیلی" نیست؛ باور به "حرکت" است. و ما همچنان پویا، متحرک و پرانرژی خواهیم ماند، به لطف خداوند و در سایه‌سار دعای حضرت ولی‌عصر (عج)، چون شعار ما همیشه این است: بچه‌ها قرار است سرباز امام زمان باشند. @mostafaschool
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ "وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا" (اسراء، ۸۰) صبح یکشنبه در مدرسه‌ی مصطفی، با نوای آرامش‌بخش دعای امام زمان (عج) شروع شد؛ اون نغمه‌ای که مثل چای تازه دم شده، حسابی دل‌ها رو گرم می‌کنه. ساعت ۹ صبح ، مراسم "نوای عاشقی" به پا بود؛ قرآن خوانده می‌شد و فضای مدرسه پر شده بود از انرژی مثبت و حس معنویتی که حتی لپ‌تاپای خاموش مدرسه هم انگار داشتند روشن می‌شدند! اما امروز یه چیز متفاوت داشت؛ روز «ادای پرچم» بود؛ مراسمی که بچه‌های کلاس سوم (همون دومی‌های دیروز که فکر می‌کردن توی مدرسه آدم بزرگ شده‌اند!) با اقتدار تمام، پرچم رو به دست گرفتند. علی‌جان، با آن شور و هیجان گرم ، رهبری گروه رو به عهده داشت و وپرچم را به اهتزاز در آورد. سرود ملی رو با صدایی که انگار کل ایران توی حیاط جمع شده بودند، از ته دل خواندند؛ صدایی که حتی باد کولرها هم احساس خجالت می‌کردند. تو همین موقع‌ها بود که من، که در سالن مشغول گشت زنی بودم ,صحنه ای جالب توجه دیدم ;حسین از متوسطه با چهره ای پر انرژی و چشم هایی روشن به سمت من آمد و گفت: «یه چیزی درست کردم ، بیا ببین!» من هم مثل هر آدم کنجکاوی، سریع رفتم پشت سرش. توی اتاق، دستگاه بخار و مته‌ای که خودش طراحی کرده بود رو نشونم داد. اینجوری‌ها بگم، یه مخترع تقریبا کوچولو در جمع‌مون داریم! حس کردم اگه یه روزی جای آقایان بزرگ مدرسه رو بگیره، قطعا ماشین زمان اختراع می‌کنه تا زودتر مدرسه تمام بشه😊! اما اصل ماجرا توی حیاط رخ داد... هوا داغ داغ بود، انگار خورشید اومده بود که خودشو نشون بده و هیچ رحمتی نداشت. بچه‌های کلاس دوم (اون‌ها که هنوز باور دارن دویدن و خیس شدن توی مدرسه حق طبیعی‌شونه) به سمت سایه‌ها هجوم آوردند، اما نه فقط سایه! ناگهان حمله‌ای خیس و شادی‌بخش شروع شد؛ آب‌پاش‌ها، قمقمه‌ها و حتی تفنگ‌های آبی از همه جا می‌بارید! منم که مثل کسی که وسط یه جنگل بارونی افتاده باشه، بی‌اختیار خیس شدم؛ نه برنامه‌ریزی شده، نه توقع‌شده، فقط خیس و خوشحال! فهمیدم گرمای تابستان هیچ شانسی مقابل خنده‌ها و بازی‌های بچه‌ها نداره. قطرات آب تنم رو تازه کرد، اما روح منو اون قهقهه‌های ناب کودکانه شست‌وشو داد. خورشید می‌تابید، ولی صدای خنده‌ها و بازی‌های بچه ها مثل یه سپر نامرئی، حرارتش رو کم کرده بود. @mostafaschool @hekmathighschool
بسم ربّ النّور «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (سوره نور، آیه ۳۵) گاهی آموزش در سطرهای کتاب نیست... در صدای خنده‌ای‌ست☺️ که از دل پاک کودکی می‌جوشد، در نوری‌ست🌟 که از تماشای یک فیلم خوب در چشمان معصومی می‌درخشد، در دستی‌ست که کنار دست دوستش👬 ذوق می‌کند و آرام می‌گیرد... اینجا، در مصطفی، ما به همین لحظه‌ها ایمان داریم. به تابستانی که قراربر تعطیلی نیست،گویا قراری‌ست برای جان گرفتن، تجربه کردن، زندگی کردن... دل‌هایی روشن از مهر، و قلب‌هایی پر از مسئولیت، تصمیم گرفتیم چند سطر از خاطرات این تابستان را،در کنار بچه هایمان، در سایه‌ی یک روز سینمایی، ثبت کنیم؛ فرصتی برای با هم بودن، برای آموختن در دل شادی. از شما خانواده‌ی بزرگ مصطفی دعوت می‌کنیم تا در این اردوی کوچک اما عمیق، همراه فرزندانتان باشید. تاریخ:دوشنبه ۲۷مرداد ماه ساعت:۲۰ با عشق☺️ @mostafaschool