#حضرت_رقیه_س_شهادت
تنها امید و دلخوشیِ روزِگارِ من
شد روضههای تو همه دار و ندارِ من
گریه برایِ تو همهی افتخارِ من
آرامش من و همه دار و ندارِ من
آئینه دارِ زینب کبری، رقیه جان!
ای وارث نجابت زهرا، رقیه جان!
خدمتگزارهای تو شاهانِ عالماند
بانو! کنیزهای تو حوا و مریماند
گریهکنان روضهی تو فخرِ آدمند
ریزهخورانِ سفرهی لطفت معظمند
حاتم گدای کویِ کرمخانهات شده
محتاجِ یک نگاهِ کریمانهات شده
تو با سه سال، محشر کبری به پا کنی
تو خاک را به یک نظرت کیمیا کنی
کِی میشود مرا به قنوتت دعا کنی؟
یا اینکه عاقبت تو مرا هم صدا کنی؟
چیزی دگر نخواهم از این زندگانیام
وقف تو و نگاهِ تو کل جوانیام
از سفرهی تو بوده که حاجت روا شدم
شکرِ خدا که با غمِ تو آشِنا شدم
با اشکِ بر تو بندهی خوبِ خدا شدم
هر اربعین که زائرِ کرب و بلا شدم-
در هر عمود، یادِ توأم ای گره گشا!
میگویم حیف شد نرسیدی به کربلا
اما چه گویم از غم دشنام و سلسله
از خارهای بین بیابان و آبله
از خندههای زجرِ حرامیّ و حرمله
جا ماندهای تو در دلِ صحرا، زِ قافله
وای از خرابه، کوچه و بازار و شامیان
از مردم یهودی و بزمِ حرامیان
✍ #علی_گلچین_پور
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه شبهایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم، که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شبها که گرسنه ماندم اما شکرِ حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک میزد
میان لشگر کوفه، به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایانِ مطلب بود
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#زمینه_جدید_حضرت_رقیه_س
#بی_تو_دارم
☑️بند اول
باباکجایی که دلم گرفته
بی تو دارم از دردوغم میبارم
شبا توو این خرابه ی بی احساس
سرم و روو خاک زمین میزارم
منو ببر پیش خودت باباجون
طاقت دوری تو دیگه ندارم
نمک شدم رو زخم عمه زینب س
محاله که بی تو دووم بیارم
نبودی و شدم اسیر دست گرگ
صورت من کوچیک دست عدو بزرگ
بابا حسین من
☑️بند دوم
بعد شما یه روز خوش ندیدم
سر تو رو که روی نیزه دیدم
تو شام پر بلا تا گریه کردم
صدای خنده ها رو میشنیدم
هرجایی که اسم تو رو می بردم
از دشمنات تازیونه میخوردم
عمه مواظبم بوده توو هرجا
اگه می بینی که هنوز نمُردم
خیلی ما رو زدن تو شام پر بلا
لعنت به زجر و به
سنان بی حیا
بابا حسین من
☑️بند سوم
عمو شنیدم مشک تو دریدن
وقتی حرومیا به تو رسیدن
عمو شنیدم به چشات تیر زدن
عمو شنیدم دستاتو بریدن
عمود خیمه ت که زمین نشست و
حرومیا باهم شدن یه دست و
تو نبودی گوشوارمو کشیدن
عمو نبودی دلم و شکست و
تو رفتی و زدن
آتیش به خیمه ها
یه قوم کافر و
بی خبر از خدا
واویلتا عمو
💠💠1⃣3⃣4⃣5⃣💠💠
#عاطفه_صیدی
#مجید_مرادزاده
@navaye_asheghaan
عمو شنیدم.mp3
3.66M
#زمینه
بابا کجایی که دلم گرفته؟
کربلایی مجید مرادزاده
@navaye_asheghaan
433.8K
#زمزمه
بابا کجایی که دلم گرفته؟
کربلایی محسن جعفری
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چند بیت از یک غزل
گفتم که بوسهای و اُفتادی از نوکِ نِی
دیدی که کار من نیست، از نیزه بوسه چیدن
*
بوی شراب میداد دست و دهان این زجر
لکنت زبان به من داد، تا قافله رسیدن
*
ترسانده است من را، با خونِ دامنش شمر
بعد از تو سهم من شد، از خواب هِی پریدن
*
از وضعِ حنجر تو، پیداست قاتل تو...
هِی کرده استراحت، هنگام سر بریدن
✍ #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
درونِ خانهی خود از خرابه روضه میخوانیم
که یادت میکند آباد، این ویرانهی مارا
✍ #عاطفه_جعفری
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
پدر جان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
✍ #یوسف_رحیمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گوئیا بر جگر حضرت خاتم میزد
پدرم را جلوی عالم و آدم میزد
بعد آنروز دگر خواب ندارم بابا
لب تو پاره شده، آه چه محکم میزد
✍ #حسین_برزی
@navaye_asheghaan
با عرض معذرت از ساحت مقدس صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف (زمزمه جانسوز شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
#پست_ویژه
درسته رو نیزه نشستی اما
این که میگن یتیم شدم دروغه
سایت هنوزم بالای سرم هست
شاید سرِ رو نیزه هم دروغه
شاید دارم خوابای بد میبینم
سنگی که خورده به سرت دروغه
خونی که داره میچکه رو نیزه
از تو رگای حنجرت دروغه
بگو دروغه که
شب و سپر کردی توی تنور
بگو دروغه که
داری میری بی من یجای دور
روزم رو شب کنم بیتو چه جور
بند دوم
میخوام که درد دل کنم بابایی
مونده تو قلبم حرفای نگفته
اما میون زنها پنهون میشم
تا که چشات به صورتم نیافته
آخه دیگه چیزی نمونده از من
نگام کنی بال و پرم میریزه
یجوری سوختم توی شعله ها که
نازم کنی موی سرم میریزه
فقط اگه میشه
از اون بالا بخند توو روی من
مثه تو میسوزه
از تشنگی هنوز گلوی من
رو نیزه ها نشستی روبروی من
بند سوم
حالا که اومدی بیا بشینیم
خستگی در کن روی دامن من
پاک کنم این غبارو از رو چشمات
اگرچه خاکیه پیراهن من
لباس من خاکی تر از زمینه
اما تو خاکی تری از لباسم
چقد عوض شدی ولی هنوزم
همون بابای مهربونی واسم
منم عوض شدم
چقد بابا شبیه دختره
تو بی انگشتری
دخترتم بدون معجره
ولی هنوز چشات نازمو میخره
#زمزمه_شب_سوم_محرم
#زمزمه_جانسوز
#پیشنهاد_دانلود
#شهادت_حضرت_رقیه
@navaye_asheghaan
AUD-20220901-WA0045.mp3
6.63M
◾دشتی حضرت رقیه(س)◾
بسوز ای دل تو امشب در خرابه
زِ بهرِ دختری که دل کبابه
نداند با که گوید این حکایت
که از دردش بنالد تا قیامت
زِ هجران پدر او بیقرار است
که پای کوچک او پُر زِ خار است
چرا ای گُل چنین آواره گشتی
بخوانم بهرِ تو آوازِ دشتی
سَرِ گُل باشد امشب همدمِ تو
رقیه جان شریکم در غمِ تو
از این گُل تو بگیر امشب گلابش
به آب دیده گان دادی تو آبش
من امشب بر رقیه داغدارم
من امشب همچو ابرِ نو بهارم
بسوز ای دل رسیده وقتِ هجران
رقیه دیده بست با قلبِ سوزان
خداوندا دلم در سوز و سازه
در اینجا دختری در خواب نازه
رقیه تو ببین احوالِ(هستی)
بگیر از(پرویزی)امشب تو دستی
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
Younes habibi - Abaabdelah (128).mp3
8.42M
#مداحی_زیبا_خاطره_انگیز
#غمنامه_حضرت_رقیه_س
#یونس_حبیبی
🏴 یا اباعبدلله الحسین 🏴
🖤 از شهید حاج یونس حبیبی 🖤
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
تمام درس و مشقم آب بابا
ندارم در دلم من تاب، بابا
زِ بعد کربلا هم تشنه بودم
نخوابیدم شبی سیراب، بابا
شدم زهرای دشت کربلایت
شبیه مادرت بی تاب بابا
اَنیس درد بی درمان شبهام
بُوَد نور کمِ مهتاب بابا
سراپا جسم من می سوزد از زخم
کز این رو گشته ام بَدخواب بابا
به روی نیزه تا که دیدمت آه..
غمت جسم مرا کرد آب بابا
من و عمه پریشانیم و گریان
ولی شمر و سنان شاداب بابا
به شام و کوفه مردانِ حرامی
نکردن رحم بر اصحاب بابا
سر بازار بردن دخترت را
میانِ عده ای ارباب بابا
چنان سیلی زدن بر صورت من
که شد ذکرم، مرا دریاب بابا
همه رذل و همه هیز و همه مست
دلاشان بود چون مرداب بابا
من هرجا از تو گفتم، سير خوردم
لگد، همراهِ مشتی ناب بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
روضه_کربلایی روح الله رحیمیان.mp3
5.5M
شعر مرثیه حضرت رقیه(س) اجرا شده:
شعر: تمام درس و مشقم آب بابا..
