eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.8هزار دنبال‌کننده
347 عکس
10 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
(حی علی الفلاح ، حی علی العلی حی علی الصلوه ، حی علی العلی) این ذکر اعظم ، خلق سما بود این ذکر توبه ی ، اهل ولا بود معنای دیگر ، یا ربنا بود امشب جمال حق ، تابیده می شود باران مغفرت ، باریده می شود دنیایی از گنه ، بخشیده می شود ای آسمان در ، رحمت گشوده شد از دل سیاهی ، عصیان زدوده شد شعر رهایی از ، شیطان سروده شد لیلاترین تویی ، شیداترین منم آقا ترین تویی ، تنها ترین منم مولاترین تویی ، رسوا ترین منم از قهر آتشت ، ما را امان بده بر توبه ی نصوح ، ما را زمان بده ما را به فاطمه ، اشک روان بده امشب چه می شود ، یارم نظر کند مهدی مرا دعا ، وقت سحر کند یک کربلا مگر ، با من سفر کند آقا بدم ولی ، اهل ارادتم از لطف مادرت ، بخشا سعادتم امشب بیا بزن ، عطر شهادتم بنما دعا گل ، باغ حسن شوم در راه عشق تو ، خونین بدن شوم با دست مهر تو ، روزی کفن شوم ای صاحب دل ، زار گدا حسین باشد شفیع ما ، ذکر تو یا حسین از دل صدا زنیم ، روحی فدا حسین وقتی به قتلگه ، رأست بریده شد جسم مطهرت ، در خون تپیده شد زینب شکسته شد ، قدش خمیده شد @nohe_sonnati
ای آفتاب رحمت ادرکنی یا الهی ای کوثر محبت ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی من بنده ای حقیرم رو در روی جلالت زشتم ولی اسیرم بر جلوه ی جمالت ای وای اگر بمیرم در زشتی و تباهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی این اشک دانه دانه این دیده ی پر آبم این ناله ی شبانه این شور و اضطرابم ای بهترین بهانه بر حال دل گواهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی از فرط بی حیایی بر تو وفا نکردم با نور کبریایی دل آشنا نکردم با توبه ای نهایی دل را بده پناهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی نخل ولا نشاندی در شوره زار قلبم بذر وفا فشاندی در نو بهار قلبم طعم دعا چشاندی بر قلب من به آهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی یا رب مکن عذابم در آتش جدایی بنما چنین خطابم بنده تو مال مایی یارب بده جوابم بر من نما نگاهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی امشب طفیل کوی ارباب با وفایم پروانه گرد روی آن ماه دلربایم دانم گل نکوی حق بخشدم به کاهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی من با همه بدی ها دیوانه ی حسینم غرق گناهم اما مستانه ی حسینم یا رب به حق مولا آیا نمانده راهی ؟ ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی خواهم به چشم گریان پاکم کند نگارم در کربلای جانان خاکم کند نگارم او نور محض دوران من بنده ی سیاهی ادرکنی یا الهی ادرکنی یا الهی @nohe_sonnati
یک کهکشان خطاست حجاب میان ما کردار نارواست حجاب میان ما شهرت بلای جان حقیران عالم است اعمال پر ریاست حجاب میان ما خود سر شدیم و درک بزرگان نکرده ایم دوری ز اولیاست حجاب میان ما دیدی مرام و مشی شهیدان ز یاد رفت غفلت ز جبهه هاست حجاب میان ما غرق کدورتیم ، سر سفره ی کریم این روح بی صفاست حجاب میان ما تقلید اهل ذکر زمین گیرمان کند گاهی همین دعاست حجاب میان ما صاحب نفس ، نفس بده ذکر شکستگان اذکار بی بهاست حجاب میان ما باید نظر کنیم جمالی ، نمی شود انوار کبریاست حجاب میان ما ای شاه نی نوا به نوایی رسان مرا این جان بی نواست حجاب میان ما جان جهان ، جمال تو بر نیزه دیدنی است آن گیسوی رهاست حجاب میان ما ترسم سر بریده ات اظهارمان کند هجران کربلاست حجاب میان ما @nohe_sonnati
