1398-mirdamad-roze.mp3
6.76M
|⇦•نگاهِ کودکی ات ....
#روضه وتوسل به راوی دشت کربلا حضرت امام محمد باقر علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#آیت الله بهجت رحمة الله
انسان باید دائم الذکر باشد
زیرا کسی که دائم الذکر باشد
همواره خود را در محضر خدا می بیند
و پیوسته با خدا سخن می گوید..
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
@navaye_asheghaan
1. سلام آقا.mp3
12.11M
#زمزمه_شهادت_امام_باقر
( علیه السلام )
شعررضا نصابی. مجید مراد زاده
به نفس
#حاج_محمد_کمیل
سلام آقا
سلام آقای بی زائر
سلام آقا
سلام یا ایهاالباقر(ع)
سلام آقا
سلام هردل عاشق
به قبرتو
یا مولا یا ابالصادق(ع)
سلام ما
به اون قبر رفیع تو
سلام ما
به خاکای بقیع تو
خدا رو شکر
سایه روی سرم داری
توی قلبم
یه عمریه حرم داری
#بند_دوم
غریب آقا
تو دیدی ازدحام آقا
غریب آقا
دیدی بازار شام آقا
غریب آقا
غروب کربلا دیدی
غریب آقا
تنی رو زیر پا دیدی
غریب آقا
تو دیدی قحطیه آب و
غریب آقا
دیدی اشکای رباب و
غریب آقا
تو دیدی غصه و غم ها
غریب آقا
تو دیدی قامت خم ها
غریب آقا
تو دیدی قوم صد رنگ و
غریب آقا
تو دیدی بارونه سنگ و
غریب آقا
تو دیدی کوچه و باز ار
غریب آقا
تو دیدی طعنه و آزار
غریب آقام غریب آقام
#بند_سوم
منم باقر
منم هم نام پیغمبر(ص)
که جدم بود
علی و فاطمه مادر
میادیادم
که تو دشت بلا بودیم
میاد یادم
اسیر غصه ها بودیم
میاد یادم
که عمه م میکشید هی آه
تو کربلا
توی گودی قتلگاه
میاد یادم
دیدم خنجر روی حنجر
میادیادم
که دیدم روی نیزه سر
میاد یادم
غروب قافله دیدم
میاد یادم
نگاه حرمله دیدم
میاد یادم
دیدم بی سر شیر خوار
میاد یادم
که دیدم غارت گهوار
میاد یادم
که دیدم گریه ی دختر
میادیادم
که دیدم غارت معجر
میادیادم
لگد از اون و این خوردم
هزاربار با رقیه
هی زمین خوردم
حسین جانم حسین جانم
@navaye_asheghaan
#شعر شهادت امام باقر علیه السلام
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدی ها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده اینچنین عزت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
کار و بار جهان به شانه ی ماست
در و دیوار آن نشانه ی ماست
نه خدائیم و با خدا مائیم
ذات آیات انّما مائیم
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجه ی کبری
منم آن ابنِ زمزمَ و صَفا
منم آن ابنِ مکهَ(تَ) و مِنا
گرچه ما اهل بیت زهرائیم
آه امّا غریب و تنهائیم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریب تر ابدا(آ)
من غریب مدینه ام، باقر
داغ سختی به سینه ام، حاضر
گرچه از داغ زهر تب دارم
روضه ی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار غم دیدم
به زمین خوردن علم دیدم
دست هایی که شد قلم دیدم
مشک خالی ز آب را دیدم
گریه های رباب را دیدم
بدن پاره پاره را دیدم
گوش بی گوشواره را دیدم
لحظه های غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
لشکر نیزه دارها بودند
ده نفرها ، سوارها بودند
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم ، عجیب کشتندش
روضه های نگفته را دیدم
سر بر نیزه رفته را دیدم
دست بسته من و رقیه و زجر
عمه و التماس و گریه و زجر
روزها گرم بود و قحطی آب
نیمه شب سرد بود و مثل عذاب
مستی نیزه دارها هم بود
کف و رقص سوارها هم بود
دم دروازه ها چه ها دیدیم
ما چهل شهر، کربلا دیدیم
از سر ناقه ها زمین خوردیم
وسط دست و پا زمین خوردیم
شام و بازار شام ما را کشت
آه، بزم حرام ما را کشت
از حسادت، لعینِ بی ادبی
چوب می زد چنان به روی لبی
آن چنان زد که لب پریشان شد
خواهری با نسب، پریشان شد
ماجرای رقیه یادم هست
وضع پای رقیه یادم هست
نه توانی به پا و دستانش
نه رمق مانده بود در جانش
نیمه شب بود عمه ام جان داد
در کنارِ سر پدر افتاد ...
🔸شاعر: وحید محمدی
@navaye_asheghaan
.
#امام_باقر_علیه_السلام
السلام علیک یا باقر العلوم علیه السلام
نور خدا
ای شیعه ی ثانی عشرحضرت باقر
دین زنده شده از هنر حضرت باقر
بخشید به اسلام مبین گرمی ورونق
گنجینه ی غرق گهر حضرت باقر
تا روز قیامت همه چون آینه ماتند
از دانش و علم و هنر حضرت باقر
زینت ده توحید پرستان جهان است
گلزار گل و بارور حضرت باقر
قدسی نفسان حرم قدس ندیدند
جز نور خدا در نظر حضرت باقر
مرغان دعا تا حرم دوست رسیدند
درسجده ی شام وسحر حضرت باقر
جابر چه صمیمانه ز درگاه پیمبر
آورده سلامی به بر حضرت باقر
عمری زغم کرب وبلا خون جگر خورد
قربان دل وچشم تر حضرت باقر
داغ غم زهرا وعلی درهمه ایام
آتش زده بر بال وپر حضرت باقر
زهر ستم وکینه ی بیداد چه کرده است
با جان و دل و با جگر حضرت باقر
افسوس که در سوک نشستند ملائک
زین داغ گران با پسر حضرت باقر
دادند مرا کوثر توفیق «وفایی»
تا آن که شوم نوحه گر حضرت باقر
#شهادت_امام_باقر
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
بقعه ی نور
بغضی که پنجه زدگلوی اطهرت را
عمری گرفته بود راه حنجرت را
شب تا سحرگه، در دل محراب طاعت
پاشیده بودی اشک های باورت را
تو پنجمین خورشید اهل نور هستی
نور خدا کرده احاطه ،محورت را
خود سوختی بهر نجات اهل ایمان
کردی تو خرج خلق، مهر انورت را
در بستر بیماری و در هُرمی از تب
کردی صدا با اشک حسرت ،مادرت را
با خاطرات کربلا و کوفه وشام
پُرکرده بودی ،برگ برگ دفترت را
یاد علی اکبر و عباس و اصغر
آتش فکنده لحظه های آخرت را
از کربلا ،جان و دلت می سوخت، ازچه
آتش زده زهر ستم بال و پرت را
شد بقعه ی نوری دگر،خاک مدینه
بُردند زیر خاک، وقتی پیکرت را
قلب «وفایی» سوخت هنگامی که بشنید
پُرکرده گرد درد وغم ،دور وبرت را
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#شهادت_امام_باقر
#روضه_جانسوز_امام_باقر_علیه_السلام_از_زبان_آن_حضرت:
عمریست که در این دل، من کرب و بلا دارم
در سینه ی محزونم، کهفُ الشهدا دارم
در دیده پر خونم، صحرای منا دارم
من شاهدِ گودال و خود نیز عزادارم
هفتاد و دو پیکر را، بی سر به زمین دیدم
هجده سرِ بر نیزه، خونین و غمین دیدم
اعضای مقطع را من دیده ام از یاران
دستانِ جدا هر سو، از پیکر سرداران
انگشتر و انگشت و غارت، ز جفاکاران
من دیده ام از نزدیک خونبارش و خونباران
از یوسفِ زهرا یک، پیراهن خونین را
گه بر سرِ نِی دیدم، گه دستِ حرامی ها
وای از دلِ مادرها، آه از غمِ خواهرها
فریادِ ستم بود و نااَمنیِ دخترها
دستورِ فرار آمد، از سَرورِ سَرورها
من هیچ نمیگویم، از غارتِ معجرها
انواعِ نوازش ها، با کعبِ نِیِ دژخیم
یک باره برایم شد، محشر بخدا ترسیم
دیدم به دو چشمِ خویش، من غربت زینب را
در معبرِ آن گودال، غمهای لبالب را
احوالِ اسیران را، سجاد و غم و تب را
بر پیکر جدِ خود، جای سمِ مرکب را
بودند در آن غوغا، عشاقِ خدا شیدا
آهِ اُسرا بود و اشکِ شهدا پیدا
دیدم به حرم آنگاه، انواعِ جسارت را
در شدتِ ضرب و شتم، آغازِ اسارت را
بر حرمتِ ناموسِ حق، اوجِ خسارت را
اظهارِ شماتت را، اِعمالِ حقارت را
آن چیز که در آن بِین، دلبسته به زهرا بود
هشتاد و چهار آهِ پیوسته به زهرا بود
در سلسله آل الله، غمهای فراوان دید
با گریه ی ما دشمن، بدجور بما خندید
از وحشتِ غم گاهی، جسمِ شهدا لرزید
از نیزه عمو عباس، بر قافله بس گِریید
این است حقوقِ ما؟ بارانِ جفا از بام؟
ناموسِ خدا همراه، با شمرِ لعین تا شام؟
از کوفه بگو اما، از شامِ خزان هرگز
از نیزه بگو اما، از زخمِ زبان هرگز
از گریه بگو اما، از اشکِ زنان هرگز
از غصه بگو اما، از سوزشِ جان هرگز
ناموسِ پیمبر را عنوانِ کنیزی چیست؟
هان! عترتِ زهرا را، این زخمه ی هیزی چیست؟
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
#روضه_جانسوز_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
خونِ دندان در قدح ریزم، که مانَم تشنه لب
سَرورِ من از سفر آید، گمانم تشنه لب
گریه اَم بر شاهِ عطشان است و اطفال یتیم
ترسم از اینکه شوند اینجا به درد و غم مقیم
کاش میشد با تو گویم، سیدی! کوفه میا
آه در حصرِ عدویم، سیدی! کوفه میا
جانِ زینب گر میایی، پس میاور خواهرت
میشوند اهلِ حرم بی کس، میاور خواهرت
دختران رحمی نمی بینند، از این مردمان
نان و خرما نذرشان کردند، بی دین مردمان
آنچه آید بر سرِ من، بر سرِ تو آورَند
بر سرِ دروازه ها، آخر سرِ تو آورَند
نیزه هاشان سیدی! بَدجور پهلو میدرَد
تیغهای تیزِشان، بَدجور اَبرو میدرَد
رحم بر دندان و لعلِ لب ندارد نیزه ای
ترسم از آنکه به کامت، لب گذارد نیزه ای
شیرخوار اینجا امان هرگز ندارد، ای دریغ
حرمله رحمی بر آن هرگز ندارد، ای دریغ
با جوانانِ بنی هاشم بگو، جای کفن
یک زِرِه پوشند، اینجا نیزه باران است و تن
من بقربانِ نگاهِ نافذِ عباسِ تو
میشود اینجا هدف، چشمانِ خیرالناسِ تو
کعب نِی هاشان عجب، مهمان نوازِ کودکند
بیشتر، نامردها در فکر گوشِ کوچکند
گیسوی طفلِ یتیم اینجاست، دست آویزشان
نیست از سیلی زدن بر کودکان، پرهیزشان
هر کسی که بیشتر آتش بیارِ معرکه است
بیشتر دنبالِ غارت، در میانِ مهلکه است
این چه رسمِ ناجوانمردانه ای در کوفه هست؟
بیشتر آزارِشان در گیر و دارِ کوچه هست!
چون غریبی را سرِ بازارشان، گیر آورند
بر سرِ هر رهگذر، او را به تحقیر آورند
چون میسر نیست گاهی، نیزه بر اندامها
سنگ و خِشت و شعله میبارد ز روی بامها
بردنِ نامِ تو آسان نیست، اما هر چه هست...
گفتنِ نامِ علی، جرمش از آن سنگین تر است
نامِ زیبای تو بر دارلاماره میبرم
نامِ مولایم علی، با صد اشاره میبرم
آخرین ذکرم شده، فریادِ یازهرا ز بام
آخرین حرفِ سفیرت وقتِ جان دادن، سلام
#حضرت_مسلم #مسلمیه
#شب_اول_محرم
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.
تقدیم به امام باقر ع
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر باقر علم رسول
پور حیدر نجل زهرای بتول
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر وارث بدر و حنین
نوگل باغ علی ابن الحسین
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر مخزن سر خدا
کیست باقر منبع جود و سخا
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر زاده حبل المتین
والی ملک ولایت در زمین
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر بی کران بی انتها
زاده پاک دو سبط مصطفی
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
کیست باقر بر ولا حصن حصین
عصمت هفتم امام پنجمین
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
آنکه در دستش همه افلاکیان
وی که پا بندش تمام خاکیان
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
آنکه مدحش کرده رب العالمین
ویکه وصفش کرده ختم المرسلین
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
صد ملک بر در گه او پاسبان
نه فلک تحت لوایش بی گمان
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
آن که باشد یادگار کر بلا
داغدار صحنه های پر بلا
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
اوکه دیده آتش درخیمه را
دیده راس شاه روی نیزها
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
آنکه شد مسموم از زهر هشام
بیشتر می سوزد از ویرانه شام
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
از جفای دشمنش مغموم شد
او که از زهر ستم مسموم شد
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
زهر در زین تعبیه از کینه کرد
بر ملا آن کینه دیرینه کرد
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
شد مدینه داغدار ماتمش
شیعه میسوزد هماره ازغمش
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
لرزه بر عرش خدا افتاده است
تا ز پا آن مقتدا افتاده است
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
گرچه باشد گوهری اندر بقیع
قدر او در نزد حق باشد رفیع
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
قبر او زائر ندارد الامان
زائرش شد مهدی صاحب زمان
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
"ناطق" ازداغش به سوز و زمزمه
گفت: از عمق دلش یا فاطمه
▪️🎋▪️🎋▪️🎋▪️
غلامرضامحمودنژاد(ناطق)
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_باقر_ع_شهادت
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلاً برای آمدنش بی قرار نیست
گیرم رسید روز وصالش چه فایده؟!
وقتی که دل، به شوق وصالش دچار نیست
روزی هزار بار دلش را شکستهام
اینگونه زیستن، ادبِ انتظار نیست
همسایهای گرسنه و اهل محله خواب
یعنی در این محله کسی سفره دار نیست؟!
آخر چقدر در پی دنیا دویدهایم؟!
باور کنیم، حرص زدن افتخار نیست
امروز اگر که توبه نکردم، چه میکنم
فردا که زیر خاک، مرا اختیار نیست؟!
باید که گردگیری دل کرد و گریه کرد
گریه برای عاشق دلداده عار نیست
ای دل به هوش باش و ببین چرخ روزگار
خالی ز لطف و رحمت پروردگار نیست
**
وای از مزار و غمکده ی باقرالعلوم
یک سایهبان به گسترهی آن مزار نیست
حجاج، مکهاند و به روز شهادتش
یک شیعه در مجاورت آن دیار نیست
✍ #محمدجواد_شیرازی
سید مهدی حسینی_۲۰۲۳_۰۶_۲۴_۱۸_۴۹_۱۳_۹۲۶.mp3
9.85M
هوامو داری همیشه...
سید مهدی حسینی
۱تیر ۱۴۰۲
#شور احساسی
هوامو داری همیشه
کسی مثل تو نمیشه
کاش یه شب گریه کنم توو بغلت مگه چی میشه؟
کی میمونه جز تو واسم؟
چیه جز این التماسم؟
دوباره عطر ضریحت بشینه روی لباسم
وقتی دورم ازحرمت
حالم رو برا«ه» نمیشه
واسه نوکرتو حسین
هیچ جا کربلا نمیشه
حسین دورت بگردم حسین درمون دردم
//////////////////////////
ببین اشک و گریه هامو
ببین این بغض صدامو
به رقیه قسمت میدم بدی کرببلامو
دوست دارم اون سرزمین و
نگین عرش و زمین و
بخدا دق میکنم جا بمونم این اربعین و
رزق نوکریتو حسین
مادرت نوشته برام
گوشه گوشه حرمت
بهتر از بهشته برام
وقتی دورم ازحرمت
حالم رو برا«ه» نمیشه
واسه نوکرتو حسین
هیچ جا کربلا نمیشه
حسین دورت بگردم حسین درمون دردم
شعر و نغمه #حسین_فتحی
.
#عرفه
#امام_حسین_ع
ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین
چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین
خط پیشانی تو مظهر وجه الهی
بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین
ز ازل بندگیم نوکری خانه ی توست
حقاً ارباب صفاتی لک لبیک حسین
بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن
ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین
کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم
تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین
باز از قافله کرب و بلا جا ماندم
کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین
قاسم نعمتی✍
#روز_عرفه
.
باقر علم مصطفی هستم
وارث حلم انبیاء هستم
ساکن عرش کبریاء هستم
از اهالیِ کربلا هستم
سینه ام از غم و بلا چاک است
سنگِ روی مزار من خاک است
*برای این گریه کنِ کربلا هر چقدر گریه کنی جا داره... *
نورم از نور حضرت زهرا است
پدرِ من شفیع روز جزا است
عشقِ من در تمامی دلهاست
جد من آفتاب عاشوراست
سینه ام مملو از تبِ عشق است
مکتبم چون که مکتب عشق است
قطره قطره شبیه بارانم
من امام حدیث و قرآنم
از همان کودکی پریشانم
بس که با گریه روضه میخوانم
اشک جاری و سوز و گریه منم
چون که همبازیِ رقیه منم
همۀ خاطرات من درد است
زندگی و حیات من درد است
دفترم که دوات من درد است
تا قیامت بساط من درد است
آفتاب غمم غروب نداشت
عمر من لحظه های خوب نداشت
من خودم مشک پاره را دیدم
گلویِ شیر خواره را دیدم
غارتِ گاهواره را دیدم
تن روی قناره را دیدم
ارباً اربایِ اکبر آبم کرد
زخم پهلوی او کبابم کرد
*کربلایی ها کجا هستن .. *
علم افتاد و عمه جان اُفتاد
ناگهان دیدم آسمان اُفتاد
تازیانه به جانمان اُفتاد
رویِ جسم همه نشان اُفتاد
قسمتم زخم خار صحرا شد
رویِ عمه شبیه زهرا شد
*اگه کسی ازت سوال کرد چرا انقدر گریه میکنی دلیلشُ از زبان امام صادق بگو : *
میشود نیزه دید و اشک نریخت
روی مقتل رسید و اشک نریخت
میشود دل برید و اشک نریخت
از گلو بوسه چید و اشک نریخت
دیدم از تل تنی که لرزان شد
وقتی افتاد نیزه باران شد
من خودم قتل شاه را دیدم
خیمۀ بی سپاه را دیدم
عمۀ بی پناه را دیدم
من خودم قتلگاه را دیدم
پدرم را اسیرِ تب دیدم
روزها را تمام شب دیدم
گریه هایِ رباب را دیدم
ناقۀ بی رکاب را دیدم
کل بزم شراب را دیدم
محمل بی حجاب را دیدم
در دلم زخم های دشنام است
قاتل من خرابۀ شام است
* از همه گفت ، مگه میشه از هم بازیش امام باقر نگه ..*
رویِ دست گلی سر بابا
دختری مثل مادرِ بابا
پایِ او بود منبر بابا
سر به او گفت : دختر بابا
میبرم با خودم تو را بابا
چشم خود را ببند بابا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