eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
349 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. از برکت و از رأفتِ أمّ ٱلمصائب خواندند ما را امّتِ أمّ ٱلمصائب چشمانمان لبریز شد از اشک، داریم این رزق را از برکتِ أمّ ٱلمصائب ذکرِ قنوتش بود «تسلیماً لأمرک» چون بندگی شد نیّتِ أمّ ٱلمصائب @emame3vom یک تارِ مو از معجرش بیرون نیفتاد این است درس ِ عصمتِ أمّ ٱلمصائب در کربلا تفسیر شد «صبراً جمیلاٰ» شد استجابت حاجتِ أمّ ٱلمصائب از خطبه‌های نافذش فهمیده می‌شد در عینِ غربت٬ غیرتِ أمّ ٱلمصائب در روضه‌هایِ تلّ و مقتل شد همیشه أم‌ّٱلبنین هم‌صحبتِ أمّ ٱلمصائب خون گریه کرد ایوب در ویرانهٔ شام از گریه‌های حضرتِ أمّ ٱلمصائب از داغِ زینب گریه کرد و شد أباٱلفضل بنیانگذارِ هیئت أمّ ٱلمصائب قطعا تسلّیٰ یافت با دستان زهرا قلبی که شد ناراحتِ أمّ المصائب «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom
ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت آگاه بود عشق که بی‌تو غریب بود اقرار داشت صبر، که بی‌تو توان نداشت در پهن‌دشت حادثه با وسعت زمان دنیا، سراغ چون تو زنی قهرمان نداشت یک روز بود و این همه داغ، ای امام صبر پیغمبری به سختی تو امتحان نداشت گر پای صبر و همّت تو در میان نبود اسلام جز به گوشهٔ عزلت مکان نداشت @emame3vom روزی به زیر سایهٔ پیغمبر خدای روزی به جز سر شهدا سایه‌بان نداشت؟ محمل درست در وسط نیزه‌دارها یک ذرّه رحم در دل خود ساربان نداشت زینب اگر نبود، شجاعت یتیم بود زینب اگر نبود، شهامت روان نداشت زینب اگر نبود، وفا سرشکسته بود زینب اگر نبود، تن عشق جان نداشت زینب اگر کمر به اسارت نبسته بود آزادی این چنین شرف جاودان نداشت «میثم» هماره تا که به لب داشت صحبتی حرفی به‌جز مناقب این خاندان نداشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم
. انگیزه ی عبادت لیل النهارها قربان روی ماه تو ایل و تبارها @emame3vom «این هفته هم گذشت تو اما نیامدی» خسته شدیم دیگر از این انتظارها آه ای عزیز فاطمه وقتش نیامده رحمی کنی به حال دل این غبارها دارند یک به یک همه پائیز میشوند در آرزوی وصل تو فصل بهارها خورشید پر فروغ عوالم طلوع کن محض رضای حضرت پرودگارها گنجینه ی علوم الهی، امام حی خیری ندیده بعد تو این روزگارها برگرد از سفر علوی طینتِ حسن برگرد ای ذخیره ی عالی تبارها کم رنگ تر شده ست ولای ابوتراب در بینمان بیا پسر تکسوارها علّامه ها کم از پدرت حرف میزنند عزلت نشین شدند ولایت مدارها برگرد تا که روضه بخوانیم دور هم از زینب و رقیه و خلخال و خارها یابن الغریب عمه ی مظلومه ی تو را کرب و بلا زدند به جان تو بارها اقا شنیده ایم که جدّت حسین را کشتند عصر روز دهم نیزه دارها  ابراهیم لآلی ╔═ 🍁 🌻════⚘ 🌾═╗ 🆔 @emame3vom ╚═ 🦋⚘════ ⚖☀️ ═╝
متن روضه 3 🔸اربعین آمد دلم را غم گرفت 🔸بهر زینب عالمی ماتم گرفت این روزها همه عالم عزاداره... آسمان و زمین خون گریه میکنند... 🔸سوز اهل آسمان آید به گوش 🔸ناله ی صاحب زمان آید به گوش یا صاحب الزمان... حتما این روزها مهدی فاطمه با پای پیاده... داره میره به سمت کربلا... 🔸بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا 🔸بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا حسین جان... از اول محرم... هر شب ناله زدم گفتم آقا... اربعین میخام کربلا باشم... آبروم رو بخر آقا... نکنه امسال هم دعوتم نکنی... آقا... اربعین رسید و بازم من جا موندم 🔸بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا رفقام یکی یکی خداحافظی کردند و رفتند... بازم من جا موندم... میخام بگم... آی رفقا... آی کربلایی ها... خوش بحالتون... حسین فاطمه دعوتتون کرده... اما... منو و شما توی یه هیئت بودیم... هر شب... توی یه هیئت سینه زدیم... وقتی رفتید بین الحرمین... بیاد ما هم باشید... وقتی وارد حرم شدید به یاد ما هم باشید... 🔸تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده 🔸تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا یکی از زایران ابی عبدالله جابر بن عبدالله انصاری... اومد کربلا... با آب فرات غسل کرد... با خضوع و خشوع... اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست... دست گذاشت روی قبر مبارک... صدا زد... السلام علیک یا اباعبدالله دید جوابی نیومد... دوباره صدا زد جواب نیومد... صداش به ناله بلند شد... ا حبیب لا یجیب حبیب آیا دوست جواب دوست رو نمیده... یدفعه خودش جواب خودش رو داد گفت... جابر جواب سلام از آقایی میخواهی که بین سر و بدنش جدایی افتاده... جابر داره عزاداری میکنه... یدفعه صدای قافله ای رو شنید... یه قافله ای...غريبانه... داره به کربلا نزدیک میشه... 🔸ز جا برخیز جابر، دلبر جانانه می آید 🔸قدم از خانه بیرون نه، که صاحب خانه می آید جابر... بلند شو... بلاکش دوران زینب داره میاد... 🔸ره واکنید قافله سالار میرسد 🔸یک قافله اسیر ،عزادار میرسد 🔸برخیز یا حسین سری دست و پا نما 🔸دلبر برای دیدن دلدار میرسد نميدونم این زن و بچه ها چه حالی داشتند... وقتی رسیدند کربلا... عقده های دلشون باز شد... صدای ناله از هر طرف بلند شد... اما صدای ناله یک خواهری از همه جانسوزتره... 🔸رسیدم کربلا اى داد بى داد 🔸حسین سر جدا، اى داد بى داد 🔸چهل روز است گریانم حسین جان 🔸چو موى تو پریشانم حسین جان 🔸چهل روز است می‏خوانم حسین جان 🔸حسین جانم حسین جانم حسین جان خدایا همین جا بود عزیزان ما رو سر بریدند... همین جا بود اطفال ما رو کشتند... همین جا بود تیر به گلوی اصغر زدند... 🔸همین جا شیر خواره گریه می‏کرد 🔸رباب بى ستاره گریه می‏کرد 🔸گهى بر گاهواره گریه می‏کرد 🔸گهى بر مشک پاره گریه می‏کرد 🔸خدایا از چه طفلم دیر کرده؟ 🔸مرا بیچاره کرده پیر کرده خدایا خیلی برام سخت گذشت... 🔸همین جا دور اکبر را گرفتند 🔸ز ما شبه پیمبر را گرفتند 🔸ولى از من دو دلبر را گرفتند 🔸هم اکبر هم برادر را گرفتند همین جا بود جلو چشمانم علی اکبرم رو قطعه قطعه کردند... دستهای عباسم قطع کردند خودم دیدم نانجیب با خنجر برهنه روی سینه برادرم حسین... جلو چشمانم حسینم رو پرپر کردند 🔸خودم دیدم ز بالای بلندی 🔸که محبوب خدا را سر بریدند 🔸خودم دیدم کبوترهای معصوم 🔸همه، سر زیر پرها کرده بودند الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
. بند هشتم ناله در دل، اشگ بر رخسار، بغضم در گلوست عضو عضوم با حسین فاطمه در گفتگوست نامه ی اعمال من این چشم گریان من است اشگ من بر صورت من خوش تر از آب وضوست هر کجا پا می نهم انگار نهر علقمه هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست اشگ از سوز عطش خشکیده در چشم رباب کودک شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست مکتب من خیمه ی عبّاس و درسم یا حسین دین من آیین من تا صبح محشر عشق اوست با حسین و کربلا یک عمر عادت کرده ام کربلایم کربلایم کربلایم آرزوست «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند نهم کربلا یعنی خدای کعبه را بیت الحرم کربلا خاکی است کز خون خدا شد محترم کربلا یعنی سرشک دیده و هُرم عطش پیکر صد چاک و دست خالی و مشک و علم غنچه ای از ضرب سیلی گشته رخسارش کبود لاله ای از تازیانه کرده اندامش ورم نونهالی حنجرش خشکیده از سوز عطش سرو اندامی زخون چسبیده لب هایش به هم نوجوانی تشنه ی آب دم شمشیرها شیر خواری شیر خورده از دم تیر ستم در طواف کعبه گفتم با خداوند حرم کی خداوند حرم حتّی کنار این حرم «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند دهم زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو ذکر بر لب، تیر بر دل، اشگ بر صورت روان داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان آفتاب فاطمه افتاد بر روی زمین بر تن عریان او خورشید گشته سایبان بارالها دیده ای تا خون بگریم روز و شب سیل اشگم را به قبر یوسف زهرا رسان هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند یازدهم طایران دیدند از صیّادها آزارها لاله ها لب تشنه جان دادند زیر خارها دختران فاطمه دامانشان آتش گرفت از هجوم دشمنان و از شرارا نارها خون زگوش دختر شیر خدا جاری شده گوشواره اوفتاده در کف خونخوارها کربلا معجر بپوشان تا نبیند فاطمه داغ گرما، نقش سیلی، بر گل رخسارها کاش می شد صورت خود را نهم بر روی خاک در مسیر کربلا، در مقدم زوّارها خوانده ام از خوردسالی روز و شب این بیت را بارها و بارها و بارها و بارها «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند دوازدهم کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد قصّه ی ذبح عظیم و آیه ی قالوا بلا آیه ی قرآن نیفتاد از لب خشک حسین از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا «تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا» «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» @emame3vom
۵ بند اوّل مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا جام اشگ و خون گرفتم از سبوی کربلا با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه خون ثارالله شد آب وضوی کربلا اشگ چشم زینب و خون حسین بن علی گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند دوّم از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه بشنوم در گوشه ی مقتل صدای فاطمه دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل اشگ ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه دین من دنیای من عقبای من باشد حسین نه به خُلدم حاجت است و نه زنارم واهمه دیده بستم از همه عالم، دلم در کربلاست بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند سوّم کربلا ای حُرمتت بالاتر از بیت الحرام تا به کی از دور گویم بر شهیدانت سلام تا به کی از دور گردم دور نهر علقمه تا به کی فراتت خون دل ریزم به جام آه از من گر نسوزم لحظه لحظه بر حسین وای بر من گر شود بی کربلا عمرم تمام کربلا! یک لحظه از آب فرات خود بپرس مِهر زهرا از چه شد بر زاده ی زهرا حرام کربلا! فریاد زن با مردم عالم بگو کوفیان با سنگ از مهمان گرفتند احترام بس که می گردد دلم بر گرد آن شش گوشه قبر بس که مشتاق حسین و کربلایم صبح و شام «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند چهارم من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین مهر او را در دل از دامان مادر داشتم شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند پنجم عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین تا برات کربلایم را کند امضا حسین هم دلم برده با خود در کنار قتلگاه هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین من که از روز ولادت کربلایی بوده ام دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین کعبه و رکن و مقام و زمزم من کربلاست از حسینم در حسینم با حسینم با حسین «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند ششم خاک را در قتلگه گِل کردم از اشگ دو عین ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین اشگ من بر یوسف زهراست، دین و دِین من گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین دوست دارم مثل زینب سر به محمل بشکنم خون فشانم از جبین و اشگ ریزم از دو عین در نظر می آورم گلدسته ی عبّاس را چون کنم از قصر شیرین رو به شهر خانقین از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» بند هفتم قطره قطره آب شو ای دل چو شمع انجمن گریه کن ای دیده بر آن کشته ی صد پاره تن یک بیابان خار و یک صحرا خزان یک برگ گل یک هزار و نهصد و پنجاه زخم و یک بدن یوسف زهرا تنش با چنگ گرگان چنگ چنگ پیرهن از تن، تن او پاره تر از پیرهن کاش بودم روز عاشورا کنار قتلگاه ناله از دل می زدم کی شمر! زینب را نزن کاش می گفتم به دشت کربلا با زائرین بوریایی شد تن فرزند زهرا را کفن گر چه از آن تربت شش گوشه دور افتاده ام کربلا باشد به من نزدیک تر از جان من «بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» «در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» @emame3vom
ای بتول علی نما زینب دومین عصمت خدا زینب جامع افتخار آل الله مرکز اقتدارها زینب هر چه خوبی که آفریده خدا همه حاصل بود تو را زینب علیِ دیگر و حسین دگر آفرید از تو کبریا زینب حق اُخت‌الحسین بودن را خوب آورده‌ای به‌جا زینب نهضتی کز حسین شد آغاز تو رساندی به انتها زینب در رسانیدن پیام حسین ای تو جبریل کربلا زینب وارثان قیام عاشورا همه گویند یک صدا زینب عدد شصت و نه که هست یکی در حساب حروف با زینب زان سبب گفته‌اند هر کس را حاجتی هست از تو یا زینب شصت و نه سکّه را به نام شما به مساکین کند عطا زینب تا که از پنجۀ خدایی تو حاجت او شود روا زینب ای شهادت به صبر تو مدیون مرد میدان هر بلا زینب یک زن و این‌همه جوانمردی مرحبا بر تو مرحبا زینب نهضت سرخ کربلا چون هست حاصل رنج انبیا زینب   ز آنچه کردی که تا بجا ماند نهضت سرخ کربلا زینب از تو و صبر تو سپاسگذار انبیایند و اولیاء زینب کعبۀ نهضت حسینی را مروه عباس و تو صفا زینب یاد روزی که گرد کعبۀ عشق داشتی حجة النساء زینب بود قربانی‌ات دو فرزندت که در آن عرصه شد فدا زینب 📚 جلوه‌های رسالت » @emame3vom .
. دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته، اعتکاف کنم تا شوم مُحرم حریم دمشق کعبه‌ء عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین و شین و قاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اوّلین حرف و آخرین مطلب السّلام علیکِ یا زینب! السّلام ای ملیکة الدّنیا! السّلام ای شفیعة العقبا! السّلام ای نبیره‌ی یاسین! السّلام ای نتیجه‌ی طاها! السّلام ای سلالة الحیدر! السّلام ای سلیلة الزّهرا! السّلام ای حسن ز پا تا سر! السّلام ای حسین سر تا پا! بردی ای نور عین و عین نور! تو از این پنج نور، فیض حضور ای تو ناموس قادر متعال! مایه‌ء افتخار احمد و آل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت و حسین کمال ای حریم تو احسن المأمن! وی مدیح تو افضل الاعمال! دم ز تو می‌زنیم در همه دم یاد تو می‌کنیم در همه حال ای که یادت نمی‌رود از یاد! پدر و مادرم فدای تو باد! فاطمه زاده و علی حسبی علوی ذات و فاطمی نسبی کرمت شامل رجال و نسا حرمت مستجار شیخ و صبی ای ملقّب به زین اب! زینب! تو سزاوار این‌چنین لقبی زینبت خوانده است گر چه خدا به خدا زِین جدّ و امّ و ابی ای تو آیینه‌ی صفات حق! عفّت تام، عصمت مطلق خطبه‌هایت مبلّغ مکتب گریه‌هایت مروّج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رساله‌ء عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب: با ادب با وضو بباید برد نام عُلیا مخدرّه زینب وه! که نامت به وحی، تمثیل ست زآن که نام‌آور تو جبریل ست ای خداوند عشق! یا زینب! عبد در بند عشق یا زینب! گر نبُد عشق تو جدا می‌گشت بند از بند عشق یا زینب! زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان نیست مانند عشق، یا زینب! عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم آرزومند عشق، یا زینب! کیستی؟ ای به عشق سنگ محک! عشق را با تو هست حقّ نمک عقل، مجنون توست سیّدتی! عشق، مفتون توست سیّدتی! ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیّدتی! حج و صوم وصلوة وخمس و زکات همه مرهون توست سیّدتی! نه فقط کربلا و کوفه و شام کعبه ممنون توست سیّدتی! همه هستیّ خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی محو صبر تو حضرت ایّوب مات اشک تو یوسف و یعقوب یاد تو در ضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گَرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب تویی آن کس که بس مصیبت دید شد به امّ المصائبی منسوب چه مصائب؟ که پیر کرده تو را بلکه از عمر، سیر کرده تو را آن که از بار غم خمیده تویی داغ بر روی داغ دیده تویی آن که هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده تویی آن که از خیمه‌گاه تا گودال همه‌ء راه را دویده تویی آن که فریاد واحسینایش از زمین بر فلک رسیده تویی تویی آن زن که رفت مردانه کوفه، زندان و شام، ویرانه تویی آن بانویی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود تویی آن بانویی که در دل شب گرم راز و نیاز و نافله بود تویی آن بانویی که بر لب او نه گلایه نه شِکوه نه گله بود تویی آن بانویی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی چون که می‌رفتی ای علی‌رفتار به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود، پیشگاه تو حیدر کرّار هم حسن همرمت بدی ز یمین هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار تو کجا روی ناقه‌ی عریان؟ تو کجا بین کوچه و بازار؟ خاطر عاطر تو آزردند بزم نامحرمان تو را بردند ای مهین جلوه‌ء دلارایی! وی بهین اسوه‌ء شکیبایی! ما همه ذرّه و تو خورشیدی ما همه قطره و تو دریایی ای وجودت مطاف درد و غم در لقب کعبة الرّزایایی آن همه داغ دیدی و گفتی من ندیدم به غیر زیبایی همه مبهوت و مات بینش تو آفرین‌ها بر آفرینش تو گر شود صبر با تو رو در رو پیش پای تو می‌زند زانو صابران را تو برترین اسوه شاکران را تو بهترین الگو درد جان را محبتت درمان زخم دل را ولایتت دارو ما فقیر تو و تو مستغنی ما گدای تو و تو شه‌بانو هر چه هستیم خوب یا که بدیم چنگ بر تار چادر تو زدیم من کجا مدح دخت دخت رسول؟ نازپرورده‌ء علیّ و بتول ای عقیله میان هاشمیان! عاجز از درک تو تمام عقول تا بیایم به آستان‌بوسی کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟ به سر آمد مدیحه و پایش بزن از راه مهر، مُهر قبول "تربتم" لیک کم‌ترم از خاک باد ارواح العالمین فداک! » @emame3vom .
زینب ای روح خدایی جلوات برجمال توسلام وصلوات مابه نام تو تبرّک جوئیم مدحت از منطق عصمت گوئیم رازهای صمدیّت باتوست افتخار ابدیّت باتوست ای جگرگوشۀ زهرا زینب دوّمین عصمت کبری زینب آل اطهارکه مجذوب تواند نسبتی را همه منسوب تواند ای گرامی به امامت عهدی می‌کندعمّه خطابت مهدی زحماتی که نبی دید و کشید رازهایی که علی گفت و شنید رنج‌هایی که به جان داشت بتول صلح و صبری که حسن کرد قبول همه در پرده یکی معنی داشت راه بر مکتب عاشورا داشت شیوه‌ات پیروی از آنها بود صبر تو حافظ عاشورا بود ای امامت به تو مدیون زینب زورق بادیۀ خون زینب پردۀ صبر خدا روپوشت ساحل فُلک نجات آغوشت کربلا از نفست روحانی قتلگاه ازقدمت نورانی چرخ از بار غمت می‌لرزید خاک زیر قدمت می‌لرزید چشم هستی نگران حالت گوش عالم به زبان قالت تا در آن صحنۀ سوزان چه‌کُنی با تن کشتۀ یاران چه‌کُنی گرچه زن، روح عبادت بودی مرد معراج شهادت بودی درمیان شهدا می‌گشتی وز پی خون خدا می‌گشتی اینک ای زائرۀ پاک حسین! این تو و این تن صدچاک حسین گقتی ای عطرخدا در بویت سر نداری که ببوسم رویت ای تن غرقه به خون در بر من! تو حسینی پسر مادر من؟ دیدی آن حنجرۀ بی‌تابش کردی از بوسۀ خود سیرابش گوهر اشک به دامان سُفتی آخرین حرف دلت را گفتی کِی به دامان نبی کرده مقام! باعلی گوی پس ازعرض سلام لاله های چمنت افسردند دخترت را به اسیری بردند زینب ای میوۀ بستان بتول پای این نامه بزن مُهر قبول بین «مؤید» که غلام تو بود چشم بر رحمت عام تو بود 📚 جلوه‌های رسالت » @emame3vom .
ندارم از غم آن حالت که گویم حالت خود را پریشان‌تر شوم چون یاد آرم حسرت خود را تو سرّ اللّهى و آگاهى از حالم ولى خواهم بیان سازم ز سوز دل، حدیث محنت خود را به کویت از پى تجدید دیدار آمدم اینک پذیرا شو، برادر! زائرین تربت خود را حسین! اى میزبان خلق! ما هستیم مهمانت دریغ از ما مفرما رحمت بی‌منّت خود را به عنوان اسارت رفته و آزاد می‌آیم به دست آوردم آخر عجز دشمن، عزّت خود را به شام و کوفه رفتم، خطبه خواندم، باز برگشتم به نیکى داده‌ام انجام، مأموریّت خود را به هر منزل تو با ما هم‌قدم بودى ولى آخر چرا در خانۀ خولى نبردى عترت خود را؟ نبینى تا به رخسارم نشان درد و حرمان را بپوشم در نقاب اشک خونین، صورت خود را اگر پرسى ز من حال رقیّه دختر زارت به آهى جانگداز ابراز دارم خجلت خود را غم مرگ رقیّه دخترت یک‌باره پیرم کرد هلال‌آسا نکردم بى‌جهت من قامت خود را به کف نآوردم اندر این سفر من درّ پیروزى ندادم تا ز کف آن گوهر پُرقیمت خود را «مؤیّد»، گاه‌گاهى بر غم من اشک می‌ریزد به جان من! مگیر از او نگاه رحمت خود را @emame3vom
مداحی (جنگیدم به نفس های آتشینم) از حاج محمود کریمی (عشق من،می میرم آخر از غم تو) (عشق من،قاتلم داغ ماتم تو) (عشق من سر تو شمع محفل من) عشق من،سایه ی روی محمل من عشق من،تا تو رفتی وای از دل من {(جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) شد به تشت زرین سر تو نوازش از دختر تو حمایت از خواهر تو مثل قصه ی مادر تو مثل تو شدم،دلبر من گذشته آب از سر من سیه شده پیکر من زیر سایه ی حنجر تو (در دام غل زنجیر آهنینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) (جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) {دست و پای طفلان تو بود خدای گریان تو بود} جهنم دشمن تو سوز صوت قرآن تو بود ای بهانه ی رفتن من دمی که شد بر تن من جسارت دشمن من دست من به دامان تو بود (دنبالت،به خدا آواره ترینم بعد از تو سالار نیزه نشینم) (جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) عشق من،نفسم تو سینم اسیره عشق من،بی تو تنها دلم می گیره عشق من،چی میشه زینبت بمیره عشق من عشق من،اومدم با قد خمیده عشق من نگاه کن رنگ من پریده عشق من،نفس خواهرت بریده حسین (جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) عشق من،منو کشتی با یک نگاهت عشق من،می نشستم چشم به راهت عشق من،به فدای زلف سیاهت حسین عشق من،خرابه ی شب چه زیبا بود سر تو رو دامن ما بود عشق من،سه ساله رفیق نیمه راه بود حسین (جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) بسته گشته چون بال و پرم نبود یاری ببرم میان دشمن سپرم بعد چشم ساقی حرم بین موج ناکامی من به نیزه ها حامی من برادر نامی من سایه ی سر رو به سرم (سرگشته،به نوای امّ بنینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) (جنگیدم،به نفس های آتشینم) (بعد از تو سالار نیزه نشینم) .
🖋 بسم الله الرحمن الرحیم 🍁 سوره فجر، سوره اباعبدالله الحسین علیه السلام ✨ امام صادق علیه السلام فرمودند: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب‌ بخوانید که سوره حسین علیه السلام است. 🍂 منظور از «يٰا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِي إِلىٰ رَبِّكِ رٰاضِيَةً مَرْضِيَّةً» در این سوره، حسین علیه السلام و اصحاب ایشان است‌ که آن حضرت و اصحابش از خدا راضی‌اند و خدا نیز از آنان راضی است. 💫 این سوره، درباره او و شیعیانش نازل شده. هرکس آن را قرائت کند، در بهشت با آن حضرت در یک مکان است. 📚 البرهان، ۵/۶۵۸ ⚫️ @emame3vom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Alimi-Shab27Safar1395[04].mp3
4.35M
🎤حمید #علیمی👌 🎧 #سبک_شور👆 📝 #متن_نوحه👇 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ از وقتی عشقم شدی  از هرچی عشق بی خودی «دل سیرم»2حسین دنیا خیلی دورم زده آرومم کن حالم بده از دنیا دلگیرم حسین دلگیرم حسین  من بی تو میمیرم حسین از این در مگه  جای دیگه میرم حسین «ای جونم حسین خیلی بت مدیونم حسین»3 ــــــــــــــــ🔸➖🔸ـــــــــــــــ هرکی دوستت داره آقا دوست داره باشه کربلا مخصوصا این شب ها حسین کرببلا میخوام همین مخصوصا امسال اربعین پای پرچم یا حسین مکتب کربلاست اربعین زینب کربلاست از حال دلم  معلومه هرشب کربلاست «ای جونم حسین خیلی بت مدیونم حسین»3 ـــــــــــــــ🔸➖🔸ـــــــــــــــــ #کربلا🏴 #اربعین🏴 #امام_حسین ع🏴 ╔═ 🍁 🌻════⚘ 🌾═╗ 🆔 @emame3vom ╚═ 🦋⚘════ ⚖☀️ ═╝ #حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #الاربعین_مقدمه_الظهور #الحسین_یجمعنا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
مداحی آنلاین - رفیقامو بردی کرببلا پس من چی - محمدرضا بذری.mp3
4.86M
🔳 #شور #جاماندگان #اربعین 🎤 #محمدرضا_بذری #فراغ کربلا #رفیقامو_بردی_کرببلا ........................... رفیقامو بردی کرب وبلا ، پس من چی قاطی زائرا،پا برهنه ها ، پس من چی تو دلیلشو بگو امام رضا،پس من چی رفیقم رفته حرم یه پیام داده واسم میگه عازمم حلال کنید منو تو حرم که ایستادُ عکسشو فرستادُ آب کردهِ دلِ این سینه زنُ این نوکرا رو هم ، بطلب حسین جا مونده ها رو هم ، بطلب حسین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ یکی اومد دخیل مشهد شد ، اما من اربعینشم که صدرصد شد، اما من آخر از مرزِ مهران رد شد ، اما من اما من ، چند سالیه دلم اون حوالیه خودم اینجا ولی دل تو کربلاست نزار طعنه بزنن اونا که دوره منن بگن آقا هیئتیاشو نخواست این رو سیاهو هم ،بطلب حسین جا مونده ها رو هم ، بطلب حسین این نوکرا رو هم ، بطلب حسین جا مونده ها رو هم ، بطلب حسین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ای به قربون ِ تووُ اون حرمت ، کرب و بلا بزن امضاء رو فدای کرمت ، کرب و بلا قول دادم به مادرم میبرمت ، کرب و بلا مادرم دست به دعا توی این شلوغیا زیر لب داره یه چیزائی میگه پسرم غصه نخور از این آقا دل نبُر میبره حرم مارو ساله دیگه این مادرا رو هم ، بطلب حسین جا مونده ها رو هم ، بطلب حسین این نوکرا رو هم ، بطلب حسین جا مونده ها رو هم ، بطلب حسین ╔═ 🍁 🌻════⚘ 🌾═╗ 🆔 @emame3vom ╚═ 🦋⚘════ ⚖☀️ ═╝ #حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #الاربعین_مقدمه_الظهور #الحسین_یجمعنا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
4_5825827114993059678.mp3
3.68M
🏴💔🏴 🎧 #سخنرانی👆 🔺 #منبریهای_دلنشین 🎤استاد #دانشمند 🚩[گناه که اومد امام حسین از خونه ها بیرون رفت]🚩 ⏰ 3 دقیــــــــقه ╔═ 🍁 🌻════⚘ 🌾═╗ 🆔 @emame3vom ╚═ 🦋⚘════ ⚖☀️ ═╝ #حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #الاربعین_مقدمه_الظهور #الحسین_یجمعنا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
4_238801710665957914.MP3
10.12M
🏴زبان حال زینب کبری سلام الله علیها جنگیدم به نفسهای آتشینم بعد از تو،سالار نیزه نشینم عشق من،سر تو شمع محمل من 🎤حاج محمود کریمی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه فراق کربلا بنداول من فقط برات یه خادمم از گناه خود من نادمم هِی فکر میکنم که عازمم وای وای وای راهی کن من و با عاشقا پای پیاده تا کربلا حسرت به دلم نذار آقا وای وای وای حسین اشکامو نگا کن حسین گره هامو وا کن حسین دردمو دوا کن جا میمونم هر سال از همه زائرا شرمنده ام از روی قشنگت آقا تو رو قسم به تک یل ام البنین یه کاری کن کربلا بیام اربعین ((امیرم بی تو میمیرم)) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⬇️بنددوم شاه کربلا ماه منی تو آقای دلخواه منی تو روشنگر راه منی وای وای وای هر کی بی تو بود خیری ندید لایقم بکن بشم شهید پیش تو بشم من رو سفید وای وای وای حسین خاک پاتم آقا ببین مبتلاتم آقا من از عاشقاتم آقا عمریه از تو میخونم ای بی کفن کبود شده از عشقت آقا این بدن نذر علی اصغرت میدم بچمو تا جون دارم من میگیرم این پرچمو ((امیرم بی تو میمیرم)) 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ⬇️بندسوم همچو شمع به پات چکیده ام ضرب تازیانه خورده ام نیزه سرِ یار که دیده ام وای وای وای به شام وکوفه رسیده ام رنج فراوون کشیده ام زخمای زبون شنیده ام وای وای وای محمل ، نشینِ ماتم رقیه ، میمیره زاین غم قدم ، زغصه شده خم رویم کبود گشته و قامتم خمیده زینب تو خیری زِ این دنیا ندیده به روی خارهای مغیلان دویده با ضربه های شلاق ساربان پریده @navaye_asheghaan
عزیز فاطمه! برخیز بهر استقبال که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال اگر چه سرو قدش را شکسته کوه غمت به بام چرخ نهاده لوای استقلال به سربلندی خورشید آمده ز سفر اگر چه خود الف قامتش خمیده چو دال پیام خون گلوی تو را رسانده به عرش اگر چه گشته در این راه، حرمتش پامال کنار ماه رخت سوخت، سوخت چون خورشید هلال روی تو دید و خمید هم‌چو هلال قسم به خون گلویت! که چارده قرن است محرّم و صفرت زنده‌تر شود هر سال قسم به خاطرۀ اربعین و عاشورا بقای خون تو بی صبر زینب است محال خروش زینب کبری به شام ثابت کرد که فتح خصم ستم‌پیشه خواب بود و خیال هر آن‌چه دید در این راه، دختر زهرا جمیل بود جمیل و جمال بود جمال جفای کوفه و بازار شام و بزم یزید به داغد‌یده بود سخت‌تر ز زخم قتال در این فراق چهل روزه بوده هر روزم هزار ماه مصیبت، هزار سال ملال گذارش سفر از من بپرس کآوردم قد کمان، سر بشکسته در جواب سؤال ز قهرمانی خود بر تو شاهد آوردم ببین به جسم کبودم مدال روی مدال هلال من سر نی بود و مردم کوفه نگاه دوخته بودند بهر استهلال به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان به شهر شام شد از عترت تو استقبال دو چشم باز تو می گفت: شامیان! نزنید کنار نیزه‌ی من تازیانه بر اطفال در این فراق چهل روزه در چهل منزل نگاه من به جمال تو بود در همه حال ز دوری تن و نزدیک با سرت بودن گهی فراق توام کشته است و گاه وصال دو چشم زینبت از خون دل شده دریا لب سکینه‌ات از تشنگی زده تبخال یزید چوب به لب‌هات می‌زد و می‌زد به سوی طشت طلا، روح دخترت پر و بال سفیر کوچک تو ماند در خرابۀ شام رساند مکتب ایثار را به اوج کمال رواست اشک شود خون به دیدۀ «میثم» که کشتن تو به ماه حرام گشت حلال «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم @emame3vom
به کویت ارمغان، خون دل و چشم تر آوردم ز پیشت قلب غمگین بردم و غمگین‌تر آوردم منم زینب، که از کویت به صد رنج و محن رفتن ولى در آمدن افزوده داغ دیگر آوردم نیاوردم اگر دُر دانه‌ات را زین سفر لیکن حکایت‌هاى جانسوزى من از آن دختر آوردم شبانگاهى که در ویرانه آمد رأس خونینت خدا داند که آن شب را چسان با غم سر آوردم همان دشمن که غارت کرده خرگاه امامت را تو خود دانى چه‌ها بر جان آن غارت‌گر آوردم بدین کیفر که بر آل پیمبر ظلم‌ها کردند دمار از روزگار آل بوسفیان درآوردم ز نطق خود دریدم پردۀ اوهام باطل را ز پشت پرده، رخسار حقیقت را برآوردم ندیدم چون به غیر از بردبارى، رمز پیروزى به هر درد و غمى طاقت، منِ غم‌پرور آوردم مرا دست تواناى الهى بود پشتیبان که ننشستم ز پا تا خصم را از پا درآوردم «مؤیّد»! اشک غم بى‌اختیار از دیده جارى شد هر آن گه شرح حال زینب اندر دفتر آوردم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 گلهای اشک @emame3vom
آه از آن ساعت که با صد شور و شین زینب آمد بر سر نعش حسین بر سر قبر برادر چون رسید ناله و آه و فغان از دل کشید با زبانِ حال، آن دور از وطن گفت با قبر برادر این سخن السلام ای کشته راه خدا السلام ای نور چشم مصطفی السلام ای شاه بی‌غسل و کفن السلام ای کشتۀ دور از وطن السلام ای سیّد و سالار ما السلام ای مونس و غمخوار ما بهر تو امروز مهمان آمده خواهرت از شام ویران آمده سر بر آر از خاک و بنگر حال ما خیز از جا بهر استقبال ما شرح حال خود حکایت می‌کنم وز فراق تو شکایت می‌کنم تا تو بودی شأن و شوکت داشتم خیمه و خرگاه و عزّت داشتم آتش کین کوفیان افروختند خیمۀ ما را به آتش سوختند الغرض از کوفه تا شام خراب گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب لیک دارم شکوه‌ها از اهل شام کز سر دیوار و از بالای بام چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم دستگیر فرقۀ کافر شدم از پس قتل تو ای شاه شهید از سرم شمر لعین معجر کشید بعد قتل و غارت اموال تو تاخت دشمن بر سر اطفال تو بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان گشت نیلی صورت نیکویشان آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند کز غم آتش بر دل زهرا زدند از جفای شامیان خون شد دلم گشت در ویرانه آخر منزلم آه از آن ساعت که از روی غضب زادۀ سفیان یزید بی‌ادب در حضور خواهر گریان تو چوب می‌زد بر لب و دندان تو بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال تا توانی اندر این ماتم بنال «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom
تا جسم سر جداى تو را دیدم، اى حسین! بر خویش از فراق تو لرزیدم، اى حسین! وقت جدایى از تو که با تازیانه بود چون چشمه‌هاى‌ زخم‌ تو جوشیدم،اى‌حسین! ما گام در طریق اسارت زدیم و حال ختم رسالتى است که بگْزیدم، اى حسین! من زینبم، که عشق تو بُردم به شهر شام این راه را به پاى تو پوییدم، اى حسین! رفتم به شام بهر قیام دگر ولى هر جا قدم نهاده خروشیدم، اى حسین! نخلى که کاشتى تو به خون اندر این زمین در شام و کوفه میوه از آن چیدم، اى حسین! بودم اگر اسیر ولى مُشت انتقام بر فرق دشمنان تو کوبیدم، اى حسین! دادم شکست دولت شب را که چون تو من بنیان‌گر حکومت خورشیدم، اى حسین! نقش از تو یافت واقعۀ کربلا و من تفسیر آن حماسۀ جاویدم، اى حسین! امروز بوسه بر سر خاک تو می‌دهم آن روز اگر گلوى تو بوسیدم، اى حسین! ترسم که لرزه بر تن صد پاره‌ات فتد گویم اگر که بى‌تو چه‌ها دیدم، اى حسین! توأم به اشک دیدۀ من بود و خون دل آبى اگر بدون تو نوشیدم، اى حسین! چون معجرم به غارت بیگانه رفته بود با دست بسته چهره بپوشیدم، اى حسین! آن شب که شد چراغ شبستان ما سرت پروانه‌وار گرد تو گردیدم، اى حسین! داغ رقیّه، طاقت ما را تمام کرد زین غم‌خداگواست چه‌ها دیدم،اى‌حسین! مشکل‌تر از فراق تو ترک مزار توست اینجا چو هست کعبۀ امّیدم، اى حسین! لطف تو و «مؤیّد» بشْکسته حال ما کاشعار اوست مورد تأییدم، اى حسین! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 گلهای اشک @emame3vom
پس از تو، جان برادر!چه رنج‌ها که کشیدم چه شهر‌ها که نگشتم،چه کوچه‌ها که ندیدم به سخت‌جانی خود آن‌ قَدَر نبود گمانم که بی‌تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را به تن ز پنجۀ غم، جامه هر زمان بدریدم چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی هلال‌وار ز بار مصیبت تو، خمیدم زدم به چوبۀ محمل‌سر، آن زمان‌که سر نی به نوک نیزۀ خولی، سر چو ماه تو دیدم ز تازیانه و طعن سنان و طعنۀ دشمن دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم ولی به این همه‌غم، شاد از آنم، ای شه خوبان! که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم از این حکایت جان‌سوز، «جودیا»! صف محشر به نزد شاه شهیدان، شریک، هم‌چو شهیدم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان جودی . @emame3vom