از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است
که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است
"ما همه بنده و این قوم خداوندانند"
ما همه خاک ولی عرشِ مُعلا حسن است
عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدم که
سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است
او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم
چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است
نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند
نسبت هشت امامم همگی تا حسن است
من از این بندگی و زندگی اش فهمیدم
به خداوند خداوندِ دو دنیا حسن است
دَمِ ما هست حسن بازدمِ ماست حسین
دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است
هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده
به حسن کار محرم همهاش با حسن است
گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها
تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است
بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است
نقشِ حکاکیِ فیروزهی زهرا حسن است
پسرانش همه در کرببلا میگفتند
آی فرزندِ حسن نیز سرا پا حسن است
از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است
میهمان حسنیم و شبِ عبدالله است
#حسن_لطفی
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
ز خون، گلرنگ شد آیینۀ تو
فرو شد نیزه، بر گنجینۀ تو
الهی کور گردم تا نبینم
زند قاتل، لگد بر سینۀ تو
#عبدالزهرا
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی
من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی
فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!
قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی
آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی
بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی
لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی
با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی
#حسین_ایزدی
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
جذبه و جاذبه و جلوهی اعظم حسن است
علی و عالی و علامه و اعلم حسن است
به خداوند بهشتش حسن آباد خداست
شرفالشمس خداوندِ دو عالم حسن است
بنویس از نفَسش فاطمه را میفهمند
بسکه آئینهیِ پیغمبر اکرم حسن است
از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم
دومین حیدرِ این قوم مُسَلم حسن است
چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند
دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است
بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش
بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است
او حسین است و حسین است حسن پس خوب است
بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است
بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست
بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است
کیست او قبلهی اصحابِ اباعبدالله
نقشِ پُر جذبه ی هفتادو دو پرچم حسن است
شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش
گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است
شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند
صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است
کاش می شد که بگویم به ضریح آقا
اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است
ابن طاووس بخوان آه مُقَرَم بنویس
روضهی غربتِ شبهای محرم حسن است
#حسن_لطفی
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
چیزی نمانده از بدن او حیا کنید
دست مرا به جای سر او جدا کنید
خواهر تمام دار و ندارش برادر است
تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید
من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه
گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید
ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر
تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید
ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من
بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید
باید که این جهاد علی اصغری شود
پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید
تا عمه را غریب تر از این ندیده ام
جان مرا ازین قفس تن رها کنید
خیلی برای عمه دلم شور می زند
ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید...
#محمد_حسین_رحیمیان
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد
از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد
آه بلندش در دل آهن اثر کرد
کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد
بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد
با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد
مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد
سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد
چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد
آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد
اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد
ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
آنروز که جای مجتبی خالی بود
در کربوبلا دو یادگارش بودند
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
نوجوان عبد الله بن المجتبی
در کنار جسم عَمّو شد فدا
چون سپر بنمود دستش بر عمو
گشت با تیغ عدو از تن جدا
#حسین_مقدم
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
عبدلَله(ع) است و دارد، با بندگی قراری
تا اینکه جا نمانَد، از خیمه شد فراری
با جرأت و شتابان، بی واهمه میاید
میزد به قلب دشمن، بی صبر و بردباری
عشق عمو کشانده او را به بزم مقتل
دور از عمو همیشه، میکرد بیقراری
عشق حسین(ع)بود و دردانهٔ حسن(ع) بود
زینب(س) میان خیمه، مشغولِ سوگواری
سرنیزه ای سریعاً، آمد به پیشوازش
مهمانِ قتلگاه است، آمد برای یاری
میشد سپر برایِ جانِ عمو حسینش(ع)
دشمن از این شجاعت، شد غرقِ بدبیاری
نامردِ بی شرافت، از هر طرف می آمد
افتاد زیر نیزه، این طفلِ یادگاری
ناجور خورد شمشیر، افتاد بر تنِ خاک
دستش قلم شد ای وای، مادر مگر نداری؟!
در ازدحام گودال از حنجرش نفس رفت
با چکمه های شمر(لع) و، با ضربه های کاری!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان
من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم هنر دارم عمو جان
درد یتیمی را کنارت حس نکردم
پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان
از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است
شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان
دست بریده حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم عمو جان
تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت
خیلی برایت دردسر دارم عمو جان
اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است
از تنگی جایت خبر دارم عمو جان
با خنده من را بدرقه کن جای گریه
حالا که من شوق سفر دارم عمو جان
#یا_مظلوم
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین
هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این
رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات
شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین
قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن
جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین
تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار
طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین
آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او
زود خود را میرسانم بر عموی نازنین
هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم
نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین
هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید
میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین
**
آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟!
میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟!
تا که من هستم به دستم میشوم او را سپر
چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین
ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو
دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین
بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ
کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین
در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم
تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین
شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته
خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین
یازده سال است بابایی برایم کرده ای
حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین
آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند
شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین
تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید
الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین
من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است
بعد از این گویا، حجابت میشود با آستین!
میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی
وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین
#محمود_ژولیده
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati
این نفس ها فدای هر نفسش
من بمیرم برای هر نفسش
با نفس هاش خون زند بیرون
از تنش روی صفحه ی هامون
به کدامین گناه کشته شود؟
اینقدر بی پناه کشته شود؟
یک نفر، یک سپاه، عدالت نیست
عمه بگذر ز من که مهلت نیست
او که امید لحظه هایم بود
هم عمو هم پدر برایم بود
نفسش در تلاطم افتاده
زیر شمشیر مردم افتاده
زخم هایش ستاره باران است
نه یکی نه دو تا هزاران است
بدنش نیزه زار گردیده
زیر پا چند دست چرخیده
پنجه ای می رسد به گیسویش
خنجری می رود به پهلویش
سهمش از هر کرانه شمشیر است
از زمین نیزه از هوا تیر است
من یتیمم ولی جگر دارم
غیرت از حضرت پدر دارم
می شوم چون پسر، عمویم را
پیش کش میکنم گلویم را
آمدم من ولی نگو دیر است
چقدر قتله گاه دلگیر است
سنگ ها وحشیانه می بارند
با عمویم چه دشمنی دارند؟
صبر کن مهربان که در راهم
تو نباشی نفس نمی خواهم
ای که دست تو بوده مأمن من
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت می شوم به جای حسن
قامتم مثل قاسمت گر نیست
از علی اصغرت که کمتر نیست
#حسن_کردی
#حضرت_عبد_الله_ابن_الحسن_ع
@nohe_sonnati