سید رضا نریمانی_محرم1402 -بخش دوم -روضه - روزی به زلفت شانه می زد دست زینب - سید رضا نریمانی-1690361395.mp3
10.01M
|⇦خوش اومدی...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بادست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله یست که اعجاز می کند
بال وپرش شکسته ولی او بدون بال
باذکرنام فاطمه پرواز می کند
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
Meysam Motiei - Kenare Ghadamhaye Jaber (128).mp3
8.47M
کنار قدم های جابر
سوی نینوا؛ رهسپـاریم
ستون های این جاده را ما
به شوق حرم؛ میشمـاریم
شبیه رباب و سکینه
برای شما؛ بیقراریم…
با نوای: #حاج_میثم_مطیعی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
باران گرفت تا که به سوی تو پر زدم
باران کنایه بود که بر چشم تر زدم
میخواستم به ساحت عشقت سفر کنم
دیوانه وار سنگ غمت را به سر زدم
بعداز فراق تو به خودم آمدم ، که حیف
من روزگار وصل خودم را نظر زدم
با عاشقان نشستم و گفتند از سحر
از نیمه شب نشستم و در را سحر زدم
درد فراق خورده گره با سکوت پس
آرام درد خوردم و آرام در زدم
از عمر بی تو رفته نصیبی نبرده ام
خسران زده منم که به عمرم ضرر زدم
تنگ غروب ،سرخی آتش، دلم که سوخت
آوای نینوای تورا از جگر زدم
بعد از تو شد هرآنچه که با بودنت نشد
دیگر مپرس از چه بر آن چوبه سر زدم
میبرد هرکه نام تو را شمر میرسید
من بیشتر حسین گفتم و او بیشتر زدم
محمدجواد مطیع ها
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
ویرانه خانه، چیدمان لازم ندارد
آتش گرفته، سایه بان لازم ندارد
تسلیم تقدیرم هرآنچه یار خواهد
گردن شکسته، ریسمان لازم ندارد
هر چه کشیدم از غم دوری کشیدم
سختی این هجران، بیان لازم ندارد
خوبان درگاهش به دیدارش رسیدند
حتما مرا صاحب زمان لازم ندارد
عمری گذشت و یک نفس با او نبودم
عاشق به دور از عشق، جان لازم ندارد
از ما گرفت آغوش گرمش را فراقش
نوکر مگر کهف امان لازم ندارد؟!
او خواست از گریه کنان باشم و گرنه
اشک مرا این آستان لازم ندارد
باید که جان داد از غم جانسوز جدش
داغ عظیمش، روضه خوان لازم ندارد
دیر آمدی خیلی هلال از شَط به مقتل
دیگر حسین آب روان لازم ندارد
از سنگ ها گیرم به هر صورت گذشتیم
قاری قرآن، خیزران لازم ندارد
محمدجواد شیرازی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
غافلم، باز خبردارم کن
یوسف فاطمه، بیدارم کن
بار سنگین گناه آوردم
از سر لطف، سبک بارم کن
ای طبیبی که پی بیماری
نظری بر دل بیمارم کن
آمدم توبه کنم، پاک شوم
مهربان... خالی از اغیارم کن
کمکم کن نروم سمت گناه
با کتک هم شده وادارم کن
بین عشاق حسین بن علی
بی بهایم، تو بهادارم کن
آمدم بین عزا جان بدهم
کشته ی قافله سالارم کن
وسط گریه، میان روضه
لحظه ای لایق دیدارم کن
بر غم ذبح عظیم اصغر
تا خود حشر گرفتارم کن
محمدجواد شیرازی
@navaye_asheghaan
4_5976694665968095901.mp3
1.04M
#اسارت_شور
#شام
روز و شب واست گریونم و...
یادِ عاشورا دل خونم و...
روضه ی گودال میخونم و ...
وای حسین ۲
همدم اشک و ناله شدم
روضه دارِ قافله شدم
همسفر با حرمله شدم
وای حسین ۲
از همه دنیا / خواهرت سیر شد
به خدا بعد از تو / زینبت پیر شد
شب و روز فکرِ / داغِ گودالم
یادمه پرپر شد / همه آمالم
(ای حسین جانم)۴
دردامو نمیارم به روم
اما آتیش میریخت از رو بوم
زینب بود و مجلسِ حروم
وای حسین ۲
من چی بگم از آزارِ شام
پیشِ چشمای انظارِ شام
ما رو بُردن تو بازار شام
وای حسین ۲
دخترت تو شام / هی گله میکرد
وقتی خولی پیشم / هلهله میکرد
اونی که طعنه / بی امون میزد
به لبای خشکت / خیزرون میزد
(ای حسین جانم)۴
#روح_الله_نوروزی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#غزل
خدایا چنان کن سرانجام کار..
که دیگر رهایم کند نیزه دار
شبیه اسیران جنگی شدم
رخم سوخته صورتم پرغبار
به یک سمت زجر و به یک سمت شمر
برایم نمانده ست راه فرار
روی صورتم چنگ محکم زدند
همین پیرزنهای گوشه کنار
دویدند روی تنت ده سوار
دویدند دنبال من صد سوار
گذر کردن از کوچه های شلوغ..
چه سخت است بر دختر با وقار!
سرم روی گردن نمی ایستد
تنم روی ناقه نشد استوار
اگرچه نخورده لب من به آب..
ولی خورده ام سیلی آبدار
فقط چوب خوردی به صبح و غروب
فقط فحش خوردیم لیل و نهار
عزیزم خداوند صبرت دهد!
که دیدی مرا با دوصد می گسار!