شاعر: ملتمس
مداح: روح الله رحیمیان
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@navaye_asheghaan
طوفان گرفت و بر دل من ظلم کم نکرد
زآن دشمنی که بر سر تو رحم هم نکرد
هم تاب من بریده شد و هم سرت پدر
کاری که شمر با دلمان کرد، غم نکرد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
باید این شهر بفهمد که تو بابای منی
با همین روی پر از خون همه دنیای منی
گرچه خونیست لب و موی و دهان و رگ تو
تو شبیه منی و تو گل زیبای منی...
آنقدر گریه کنم تا که بمیرد دشمن
چون بفهمد تو همه هست و تمنای منی
تو نیایی هم اگر من زِ عطش میمیرم،
تو بیا جان که ببینند تو رویای منی
می کُشد دخترکت را به خدا این خِجلَت
من پریشانم و تو محو تماشای منی
همه شب ناله زدم از غم دوریِ پدر
جان فدای تو که لالایی شبهای منی
عاقبت با سر خود آمدی و خوشحالم
که شب تار گذشته است و..تو فردای منی
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مرثیه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
roze.mp3
6.41M
زمزمه حضرت رقیه(س) اجرا شده:
شعر: من از لگد بدم میاد..
مداح: حسین عینی فرد
شاعر: ملتمس
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
زمزمه، زمینه شب سوم (حضرت رقیه (س))
کمک کن از، خاکا بلند شم
به خاطرِ، بابا بلند شم
عمه بگیر، دو دستامو که
نمی تونم، از جا بلند شم
بابام اومد، ولی ببین یه غم دارم..
چه وضعیه؟!، نه مویی رو سرم دارم!
بابا ببین، چقد آخه وَرَم دارم..
وای حسین
بابا حسین، من الذی ایتمنی...
تو دَندونات، شکسته من هم..
خاک روی موت، نشسته من هم..
تو پُرِ زخم، من پُرِ زخمم
دو چشمای، تو بسته من هم..
بابا بگو، کی بُریده سرِ تو رو..
به خاک و خون، کشیده پیکر تو رو..
ولی نَگو، کی بُرده معجر تو رو!!..
وای حسین
بابا حسین، من الذی ایتمنی...
من و ببر، از این خرابه
که بی تو این، روزا عذابه
ببین بابا، که روی دستم
جای غلاف، رَدِ طنابه
ببین شدم، شبیه مادرت بابا
سیلی بِهِم، میزنه زجرِ بی حیا
خیر ندیدم، از کوفه تا شامِ بلا
وای حسین
بابا حسین، من الذی ایتمنی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_محرم
#زمینه_محرم
#شب_سوم
@navaye_asheghaan
4_290769337478807758.mp3
783.3K
زمينه نوحه شب سوم حضرت رقيه (س)
ياابتا خودم سنگ تو به سينه ميزنم
يا ابتا ببين پاره پاره شد پيراهنم
يا ابتا نمونده يک جاى سالم رو تنم
دختراى شام خيلى نامردن
هر کجا ديدن مسخرم کردن مسخرم کردن
ميرو علمدار سپاهت کجاست ياابتا
گوشه ويرونه مگه جاى ماس ياابتا
کاش ميومد باهات داداش اکبرم ياابتا
پس ميگرفت زشاميا معجرم ياابتا
يا ابتا ز دنيا سيرم
يا ابتا زبون ميگيرم
يا ابتا نياى ميميرم
واى حسين عزيز زهرا
يا ابتا شبى که جاموندم از قافله
يا ابتا من و پيدا کرد ضجر بى حوصله
يا ابتا شده بعد اون پاهام پر ابله
قابل بافتن نيست ديگه موهام
ديگه خوشگل نيست طاق ابروهام من تو رو ميخوام
دست و پا گير اينا بودن بده ياابتا
هر کى رسيده منو سيلى زده يا ابتا
به چشم يک کنيز نگام ميکنن ياابتا
دختر خارجى صدام ميکنن ياابتا
يا ابتا سرم ميسوزه
ياابتا پرم ميسوزه
ياابتا حرم ميسوزه
واى حسين عزيز زهرا
#قاسم_نعمتی
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#پنجم_صفر
من اَختر پنج آفتابم
در بحر کمال درّ نابم
کودک نه که مرد اِنقلابم
کرده است حسین، اِنتخابم
در شام، اُمید کربلایم
قرآن شَهید کربلایم
از خون خدا پیام دارم
یک کرب و بلا قیام دارم
بین همه اِحترام دارم
حکم از طرف اِمام دارم
ویرانه حراست، من رَسولش
شام است مَدینه، من بَتولش
ویرانه بِهشت و من فرشته
با طینت فاطمه سِرشته
هر چند که دختر حُسینم
یک زینب دیگر حُسینم
عالم شده یادوارۀ من
هر روز بود هزارۀ من
هر لحظه غم دوبارۀ من
تابد همه جا ستارۀ من
از خَصم اگر جَسارتم شد
قبرم سَند اِسارتم شد
من باب مراد عالمستم
در قدر و جلال، مریمستم
یک فاطمۀ مُجسمَستم
در ماه صفر مُحرمَستم
خیزَد به دیار غُربت من
بوی شُهدا زِ تربت من
یک بلبل دور از آشیانه
خون دل و اَشک و آب و دانه
چون فاطمه بر تَنش نِشانه
از بوسهء گرم تازیانه
بر شانه نشسته ضَربت مُشت
بر چهره نشان پنج اَنگشت
شَب بود که آفتابم آمد
آن شَب که پِدر به خوابم آمد
از دیده گُلاب نابم آمد
لبخند زَدم که بابَم آمد
سر بر روی سینه اش نهادم
دوران فراق رفت یادم
من بودم و لالۀ اُمیدم
گل گفتم و باز گل شنیدم
ناگاه زِ خواب خوش پَریدم
دیدم همه را به خواب دیدم
نالیدم و سر به جیب بردم
اِنگار هزار بار مُردم
من بودم و چشم اَشکبارم
من بودم و قلب داغدارم
من بودم و هِجر روی یارم
نه صَبر، نه تاب نه قَرارم
من ماندم و نالۀ جدایی
صَد پرده نوای نینوایی
بُغضم ز گلو دوباره وا شد
اِنگار که شام، نینوا شد
یک لحظه خرابه کربلا شد
مرگ آمد و حاجتم روا شد
نومید شدم، زِ پا نِشستم
دادند سَر پِدر به دَستم
من بودم و اَشک در دو دیده
من بودم و قامت خَمیده
من بودم و حَنجَر بُریده
روح از قفس تَنم پَریده
از خون جگر وضو گرفتم
گل بوسه از آن گلو گرفتم
گفتم پدر، ای اُمید جانم
با سَر زده سَر به آشیانم؛
تقدیم تو اشک دیدگانم
دنبال تو پر زَند رَوانم
بگذار که اصغر تو گردم
قربانی دیگر تو گردم
بر رأس پدر سلام دادم
غم داد چو بَرگ گل به بادَم
تا بوسه بر آن گلو نهادم
یک ناله زدم، زِ پا فتادم
باشد که به نالههای (میثم)
آهم برسد به گوش عالم
#حاج_غلامرضا_سازگار
#صلوات
@navaye_asheghaan
|⇦•بین بازار راه میرفتند...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بین بازار راه میرفتند
دست در دست ، دخترو پدری
دخترک گفت میشود بابا
گوشواره برای من بخری
پدر از شوق شادی دختر
رفت تا حجره ی طلا سازی
گوشواره خرید دخترگفت
گوشوار مرا می اندازی؟
پدرش گفت دخترم اینجا
پره نامحرم است عزیز دلم
صبر کن تا به سمت خانه رویم
عمه هم خانه هست عزیز دلم
وقت برگشت سمت خانه ی شان
حجره ی روسری فروشی دید
چندتا روسری گلدارو
گُلِ سرهای دخترانه خرید
حس پرواز،داشت برروی ابر
دخترک روی شانه های پدر
بین پرواز گاه خم میشد
برسد تا به او صدای پدر
در همین حین، یک نفر ناگاه
لگدی زد به پلوی دختر
خواب بود همش
بد زد بی هوا کشیده ای و
ترکی خورد ابروی دختر
دخترک مثل بید میلرزید
*الان بازار بودم...من کجام؟
خوابم رو خراب کرد...*
دخترک مثل بید میلرزید
بین زنجیر بود دستانش
خواب شیرین او خراب شدو
لرزه افتاد در تن و جانش
مردک مست داد میزد هی
دخترک گریه میکرد و میترسید
گِله ها ماند تا زمانی که
سرباباش در طبق میدید
دست خود میکشید بر سر او
بوسه میداد روی بابا را
بود راس پدر در آغوشش
ناز میکرد بوی بابا را
یادان روزهای رؤیایی
بازهم دختر پدر شده بود
هی زبان میگرفت با گریه
روضه خوان سر پدر شده بود
دست خود را گذاشت بر رگها
حنجری ریش ریش را حس کرد
تا که با اشک گفت یاابتا
گلوی پاره پاره خس خس کرد
* رقیه شروع کرد آروم آروم روضه خوندن:*
باپای پُر وَرَمم، دردسر حرمم
همه میگن خیلی، شبیه مادرمم
یادم میاد وداع کردی
چقدر حرم پریشونه
تو خیمه ها که خوابم برد
بابام هنوز تو مِیدونه