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است جدایی از سحر و محفل دعا سخت است برای دیده ی شب زنده دار خود گریم قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان دوباره رؤیت دل های بی صفا سخت است بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند بدون جلوه ی تو انس با خدا سخت است دوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد غم جدایی از ذکر ربنا سخت است پرستوی دل ما را ز بام خود مپران که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت است بعید نیست به زودی فرا رسد مرگم امان که این سفر آخرت دلا سخت است قیامتی است قیامت که روز وانفساست اگر نظر ننماید امام رضا سخت است مرا به ساحل دیدار دلبرم برسان شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است بگو به خیمه نشینان جبهه ای شهدا فدائیان حسین دوری از شما سخت است هنوز مرغ دل خسته ام مهیا نیست هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است خدا کند به دلم مُهر نوکری بزنند خدا کند خودشان سوی دلبرم ببرند @nohe_sonnati
از محضر حق ، فيضِ دعا بايد خواست اين فيض ، به بركتِ بكا بايد خواست در عيدِ سعيدِ فطر، عيدى ز على پابوسىِ حضرت رضا بايد خواست هنگام تشرُّف ، به حريم رضوى شايد تو بگويى كه مِنا بايد خواست اما نظرِ شاعرِ اين بيت، اينست در صحنِ رضا ، كرب و بلا بايد خواست وقتى شب جمعه ، كربلا قسمت شد از فاطمه، وصلِ شهدا بايد خواست درمانِ هزار دردِ بى درمان را از ذكرِ مَن اسمُهُ دوا بايد خواست پايانِ شبِ درد و غمِ جانبازان از تُربتِ ذِكرهُ شفا بايد خواست از اهلِ جفا گلايه مندى! غم نيست اين جا مدد از شاه وفا بايد خواست اى اهل حرم مير و علمدار بخوان از خضرِ حرم آب بقا بايد خواست ايام اجابتِ دعاى فرج است تقريرِ ظهور از خدا بايد خواست @nohe_sonnati
نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقیع نه کعبه کعبه ی اهل ولاست در تو بقیع هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی نیاز خانه ی اهل سماست در تو بقیع سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ نماد ناله ی قلب خداست در تو بقیع همین که بی حرم و گنبدی و گلدسته نشان ز واقعه ای غم فزاست در تو بقیع به هر دو عالم اگر فخر می کنی چه عجب مزار مادر شاه وفاست در تو بقیع به اشک نم نم خود زائرت سحر می گفت شمیم علقمه و کربلاست در تو بقیع اگر چه مهد ولایی، به کربلا نرسی کجا سری ز تن خود جداست در تو بقیع کنار تربت مادر به یاد کرب و بلا صدای ناله ی مهدی رساست در تو بقیع @nohe_sonnati
اول شب بود اما ترس فردا داشتند دست و پا گم کرده بودند و تماشا داشتند اقتدای این جماعت بر امامی دیگر است طول دادم سجده چون، قصد فُرادا داشتند بی جهت بار اضافه با خودت این جا میار نامه هایی را که صدها مهر و امضا داشتند مردمانی که به آنی خویش را منکر شوند مانده ام ما را! چرا بر آمدن وا داشتند اول صبحی رجزهای حماسی شان بلند اول مغرب چو زن ها خوف فردا داشتند دست دشمن داده یکسر این شیوخ بی وفا لشکری را به نام دوست برپا داشتند این علی نشناس های کوفه را بشناس، آه مردمی را که به گردن خون مولا داشتند بد، هواییِ غنیمت های جنگی گشته اند از همان اول، به دل ها نقشه گویا داشتند نقل محفل هایِ شان حرف از کنیزی بردن است گرگ هایی که به لب ذکر خدا را داشتند! @nohe_sonnati
