eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
اي ساربان اي ساربان (روز اول محرم) اي ساربان اي ساربان آهسته ران اين كاروان اصغر بود در خواب ناز آهسته ران اي ساربان اي ساربان اين اصغراست از برگ گل نازكتر است او از همه كوچكتر است دل مي برد از كاروان اي ساربان چون ره روي خار رهت را جمع كن چون بعد از اين پر خون شود پاهاي ناز كودكان اي ساربان در كاروان يك دختري شيرين زبان در چهره و قد و بيان دارد ز زهرا صد نشان اي ساربان اين را بدان آيد زماني آن چنان از كينه هاي دشمنان گردد دو گوشش خون چكان اي ساربان كينه جو اين دختر از ضرب عدو با تازيانه پيكرش شود به رنگ ارغوان اي ساربان خونين دلم ايد چو ياد محملم آن گه كه بي معجر شوند نيلوفران خسته جان اي ساربان روزي رسد كا ندوه جان سوزي رسد خورشيد سوزان مي خورد بر پيكري بي سايبان اي ساربان تندي مكن با عاشقان رندي مكن در فكر غارت رفته اي انگشتري چون شد عيان اي ساربان در قتلگه برغ دو چشماني سيه افتاده بر روي تو و شرمي نمي كني از آن اي ساربان سنگدل آن حنجر ببريده را مي بيني و با خنجرت مي بري انگشت گران اي ساربان پر شرر بر گوش جان تو مگر ايا نيايد ناله اي از مادري قامت كمان اي ساربان در كمين بشنو كنون صوتي حزين گويد مبر انگشت از اين بي سر تن در خون تپان اي ساربان اين سان مران خون گشته دلها الامان اي ساربان اي ساربان آهسته ران اين كاروان نوای حاج احمد مفرح👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1. یه مدینه.mp3
2.67M
( علیه السلام ) یه مدینه ، یه بقیعه ، یه امامی که حرم نداره سینه زن ها کسی نیست تا روی قبرش یه دونه شمع بذاره ( امون ای دل امون ای دل امون ای دل امون از غریبی ) تکرار دل بی تاب دیگه شد آب که توو آفتاب نه سایه بونی داره نه یه خادم ، نه یه زائر نه کنارش یه روضه خونی داره
2. برا ملاقات خدا.mp3
6.55M
( علیه السلام ) برا ملاقات خدا دلِ کبوتر میزنه از آتیش زهر جفا توو حجره پرپر میزنه خسته از این شهر شده مسافر آشفته احوال ، آزرده خاطر دل هوایی ، شد کربلایی غریب و تنها ، امام باقر (خون گریه کن مدینه دنبال این مسافر رو دامن حسینِ سرِ امام باقر ... ) تکرار توو حال جون دادن بازم دل و به دریا میزنه با روضه ی کرب و بلا آتیش به دل ها میزنه یه بغض سنگین توی گلوشه یاد لبای ، خشک عموشه این دم آخر ، به یاد اصغر مگه میتونه ، آبی بنوشه انگار داره میبینه گهواره و رباب و اشک از چشاش چکیده هر جا که دیده آب و (خون گریه کن مدینه دنبال این مسافر رو دامن حسینِ سرِ امام باقر ... ) تکرار از آسمونا اومده حالا به دنبالش حسین میونِ این حجره شده شبیهِ گودالش حسین دیشب که خوابِ حسین و دیده میدونه دیگه ، وقتش رسیده ... چشماش پُر آبه ، یاد سرابه رقیه بود و ، سر بریده حسین خودش تمومِ جا مونده هاش و برده هر کی که مونده مثلِ رقیه جون سپرده ... حسین حسین حسین وای وای وای ... شهید تشنه لب وای وای وای ... روضه ی روز و شب وای وای وای ... حسین حسین حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍
مگر می‌شود گریه بسیار کرد... مگر می‌شود دیده خونبار کرد... مگر می‌شود صحبت از خار کرد... مگر می‌شود نقل بازار کرد... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد! مگر می‌شود خیمه سوزان شود... درآن شعله‌ها عمه حیران شود... کشیده نصیب یتیمان شود... رد دست‌هاشان نمایان شود... ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد مگر‌ می‌شود لشگر نیزه‌دار بیفتد به دنبال یک طفل زار ببینی سر شاه را نی سوار ز داغ رقیه شده بی قرار ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد حرم شد گرفتار رنج و عذاب چه‌ها کرد با دست‌هامان طناب مگر می‌توان روضه خواند آب آب مگر می‌شود حرف زد از رباب ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد شبی که حرم سمت غم‌خانه رفت به مهمانی قصر شاهانه رفت ز شوق پدر طفل دردانه رفت مگر می‌توان گفت ویرانه رفت ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد کنون این من و این دل گریه‌خیز نشستم به بستر مریضِ مریض چه باید کنم با غمش یا عزیز مگر می‌شود گفت حرف از کنیز ولی از غم و غصه‌اش دق نکرد
