هرچۍ بیشتر کتاب میخونم ،
بیشتر میفھمم چقدر هیچۍ نمیدونم .
هرچۍ بیشتر سفر میکنم ،
بیشتر میفھمم هیچ جارو ندیدم .
هرچۍ بیشتر عمر میکنم ،
بیشتر میفھمم کھِ چقدر کم زندگـے میکنم🌿•.
بچه ها بیاید میخوام یه تجربه بھتون بگم :
- اگه کسی ازتون کتاب امانت خواست ازش
بپرسید که گوشه صفحات رو تا میزنه یا نه؟
موقع کتاب خوندن چیزی میخوره یا نه؟
و اگر این عادتھا رو موقع کتاب خوندن داشت
بهش کتاب ندید .
- کتابھایی که امانت میگیرید رو ازشون مراقبت
کنید . اونا برای صاحبشون خیلی عزیزند ،خیلی .
و اینکه اون کتابا رو بدون اجازه به کسی امانت
ندید .
#امانت_دار_خوبی_باشیم.
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
آفتاب در حجـٰاب روایتـے ناب از واقعہۍ کربلا است عاشورایـےست از نگاه زینب (س) ، کربلایـے است براۍ ح
یھِ قــاچ کتـٰاب ؛
زینب یعنی شناسای بندهای دل حسین ،
یعنی زیستن در دهلیزهای قلب حسین ،
عبور کردن از رگهای حسین
و تپیدن با نبض حسین : )
زینب ، یعنی حسین در آیینه تأنیث .
زینب ، یعنی چشیدن خارپای حسین با چشم .
زینب ، یعنی کشیدن بار پشت حسین ، بر دل .
- کتابِ آفتاب در حجاب 🌤.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن 44 سالگۍ انقلاب مبارک😌🇮🇷 .
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
دخترکے چشم آبـے در دل آلمان . متنفر از عطر تلخِ چای و چاۍ دوستان . با پدر و مادرۍ مسلمان و ایرانے
❲ یھ جرعہ کتـٰاب 💆🏻♀📘 ❳
حماقت خودت و دانیال و بقیه دوستات رو گردن اسلام ننداز . اسلام یعنی محمد (ص) ؛ که همسایهاش هر روز رودهۍ گوسفند رو سرش ریخت اما وقتی مریض شد ، رفت به عیادتش . اسلام یعنی دخترایۍ که به جاۍ زنده بهگوری ، الان روبه روۍ من نشستن . اسلام یعنی علـے ؛که تا وقتی همسایهاش گرسنه بود روزشو باز نمۍکرد . اسلام یعنی حسن ؛ که غذاشو با سگ گرسنه وسط بیابون تقسیم کرد . من شیعه نیستم ، اما اسلام رو بھتر از رفقاۍ داعشیت میشناسم .
تو مسلمونی بلد نیستی ، مشکل از اسلامه ؟
.
کتابِ چایت را من شیرین میکنم☕!
کاش می شد ؛ حال خوب را ، لبخند ِ زیبا
را ، بعضی دوست داشتنها را خشک کرد
لای کتاب گذاشت و نگهشان داشت.
🤍ـ معصومه صابر ..
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
• حجرھٔ پریا 💙
روایتـۍ از دختران طلبھ . .
کهـ با فعالیتشان در شبکههای اجتماعی
ضربه بزرگی به تفکراتآتئیستها و گرد
آورندگان اصلی جریان بیدینی میزنند
و شاید از نظرشان فقط یکسری مناظره
و مباحثه علمی و منطقی است ؛ باعث
میشود اتفاقاتی برایشان بیفتد که فکر
آن را هم نمیکردند.
ـ ــ نگارندھ ؛ محمدرضا حَدادپور جھرمی .
آرزو میکنم کتابهای خوب بخوانی ،
آهنگهای خوب گوش کنی ، عطرهای
خوب ببویی، با آدمهای خوب حرف
بزنی و فراموش نکنی کهـ هیچوقت
دیر نیست ، بودن چیزی که دوست
داری باشی .
ــــــــــــــــــــــــــــــ
• روزبھ معین
آن شب، شب بیستوهفتم رجب بود .
محمد غرق در اندیشه بود کھِ ناگھان
صدایۍ گیرا و گرم در غار پیچید ،
بخوان بخوان بھِ نام پروردگارت کھِ
بیافرید ، آدمی را از لختهۍ خونی .
بخوان کھِ پروردگار تو ارجمندترین
است .و بھِ آدمی آنچه را نمیدانست
بیاموخت .
ماندھام ، احمد پیمبر بود
یا عطار عشق؟
بس کهـ سلمانها مسلمان کرد
با بوی ِ علی .
.🤍
پرونده رو کہ نگاه میکنن ؛ میگہ
اِیوای بر من اِیکاش با فلانی
رفاقت نمیکردم . چون در زمانی
کہ من هدایت پیدا کرده بودم
اون من رو بہ گمراهی کشوند.
• سورۀ فرقان آیهی 59