بر لب و دندان من چوب جفا آهسته زن چوب کین بر بوسه‌گاه مصطفی آهسته زن می‌زنی گر بر لبِ من خیزران، شادی مکن لرزه افکندی تو بر عرش خدا، آهسته زن در میان طشت زر، بهر تماشا از جنان آمده با چشم تر خیرالنسا، آهسته زن پیش چشم کودکان مضطر و زار و یتیم بر لب و دندان بابا، بی‌حیا، آهسته زن بر لب قاری قرآن ای امیر فسق و جور کعبِ نی یا که مزن اکنون و، یا آهسته زن هرچه خواهی بر سرم آور تو در خلوت ولی پیش زینب بر لبم چوب جفا آهسته زن ظاهراً چوب جفا بر رأس پر خونم زنی باطناً خنجر به قلب مرتضی آهسته زن گر به جُرم گفتن حق بر دهانم می‌زنی حق‌ستیزی بس کن ای خصم دغا آهسته زن لشکرت بر پیکرم تیر از جفا بسیار زد چوب کین اکنون تو بر رأس جدا آهسته زن گوش جان گر بسپرد هر عاشق آواره‌ای تا ابد از شهر شام آید نوا آهسته زن @nohe_sonnati
یک شب که عشقت باز از دل درگذر شد نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد قابل نبودم تا جمالت را ببینم امّا قسم بر تو که شوقم بیشتر شد شد علّت دورى من از تو، عُیوبم دل مبتلا هر روز بر عیب دگر شد هر بار آهم شد مؤثّر بر دل تو کار بدى کردم که آهم بى‌اثر شد خود واقفم یارى ز من بدتر ندارى دست ولایت از سر من بر نداری زاده شدم تا با غم خوبان بمیرم زشتم، به پایت، خوبتر از جان بمیرم خواهم به محرابم به هنگام نمازم یا در تلاوت کردن قرآن بمیرم من دوست دارم در میان شورِ یاران با ذکر نامت در صفِ خوبان بمیرم آلوده باشد دیدهام اما مدد کن در موقع جان دادنم گریان بمیرم سلطان عشق آید به بالینم بگوید خوش‌آمدى، با دیدنش عطشان بمیرم من دوست دارم مرگ را با دیدن تو هر غصّه را با لحظه هاى خندیدن تو من دوست دارم تا حضورت را ببینم مستى ایّام ظهورت را ببینم اى عابر پس کوچه‌هاى دل کجایى؟ خواهم متانت در عبورت را ببینم عالم اگر ظلمت شود باکى ندارم اى فاطمى‌سیرت چو نورت را ببینم من دوست دارم در شعاع نورِ پاکت سرخوردگى خصم کورت را ببینم منّت‌کش عالم نگردم لحظه اى من در خانه‌ی دل گر حضورت را ببینم اى حاضر و ناظر به اعمالم، کجایى؟ گریه مکن دیگر به افعالم، کجایى؟ اى گمشده در کوچه‌هاى غفلت دل اى گوهر نشناخته در حیرت دل اى سفره‌دار آفرینش؛ بی‌نگاهت شد رزق ما محدود؛ رفته برکت دل حاصل ندارد بى‌تو عمر نوح کردن نسیان تو اى بهترین، شد آفت دل ما را براى انتظارت آفریدند ممزوج شد با انتظارت فطرت دل جانا به راه عشق تو، ایمان ببازیم یادى ز ما کن تا بیادت جان ببازیم اى آیه‌ها صبح و مسا در انتظارت قرآن؛ مناجات و دعا در انتظارت خلق خدا چشم انتظارانِ ظهورت تنها نه خلقى که خدا در انتظارت دست خدا؛ دیگر به‌در از آستین شو اى ذوالفقار مرتضى در انتظارت اى ذرّه هاى آفرینش بى‌قرارت مروه؛ صفا؛ زمزم؛ منا در انتظارت کو پرچم هل من معین آل زهرا؟ اى سرزمین کربلا در انتظارت اى یوسف کنعانى زهرا کجایى؟ موعود کعبه؛ منجى دل ها کجایى؟ اى شارع احکام دین برگرد برگرد اى رشته‌ی حبل‌المتین برگرد برگرد دریاب گمراهانِ در عصیان فنا را اى رهنماى متّقین برگرد برگرد گلشن؛ کویر غفلت از یاد تو گردد اى لاله‌ی صحرا نشین برگرد برگرد آید به گوش از کربلا شب هاى جمعه آواى بانویى حزین برگرد برگرد ذکر شهید کربلا این بود وقتى افتاد از زین بر زمین، برگرد برگرد برگرد تا خون شهیدان زنده گردد برگرد تا شیعه به دوران زنده گردد گویند مىآیى ولى مُردیم، بازآ در شام هجران تو افسردیم، بازآ بى‌تو صفا از زندگىها رخت بسته از دل طراوت رفت، پژمردیم، بازآ عشق على و شیعه گى جرم است، آرى ارثِ غریبى از على بردیم بازآ طعنه کِش ایّام هجران تو گشتیم ما خونِ دل در خونِ دل خوردیم، بازآ بشنو تمناى دل بیچارگان را گرچه تو را صد بار آزردیم، بازآ ما مُجرمیم امّا تو خوب و با گذشتى دیدى بدى از ما فزون؛ امّا گذشتى نور خدایى تو؛ به بدخواه تو لعنت بدرالدّجایى تو؛ به بدخواه تو لعنت سر تا قدم تصویر قرآن خدایى شمس‌الضّحایى تو؛ به بدخواه تو لعنت هر جا که هستى؛ جانِ ما؛ جانت سلامت اصلِ بقایى تو؛ به بدخواه تو لعنت بین قنوتت یک دعا بهر گدا کن روح دعایى تو؛ به بدخواه تو لعنت بر سرزمین قلب عشّاق حسینى فرمانروایى تو؛ به بدخواه تو لعنت اصلِ ولایت در وجودت منجلى شد لعنت به هرکس مُنکرِ آل على شد بگذار تا چشم انتظار تو بمانم بگذار من هم بى‌قرار تو بمانم جان را به کف بنهاده و سوى تو آیم اذنم بده تا جان نثار تو بمانم جانم سپر گردد تو را در هر بلایى گردم فدایى؛ پاى کار تو بمانم ننگت نباشم؛ گُل شوم بر سینه‌ی تو تا زنده ام در انتظار تو بمانم از حق بخواهم تا مرا پاکم نمایى در کربلا با دست خود خاکم نمایى @nohe_sonnati
دوبیتی باید که تو را به برج دین کوکب گفت باید که تو را حافظ این مکتب گفت در قدر و جلال و عزت و فضل و شرف باید که تو را شریکة الزینب گفت ◾️ در انجمنی چرا نشد صحبت تو؟ در روضه کسی نگفته از غربت تو شرمنده اگر که تازه ما فهمیدیم… این هفته مصادف است با رحلت تو ◾️ الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه‌ی صبر و عشق مفهوم است او از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد بانوی قیام، ام کلثوم است او ◾️ این قدر بگو غریب و مظلوم چرا؟ از مجلس اوست شیعه محروم چرا؟ زهرا! تو مگر که چند دختر داری؟ پنهان شده نام امّ کلثوم چرا؟ ◾️ در علم و فضيلت و ادب دريايي در عصمت و صبر و علم بی‌همتايی سجاده‌ی تو شميم کوثر دارد تو آينه‌ی ‌حقيقی زهرايی ◾️ اي روح زلال! نور کوثر داری تو عطر گل ياس پيمبر داری در حجب و حيا آينه‌ی فاطمه‌ای در وقت خطابه شور حيدر داری ◾️ هر چند که بي صبر و قراری بانو هر چند غريب و داغداری بانو در کوفه‌ی بی کسی و شام غربت چون کوه وقار استواری بانو ◾️ در روز دهم چو شمع افروخته‌ای در آتش بی‌کسی و غم سوخته‌ای تا سرحد جان حمايت از مولا را از مادر خود فاطمه آموخته‌ای ◾️ از ديده اگرچه خونِ دل افشاندی آن روز تمام کوفه را لرزاندی ای دخت علي، هيمنه‌ی کوفی‌ها می‌ريخت به هر خطابه که می‌خواندی ◾️ آن روز رسيده بود جانت بر لب می‌سوخت تمام پيکر تو در تب پروانه صفت گرم طواف عشقی ذکر لب خسته‌ی تو: زينب زينب ◾️ چه جان‌هایی که بر لب دیده‌ای تو چه غم‌ها در دل شب دیده‌ای تو به غیر از روضه‌ی جان‌سوز گودال... هر آنچه دیده زینب، دیده‌ای تو ◾️ تا بوسه‌ی خنجری به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ‌های حسین آن نيز، به قلب امّ كلثوم نشست ◾️ چه رازی از دل پاکت شنیدند؟ درون روح بی‌تابت چه دیدند؟ که زیر سایه‌ی امّ المصائب تو را اخت المصائب آفریدند ◾️ در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که می‌بُرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی ◾️ با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است راهی که حسین کرده معلوم این است از دوست هرآنچه می‌رسد زیبایی‌ست ای شیعه پیام ام کلثوم این است ◾️ کمر بر استقامت بسته زینب که یک‌دم هم ز پا ننشسته زینب اگر زینب پناه کاروان بود تو هم بودی عصای دست زینب ◾️ صبوری غرق در تاب و تب تو وفا زانو زده در مکتب تو در این شش‌ماه، یک‌دم هم نیفتاد «حسینم وا حسینا» از لب تو ◾️ وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا «خَرَجنا مِنکِ بِالاَهلینَ جَمعا» «رَجَعنا لا رِجالَ لا بَنینا» ◾️ چون ذرّه به چشم مِهر معلوم شدیم مهمان حریم پنج معصوم شدیم در دفتر خاطرات ما بنویسید ما سائل لطف اُم کلثوم شدیم ◾️ چون مادر خود رشیده بودی بانو هرچند زغم خمیده بودی بانو با زینب و با رقیه در شام بلا مهمان سر بریده بودی بانو @nohe_sonnati