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا از پرده‌های خیمه بیرون شدند زن‌ها لطمه‌زنان به صورت، خَستند قلب ما را من بودم و امامم، یعنی امام سجاد مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمه‌ها را دیدم که بانوان تا، گودال می‌دویدند سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه غلطان به‌خاک دیدم فرزند مصطفا را با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را "وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک این است عشق‌بازی با بندگان خدا را تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر: عریان کنید اینَک ابدانِ کشته‌ها را! تن‌ها همه به صحرا، سرها همه به نیزه! نه با کسی مروت، نه با کسی مدارا دیدم تمامِ سرها بر نیزه‌ها چو خورشید کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت از عمه‌اَم بجویید دنبال ماجرا را...
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟! وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست روزی هزار بار دلش را شکسته‌ام این‌گونه زیستن، ادبِ انتظار نیست همسایه‌ای گرسنه و اهل محله خواب یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟! آخر چقدر در پی دنیا دویده‌ایم؟! باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست امروز اگر که توبه نکردم، چه می‌کنم فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟! باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد گریه برای عاشق دلداده عار نیست ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست ** وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم یک سایه‌بان به گستره‌ی آن مزار نیست حجاج، مکه‌اند و به روز شهادتش یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
ای هم نوای غربت تو عندلیب‌ها خاکی‌ترین نگین بقیع غریب‌ها ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم شاگرد مکتبت علما و ادیب‌ها از قال باقر است هر آنچه به ما رسید علم مُنَجّمین و دوای طبیب‌ها درس است خطبه‌های فصیح و بلیغ تو زانو زدند پای کلامت خطیب‌ها آموزگار هفتم عیسی بن مریمی خم گشته در برابر عِلمت صلیب‌ها ** از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد ایوب صبر هستی و کوه شکیب‌ها مسموم زهر کینه شدی ظاهراً، ولی کشته تو را جسارت آن نانجیب‌ها پنجاه سال رفته و اما نرفته است از خاطر تو بد دهنی و نهیب‌ها پنجاه سال رفته و یادت نرفته است طفلان بی پناه و شرار لهیب‌ها بالای تل و گودی گودال ... وای وای خون شد دلت به یاد فراز و نشیب‌ها هر تکه‌ای ز "ماه" نصیب کسی شد و بردند جامه از بدنش بی نصیب‌ها گرگانِ بی حیا ز شعف زوزه می‌کشند عریان به روی خاک امام نجیب‌ها ✍
زمینه؛ باقرالعلوم.mp3
1.43M
علیه‌السلام 🔹باقرالعلوم🔹 میون شبای تیره، تو ماه تمومی ای آقا تو فخر شیعه، باقرالعلومی از شور جهاد تو این باغ سرزنده شده این مکتب به برکت تو پاینده شده آب حیاته، چراغ راهه حرف تو واسه ما جوشش علمت، جذبۀ چشمت غوغا کرد، تا ابد تو دلا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو دل تو داغ عصرِ عاشورا نشسته عمه زینبو می‌دیدی با دستای بسته اولین خاطرۀ تلخت داغ شهداست علت بارون نگاهت آه اسراست خیمه و غارت، داغ اسارت روضۀ هر شبه یه عمره آقا، دلیل اشکات غصۀ غربت زینبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ستاره صبحی آقا توی شام غم‌ها تو کودکی هم خروشی داری مثل مولا شمشیر کلام تو هردم غوغا می‌کنه وقتی که یزیدو تو مسجد رسوا می‌کنه عزت زهرا هیبت مولا تو نگات جاریه تیغ کلامت بر سر دشمن تا قیامت آقا کاریه شاعر: نغمه‌پرداز: