eitaa logo
نمکتاب
16هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
756 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
abd1.mp3
954.3K
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 1⃣ • • • +امید که در خانه قدم بگذارد... شور و نشاط هم می‌آید✨ 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان اول ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
نقد کتاب خشت اول #نقد_کتاب #خشت_اول #فریده_شجاعی نقد رمان خشت اول نوشته ی فریده شجاعی نوشتن داستان ز
🔎✨🔎✨🔎✨ ✨🔎✨🔎✨ 🔎✨🔎✨ ✨🔎✨ 🔎✨ ◇ نقد کتاب خشت اول ◇ ✍🏻نویسنده: فریده شجاعی 📖 📋 📝 ✍🏻 °•@namaktab_ir•° ✨ 🔎✨ ✨🔎✨ 🔎✨🔎✨ ✨🔎✨🔎✨ 🔎✨🔎✨🔎✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•{📲}• ⁉️]◇سوال 🗣]◇مشاوره برای خرید کتاب ✔️]◇هرچی خواستی، 📲]◇ما اینجاییم😊😉 💡میتونید با مشاوره کتاب نمکتاب همراه باشید: 🦋 @alo_namaktab البته جواب خیلی از سوالاتتون رو هم میتونید از این کانال پیدا کنید😉 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 📞 @alonamaktab
نمکتاب
#برشی_از_کتاب📖 #قسمت_اول1⃣ بلندگوی سالن فرودگاه📣 دائما در حال داد و فریاد است. دهانم خشک شده😐 و گلو
📖 ⃣ ✈️📝 بعداز یازده ساعت پرواز بالاخره به دالاس، یکی‌ از شهر های بزرگ آمریکا می رسیم. 😨📃حس عجیبی دارم. ترس، شادی و دلهره معجون غریبی توی دل و مغزم ساخته اند. تمام شعارهای مرگ بر آمریکا که در صف مدرسه داده بودم، از ذهنم رد می شود. ✨وارد سالن فرودگاه می شویم. انگار همه جارا با عطر غسل داده اند. در و دیوار از تمیزی برق می زند. 👀📃دل توی دلم نیست. دقیق تر نگاه می کنم تا عماد را پیدا کنم. عماد و هومان، رفیق های دوران مدرسه ام بودند. هردو باهوش و حالا هردو در آمریکا زندگی می کردند. ۵سال است که دیگر آنها را ندیده ام. در افکار خودم بودم که صنم جیغ کوتاهی کشید و گفت: آرش، عماد. 🏠📃...وارد خانه عماد می شویم. هومان هم بهمراه همسرش، الهام به دیدنمان می آیند. همه چیز مرتب و تمیز است و با وسواس زیاد در جای خودش قرار دارد. 🏬📃صنم و الهام از پله های چوبی کنار دیوار، به طبقه بالا می روند. من هم ولو می شوم روی مبل. هومان رو می کند به من و می گوید : خونه زندگی آقارو می بینی آرش. خداییش اگه ایران بود یه سوراخ موش هم می تونست بخره؟ عماد می گوید : مال من نیست. مال بانکه. 🏢📃_ هی می گه مال بانکه، مال بانکه. خب چه فرقی داره؟ بانک وام داده تا یه سِنت آخرش هم ازت می گیره. منم شروع می کنم: هومان راست میگه. خود ما، بعد این همه سال چی داشتیم ایران؟ هیچی. یه خونه مستاجری. 🍊📃عماد پرتقالی پوست می کند: _ مستأجر بودی ولی توی شهر خودت. تو این مملکت، ما هیچ وقت صاحب خونه نمی شیم. 💸📃بلند می شوم و صاف می نشینم: ولی من اومدم اینجا که پولدار بشم. درس بخونم، عشق من اینه دکتر بشم. دوسال کالج، بعدم می رم دانشگاه و می شم دکتر آرش نیک منش. عماد با صدای بلند می خندد🤣...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داری کتاب بخونی (😃)، اما نمی دونی چی بخونی (😣)، خبر خوش اینه (👇): اینجا از کتاب های زرد ( آسیب زا ) و بی محتوا خبری نیست (😲) اما این یه واقعیته، پس ادامه (👇): اینجا بهتون کتاب معرفی می کنیم: کتاب کودک (👶👧)، کتاب نوجوان و جوان (👦🧒)، کتاب خانواده + کلی تخفیف (🤩) برای استفاده از تمامی محتوا ها باید عضو کانال نمکتاب بشید: برای عضو شدن (ایتا) کلیک کن. برای عضو شدن (اینستاگرام) کلیک کن. منتظریم...😊 https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
💥جلسه سوم پیشرفته 💥 [📚] اصول تندخوانی... [👤] استاد احسان عبادی... دوستات رو دعوت کن😉 ✅ نظرتون برا
تندخوانی پیشرفته 4.MP3
5.44M
💥جلسه چهارم پیشرفته 💥 [📚] اصول تندخوانی... [👤] استاد احسان عبادی... دوستات رو دعوت کن😉 ✅ نظرتون برامون مهمه:) 💌‌- @p_namaktab ✴️ لینک جلسات مقدماتی✨👇 https://eitaa.com/namaktab_ir/4582 🌸@namaktab_ir🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 1⃣ • • • +امید که در خانه قدم بگذارد...
abd2.mp3
677.2K
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 2⃣ • • • +انگور خدا را به حلال می‌خورد و به سراغ حرامش نمی‌رفت...✨ 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان دوم ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
💠💠💠 💠💠 💠 شب‌های تعطیل😁 جوان و نوجوان دلش می‌خواهد کاری غیر از درس انجام بدهد🧐 به ما اعتماد کنید و داستان بلند ✨✨کانال ساحل رمان ✨✨ رو بخونید. حتما لذت می‌برید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c الان عضو شوید.
نمکتاب
#برشی_از_کتاب📖 #قسمت_دوم2⃣ ✈️📝 بعداز یازده ساعت پرواز بالاخره به دالاس، یکی‌ از شهر های بزرگ آمریک
📖 ⃣ 👩📃 صنم زبان انگلیسی را خیلی خوب حرف می زند. عماد یک موقعیت کاری مناسب برایش پیدا کرده. 🤝📃 دوستی دارد به نام الکس که یک شرکت بیمه به راه انداخته است و نیاز به یک همکار دارد. الکس بعداز دیدن صنم و پرسیدن چند سوال به انگلیسی، اعتراف کرد که او عالی حرف می زند و ورودش به شرکت را تبریک گفت😃! 😎📃 آلکس قد بلند و چهار شانه است و هیکل ورزیده ای دارد. سرش را از ته تراشیده و ادکلن تند می زند. 🚘📃...بیشتر از یک ماه است ماشین خریده ام. آن روز سرزده به شرکت آلکس رفتم تا صنم را ببینم. 📲📃صنم پشت میزش نیست ولی موبایلش کنار کیبورد کامپیوتر است. آنت با خوش رویی جلو می آید: _چی شده امروز زودتر اومدی دنبال صنم؟ _ دلم براش تنگ شده. _باید منتظرش بمونی، یه ساعتی میشه که با آلکس بیرون رفته ان. 👣📃 آنت نمی داند آن ها کجا رفته و کی برمی گردند. توی اتاق قدم می زنم. هوا خیلی گرم است. به طرف بیرون می روم تا در ماشین بنشینم و کولر را روشن کنم. ☎️📃 به الکس زنگ می زنم ولی جواب نمی دهد. یعنی کجاست؟ چرا رفته؟ برای چی با آلکس؟ هیچوقت نگفته بود باهم بیرون می روند. ⁉️📃 پس چرا برنمی گردند؟ اصلا سابقه نداشت. خیلی وقت ها بین روز زنگ زدم. تلفنش را جواب نداده ولی من نپرسیدم کجاست. حتما توی دفتر بوده. 🚗📃 ماشینی جلوی شرکت ترمز می کند. صنم و آلکس هردو از ماشین پیاده می شوند. 😳📃صنم وقتی من را می بیند، با تعجب نگاهم می کند: _ آرش، تو این موقع اینجا چی کار می کنی؟ 👋📃 موبایلش را در می آورم. دستش را باز می کنم و موبایل را محکم فشار می دهم کف دستش. _ نگاه کن ببین چندبار زنگ زدم. معلومه کدوم قبرستونی؟ چشم های صنم گرد می شود😳.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 2⃣ • • • +انگور خدا را به حلال می‌خورد و به
abd3.mp3
576.7K
•°🌱❢ 🌸‍ꦿ ◁ ❚❚▷ ↻🌸‍ ꦿ⇆ عبد 3⃣ • • • +درهیاهوی دنیا، روح‌ها چقدر تشنه شنیدن چند کلمه از صاحب روح هستند...🍃 🎧‌| 📗‌| 🌿‌‌| داستان سوم ⌈🌿° @namaktab_ir ○°.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  تک رنگ
دکتر برای معاینه‌ی قبل از عمل آمد و پای محمدرضا را دید. گفت:《این پایت را نمی‌گویم.پایی را که مجروح است وقرار است قطع کنیم نشان بده.》 محمدرضا باتعجب به پایش خیره شد وگفت:《باورکنید همین پایم است.》 دکتر زل زد توی چشم های محمدرضا. نیشخندی زد و گفت: 《 دست بردارپسر. این پا که از پاهای من هم سالم‌تر است.》 ~📚🌹~ برشی از کتاب هنوز سالم است قصه شهید محمدرضا شفیعی به قلم نرجس شکوریان فرد به مناسبت سی‌وپنجمین سالگرد شهادت🖤 {@takrang1}
نمکتاب
دکتر برای معاینه‌ی قبل از عمل آمد و پای محمدرضا را دید. گفت:《این پایت را نمی‌گویم.پایی را که مجروح
🔻جنازه محمدرضا را از زیر خاک در می آورند.... بعد از ۱۶سال جنازه سالم است.❗️ 🔺محمدرضا پسر خانواده ای ساده بود... مادرش قالی می بافت و پدرش دست فروش بود.🌱 🔶🔸اما یک رازهایی باید باشد که این اتفاق عجیب در عالم بیفتد…✨ بخوانید تا بدانید.📖❗️ ❒خرید از طریق(ایتا)👇🏻: @bakelas_ha ❒خرید با چند کلیک ساده از سایت🌺👇🏻: http://namaktab.ir/ ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
هدایت شده از محله باکلاس
۳۵ امین سالگرد شهادت شهید شفیعی، به یاد همه دوستان هستیم💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{♥️🌱}• شہادت ھنر مردان خداست . . . ده روز دیگر تا دومین سالگرد شہادت شیرمرد خدا💛 |@namaktab_ir|