#روضه_صبحگاهی
#طفلان_زینب
#حضرت_زینب
#شب_چهارم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دارم از الآن میبینم ، روی زمینی
کاشکی تو از تو قتلگاه ، منو ببینی
یه لشکره مقابلت ، یکی بگه به قاتلت
میدونی بی حیا داری ، کجا میشینی؟
میبینم از تو خیمه چشم تر تو
میبره آروم آروم آروم سر تو
یهو به سمت قتلگاه ، همه دویدن
بردن برا غنیمتی ، هرچی که دیدن
میون سینم آتیشه ، دیگه داره غروب میشه
حتما دیگه تا الآنا ، سرُ بریدن
زبانحال:
▪️(دید فایده نداره گفت داداش یادته اون روز اومدن در خونه رو شکستن...😭
مادرمون بین در و دیوار بود ، دیدی چقدر سخت بود مادرُ زدن... 😭
▪️داداش تو نپسند این دو تا باشن منو بزنن اینا نگاه کنن)
حالا من دیگه دستام روی سرمه
یکی گفت الآن دیگه وقت حرمه
یه زن تنها با این لشکر چه کنم؟
توی این آتیش با معجر من چه کنم؟
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
کانال نوحوا علی الحسین قلم عاجز مونده از وصف.mp3
زمان:
حجم:
2.26M
#نوحه
#سنگین
#شب_چهارم
#محرم
#طفلان_زینب
شماره 1197
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
قلم عاجز مونده از وصف حماسه های زینب
کسی نمی تونه بگذاره پاشو جا پای زینب
از خیر بچه هاش گذشت به خاطر عزیزش
مصمم و عاشقانه بود چشم ستاره ریزش
یه بار دیگه بزرگی کرد روح ستم ستیزش
وای! با روحیه و عزم زهرایی تمام کاراش میشه شیدایی
نمی بینه اون غیر زیبایی
وای! هر اونچه زمونه غم آورده برای دلش ماتم آورده
ز صبر دلش صبر کم آورده
▪️امون ای دل ای امون ای دل
زمونه از یاد نمی بره بانوی عالمینُ
قصه های عاشقونه ی شریکتُ الحسینُ
کرببلا رو زنده کرد خطبه های تو شامش
ایمان میاره کافر از معجزه ی کلامش
مستنده! حتی تو شام خدا میده سلامش
وای! رو نی سر هجده مسیحا دید توی کوچه ها نون و خرما دید
مصیبت رو “إلا جمیلا” دید
▪️وای! امون ای دل ای دل امون ای دل
نداره که دریای غم ساحل
نگم روضه ی چوبه ی محمل
▪️امون ای دل ای امون ای دل
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
کانال نوحوا علی الحسین دسته گل های زینب.mp3
زمان:
حجم:
1.54M
#زمینه
#شب_چهارم
#محرم
#طفلان_زینب
شماره 1198
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دسته گلهای زینب
جانشان در تاب تب
نام زهرا روی لب
بر محضرت أخا عرض ارادت می کنن
از عمق جانشان طلب شهادت میکنن
▪️مولا مولا یابن الزهرا یا حسین
وقتی که نمی دهی اجازه
نام پاک زهرا چاره سازه
حرف همه تار و پود زینب
عشق تو حسین عین نمازه
▪️مولا مولا...
ما دوتایی سربازیم
بهر مولا جان بازیم
ما به عشقت می نازیم
ما از ازل شدیم به وادی عشق تو اسیر
باشد سرودمان امیری حسین نعم الامیر
مولا، بنگر، به سپاه زینبیون
با نام علی رویم به میدان
تا اینکه کنیم رزم نمایان
آقا سر تو فقط سلامت
ما کشته شویم به راه قرآن
▪️مولا مولا..
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شب_چهارم
#طفلان_زینب
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹شبِ زینب و شبِ عقیله ی بنی هاشم شبِ اوج زینبِ، شبِ دوطفلانِ زینبِ
یادِ همه ی مادرانِ شهدا بخیر
خیلی قدرِ مادراتونُ بدونید ، اگه میخواید لذتِ اشکِ بر ابی عبدالله رو خدا بهتون بچشونه ، بعد از هر روضه دستِ مادرتونُ ببوسید..
از ازل خورشید انور زینب است
حافظ الله اکبر زینب است
پیکر اسلام را سر زینب است
حیدر کرّار دیگر زینب است
بعد زهرا روحِ کوثر زینب است
پیش پایش آسمان خم می شود
مرجع تقلیدِ مریم می شود
کعبه ی غم های عالم می شود
آیت الله معظم می شود
محشرِ صحرای محشر زینب است
یک زن اما لشگری را صف شکن
یک تنه بابُ المرادِ پنج تن
تکیه بر این شانه ها دارد حسن
ذوالفقاری دارد از جنسِ سخن
منبری ها ! جانِ منبر زینب است
از امام خود حمایت می کند
از گنهکاران شفاعت می کند
گاه در میدان قیامت می کند
گاه در خیمه عبادت می کند
مادری از جنس خواهر زینب است
در خطرها بال و پر را می دهد
می رود خونِ جگر را می دهد
موقع پیکار سر را می دهد
پایِ عشقش دو پسر را می دهد
فانیِ عشقِ برادر زینب است
ای غریبِ کربلا جانم فدات
نه پسر ! دو نوکر آوردم برات
این دو تا خاک اند خاکِ زیر پات
سهم من را هم بده از کربلات
بینِ خیمه زار و مضطر زینب است
مادری وقتی که دارد دو پسر
با خودش هم تیغ دارد هم سپر
امنیت دارد به هنگام خطر
کی می افتد بر زمین بین گذر
روضه خوانِ داغ مادر زینب است
این دو تا هستند ؛ شأن من به جاست
حرمتم ضربُ المثل در کربلاست
دور از من چشم های بی حیاست
چادرِ زینب کجا در زیر پاست ؟!
در حفاظ دو دلاور زینب است
هر دو تا سیراب از یک باده اند
این دو آقا زاده حیدر زاده اند
تا ابد بر عشق تو دل داده اند
اذن میدان را بده آماده اند
نه نگو ! امید آخر زینب است
تو نرو گودال ! این ها می روند
هر دو با سربندِ زهرا می روند
زیر شمشیر و سنان ها می روند
جانِ من غصه نخور تا می روند
غصه دارِ دیده ی تر زینب است
بهتر این که وقت غارت نیستند
▪️رسید خدمت امام مجتبی عرضه داشت آقا چرا انقدر زود موهای سر و صورتتون سفید شده ؟!
حضرت یه تاملی کرد، فرمود ما اهل بیت زود پیر میشیم .. (آره والا چی بگه والا ؟!!)
▪️بگه اگه جلو چشمات مادرت رو زمین افتاد بود ، تو جوون میموندی ؟!
اونم مادری مثل مادرِ من.. 😭
مادر من که حوریه بوده .. آی مردم ، حوریه وقتی برگِ گل رو صورتش می افته ، از لطافت صورت حوریه جا می افته .. نامرد تو کوچه جلو چشم من چنان به مادرم سیلی زد ...😭
▪️حسین جان ؛ نکنه میخوای بچه های من شاهد باشن ، اون ساعتی که من میام تو گودی قتلگاه .. 😭(زبانحال)
راوی میگه دیدم خودشُ انداخت رو بدنِ حسین .. هیشکی دیگه باقی نمانده بود .. دو سه تا دختر بچه با زینب آمده بودند ، جنگ تا غروب طول کشیده بود ، همه گفتند این خانم مزاحم ماست ..
ملا قادر راوندی مقتل نویسه ، میگه آنقدر با لگد زینبُ زدن .. بی بی رو از گودال انداختن بیرون .. خوب شد بچه هات نبودن ببینن خانم ...😭
بهتر این که وقت غارت نیستند
می روم وقتی اسارت نیستند
می خورم سیلیِ غربت نیستند
وقت تقسیم غنیمت نیستند
موقعی که بین لشگر زینب است
شاعر : سید پوریا هاشمی
▪️بچه ها اومدند مقابل ابی عبدالله حضرت یه نگاه کرد به سرو پاشون یه دفعه حسین گریه کرد ..😭
فرمود: برگردین پیش مادرتون..
اومدن مقابلِ مادر هی پا به زمین می کوبیدند ..
مادر چه عیبی در ما دیده دایی حسین .. تو سفارش کن ..
خانم اومد کفن به تنشون کرد .. خودش براشون شمشیر حمایل کرد .. گفت یه رمزی بهتون میگم ، یه قسمی ..
اگر رفتید خواست برتون گردونه ، بگید مادرمون گفته به حق مادرت ..😭
اذن گرفتند رفتند "نحن أبنا الزینب" گفتند جنگ کردند ، این دو تا آقازاده رو سنگ باران و تیر باران ، بدن هاشون افتاد ..😭
اما زینب از خیمه بیرون نیامد .. بچه ها رو تو خیمه ی دار الحرب آوردن ..
▪️گذشت قافله اومد مدینه ، عبدالله صدا کرد خانم چرا نرفتی استقبالشون ؟!
صدا زد عبدالله از گوشه ی خیمه نگاه میکردم .. دیدم با یه خجالتی بچه هارو داره میاره ...😭
آاای حسین ....😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸همه آمدند استقبال الّا زینب کبری سلاماللّهعلیها...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیهالسلام ، نعش مطهر عون و محمد علیهماالسلام،را از میان میدان به خیمهگاه آورد، مخدرات همگی به استقبال آن دو شهید بیرون دویدند مگر زینب کبری علیهاالسلام؛ که از خیمه ها بیرون نمیآمد ( تا مبادا برادر از روی او خجل باشد) و فقط در همان جا نشسته و اینگونه دعا مینمود:
🥀 «ای خداوند محمود! این طایفه عاد و ثمود را در دنیا و آخرت به بدترین بلا مبتلا گردان و انتقام آل محمد - صلیالله علیهم اجمعین - را از ایشان بگیر.»
📚 بحرالمصائب ج۴ ص١٧٢
📚ریاض المصائب (خطی)، ص۲۰۰
✍ با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول باز هَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم! دو نوحه خوانم را ببین
ای جوان مُرده! کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یک دَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هر دَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
shahrooz ardebili tarikhema.orgshahrooz_ardebili_rozeye_teflan hazrat zeynab 128.mp3
زمان:
حجم:
9.19M
#روضه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
روضه طفلان حضرت زینب (س) شهروز اردبیلی🎤
با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸شب چهارم محرمه دل ها را روانه ی کربلای حسین کنیم..
برای گل گل های پرپر زینب اشک بریزیم..
▪️ روز عاشورا وقتی زینب دید حسینش غریب و تنهاست، لباس نو بر تن بچه ها کرد، صدا زد:
عزیزان دلم، ببینید دایی تون حسین غریبه و دیگر کسی را نداره.. 😭
ببینبد تکیه بر نیزه ی غریبی زده..
آیا صدای «هل من ناصرش» را نمی شنوید؟
من دیگر نمی توانم گرد غریبی را در صورتش ببینم..
🔸 شمشیر به دستشان داد بچه ها را آماده کرد، عزیزانش را خدمت برادر آورد، صدا زد:
حسین جان، اجازه بده «عون» و «محمد» م فدای تو شوند..
▪️ابی عبدالله اجازه نداد حتی فرمود:
شاید همسرت عبدالله راضی نباشه..
زینب عرض کرد:
چنین نیست بلکه همسرم به من سفارش کرد که اگر کار به جنگ کشید، پسرانم جلوتر از پسران برادرت به میدان برن
سپس گریه کرد و فرمود:
مکن نامهربانی ای برادر
مسوزان این چنین تو قلب خواهر
پسرهای مرا از خود مرنجان
غلام اکبرند و عبد اصغر
برادر جان، غمی جانسوز دارم
تمام درد را امروز دارم
حلالم کن فقط در این بیابان
دو مرغ عشق دست آموز دارم
اباعبدالله با اصرار زیاد زینب اجازه داد.
▪️زینب آن دو گل سرخش را به سوی میدان بدرقه کرد..
عمرسعد گفت:
این خواهر عجب محبتی به برادرش داره که دو نور دیده اش را به میدان فرستاده
وارد میدان شدند، به جنگ پرداختند و هر دو به شهادت رسیدن..
حسین پیکر آن دو را بغل گرفت و در حالی که پاهاشون به زمین کشیده می شد به سوی خیمه ها آورد.[1]
▪️همه ی بانوان به استقبال آمدند، اما زینب دیده نشد. زینبی که همیشه پیشاپیش خانم ها بود.. 😭
مبادا حسین ببینه و خجالت بکشه..😭
مبادا چشمش به پیکر به خون تپیده ی عزیزانش بیفته و بی تابی کنه..
▪️اما همین زینب، هنگامی که صدای علی اکبر بلند شد، صدای گریه ی زینب هم بلند شد.. 😭
وقتی به جنازه ی علی اکبر رسید بدن علی اکبر را در آغوش گرفت و با سوز دل صدا می زد: علی جان!
پی نوشت:
[1] سوگنامه آل محمد، ص291
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#بخش_اول
يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور .. السَّلامُ عَلیکِ یا شریکة الحسین یا کعبه الرزایا..
🔸شب چهارمِ بریم در خانه عقیلۀ بنی هاشم فرزندانش بخونیمُ چون دیگه هر چی نزدیک به عاشورا بشیم روضه ها سخت تر میشه..
ای مادرِ پیامبران در مقام صبر
تا حشر صابرانِ جهان را امام صبر
▪️این خانم دخترِ کسیِ که زین العابدین تو خطبۀ شام فرمود أَنَا ابْنُ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ فرمود:
من پسر کسی ام که تو صبر سرآمد همۀ صبر کنندگانه
بایدم دخترش بشه اسوۀ صبر..
اُخت الحسین عمۀ سادات عالمی
تو افتخار اشرف اولاد آدمی
ذات خدای لم یزلی می شناسدت
زهرا حسن حسین علی می شناسدت
🔸تو این عالم اگه کسی شناخت زینبُ این پنج نفرن ..
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو در مقامِ صبر و رضا فوق آیتی
ای پنج تن خلاصه شده در وجود تو
حتی نماز فخر کند بر سجود تو
▪️تو کی هستی خانم جان .. تو همونی هستی که امام زمانت بهت فرمود خواهرم منو تو نماز شبت دعا کن ..
همۀعالم به امام زمان التماس دعا دارن اما مقامُ ببین ابی عبدالله می فرماید خواهرم برادر تو دعا کن..
وصفِ تو در کتاب خداوند عالم است
مدح تو کار شخص رسول مکرم است
بین دو آفتابِ ولایت ستاره ای
در چشم اهل بیت حسین دوباره ای
زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی
جانم فدات خانم جان .. با همین یه بیت وصل بشم به روضه..
ای پاسدار خون شهیدانِ کربلا
هستی شریک داغ شهیدانِ کربلا
🔸امام صادق علیه السلام می فرماید:
رَحِمَ اَللَّهُ شِيعَتَنَا، شِيعَتُنَا وَ اَللَّهِ اَلْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اَللَّهِ شَرِكُونَا فِي اَلْمُصِيبَةِ بِطُولِ اَلْحُزْنِ وَ اَلْحَسْرَةِ
رحمت خدا بر شیعیان ما که تو عزا شریکِ غم ما میشن با آه کشیدن .. با اشک ریختن .. با همین پیرهن مشکی پوشیدن .. با همین محرم آمدن و رفتن ..
امام صادق فرمود:
شماها شریک غم ما می شید
شریک می شید با امام صادق (الله اکبر).. آقا ما کجا شریک غم شما شدن کجا ؟!..
قربونت برم آقاجان من سرا پا ضعف و حقارت و گناهم ..
شریک غم حسین شدن فقط کار یه نفره ؛ درسته؟
فقط یه نفر تو عالم میتونه بگه من شریک غم حسینم اونم زینبه ..
مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
یک نفر تو عالم میتونه ادعا کنه که من شریکة الحسینم جانم فدات خانم ..
▪️کار این خواهر و برادر به جایی رسید روایت میگه یه روز مادرش نگران رفت محضر پیغمبر
بابا نگرانم..
چرا دخترم؟
بی بی فرمود:
بابا از شدتِ علاقۀ حسین و زینب نگرانم ..
بعضی از نقل ها نوشتن از روزنۀ حجره نگاه میکرد بی بیِ دو عالم، میدید این خواهر و برادر روبه روی هم دیگه دو زانو می شینن هی تو چشمای هم نگاه میکنن ..
ساعت ها به هم خیره خیره نگاه میکنن بی بی دوعالم فرمود:
باباجان کافیه حسینم بخواد از خونه بره بیرون خواهر میاد تا دم در حسینُ بدرقه میکنه میگه حسین تو دهلیز خانه می شینم تا تو برگردی..
تا نیاد حسین برنمیگرده تو خونه ..😭
بابا میخواد نماز بخونه زینب قبل نماز اول میاد یه دل سیر حسینشُ نگاه میکنه بعد قامت می بنده تا حسینشُ نبینه غذا نمیخوره تا حسینشُ نبینه نمیخوابه تا حسینشُ نبینه نماز نمیخونه چه علاقه ایه؟!.. 😭
▪️بذار بالاترشُ بگم سید جعفر بحرالعلوم تو کتاب تحفه العالم و ذيل التحفه یه اشاره ای میکنه میگه ابی عبدالله مشغول قرآن خواندن بود یه مرتبه خواهرش وارد شد نوشتن ابی عبدالله قرآنُ بست ، ایستاد به احترام زینب ..
با احترام استقبال کرد این عظمت زینبِ ..
▪️ببخشید خاک به دهنم نگاه نکن بردنش تو بازار یهودیا نگاه نکن وارد شد به کسی که (دهنم نمی چرخه بگم زینبُ کجا بردن) میخوام بگم با این علاقۀ حسین به این خواهر، کربلا کار به جایی رسید که دو تا نوجوون اومدن جلو ابی عبدالله ..
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#بخش_پایانی
🔸بچه های زینبن .. ببین چقدر حسین علاقه داره به زینب حالا تو تاریخُ ببینید به این راحتی اجازه نداد دلیلش همینه ..
ای سلام خدا به این دو شهیدِ غریب ..
▪️امام تو زیارت ناحیه به این دوتا آقازاده اینجوری سلام میده امام هادی به بچه های حضرت زینب اینطوری سلام میده السَّلَامُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الطَّيارِ فِي الْجِنَانِ حَلِيفِ الإيمان|الْإِيمَانِ وَ مُنَازِلِ الْأَقْرَانِ النَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ التَّالِي لِلْمَثَانِي وَ الْقُرْآنِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ قُطْبَةَ النَّبْهَانِي ..
آخرش می فرماید لعن الله قاتل
🔸سلام به برادر بعدی اینجوریه
السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الشَّاهِدِ مَكانَ أَبِيهِ وَ التَّالِي لِأَخِيهِ وَ وَاقِيهِ بِبَدَنِهِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَامِرَ بْنَ نَهْشَلٍ التَّمِيمِي
این دوتا آقازاده با این عظمت که امام معصوم اینجوری سلام بده..
عون و محمد اومدن مقابل ابی عبدالله من یه چیزی یه روز دیدم خیلی به هم ریختم اصلاً مبنای روضه م همینه ..
این دوتا آقازاده هم نوۀ حضرت زهران از مادری از پدری نوۀ اسماء بنت عمیس .. این اسم براتون آشنا نیست؟
اسماء بین عمیس کیه؟
شماها بزرگ شدید تو روضه اینا مادربزرگشون اسماءِ ، اسماء کیه؟
اسماء همون کسیِ که شب غسل آب میریخت امیرالمومنین بازوی ورم کرده رو غسل میداد ..
(حالا چرا این حرفُ میزنم دلیلشُ الان می فهمی) اینا از مادر بزرگشون حتماً خیلی روضه هارو شنیدن ..
▪️حتماً از مادربزرگشون اون شبایِ آخر اون فاطمه ای که هی ازین پهلو به اون پهلو میشد اینا حتماً از مادربزرگشون شنیدن شب آخر کی این صحنه رو دیده غیر اسماء؟
حتماً شنیدن وقتی بابا گفت یتیمایِ فاطمه بیایید حسنین دویدن خودشونُ رو بدن مادر انداختن .. 😭
میدونن دایی شون چه علاقه ای چه محبتی..
لذا وقتی چند بار رفتن و اومدن دیدن دایی اجازه نمیده برگردید با عتاب گفت برگردید برید کنار مادرتون مادرتونو تنها نذارید ..
▪️بار آخر دیدن دیگه تیر آخره گفتن یه جوری می ریم رو پاش می افتیم راضیش می کنیم ما از مادربزرگمون شنیدیم رفتن خودشونُ انداختن رو پای ابی عبدالله هی گفتم دایی تورو جان مادرت بذار ما بریم ..
▪️اسم بی بی رو آوردن این قسم رو خوردن الله اکبر ابی عبدالله اجازه داد گفت میخواید برید یه حرفی زدید دیگه نمیتونم نه بگم ..
اونایی که خیلی گره به کار دارید امشب به ابی عبدالله بگو جان مادر پهلو شکسته ما هم گرفتاریم آقا ..(حالا دلمون بده)
خوشحال دویدن تو خیمه مادر مژدگانی بده مادر برگ جهادُ گرفتیم ..
نه به اندازۀ علی اکبر
ولی آنقدرها جگر داریم
تو به روی خودت نیاوردی
ما که از قلب تو خبر داریم
به همین ذکر یا علی مادر
که نوشتیم روی پیشانی
همۀ آرزویمان این است
بر تن ما کفن بپوشانی
▪️خودش با دست خودش کفن تنشون کرد ای جانم فدات..
تو به خیمه بمان مراقب باش
دایی ما غم تو را نخورد
آنقدر غصه خورده حداقل
غصۀ ماتم تو را نخورد
دو برادر کنار هم بهتر
می توانند یاورش باشند
می توانند در مقابل سنگ
روی نی حامی سرش باشند
آنقدر تیر و نیزه میبارد
خم به ابرویمان نیاوردی
مادرم تو دعا کن آخر کار
لااقل تکه تکه برگردیم
▪️نوشتن هر دو باهم رفتن میدان هر دو باهم جنگیدن.
اول عون افتاد رو زمین عون قاریِ قرآن بود ..
نوشتن اول شروع کرد لشکرُ نصیحت کردن الله اکبر با لشکر حرف زد نصیحت کرد..
حرفشُ گوش ندادن سنگ بارانش کردن .. تیراندازی کردن ..
هر دو برادر دوشادوش هم کنار هم میجنگیدن
عون افتاد رو زمین محمد اومد جلو (الله اکبر) کار محمد سخت شد چرا سخت شد؟!
دیگه دو تا کار داشت یکی جنگیدن بود یکی هم مواظب بدن برادرش بود ..
دشمن نیاد بدنُ غارت کنه ..😭
مواظب بود کسی سمت بدن داداشش نیاد . هم می جنگید هم مواظب بدن بود .. ببرمت گودال ..
#گریز
▪️کاش وقتی حسینم رو زمین افتاد یه برادر داشت مواظبش باشه .. کسی بدنشُ غارت نکنه .. اما نه برادری نه پسری نه یاوری افتاد رو زمین..😭
یه خواهر داشت چادر هی می خورد زمین..
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین.. 😭
رسید بالاسر بدن اما دیر رسید وقتی رسید دید سر و بالای نیزه ها ..😭
یا حسین ..
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
گاه یک واژه به جای همه مطلب کافیست
گریه های سحر و نافله ی شب کافیست
امر لازم بشود تر شدن لب کافیست
جایِ عُشاق جهان یک تنه زینب کافیست
پای عشقش شده تکرار و ما اَدراک
دختر حیدر کرار و ما اَدراک
نرسیده است و نبوده نفسی پایۀ او
ما رأیتُ اثر کوچک سرمایۀ او
عشق نازل شده در رگ به رگ مایۀ او
کربلا بر سر پا مانده به یک آیۀ او
بر سر دوش یقین کن که علم را دارد
جای لب وِلولۀ تیغ دو دم را دارد
عاشقی معجزه اکسیر دلیلش زینب
یک زن و این همه تعفیر دلیلش زینب
کوه در قامت یک شیر دلیلش زینب
گریه با قدرت شمشیر دلیلش زینب
اُسْکُتو گفت به یک باره جدل را انداخت
بت شکن بود که از ریشه هول را انداخت
آمده با حرم گرم حرایش محمل
از سر منبر والایِ صدایش محمل
غیرت فاطمیه کرببلایش محمل
رحل آیات خداوند برایش محمل
او به تابوت سیاهیِ جهان میخ زده
علف هرز ستم را زده از بیخ زده
نفسش مهبت نورانی خاکسترها
معجر سوخته اش ابروی دخترها
سر به زیرند به پای قدمش مادرها
درپی ناقه ی او مکتب پیغمبرها
شیر زهرا نمک خان علی را خورده
یک تنه باره همه کرببلا را برده
عقل سرشار و یا عشق لبالب زینب
کعبه زخمیِ دل هاست مقرب زینب
عرش مبهوت نشسته ست که یا رب زینب
آتش قلب سلیم است زینب
همه مجنون شده ها ادم زینب هستند
انبیا سینه زنان غم زینب هستند
زینب از هیچ کسی هیچ کسی بیم نداشت
ترس از نیست نبوده است نداری نداشت
سوخت اتش شد و اما سرِ تسلیم نداشت
عشق او روز و شب و هفته و تقویم نداشت
درد وقتی که حسین است غم دیگر نیست
هم نفس با نفس یار از این بهتر نیست
بچه ها را جلو انداخت که یارش نرود
عمر او آرزوی او کس و کارش نرود
رنگ پاییز شود انکه بهارش نرود
یادگار همه ی ایل و تبارش نرود
هر دو تا بچه ی او رفت تا برادر باشد
یکمی هم شده در سایه ی دلبر باشد
🔸بچه هاشو آماده کرد فرمود برید پیشه داییی تون ازش اجازه بگیرید به زبانی آبروی منو حفظ کنید …
▪️خدمت ابی عبدالله رسیدند به دست و پای آقا افتادن .. دست هاشو بوسیدن آقاجان اجازه بدید ما هم بریم جانمونُ قربونت کنیم .. 😭
حضرت اجازه نمیداد..
برگشتند خدمت مادر،
دایی اجازه نمیده مابریم جونمونُ قربونش کنیم حضرت فرموند من یه رمزی روبه شما میگم اگر اجازه نداد اون کلامُ ، اون رمزُ بگید..
▪️برید بگید به جان مادرت به پهلوی شکسته مادرت ..😭
تا این جمله رو گفتن ابی عبدالله بهم ریخت ..
گفت زینب:
نفس گیری گلویم را فشرده
تنها شدی ای یار زینب که نمرده
طفلان من هستند مولا سر سپرده
تا بی کسی ات آبرویم را نبرده
بگذار تا میدان روند این دو برادر
قربانیِ راحت شوند این دو برادر
خواهر نباشم من اگر در مانده باشی
طفلان من باشند اشهد خوانده باشی
یادم نمی آید مرا گریانده باشی
یا وقت حاجت خواهرت را رانده باشی
جان سه ساله دخترت بر غم رضایم
نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم
بعد از علی اکبر دو چشمی تار دارم
میل پریدن از قفس بسیار دارم
در سینه حب حیدر کرار دارم
یک عمر شِکوه از نوک مسمار دارم
شمشیر خود را دیده ای مایل گرفتم
که تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتم
هستی امیر و نعم الامیرم
از جان خود این دو کبوتر جمله سیرند
بر چادرم حساس بر مویم اسیرند
بگذار با هم در بین این صحرا بمیرند
بگذار تا ناموس بی معجر نبینند
رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند
بر سجده افتادم زمین مریم زمین خورد
از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد
تسبیح من پاره شد و عونم زمین خورد
در خیمه حس کردم محمد هم زمین خورد
گر چه زمان جنگشان بیرون نبودم
در خیمه بوی خونشان را حس نمودم
▪️اینا رفتند ابی عبدالله شهدا را خودش میاورد با عباسش کمک میکرد ولی هر بار که میومد زینب بدرقش میکرد پیشوازش میرفت استقبالش میرفت ..
▪️ حالا وقتی این بچه هارو آورد هر چی معطل شد دید خواهرش نمیاد..😭
جایی نوشته حضرت سوال کرده باشه اما مدینه وقتی عبدالله اومد به زیارت زینب سوالاشو کرد گریه ها کرد گفت خانم من یه سوالی دارم شنیدم همه شهدا وقتی ابی عبدالله میاورده تو خیمه دارالحرب تو میرفتی استقبالش شنیدم بچه های منو وقتی آوردن تو از خیمه بیرون نیومدی؟!