ملک بود خدمتگزارم ولی
به من گفت آن مست خدمتگزار
#سید_پوریا_هاشمی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
@navaye_asheghaan
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست
🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست
زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها...
گوشه خرابه...
🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست
🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست
شب سوم محرم...
معمولا رسمه...
متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله...
زهرای سه ساله...
🔸به سنگ قبر من بیگناه بنویسید
🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
چه کردن با این نازدانه...خدا...
🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
(سازگار)
نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه...
کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه...
با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه...
هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه...
اما ...
هر جا شما بچه یتیم ببینید...
حتما نوازشش می کنید...
باهاش همدردی می کنید...
من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله...
چه خوب نوازشش کردند...
چه خوب باهاش همدردی کردن...
کنار سر بابا...
هر کجا رسیدن...
بهش تازیانه زدند...
بهش سیلی زدند...
🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست
گوشه خرابه... نیمه های شب...
بی بی رقیه...
شروع کرد به گریه کردن...
هی بهونه بابا میگیره...
میگه عمه جان زینب...
من بابامو میخام
عمه جان...بابام کجاست...
بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست...
صدازد...
عمه جان انقده بی تابی نکن...
عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن...
هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد...
اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن
صدای ناله اهل خرابه بلند شد...
خبر به کاخ یزید معلون رسید...
خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده...
گفتن دختر ابی عبدالله...
گوشه خرابه...
هی بهونه بابا می گیره...
نانجیب صدا زد...
خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش...
یا صاحب الزمان...
امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه...
گذاشتند جلو دختر بچه...
حالا تصور کن...
یه دختر سه ساله...
سر باباش رو در مقابلش بگذارن...
چه حالی پیدا میکنه...
تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد بابای خوبم...
کجا بودی...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ!
بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده...
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده...
يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي
(نفس المهموم 456)
بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد...
هی دست رو صورت بابا میکشه...
هی نوازش میکنه...
گریه میکنه...
صدا زد... بابا...
نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا...
يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ
بابا... بعد از تو داد از غريبي
(انوار الشهادة 244)
خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا
دستهامون رو بستند...بابا
طناب به گردنمون انداختند...بابا
ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند...
بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند...
🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا
🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا
هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب...
بدن رو سپر میکرد...
مبادا تازیانه به ما اصابت کنه...
بابا اصلا باورم نميشه...
🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا
🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا
🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا
🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا
بابا...
ببین صورتم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
مثل مادرم زهرا قدم خمیده...
بابا دیگه طاقت ندارم...
دیگه تنهام نزار...
منم با خودت با خودت ببر بابا...
انقدر کنار بدن بابا ناله زد...
یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف...
عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ
شعراء 227
@navaye_asheghaan
زمینه مصائب شام
بعد غم و رنج شهر کوفه
رسیده کاروان سوی شام
پذیرایی اینها ز مهمان
شده با سنگهای روی بام
خدایا کجائه اينجا
که داره دلا می لرزه
اینجا مرکز فساده
داره چشم هیز و هرزه
شامی و، بغض و کینه
شامی و، زخمِ سینه
شامی و، کابوس های سکینه
حسین... وای...
هوای خرابه های اینجا
روزا گرم و شبهاش سرده
اینجا کوچههاش مثل مدینه
راویِ خاطراتِ درده
فرموده امام سجاد
با دلی چو کوه غم ها
اینجا شد هفتا مصیبت
روا به گلهای زهرا
شامی و، اشک و گریه
اینجا دق، کرد رقیه
میدادند، نون خشک به ما هدیه
حسین... وای...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمینه_مصائب_شام
#مصائب_شام
#اسارت
@navaye_asheghaan
چه كربلا، عزيزان خدا نصيب كند
خدا نصيب به عرش و هم، گدا بكند
رفتم به كربلا به سر قبر هر شهيد
ديدم كه تربت شهدا مشك و عنبر است
هر يك شهيد مرقدشان چارگوشه داشت
شش گوشة مزار، در آن هفت كشور است
پرسيدم از يكي سببش را به گريه گفت
پايين پاي قبر حسين، قبر اكبر است
پايين پاي قبر علياكبر جوان
هفتاد و يك شهيد چو خورشيد خاور است
در سمت راست، قبر يكي پير جلوه كرد
زان گوشة رواق كه نزديكي در است
پرسيدم از خادمان كه اين مزار كيست؟
گفتا حبيب، نور دو چشم مظاهر است
سلام
چه کربلا ست که آدم به هوش می آید
هنوز ناله زینب به گوش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای ناله ی مردی غریب می آید
چه کربلاست کز او بوی مشک می آید
هنوز ناله زلب های خشک می آید
چه کربلاست که بوی گلاب می آید
صدای گریه طفل رباب می آید
چه کربلاست که بوی عبیر می آید
صدای کودک نا خورده شیر می آید
چه کربلاست که بانگ صفیر می آید
هنوز ناله طفل صغیر می آید
چه کربلاست از آن ناله ی رباب آید
صدای ناله لالایی علی بخواب آید
جواب طفلک ششماه داده شد باتیر
عد و به تیر جفا داده بود اورا شیر
چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست
برای چیست که عطشان علی اصغر اوست
چه کربلاست که سقای آن شده بیدست
عدو زکینه سرش با عمود کین بشکست
چه کربلاست که آبش به قیمت جان است
به گوش جان همه جا ناله های طفلان است
مگر به کرببلا آب قیمت جان است
چرا نگفته کسی این حسین مهمان است
چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد
شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد
چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند
فلک به ناله ملک در خروش می آید