eitaa logo
سیره‍ شُهدا
64 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
538 ویدیو
54 فایل
گفت فحشا در کجا آید پدید؟ گفتمش در کوچه های بی شهید...🥀 ارتباط با خادم، انتقادات و پیشنهادات 👇 @Mughniyeh7093 تبادل پذیریم( با هر تعداد عضو )🔗 کپی ترجیحا با ذکر صلوات...♥🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج حسین یکتا: یه زمانی مسابقه می‌دادیم با هم تو . تو زدن به میدون مینِ تا یواشکی لباس بقیه رو شستنُ، تا کار سخته رو از دست دیگران گرفتن که خودمون انجامش بدیم. صبح تا شب کار سخت بود و شب تا صبح می‌شد اشک و نماز شب. با کار سخت توی جنگ دلامون می‌شد. حالا ماییم و کارای رو زمین مونده که جز با جمع نمی‌شه ماییم و دلایی که باید شه. میگه کشور به سامان نمی‌رسه جز با . کار جهادی یعنی کاری که رو زمین مونده برا منه. کار جهادی یعنی از موانع عبور کردن. موانع کوچک رو بزرگ ندیدن و موانع بزرگ رو کوچک دیدن. کار جهادی یعنی خدمت. مسابقه کجاس الان؟ کار جهادی یعنی پای کار و پایه باشی. مثل بدویی تا مستشهدین بین یدیه بشی. کار جهادی یعمی قدماً و قلماً و مالاً و جاناً و اهلاً بیای تو میدون اینقدر پای کار و امام و انقلابت وایسی تا بخرنت و ببرنت. کار جهادی یعنی یه نفس بدویی تا برسی. کار جهادی یعنی استراحت بعد از شهادت. ✍سیره شهدا به ما بپیوندید |❤️ 🌹@navayehshahid🌹
ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی که دست احدی بهت نرسه🚫 کسی تو رو نشناسه، خودت باشی و . مولا هم بیاد روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادته دست‌ ما رو هم‌ بگیر تو پلاکت را دادی که شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من زیر خروارها فراموشی و "نام تو" در دل تمام انسان‌ها♥️ ♡ سیره شهدا ♡ °•◇ @navayehshahid ◇•°
اگر صدای شهیدان را بشنویم، خوف و حزن ما برطرف خواهد شد. [ ] ☘ @navayehshahid
📩 ◄ 🍁شهــید هادی ذوالفــقاری: از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحـــول است دنیا دیگـــر در حال طبیعی نیست الان‌دو در پیش داریم اول جهادنفس که واحب تر است زیرا همه چیز لحظه ی معلوم می شود که اهل جهـنم هستیم یا بهـــشت. ☘ @navayehshahid
قرار نیست✘ فقط غروبهای پنجشنبه تا  سراغت را بگیریم قرار نیست فقط جمعه ها ظهورت را بکشیم ✅آری شنبه هم میشود از ناله سر داد یکشنبه هم میشود را کشید دوشنبه هم میشود دنبال گشت سه شنبه هم میشود با آقا کرد چهارشنبه هم میشود به خاطر  گناه نکرد دوریت درد بی درمان امان است، تورا به حق بیا کانال سيره شهدا ❤️👉 @navayehshahid
🎋🎋 👇 💠 گردان به من میگفت :  لب شط بودیم، هور بودیم، خواب دیدم   (عج) رو😢 🌸  آقا گفت : لیست گردان رو بده .  میگفت: لیست گردان را دادم خدمت   امام زمان (عج) آقا با خودڪار زیر بعضی از اسمها خط ڪشید زیر هر اسمی خط ڪشید تو عملیات شهید 🌷 شد.. 🍁لیست ما ڪجاست؟   🍁اسم ما ڪجاست؟  🍀 زیر اسم ڪی آقا ڪشید؟   میگه میخوام با خودڪار سبز خوشگل 🌱برای عاقبت اینا خط بڪشم اینایی ڪه ڪار ڪردن برای شهیدایی🌷 ڪه     اینایی ڪه ندیده شدند میخوام با خودڪار سبز خط بکشم که👇  💠اَللّهٌمَ اَدِّب بِه آداباً مهدی و اَخلِقْ باَخْلٰاقَنَا الْمَهدی امام عصر (عج) اول صبح حڪم مأموریتهاشو بین هایش تقسیم میڪنه 👈 تو برو این ڪار رو بڪن✅  🌾ما جز اون مأموریتاییم ⁉️  🌾رابطه ی ما با  امام زمان عج چه جوریه⁉️  🌾اینجا ڪی مهر استاندارد گرفت⁉️  🌾ایزو نه هزار فلان، اینه مهم، میخوام بگم شما الان امضا گرفتید⁉️  اینجا سر قلم🖊 خیلی به زمین نزدیڪه ما دنبال خاڪ بازی و تانڪ و توپ و تیرش⚡️ نیستیم.  ما دنبال هستیم💞 🎤 روایتگر ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ @navayehshahid ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ 🌹 🕊🕊🕊
💐🌴🌺🌼🌺🌴💐 از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به داشت. می گفت من دوست دارم از من راضی باشد. نماز را همیشه می خواند. صورت را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود. اما اصرار داشت در مراسم تشییع شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چی شده : گفت: وقتی تابوت تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا ، یکباره به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی بود مرا به تعجب وا داشت؟ من حرف را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها در حال خواندن نماز دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. در سال ۱۳۶۶ به رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت همان جایی که دست کشیده اند مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مومن من در به خدمت مشرف شده. 📚 کتاب وصال، صفحه ۱۶۶ الی ۱۶۹ 💐🌴🌺🌼🌺🌴💐 @navayehshahid
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 16ساله بود یه نوار روضه زیر و روش کرد . بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت : من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم ... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم ... اجازه گرفت و رفت ، دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود : در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم ... بهم فرمودند : اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت ... یه برای خودش اطراف پادگان کنده بود ... نیمه شبها تا می خوابید داخل قبر می کرد و می گفت : یا منتظر وعده ام ... چشم به راهم نذار ... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود ... که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده ، دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شد که تو نوشته بود ! 🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 @navayehshahid