eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات ای درّ آبدار یدالله، تا ابد برپاست در دیار نجف یادواره ات این بیت را به فاطمه تقدیم می‌کنم بانو مبارک است نزول دوباره ات زینب تو کیستی که به دیوان شاعران پیدا نمی‌شود مثل و استعاره ات خاتون کنیزهای شما برگزیده اند شد همسر خلیل خداوند ساره ات حق می‌دهم اگر که بیفتد کلاه عرش با زل زدن به شان رفیع مناره ات دریای بی‌کران بخدا چشم آفتاب یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات @nohe_sonnati
دوبیتی قدم زد در حرم روح مناجات علی آن بی نظیر حق مراعات به خاک افتاده اند اصنام کعبه "که التوحیدُ اِسقاطُ الاِضافات" @nohe_sonnati
دوبیتی صوت نبوی‌ست جاری از هر سخنش صد یوسف مصر، خفته در پیرهنش در شهر، کرمخانه‌ی او شهره شده ست این است که خوانده اند، ابن الحسنش @nohe_sonnati
در دوره‌ای که شام جهالت سحر نداشت خورشید آسمان رسالت قمر نداشت تا که عروس آمنه باشد بهشت نیز حوریه ای برای نبی زیر سر نداشت ارض حجاز را همه گشتند و عاقبت این خاک از خدیجه زنی خوب تر نداشت وصل امین مکه عجب خوش تجارتی‌ست در سودش این معامله اصلا ضرر نداشت سوگند می‌خورم که اگر ثروتش نبود دین ذوالفقار داشت ولیکن سپر نداشت خرج نبی شده همه دارایی اش ولی شرمنده بود از این که چرا بیشتر نداشت او شیعه ی علی شده قبل از غدیر خم باری اگرچه پرده از این راز برنداشت آری خدیجه آینه‌ی ایستادگی ست یعنی غبار طعنه به رویش اثر نداشت او مادر تمامی اولاد فاطمه ست ابتر کسی بود که بگوید پسر نداشت او آن چنان ز رنگ تعلق گسسته بود حتی برای خود کفنی در نظر نداشت @nohe_sonnati
دوبیتی به دامان خدا سر داشت کعبه به سینه داغ همسر داشت کعبه به تیغ نامسلمانی دوباره شب تاری ترک برداشت کعبه @nohe_sonnati
مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود تازه از باب قبولی زیارت زائرش تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر می‌شود @nohe_sonnati
نه حرف من سخن هر فقیه آگاه است عزای حضرت صادق شعائر الله است بهشت مقصد هر دسته ی عزاداری ست سلوک شیعه در این شاهراه، کوتاه است مدینه منتظر دسته های سینه زنی ست مدینه چشم به راه بقیة الله است به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است به شرطه ها برسانید بدر در راه است بقیع جنت الاعلاست در سراسر روز بقیع عرش خداوند در سحرگاه است چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است چه شمع ها به بقیع از خجالت آب شدند نگاه کردن قبر غریب، جانکاه است به جعفر بن محمد چنین نخواهد ماند مدینه چشم به راه بقیة الله است @nohe_sonnati
دوبیتی لب تشنه به برکه ی غدیر آمده ایم با شوق، به محضر امیر آمده ایم ما چشم به راه دست بیعت هستیم هر چند هزار سال، دیر آمده ایم @nohe_sonnati
این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است آتش به بند بند وجودم کشیده است پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟ آقا مگر چه گفته که رنگت پریده است در نامه ات چه آه بلندی کشیده‌ای تیرِ «مِن الغریب» امانم بریده است من که نمرده‌ام دم از این بی کسی مزن این تیغ گرچه کهنه ولی آبدیده است گر شد قدم کمان نه برای کهولت است آقا به احترام تو پشتم خمیده است میخواست جز تو وا نشود دیده اش به غیر این پیر اگر که ابروی خود را نچیده است ای مسلم ابن عوسجه! فکر حنا مباش مولا نوشته بار حنایم رسیده است @nohe_sonnati
مقتل به فصل ذبح عظیم خدا رسید راوی داستان به غروب منا رسید پیچید بانگ هَل مِن مردی میان دشت او یار خواست لشگر تیر از هوا رسید افتاد بر زمین تن مجروح آفتاب باد مخالف آمد و ابر بلا رسید بازی تیر و نیزه و خنجر تمام شد وقت هنرنمایی سنگ و عصا رسید از تل زینبیه سرازیر شد زنی آری رسید خواهرش اما کجا رسید جایی که حنجری شده درگیر خنجری جایی که جان او به لب تیغ ها رسید جشن است! دور هلهله‌ ها هم گذشت و حال هنگام پایکوبی اسبان فرا رسید برگشت ذوالجناح ولی شاه برنگشت ساحل گریست، کشتی بی ناخدا رسید @nohe_sonnati
دوبیتی آمَن هستیم، کاش آمِن باشیم* در سایه ی فاطمیه ساکن باشیم دیری ست عزادار حسین و حسنیم تا سینه زنان "داغ محسن" باشیم *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ... @nohe_sonnati
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا این که عزرائیل پشت در معطل مانده باشد آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن نامه‌ی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد @nohe_sonnati