از انتظار و از درد
توخیمه رفتم از حال
میگن که آخرکار
کشوندنش تو گودال
میبینم اشکامو بابا
به خنده ها بدل کرده
به هوش میام و میبینم
عمه منو بغل کرده
دیگه شفای دردمو
مگه توخواب ببینم
نه میتونم بخوانم
نه میتونم بشینم
شکایتِ همه بابا
از دست نیزه دارانه
من اما بیشترین ترسم
از ناقه های عریانه
بیا منو بغل کن
بیا منو سوار کن
خدا میدونه دیگه
نه میتونم سوار شم
نه میتونم ببینم
نه میتونم بیدار شم
*عمه جانش از رقیه سئوال کرد: عزیزم! رقیه جانم! همه خوابن تو چرا نمیخوابی؟ گفت: عمه جان از گرسنگی خوابم نمیبره...*
زخانه ها همه بوی طعام بشنیدم
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
*همه صدا بزنید: یا حسین...*
@navaye_asheghaan
حاج محمود کریمی_محرم1402شب سوم - روضه- بین بازار راه میرفتند - حاج محمود کریمی-1691302855.mp3
30.53M
|⇦•بین بازار راه میرفتند...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حاج آقا قرائتی:
اگر کسی بلند شد امر به معروف کرد ازش حمایت کنید!
یا الان اثر داره یا روز قیامت سربلند هستی...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
|⇦•من از بس غصه...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس حاج ابوالفضل بختیاری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
من از بس غصه دارم که میشه صدتا کتابش کرد
کدومش رو بگم آخه؟! نمیشه انتخابش کرد...
بابا اگه چشمام نمیبینه دلیلش دستای زجره
یه دونه سیلی زد امّا باید صدتا حسابش کرد
بابا رو خاک داغِ صحرا با سرانگشت پر از زخمم
نوشتم اسمتو امّا سنان با پا خرابش کرد
بغل گرفتمت حیف تو این لباسا شبِ اسیری
ولی تو دست نداری که دخترت رو بغل بگیری
چشاتو بسته بودی که چشم تو به طناب نیفته
چشامو بسته بودم که چشم من به شراب نیفته
به جز دوتا لبِ خون دیگه چی موند برامون
تو مشت این و اونه موهای هردوتامون...
خلاصه هردو مونو یه جور میدادن آزار
تو رو با چوب و نیزه منو میون بازار
بابا،بابا،بابایی ...
خورشید من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شراب خواران
کَت بسته به زور تازیانه
بابا!
در راه شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
من سیر غذا نخوردم امّا خوردم دل سیر تازیانه
کِی زیر گلوت را عزیزم اینطور بریده ناشیانه...
*این سه ساله سه تا جمله گفته تو خرابه یکیش اینه "مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! "یه نگاه به این رگها کرد چه جوری سرتو بریدن بابا؟!..
عبیدالله ملعون با اون حروم زادگی و دل سنگیش،تا سر بریده رو براش بردن گفت این سر چقدر نامرتب بریده شده،برید اول مرتبش کنید بیاریدش میدونی چیکار کردن؟مِقراض آوردن سر و مرتب کردن...ای حسین...*
@navaye_asheghaan
حاج ابوالفضل بختیاری - روضه - @hajmansourarzi.mp3
5.78M
|⇦•من از بس غصه...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲به نفس حاج ابوالفضل بختیاری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
بیٺ الغزل هر غـــزل ناب رقیـہ سٺ
خورشید علے اصغر و مهتاب رقیـہسٺ
نزدیڪ ترین راه به الله حسیـن اسٺ
نزدیڪ تریـن راه بہ اربـاب رقیـہسٺ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
باب الحرم _مرحوم حاج حسن جمالی.mp3
6.94M
#خوش آمدی تو از سفر بابا..
#حاج_حسن_جمالی
#روضه و زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس مرحوم حاج حسن جمالی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
@navaye_asheghaan