فرمود:
دست از دلم بردار عبدلله به خدا ترسیدم داداشم خجالت بکشه...
یا حسین...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
#طفلان_زینب
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
ذکر هر دم زینب
ذکر آزادگیِ عالموآدم زینب
زائر کربوبلاست
هر کسی گفت دمادم زینب
شانهاش یکدم هم
خم نشد از غم عالم زینب
مادرم گفت بگو
دم شادی و دم غم زینب
میشود سالبهسال
بانی اشک مُحرم زینب
سایهات از سر ما
تا قیامت نشود کم زینب
شیر نر آوردهست
دو پسر نه دوسپر آوردهست
لشکری را با خود
در شکوه دونفر آوردهست
کوکب بیت علی
با خودش شمسوقمر آوردهست
در دل کربوبلا
نخل ایثار، ثمر آوردهست
پای قربانی عشق
حاصل خونِ جگر آوردهست
این دوقربانی را
با چهشوقی به سفر آوردهست
شد به میدان عازم
دو تن از ایل و تبار هاشم
عون، اکبر شده است
پس محمد شده مثل قاسم
دست خالی رفتند
شیر شمشیر ندارد لازم
دارد از قلب خطر
بانگ تکبیر میآید دائم
در فنون رزمی
هردو هستند حسابی عالِم
آه از آن ساعت که
برنگردند به خیمه سالم...
دو کبوتر پرپر
لاله خشکید و صنوبر پرپر
نوههای زهرا
پیش چشم تَر مادر پرپر
غنچهها چیده شدند
غنچه شد با دم خنجر پرپر
سرشان روی نی و
در دل خاک، دوپیکر پرپر
یادش آمد زینب
یاس شد در پس آن در پرپر
فاطمه افتاد و
شد دل فاتح خیبر پرپر
سروده گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#شب_چهارم
#محرم
#طفلان_زینب سلام الله علیها
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حسین برات یه دنیا غم آورد
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین..
🔸به خدا،امشب نیاز به روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم..
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین..
بارون رحمت من
به خواهرت نزول كن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول كن
🔹بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونا بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال..
▪️بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید..
فرمود:
حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید،
حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشین
تو دست رد نزن به سینه ام
▪️نقل اینه:
خانوم زینب دستاشون رو گرفت آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود:
من تو نمام،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند.. 😭
چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:
مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!
چطور؟
▪️دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد:
حسین جان، من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری!..
باشه حسین
نمی دونید چقدر حسین گریه كرد..
نگاه به قدشون كن
ببین مرد نبردند
می خوان مثل خود من
دور سرت بگردند
اونی كه تو باید امشب با زینب بگی اینه..
نشست كف خیمه:
حسین غریب مادر،حسین غریب مادر...
حسین..
بذار فدای اكبرت شن
غرق به خون برابرت شن
تا افتخار خواهرت شن
حسین..
بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون
حسین..
قول میدم این گل های زیبام
اگه برن از جلو چشمام
از خیمه ام بیرون نمیام.. 😭
حسین..
همه ذكر و فكر زینب حسینه.. 😭
غصه نخور غریبی
فدای نیم نگاهت
من و دوتا جوونم
اینجا میشیم سپاهت
می خوام دو یاس پرپر
میون گلزارت شن
بذار بلاگردون
چشم علمدارت شن
یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم..
▪️مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند..
🔸خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میكنه گریه كردن.. 😭
تا حسین بر میگرده،میخنده.. 😭
▪️تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله كه كنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده.
▪️بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اكرم،عرضه داشت:
بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره..
▪️پیغمبر شروع كرد گریه كردن،فرمود:
فاطمه جان این دخترت شریك حسینه،این دخترت كربلا میره،اون روزی كه حسین كربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو می كشن..😭
این دخترُ دستاشو می فندن...
روی شترهای برهنه سوار می کنن.. 😭
▪️پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه كردند.😭
ای حسین...
صل الله علیك یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله.
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