eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
313 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح:کربلایی محمد حسین حدادیان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ "اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِيآءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعآئِمَ الاَْخْيارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ" ای بهشت برین و دارِ سلام ای زمین بقیع برتو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشت برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گُهر فرش و از بامِ عرش بالاتر چه گُهرها که زیبِ سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهاده در دلِ خاک پارۀ از تن پیمبر پاک این یکی خاک پاکِ دختر اوست پارۀ پیکر مطهر اوست ساحت قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعهٔ دو سرا است پسری را که او بجان پرورد کربلا را عَلم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به معجرِ زینب دُرَّةُ التاج و تاجِ دین باشد زیبِ او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سِدرَةُ المُنتهای ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث انبیا و صِدّیقین سایه های خدا به روی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُرِّ خوش آبِ یک صدف اند نور چشمانِ شَهنشه نجف اند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیع عزیز ای تو ما را شَفیع رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتوی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدن پاک دُختِ پِیغمبر دیدی آیا در آن شب تاریک بازو و پهلوی وِی از نزدیک؟! راستی پَهلویش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! زیر لبها هنوز هم‌ گله داشت؟! دستهایش هنوز آبله داشت : ریاضی یزدی *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه ساده رد شد... برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن... عرض کرد: آقاجان! برا کدوم‌ مصیبت مادرتون بلند بلند گریه کنیم؟ در و دیوار؟! کوچه؟! یا بستر؟! حضرت شروع کرد گریه کردن، فرمود:نه... برا اون‌ ساعتی گریه‌ کنید که بابام‌ غریبونه کنار قبر مادرنشست.. با پشت دستای خودش خاک‌ می ریخت رو قبر فاطمه... معمولاً کسی که میخواد عزیزش رو به خاک بسپاره حداقل دو سه تا مَحرم‌ میخواد کمکش کنن... یه نگاه کرد دید علی غریب مونده.. بچه هاش سن‌ و سالی ندارند. رو‌کرد به آسمون..خدا! به غریبی علی رحم‌ کن. میگه نگاه کردم دیدم دو تا دست آشنا از قبر بیرون آمد.بی بی رو بغل گرفت. امیرالمؤمنین سر پایین انداخت....* «ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دستهای باغبانی شد عیان باغبانم، هست و بودم را بده یا علی! یاس کبودم را بده» *صدا زد یا رسول الله!...* شاخه ی یاست اگر بشکسته بود شرمنده ام دستهای باغبانش بسته بود *«امام صادق علیه السلام فرمود: رحمت خدا بر کسانی که برا روضه ی مادرم‌ بلند بلند گریه کنند.» سلمان میگه از دور نگاه میکردم، دیدم علی خاک به سرش می ریزه، میگه دیدم افتاد رو قبر فاطمه ..کَأَنَّ الانِ که روح‌ از بدن امیرالمؤمنین مفارقت کنه. کسی جرأت نمی کرد نزدیک‌ بره، دیدم یه دختر سه چهارساله جلو‌ اومد.گفت: کار خودمه، اومد دست‌ گذاشت رو‌شونه های بابا، منم زینب! گفت:بابا ما تازه مادر از دست دادیم و داغ دیدیم. دیگه طاقت نداریم، جونِ زینب بلند شو... از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو‌خاک بلند کنه، کربلا جبران‌کرد. یه وقتی رسید دید حسین رو بدن علی اکبرافتاده... صدا زد: بلند شو... دست برد زیر بغل حسین‌، گفت: جَوُونا شما پسر رو ببرید، من پدر رو میارم. حالا حسین داره قدم قدم پشت بدن علی میاد، صدا زد علی ...* چشمم دگر نبیند و پایم نمی رود گم‌ کرده ام‌ پس از تو رَهِ خیمه گاه را @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونم دین فقط این سینه زنی نیست میدونم بندگی خدا نکردم میدونم رفته هدر عمر و جوونیم از دلم اسم تو رو صدا نکردم میدونم بد بودم آره من رد بودم برا پرواز تا تو همیشه سد بودم تو رو به اسم علی / به امیر ازلی بیا از من بگذر تو رو به راه علی/ به غم و آه علی بیا از من بگذر (به علی الهی العفو) ******** میدونم خودم سرم بلا آوردم بلایی بدتر از این غفلت من نیست نچشیدم عسل ناب عبادت ناله و اشک سحر عادت من نیست به خودم بد کردم که سراپا دردم ولی هرچی باشم من میخوام برگردم تو رو به اسم حسین به امیر عالمین بیا از من بگذر به شهید سر جدا به قتیل گریه ها بیا از من بگذر (به حسین الهی العفو) ********** میدونم زندگیمو برات نذاشتم برای رضای تو کاری نکردم تو زمان غیبت حجت تنها خیلی شرمندم اونو یاری نکردم آخه لایق نیستم چون که عاشق نیستم پشیمونم حالا عبد سابق نیستم تورو به صاحب زمان تو رو منجی جهان بیا از من بگذر تو رو به غربت او به غم و محنت او بیا از من بگذر (العجل بقیه الله)
تویی تو سایه ی سر الحمدلله به ما تو داشتی نظر الحمدلله کمه من هر چی بگم الحمدلله رسوندی ما رو حرم الحمدلله برات میباره چِشَم الحمدلله غم تو رو می چشم الحمدلله حسین حسین رو لبم الحمدلله نوکر شده لقبم الحمدلله به من نگفتی برو الحمدلله پناهم آغوش تو الحمدلله دلم برات میزنه الحمدلله حسین آقای منه الحمدلله گرفتی دستمو باز الحمدلله قبله ی راز و نیاز الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله...
نگاهی کن خرابه حالم یه کفتر شکسته بالم ای آبرودار دو عالم آقا گناهام برام نذاشته آبرو آقا تو میدونی زندگیمو مو به مو آقا آقا آقا اومدم بازم به تو رو بزنم آقا نمیتونم که ازت دل بکنم آقا آقا *** میدونی خیلی بدآوردم یه کاری کن دوای دردم با دست خالی برنگردم ای وای اگه تو ردم کنی بگی برو ای وای نگی بِم دیگه امیدی نیست به تو ای وای آقا منِ بیچاره امیدم به شماس آقا من خراب کردم و عمرم به فناس آقا آقا *** دل شده رسوا کمکم کن من بدم اما کمکم کن مهدیِ زهرا کمکم کن مولا یه کاری کن دیگه راهو کج نرم مولا در و وا کن پشیمون پشت درم مولا مولا مولا تو که آخر گره رو وا میکنی مولا منِ دل مرده رو احیا میکنی مولا مولا
🏴 🏴 ✍شاعر:مجتبی خرسندی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ((پنجم شوال وبه نقلی ششم شوال روز ورود حضرت مسلم (ع)به کوفه)) نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم رسیده ای به سرانجام ماجرا مسلم علی ندیده وفا از اهالی این شهر نشسته ای به امید وفا چرا مسلم؟ نماز مغرب اگر صدهزارتا باشند دوباره یک نفری موقع عشا مسلم دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد اگر اشاره کند برقی از طلا مسلم ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی امید نیست به این قوم بی حیا مسلم شب نجات تو از دست شبه مردان است هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم نمانده راهی و تو بی پناهی و باید فقط بلند کنی دست بر دعا مسلم رسیده ای به سرانجام و حیله ی کوفی ببین خیال تو را برده تا کجا مسلم اگر چه از سر دارالعماره می افتی سرت نمی رود اما به نیزه ها مسلم هزار شکر خدا را دگر نمی ماند تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم ولی قرار شده تشنه لب شهید شوی به احترام لب شاه کربلا مسلم
🏴 🏴 ✍شاعر:آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند
🏴 🏴 ✍شاعر:حاج غلام رضا سازگار ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد مـن جـان‌نثار عترت خیرالانـامم صیدبـه‌خـون غلتیدۀ بـالای بامم وقتی که خود را از عطش بی‌تاب دیدم عکس لب خشک تـو را در آب دیدم در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را انگـار می‌بینم گُلان پـرپـرت را پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران هم تیرباران می‌شوی هم سنگ‌باران انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را زخم گلوی شیرخواره‌کودکت را انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده داری به روی دست خود دستِ بریده انگار بينم غرق خـون آیینه‌ات را جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را انگار می‌بینم که شمر ‌آید بـه گودال انگار می‌بینم زدی در خون پر و بال انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم لب‌تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من تنهـا نـه ايـن نامردمردم می‌کُشندم در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم!»شرار از نظم جانسوزت فشاندی بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی
🏴 🏴 🏴 ✍شاعز:کربلایی مرتضی شاهمندی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ببین تو ناله های محزونم ببین که زار و دل پریشونم نیا به کوفه ای آقا جونم (مولای خوبم) ببین شده سفیرت آواره آواره ی کوچه و بازاره مسلم تو بیکس و بی یاره(مولای خوبم) [میا به کوفه ای حسین جانم(۳)آقای مظلوم]۲ دیدی که شد شکسته دندانم دیدی که بر قناره مهمانم ببین که بیقرار طفلانم (نیابه کوفه) تا که حسین نام تو رُ بردم آتیش و سنگ و ناسزا خوردم ازغصه ی زینبِ تو مُردم ( نیابه کوفه) بی کَسَم و تو کوچه می گردم بدون تو آقا پُرِ دردم هستیِ خود را وقف تو کردم (دلم شکسته) داری میای ولی پشیمونم از حالا من روضتو میخونم با گریه هام شبیه بارونم (دلم شکسته)
4_6030743475018795498.mp3
2.19M
🏴 🏴 🏴 ✍شاعز:کربلایی مرتضی شاهمندی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج حسین سازور ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                            🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ..  🔹 در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران! قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتیٰ را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان‌طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره‌زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد بردیا محمدی
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                            🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ..  🔹 فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم... اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم... در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم علی ذوالقدر
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                          🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 درد دل ما بی تو فراوان شده آقا دل همه امروز پریشان شده آقا بد می گذرد زندگی مردم دنیا بی تو همه ی سال ، زمستان شده آقا ای باب نجات همگان دست بجُنبان تو نیستی و بد شدن آسان شده آقا آرامش دنیای نفس گیر ، کجایی بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا حال دل بیچاره ما تا تو نباشی مانند بقیعی است که ویران شده آقا داده است به ما سوختگان جانِ دوباره رویای بقیعی که چراغان شده آقا ای کاش نمیریم و ببینیم که آنجا چون کرببلا یا که خراسان شده آقا محمد حسین رحیمیان علیه السلام
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨                                                                            🔹السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ..  🔹 کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع زائران را خوب می شد که نرانی لااقل کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده در کجایت رد پای اشک های حیدر است گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب کربلا آرامگاه لاله های پرپر است گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه در عوض کرببلا قبر علی اصغر است در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع مهدی نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اگر چه برا دیدنت آقا نالایقم اجازه بده بگذره با تو دقایقم ببین که دلم‌ داره هر لحظه، هوای تو چی میشه که من بشنوم یک بار،صدای تو بدم خیلی ،میدونم اما دوسِت دارم من از لحظه ای که بی تو باشه بیزارم گرفتی تو دستم رو هرجا زمین خوردم بهت قدر یک دنیا خوبی بدهکارم انت فی قلبی یاصاحب الزمان 🌸 میخوام که نفسهام باشه تنها برای تو بشه هستیَم،این سر و جونم فدای تو الهی که من هم باشم جزء سپاه تو نصیبم‌مقام شهادت شه به راه تو بشم خاک پای ابن مهزیار تو توی فتنه ها ،یاور استوار تو دعای ظهورت رو هر لحظه می خونم قبول میشه اعمالم با انتظار تو انت فی قلبی یاصاحب الزمان 🌸 شده ذکر زینب به روی تل بیا مهدی ندای حسینه توی مقتل بیا مهدی صدا میزنه کودکی تشنه بیا مهدی میخونه یه حنجر زیر دشنه بیا مهدی بیا به تن ارباً اربای شهزاده به جسمی که زیر نعل تازه افتاده (بیا منتقم) شد ذکر جدّ تو هر دم تو رو بر سر نی خونده جاده به جاده الساعه العجل یاصاحب الزمان..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا